نقد و بررسی فیلم و سریال ها از نظر یک فیلم بین غیر متخصص!
نقد فیلم انگاشته Tenet ساخته کریستوفر نولان از نگاهی دیگر
خلاصه مطلب
- «انگاشته» تازهترین فیلم کریستوفر نولان، قرار است ۲۶ آگوست اکران سینمایی داشته باشد. انتظار میرود این فیلم سینماها را از خطر ورشکستگی حاصل از کرونا نجات دهد.
- تازهترین فیلم نولان، که شباهتهای بسیاری به «اینسپشن» دارد، به حادثهای مهیبتر از آخرالزمان میپردازد، اما گروهی قصد نجات جهان را دارند.
- متاسفانه «چرایی» و «چگونگی» داستان چندان واضح نیست و قهرمانان فیلم ارزشی برای جان انسانها قائل نیستند. این امر با استفاده از رنگهای سرد و خنثی نیز تشدید میشود.
- «انگاشته» طلسمی رویایی و افسونگر بر مخاطب دارد و او را وادار به جستجوی اتفاقات مشابه در زندگی واقعی میکند.
منبع این نقد سایت مجله نقد فیلم گردی می باشد
مطمئنأ از آغاز شیوع کرونا تاکنون، سینمادوستان برای اکران هیچ فیلمی به اندازهی «انگاشته» مشتاق نبودهاند. البته این اشتیاق تا حدودی از آن روست که در برخی از مکانها، «انگاشته» تنها فیلمیست که در زمان پساکرونا اکران سینمایی خواهد داشت.
«انگاشته» دربارهی حادثهای بسیار بدتر از آخرالزمان است، و تنها افراد انگشتشماری در صدد نجات جهان برآمدهاند. این موضوع برای پرفروش بودن فیلم کفایت میکند. با اینحال، «انگاشته» مأموریتهای زیادی برای خود برشمرده و انتظارات بسیاری از این فیلم میرود. مأموریت اول : اکران سینمایی داشته باشد تا بودجهی کلان تولید خود را جبران کند. مأموریت بعدی: سالنهای سینما و تمامی مشاغل وابسته به آن را از خطر ورشکستگی نجات دهد.
در واقع، شاید حتی لازم باشد آیندهی سالنهای سینما را نجات دهد؛ به طوریکه در آینده نیز، همانند زمان پیش از کرونا، سالنهای سینما همچنان مکانهای تجمع مردم، یا به قول نولان، عرصهای برای «فعالیتهای جمعی بشر» باشند.
این حجم از فشار و انتظارات برای یک اکشن علمی-تخیلی ، که بازیگر نقش اولش چندان شناختهشده نیست، زیاده از حد است. جان دیوید واشنگتن -نقش اول- را پیشتر در فیلم «بلک کلنزمن» دیدهایم؛ او جذاب، ولی کمی کسلکننده است.
همچنین بخوانید: امضای کارگردانان بزرگ سینما – راهنمای سینمای کریستوفر نولان
حتی برخی از ما منتقدان، که اینجا در بریتانیا، جزو اولین تماشاگران این فیلم بودیم، نیز فشار را روی خود حس میکنیم. زیرا میدانیم مخاطبان بسیاری تکتک توئیتها، نقدها و نظرات مربوط به «انگاشته» را میخوانند و بر مبنای آن تصمیم میگیرند آیا به قرنطینهشان خاتمه داده و در سینماها حضور یابند یا خیر. «انگاشته» از ۲۶ آگوست در مناطق منتخب و کمشیوعتر کرونا اکران خواهد شد.
اکران ویژهی خبرنگاران در لندن به طور تصادفی با هفتهی ملی دموکراسی در آمریکا همزمان شد. اکثر سخنرانان عاجزانه از شهروندان آمریکا درخواست میکردند رأی دهند، زیرا آیندهی دموکراسی در آمریکا در خطر است. نگرانی در مورد آیندهی سیاسی و سینمایی آنقدر زیاد بود که منِ ترکوطنکرده برای کاهش اضطرابم به زاناکس پناه بردم.
