قسمت ۳۸ - فارنهایت چهل | تاریخ یخچال
اگر بهتون بگم که یک وسیلهای وجود داره که مثل بمب ساعتی میمونه و هر لحظه ممکنه منفجر بشه و اگر منفجر بشه هم یک گاز سمی پخش میشه توی محیط و هر کسی که اونجا باشه رو در جا میکشه، حاضرین این وسیله رو تو آشپزخونهتون بذارید؟ مسلما جوابتون منفیه، ولی قطعا بدون اینکه خودتون بدونین، آخرین نسل این وسیله رو توی آشپزخونهمون گذاشتید و هر روز هم ازش برای خنک کردن خوراکیهاتون استفاده میکنید. سلام به قسمت ۳۸ چیزکست خوشاومدید. توی این پادکست من ارشیا عطاری برای شما از تاریخ چیزها میگم چیزهایی که زمانی استفاده نمیکردیم و امروز استفاده میکنیم و شاید در آینده هم ازشون استفاده بکنیم.
توی این قسمت میخوایم تاریخ یخچال تعریف کنیم. یخچال یکی از وسایلیه که تو زندگی روزمرهی ما انقدر جا افتاده و استفاده ازش بدیهی شده که خیلی وقتا به اهمیتش اصلا فکر نمیکنیم، اما یخچال واقعا یه وسیلهی انقلابیه. باعث شده مواد غذایی فاسد شدنی رو بشه تا مدتها نگهداری کرد و خطم بهشون نیفته. بعد فقط جنبهی استفاده خونگیش نیست. یخچال صنعت جهان متحول کرده باعث شده که تجارت جهانی فرمتش کلا عوض بشه.
شما فرض کن آناناسی که توی آمریکای جنوبی یا مثلا آفریقا داره پرورش داده میشه رو الان با وجود یخچال میشه فرستاد ایران همین بگیریم تعمیم بدیم به کل صنعت مواد غذایی و گوشت و مواد دیگه فاسدشدنی تا قبل از یخچال بشر مکافات داشت برای جابهجایی و نگهداری مواد اینطوری یخچال بود که به دادش رسید.
جدای از این یخچال و کلا منجمد کردن، یهسری صنعت دیگه به وجود آورده خودش؛ بستنی و نوشیدنیهای سرد و خوراکیهای این مدلی هم از صدقهسری یخچاله که شدن این که هستن. البته اینا قبل از اختراع یخچال بودن. حالا تو اپیزود توضیح میدم که چطوری درستشون میکردن، ولی انقدری که تولیدشون سخت و محدود بود اصلا صنعت نمیشد بهحسابشون آورد.
خلاصه اینکه یخچال یکی از مهمترین اختراعات تاریخ بشره. البته که یخچال به خودی خود یک اختراع مدرن کلا ۱۰۰ سال شاید نباشه که درست شده، منتها این مسیری که بشر طی کرده برای سرد کردن و منجمد کردن مواد غذایی یک مسیر چند صد ساله است. شاید حتی بشه گفت چند هزار سالست و توی این قسمت هم ما قراره که این قصهی چند هزار ساله رو قدمبهقدم بریم جلو تا برسیم به این یخچالی که امروز داریم.
قبل اینکه بریم سراغ قصه، لازم یه توضیحی بدم دربارهی تغییری که احتمالا تا الان متوجه شدید. همونطوری که میبینید عناصر گرافیکی چیزکست مثل لوگو و کاور اپیزود و باقی چیزها کلا تغییر کرده و این تغییر مثبت و جذاب رو هم مدیون دستهای هنرمند تارا نباتیان هستیم که از این فصل به تیم چیزکست اضافه شده و زحمت کارهای گرافیکی چیزکست رو میکشه و انصافا هم یه رنگ و روح تازهای داده به چیزکست.
بریم دیگه سراغ قصهی یخچال، من عرشیا عطاری هستم، تدوین این قسمت رو طنین خاکسار انجام داده تارا نباتیان کاور اپیزود را طراحی کرده و موسیقی تیتراژ هم کار مودی موسویه.
