من دوست ندارم بزرگ شوم ...
مروری بر فیلم زنان کوچک 2019 _ هدی قاسمیان
نقدی بر فیلم زنان کوچک 2019 اثری از گرتا گرویگ
همیشه داستان زنان کوچک برایم یک داستان اسپویل شده بود زیرا هم انیمیشنش را دیده بودم و هم بار ها بارها داستانش را از اطرافیان شنیده بودم و فکر می کردم که دیگر نیازی نیست کتابش را بخوانم تا اینکه یکبار تصمیم به دیدن فیلمش که ساخت سال 1994 بود کردم و به نظرم بسیار زیبا بود . سپس فیلم دیگری از آن که ساخت 2018 بود تماشا کردم که روی من خیلی تاثیر گذاشت چون داستان زنان کوچک را به زمان حال آورده بود . از این هم اطلاع داشتم که در سال 2020 زنان کوچک دیگری پخش خواهد شد . اما نکته ای ، ذهنم را درگیر کرده بود و آن اینکه چرا هفت نسخه از این داستان ساخته شده است و با وجود زنان کوچک 1994 چه نیازی به فیلم جدیدی هست با همان خصوصیات ؟
داستان زنان کوچک داستانی درباره 4 خواهر است که اتفاقات و فراز و نشیب های آن را روایت می کند . حقیقتا این فراز و نشیب ها اینقدر زیاد و ریز هستند که هر کارگردانی نسبت به سلیقه خود انتخاب می کند که کدام یک از جزئیات در فیلمش جای دهد تا فیلمش را زیبا تر کند .
درست است که این فیلم از رمان زنان کوچک و حرف های آن جدا نمی شود اما به نظرم فیلم نیز حرف های خود را دارد . حرف این خانواده و چهار خواهر رنج است ، چالش است ، درد است و در نهایت دوستی است . رنج یعنی آنکه همیشه مشکلات حل نمی شود و گاهی هم بت میمیرد . به علاوه ی همه این ها با دیدن این فیلم راجع به دغدغه ها ، مشکلات و فرهنگ آن زمان اطلاعات کسب می کنیم .
وقتی که فیلم را می دیدم ، بعضی از سریال های ایرانی یاد می کردم که زمان را جلو عقب می کردند اما ساختار این فیلم با جلو و عقب کردن فرق دارد داستان تکه تکه است و هر تکه با تکه ی بعدی نقطه مشترکی دارد به یاد اوردن گذشته تاثیر بیشتری رو بیننده می گذارد و غم ها و شادی های فرد بهتر درک می شود و به این نکته بیشتر و بهتر می اندیشی که اگر روزی خوش در این مکان داشت این بار نداری .
جدای اینکه انتخاب نقش ها فوق العاده بود نقش ها بهم می خوردند که این ویژگی درباره ی زنان کوچک 1994 هم صدق می کرد . رفتار ، افکار و چهره ها به هم نزدیک بود و در یک کانسپت قرار داشت و احساس نمی کردی که مثلا یک بازیگر از یک جای پرت آمده است .
فیلم همیشه یک چیز برای غافلگیر کردن تو داشت حتی صحنه های کوچک که انتظارش را نداری شاید حتی با خودت نگویی که جا خوردی اما اگر به ته قلبت رجوع کنی می فهمی که انتظار چنین چیزی را نداشته ای . مثلا من از لوری که بیشتر با او همزاد پنداری می کردم زیرا حتی برای گفتن بدی هایش یا عشقش صادق بود انتظار اینکه دوباره به هر دلیلی به جو بگوید که دوستش دارد نداشتم اما این نیز جزو صداقت او بود .
و اما در نهایت شخصیت اصلی یعنی جومارچ با افکار فمنیستی اش مخاطب خود را جذب می کند و فکر می کنم که کمتر کسی از نقش جو خوشش نیاید ولی در نهایت جو مارچ بزرگترین شخص ممکن از لحاظ عقیده و پختگی در پایان فیلم می شود . چون عقاید جو برخلاف بقیه ی زنان کوچک ها در این فیلم پررنگ است . پس میتوان احتمال داد که حرف اصلی این فیلم نشان دادن عقاید درست از جمله فمنیسم و اتفاقاتی که این عقاید را می سازند از زبان یک زن یعنی کارگردان این فیلم است .
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک عاشقانهی پر رمز و راز
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلم سینمایی "او" Her یکی از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ
مطلبی دیگر از این انتشارات
سینما فقط هالیوود نیست؛ هالیوود پرست نباشیم!