اگر Tenet را وارونه بنویسید، بار هم Tenet خوانده میشود. برای داستانی دربارهی تکنولوژی، که آدمها و چیزها را وارونه میکند و به آنها امکان سفر در زمان گذشته را میدهد، این نام انتخاب مناسبیست. پس از تماشای «انگاشته»، بیننده احساس سبکی و شناور بودن میکند، انگار هیپنوتیزم شده است. تصاویر فیلم تا حدودی آرامشبخشاند، البته بیننده همزمان حس مبهمی نیز در سر خود حس میکند ، اما در نهایت تصمیم میگیرد سخت نگیرد و بگذارد فیلم مغزش را مانند بادکنکی با خود به این طرف و آن طرف بکشاند.
ایدهی اصلی فیلم از این قرار است: تکنولوژی وارونه توسط انسانهای آینده اختراع شده، اما ابزار آن -ساعتهای مچی خراب، جزئیات کنترل سفر در زمان- که به مثابه خردهریزهای جنگ آتیاند، دائمأ در زمان حال مورد استفاده قرار میگیرند. نقش اول فیلم (واشنگتن) یکی از مأموران CIA است که برای کمک به سازمان «انگاشته» استخدام شده است.
هدف این سازمان، جلوگیری از اتفاقات بدتر از آخرالزمان فیلم است. او از طریق یکی از متخصصان آزمایشگاه (کلمانس پوازی) متوجه میشود که گلولهی وارونه شده، شلیک نمیشود، بلکه در تفنگ گیر میکند. و یا یک اتوموبیل وارونه شده، تنها قادر است در جهت دنده عقب رانندگی کند، همچنین اگر انسانی از «پلکان زمان» عبور کرده باشد، پس از آن به صورت وارونه حرکت و صحبت میکند؛ حتی نفس کشیدن او نیز تنها به صورت وارونه امکانپذیر خواهد بود. این امر، صحنههای نبرد تنبهتن را بسیار پرحرارت کرده و گاه بیننده را کمی مغشوش میکند. صحنههای نبرد در نماهای بسیار نزدیک فیلمبرداری شده و حرکات آن ترکیبی از کاپورا (هنرهای رزمی برزیل)، بوکس و رقص مدرن آوانگارد است.
در پی یک استعارهی فیلمنامه نویسی بغرنج، نقش اول فیلم فاقد نام است و «نقش اول» نامیده میشود. حتی در تیتراژ پایانی فیلم نیز، از او با عنوان «نقش اول» یاد میشود. در صحنهای از فیلم، او پارادوکس کلاسیک سفر در زمان را با همکارش نیل (رابرت پتینسون) در میان میگذارد: «تصور کن به گذشته سفر کنی و پدربزرگت را قبل از اینکه به دنیا آمده باشی، بکشی. آیا تو هم بلافاصله ناپدید میشوی؟» در واقع پاسخی برای این پرسش وجود ندارد، پاسخی که نیل میدهد نیز بیثمر است، زیرا این پرسش از اساس پارادوکس دارد و جمع متناقضهاست. البته در صحنهی دیگری، او پاسخی غیرمستقیم به همین پرسش میدهد: « اتفاقی که افتاده، دیگه افتاده.»
از اینکه همه چیز را به اوضاع سیاسی این روزهای آمریکا ربط میدهم، عذر میخواهم. اما جملهی «اتفاقی که افتاده، دیگه افتاده» -که چند مرتبه در فیلم تکرار میشود- تصادفأ یادآور بیتفاوتی دونالد ترامپ در برابر فوت ۱۷۰ هزار شهروند آمریکایی در اثر ابتلا به کروناست. جملهی ترامپ این بود: «همینه که هست». البته میشل اوباما از این جمله صرفنظر نکرد و در سخنرانی خود در کنگره از آن بهره برد.
«انگاشته» طلسمی رویایی و افسونگر بر مخاطب دارد و او را وادار به جستجوی اتفاقات مشابه در زندگی واقعی میکند. شاید به دلیل همین طلسم است که من برای رخدادهای فیلم به دنبال مابهازای بیرونی میگردم. نوعی بیتوجهی سنگدلانه و جبری نسبت به زندگی نیز در این فیلم جریان دارد.
«انگاشته» اکشنی بیرحمانهست؛ نقش اول فیلم، همکارانش و آدم بدها سبکبالانه شخصیتهای درجه دوم را میکشند، بدون اینکه کسی برایشان سوگواری کند، یا حتی مرگ آنها برای کسی مهم باشد. میتوان گفت مرگ عملأ بیمعناست. در میان فیلمهای نولان، «انگاشته» بیشترین شباهت را به «اینسپشن» دارد؛ در «اینسپشن»، در دل هر کابوس، رویایی نهفته بود که خود تبدیل به فیلمی با تعقیب و گریز مسلحانه میشد.