ماجرا از چندین هزار سال پیش شروع میشه تمدنهای اولیه اکثرشون توی مناطق نسبتا گرم شکل گرفتن دلیلش هم تقریبا مشخصه دیگه انسان اون دوران تمایل داشت که توی منطقهی گرم زندگی کنه چون که هم میشد توش کشاورزی کرد و هم زندگی راحتتر بود حالا یه مشکل بزرگی که این مناطق گرم و مرطوب داشتن این بود که غذا توشون خیلی سریع فاسد میشد؛ یعنی عملا گوشت و مرغ و ماهی و از این قبیل چیزها رو بلند مدت نمیشد مصرف کرد تا شکارشون میکردی باید میخوردی.
پس اصلا کانسپت نگهداری غذا تعریف نشده بود این وضعیت یه مدتی ادامه داشت تا اینکه کمکم بشر متدهای نگهداری ابتدایی مثل خشک کردن نمکسود کردن و دودی کردن رو یاد گرفت. هر کدوم از این متدها به یک شکل این مواد غذایی فاسد شدنی که اکثرا گوشت بود رو از فاسد شدن حفظ میکردن.
مکانیزم تکتکشون رو نمیخوام اینجا وارد بشم، ولی خیلی کلی اگر بخوام بگم اینا به یه شکلی میاومدن بافت گوشت رو تغییر میدادن و اون محیطی که برای رشد باکتری و فاسد شدن گوشت مناسب رو از بین میبردن، این میشه که این گوشت مدت طولانیتری میموند و فاسد نمیشد یا با خشک کردن یا نمکسود کردن و یا با دودی کردن این متدها از دوران باستان تا مثلا ۲۰۰ سال پیش یعنی حدودا چند هزار سال متد اصلی نگهداری مواد غذایی بودند و اصلا کسی فکر اینکه بخواد از سرما برای نگهداری مواد غذایی استفاده بکنه رو نمیکرد! چرا؟
چون سرد کردن که به همین سادگیا نبود! منبع گرما ساده بود یا آتیش روشن میکردی و تمام، اما منبع سرما توی فصلهای گرم فقطوفقط اون برف و یخ روی کوهها بود، یعنی باید کیلومترها میرفتی تا به یه کوهی برسی بعد از بالا میرفتی و اگه از خستگی نمیمرد و حیوونای وحشی نمیخوردن به برف و یخ روی کوه میرسیدی.
بعد حالا رسیدن به یخ یه چیز بود، آوردنش یه چیز دیگه باید یک حجم زیادی از یخ رو جمع میکردی میریختی توی یک ظرفی که حالا یه کم عایق باشه و از آب شدن جلوگیری بکنه که خب با تکنولوژی اون زمان عملا امکانپذیر نبود.
بعد تمام اون مسیر رو دوباره برمیگشتی تا اگر شانس بیاری با زنده برسی، شاید یخ آب نشده باشه و یه نخود یخ گیرت بیاد. مسلما چیزی که به این زحمت بهدست میاومد و برای نگهداری گوشتی که هر روز شکار میشد استفاده نمیکردند دیگه! آفتابه خرج لحیم میشد. یخ توی اون زمان اکثرا برای نوشیدنیهای سردی که توی تابستون میخوردن استفاده میشد و مردم عادی هم اصلا دستشون بهش نمیرسید فقط آدمای خیلی خیلی ثروتمند میتونستن یخ داشته باشن و لذت ببرن از خنکش گفتم دیگه به دست آوردنش کار سخت و پر زحمت و طبیعتا پرهزینهای بود.
واسه همین خود یخ به تنهایی یک خوراکی شیک آدمای پولدار بهحساب میاومد یعنی تو یه مهمونی اشرافی اگه میخواستن خیلی حال بدن به مهمونا، براشون یخ سرو میکردن. این سیستم که تعریف کردیم فقط زمانی جواب میداد که شما بری یخ رو از کوه جمع کنی و بیاری پایین مستقیم مصرف کنی، یعنی فقط میشه وسط تابستون بری بالا و یخ بیاری، نمیشه توی زمستون که همه جا یخ زیاده بری یخها رو جمع کنی بعد یه جا انبار کنی که تابستون استفاده کنی، چون سیستم نگهداری برای یخ وجود نداشت که آب میشد یخ.
تا اینکه کمکم فکر بشر بهکار افتاد و یک متدهایی برای نگهداری یخ درستکردن یکی از معروفترین این متدها هم یک متدی بود که ایرانیها ازش استفاده میکردن ایرانیا در دوران باستان میاومدن یک چالهی بزرگی توی زمین میکندن بعد دور تا دورش رو هم یک سازهی مخروطی شکل میساختند که سرش یک سوراخ خیلی کوچیک داشت، یعنی سطح زمین که در نظر بگیرید زیرش یک استوانهای ر به شکل چاله کندن روی زمین هم روی همین سوراخ روی همین الهه یک سازهی گنبدی مخروطی شکل ساختن.
بعد یخهایی که توی زمستون جمع میکردن میاوردن میریختن توی این چاله و نوع معماری و ساختارش باعث میشد که یک مدت طولانی توش بمونه و آب نشه. حالا اسم این سازه چی بود؟ یخچال. یخ که یخچال که چاله اسم یخچال توی زبان فارسی از اینجا میاد.
تا قرنها سیستم همین بود یخ رو توی فصلهای سرد جمع میکردند و تو مخزنهای این تیپی نگهداری میکردن و توی جاهای سردتر مثل اروپا کارشون نسبتا راحتتر بود، چون که یخ اکثر سال بهراحتی گیر میاومد یا با یخ میزدن یا برف زیاد میاومد.
توی قرون وسطی مخصوصا که اروپا برای خودش دیگه اسم و رسم در کرده بود. مردم اروپایی هم سیستمهای خودشون رو پیدا کرده بودند، برای نگهداری از یخ. از همه معروفتر توی اینا هم سیستم اسکاتلندیها و انگلیسیها بود که میرفتن یخ رو جمع میکردن، بعد تو یک انبارهای کلبه شکل یخها رو میچیدن و روی یخها و دیوارههای انبار رو هم با خاک اره میپوشونن که عایق بشه و دیرتر آب بشه.
یخها البته که این متدها باعث نمیشد که یخ یک محصول رایج بشه یخ همچنان یک محصول با ارزش بود و قشر مرفه جامعه اشراف جامعه ازش بهعنوان وسیلهای برای سرد کردن نوشیدنیها و غذاها و دسرها و ایناشون استفاده میکردن یا اینکه خالی میخوردنش. گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه چه اتفاقی افتاد؟ به اتقلاب صنعتی رسید.
انقلاب صنعتی قرن هیجده خیلی چیزها به بشر داد. مکانیزم، کارخونه، استاندارد تولید، انبوه ابزارالات و از همه مهمتر پول. پول خیلی زیاد. این شده بود که با نیروی محرکهی سرمایه، هر کسی که یکم عقلش کار میکرد، شروع میکرد به نوآوری کردن که ازش یه نونی دربیاره. اوج این قضیه هم توی قرن ۱۹ آمریکا بود.
آمریکا دو تا ویژگی مهم داشت که باعث میشد مهد این نوآوریها بشه.
اولا اینکه قوانین پتنت و حق مالکیت معنوی درست حسابی داشت، یعنی شما اگر یه ایدهای داشتی یا اختراعی میکردی میتونستی با کمک یک وکیل و خرج کردن چند دلار، به اسم خودت ثبتش کنی و هر کس از اون به بعد از اون ایده میخواست استفاده بکنه، باید به شما یه پولی میداد. یعنی ایدهها محافظت شده بود توی آمریکای قرن ۱۹. البته یه سری کره گیر مثل ادیسون هم بودن که میاومدن پتنت اختراعهای مختلف میخریدند و به نام خودشون ثبت میکردند و اصلا بیسشون بر اساس همین بود. این از ویژگی اول.
ویژگی دوم هم ساختار کلی نظام اقتصادی آمریکا بود که بر پایهی سرمایهداری و راهاندازی کسبوکار جلو میرفت. آمریکا یه بستر مناسب برای این کسبوکارهای جدید صنعتی بود و در نتیجه اگر شما اختراع خاصی هم نداشتی، ولی ایدهی خوبی داشتی، بیزنسمن خوبی بودی، بستر برای کارت فراهم بود. یکی از همین بیزنسمنها هم یک آقایی بود به اسم فردریک تودر.
تودر یک تاجر آمریکایی بود که از یک خانواده ثروتمند میاومد. اینا ساکن بوستون بودن باباش همونجا رفته بود و هاروارد حقوق خونده بود. آدم خیلی کلهگندهای بود و خانوادگی اصلا با سیاست مدارا و خانوادههای ثروتمند اونجا رفت و آمد داشتن، سرشون خیلی میرفت.