در سکانس ابتدایی «انگاشته»، که به زیبایی به نمایش درآمده، یک سالن اجتماعات در خطر انفجار قرار دارد؛ سالن مملو از افرادیست که برای شرکت در کنسرت موسیقی کلاسیک گردآمدهاند. اما به نظر میرسد نقش اول نسبت به خطری که جان این افراد را تهدید میکند، بیتفاوت است، او میگوید: «خطر مرگ فقط کسانی که جایگاههای ارزانتر را خریداری کردهاند، را تهدید میکند.» در این صحنه، با کسانی که برای «فعالیتهای جمعی بشر» گردآمدهاند، دلسوزی چندانی نمیشود.
گمان نکنید از ترس افشاکردن داستان، از بازگویی آن طفره میروم. واقعیت این است که پیش از نوشتن این نقد، دو مرتبه فیلم را دیدم، ولی هنوز نمیدانم چه اتفاقی در فیلم افتاد و «چرا»! سوالی که حتی از «چرایی» داستان مهمتر است، «چگونگی» آن است؛ اصول فیزیکی که برای توجیه وارونگی ابداع شده، یه چه صورت است؟ میدانید پس از اکران عمومی این فیلم، چه کسانی از شادی سرمست میشوند؟ افرادی که معمولأ دربارهی تناقضهای سینمایی فیلمها و باگهای داستانیشان در یوتیوب ویدیو منتشر میکنند.
تنها به گفتن جملات زیر دربارهی داستان فیلم اکتفا میکنم: نقش اول، نیل و سایر همکارانش در سازمان «انگاشته» سعی در جمعآوری قطعات سختافزاری بزرگی دارند که میتوانند حادثهی آخرالزمانی فیلم را پیریزی کنند. برای این کار، آنها به کمک کت (الیزابت دبیکی) نیاز دارند. کت، که انگلیسیست، همسر مرد روس سنگدل و شدیدأ آسیبدیدهای به نام سیتر (کنت برانا) است.
خلق شخصیت کت، نولان را به حیطهی جدیدی از تجارب انسانی وارد میکند: زناشویی. او معمولأ از طرح مسائل زناشویی در فیلمهایش گریزان است؛ البته به غیر از ماریون کوتیارد که نقش همسری خیالی را در اینسپشن بازی کرد. زنان در فیلمهای نولان، یا مقدساند و یا مرده (صرفنظر از فلاشبکها).
شخصیت کت بیپرواست و تا حدودی بدون فکر عمل میکند، تقریبأ مقدس است، البته نه کاملأ (او همهچیز را به خاطر فرزندش فدا میکند) و برخلاف زنان در سایر فیلمهای نولان، زنده است (اگرچه یک بار جانش به خطر میافتد). با وجود این، حضور او رنگی دیگر به فیلم نولان میدهد. دبیکی و برانا به خوبی توانستهاند رابطهی زناشویی خشن و ناکارآمدی را به نمایش بگذارند که بین عشق و نفرت در نوسان است.
متاسفانه حضور کت در فیلم، تنها دو احتمال را به ذهن میآورد: یا دلیل خلق این شخصیت آن است که با در خطر قرار دادن جانش، به داستان امکان پیشروی داده شود. و یا حضورش کاملأ تزئینیست؛ درست مانند سبک زندگی پر زرق و برق پولدارها که همواره توسط ناتان کرالی، طراح صحنهی فیلمهای نولان نمایش داده میشود.
کرالی و بسیاری دیگر از عوامل پشت صحنه، در بیشتر کارهای نولان با او همکاری دارند. کرالی و هویت ون هویتما به رنگهای سرد و خنثی وفادار ماندهاند و بیشتر از رنگهای بتنی و خاکی استفاده کردهاند. در این میان، تصاویر درخشان اما بیروحی از آبی آسمان و دریا نیز نشان داده میشود.
در مجموع، فیلم تماشاگر را به فکر فرو میبرد و تحسینبرانگیز است، به ویژه که ابتکار و جسارت فراوانی در آن به کار رفته، اما بعید میدانم بتوان آن را دوست داشت، زیرا فاقد شفقت و خوی انسانیست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین سریال های دهه اخیر
مطلبی دیگر از این انتشارات
This is Us
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک سریال درباره هیچ چیز!!! ( Seinfeld )