خلاصه فردریک هم در همین خانواده بود و مثل خواهر برادراش اونم از بچگی تو این تجارت خانوادگیشون وول خورده بود، ولی برعکس برادراش که همهشون رفتن هاروارد، فردریک ۱۳ سالش که بود ترک تحصیل کرد و حدود ۱۰ سال به قول بردیا برجسته نژاد غاز گرفت و اردک ول کرد. واسه خودش میگشت اینور اونور میرفت تو دفتر تجاری رفیقای باباش میشست مگس میپروند، هر از چندگاهی یه چیزی میخرید، یه چیزی میفروخت، یه بچه پولدار نوجوون دیگه همچین کار خاصی نمیکرد! تا اینکه وقتی ۲۲ سالش بود، خانواده یک مهمونی میگیرن و همه چی از اونجا عوض میشه.
اواسط مهمونی بود که فردریک و برادرش نشسته بودن یه گوشه و داشتن یک نوشیدنی که با یخ خنک شده بود میخوردن. یخ برای خانوادهی فردی که چیز عادی بود از بچگی اینا یخ دیده بودن توی خونهشون، بعدشم که توی بوستون زندگی میکردن و مثل باقی خانوادههای مرفه، اونام توی املاکشون آبگیر و دریچههای مصنوعی داشتن و توی زمستون آب این آبگیرها یخ میزد، کارگرهاشون میاومدن یخها رو جمع میکردن و توی اون مخزنهای بزرگ انبارهای بزرگ انبارشو میکردن.
یه جورایی اینا همیشه یهسری سردخونه عایق داشتن که انبار یخ بود و تو تابستون میرفتند این یخها رو درمیآوردن و برای خنک کردن نوشیدنی و درست کردن دسرهای خنک استفادشون میکردن. فردریک هم از بچگی این پروسه رو دیده بود و یخ براش چیز عجیب غریب و خاصی نبود. یکی از چیزایی بود که تو خونه استفاده میکردن دیگه از اونجایی که در طول ده سال اخیر کلا مگس پرونده بود و هیچ کار خاصی نکرده بود، خیلی از شرایط باقی جاهای دنیا خبر نداشت.
باقی جاهای دنیا که هیچی از دو تا کوچه بالاتر شونم خبر نداشت برگردیم به لوکیشن مهمونی برادر بزرگتر فردی که برای خودش یک تاجر قابلقبولی بود و آدم دنیا دیدهای بود، همونطوری که داشت نوشیدنی خنک و میخورد به شوخی گفت که این یخ رو شوخی نگیر این واسهی مردم کارائیب یه کالای لوکس حساب میشه آدم میکشند واسه یه تیکه یخ!
با وجود اینکه این به شوخی گفته بود این حرف رو و اصلا منظور جدی نداشت، فردریک فکرش بهکار افتاد و گفتش که خب اگر انقدر تقاضا براش زیاده، چرا مایی که انقدر دسترسی داریم بهش نیایم یخ تولید کنیم بفروشیم بهشون؟ این شد که این ایده به ذهنش افتاد که یک بیزینس یخ فروشی راه بندازه.
وقتی هم که اومد و این ایده رو مطرح کرد با خانوادش همه اینطوری بودن که باز این مایهی ننگ دستهگل به آب داد! آخه پسر نادون یخ فروشی هم شد شغل؟ ایده بهتر از این نداشتی؟ این ور آمریکا یخ بفرستی کارائیب که همهش آب شده! بعد اصلا بگیم آبم نشد! کارائیب پر از دزدی دریایی و پر از کشتی کشورهایی هست که همین الان با هم تو جنگن! بارت که سالم نمیرسه هیچی! خودتم جونت رو از دست میدی! پاشو پاشو برو به یللی تللیت برس! جلوی چشممون نباش! اما فردریک از ایدهاش مطمئن بود از اونجایی که خانوادهاش کلی آبگیر مناسب یخ سازی داشتن، کلی هم سرد خونههای مختلف زیرساخت قضیه فراهم بود، آب که مجانی بود، سرمایش هم که طبیعی بود توی زمستون مجانی درمیاومد. فقط یه خاک اره احتیاج داشت که از آب شدن یخ جلوگیری کنه که اونم از اونجایی که بوستون پر از کارگاههای نجاری بود میشد با قیمت خیلی خیلی ارزون تهیه کرد. پس عملا تولید یخ به جز نیروی انسانی هزینهای براش نداشت.
میموند ارسالش. اینجا هم باز شرایط به نفعش بود اون زمان بوستون چیزی برای صادر کردن به کارائیب نداشت؛ ولی کلی چیز از کارایی به بوستون صادر میشد، تنباکو مهمترینشون بود. اگه یادتون باشه تو اپیزود تنباکو ماجرا رو توضیح دادم. پس کلی کشتی خالی هر ماه از بوستون میرفتن کارائیب که از اونجا جنس بیارن در نتیجه با قیمت خیلی کم میتونست پخش رو با این کشتیهای خالی که آلو دیاتومیت همون مقصد ارسال کنه.
اینا چیزایی بود که هیچکس جز فردریک بهشون فکر نکرده بود شاید اگر بقیه هم همهی اینا رو کنار همدیگه میذاشتن تاییدش میکردن یا حتی خودشون اقدام میکردند برای انجام این کار اما خب فرق آدمایی که یه کار تاریخی میکنن با بقیه همین دیگه این و البته یک خانواده ثروتمند داشتن. سرتون درد نیارم.
با همین سیستمی که گفتم فردریک در عملا یکسری مزرعهی یخ ساخت و هر زمستون برداشت میکرد بار کشتی میکرد میفرستاد کارائیب که توی فصل گرم به کارایی برسه. البته اوایلش مردم حوزهی کارایی اصلا نمیدونستن یخچی میاومدن میخریدن بعد اصلا نمیدونستم باید باهاش چیکار بکنن این شد که اینا اومدن یکسری بروشور چاپ کردن که توش توضیح میداد که اصلا یخ چیه و به چه دردی میخوره همینطوری رفت جلو و یه دلارش دو دلار و دلار شد چهار دلار یواشیواش این بیزینس یخ فروشیش جون گرفت و حوزهی کاریش از کارائیب یکم جلوتر رفت.
رفت اروپا و باقی جاهای آمریکا هم صادر کرد یخشر و کمکم شرکت یخ سازی تودر با کمک روابط خانوادگی که خانوادهی فردریک داشتن یک مونوپولی درست کرد تو بازار یخ و یه جورایی شد تنها برند یخ بازار از اونور پول بیشتر باعث پیشرفت سیستم تولید میشد. دیگه اینا میاومدن تیمهای تحقیقاتی و مهندسی استخدام میکردند که ابزار مناسب درست کنن براشون روند تولید بهینهتر کنن مثلا اوایل اینا موقع برداشت با اره میومدن یخها رو میبریدن، از زمین خیلی پروسهی سخت و زمانبری بود واسه همین اومدن یک مهندسی برای این قضیه استخدام کردن، اونم براشون یک وسیلهای طراحی کرد و ساخت که به اسبابی هستن و اسب که حرکت میکرد یخ و میبرید.
یه جورایی مثل گاوآهن که میبندن به گاو باهاش شخم میزنن این میبستند به اسب باهاش یخ برداشت میکردن. یواش یواش به اواسط قرن ۱۹که رسیدیم به لطف این کمپانی تودر عرضهی یخ زیاد و زیادتر شد و باعث شد که قیمتش بیاد پایین. این شد که یخ دیگه اون محصول لوکس و گرون قیمتی نبود که فقط اشراف برای سرد کردن نوشیدنیاش ازش استفاده میکردن حالا هر آدم معمولی جز خرید روزانهاش یخ بود حالا کجا میذاشتن این یخها رو؟ توی یخچالهای خونگی. یخچال از کجا؟ عرض میکنم خدمتتون. از قبل اینکه بریم سراغ اپیزود، خواستم بگم که از هر جایی که دارین این اپیزود میشنوید لطفا سابسکرابیت کنین که مشترک چیزکست بشید. اگر هم بری تو حامی باشه ازمون حمایت مالی بکنید که دیگه نورعلینوره. لینک و توضیحات اپیزود هست بریم سراغ قصهمون یخ که زیاد شد توی دست مردم کمکم این ایده هم مطرح شد که میشه با سرد کردن مواد از فاسد شدنشون جلوگیری کرد البته ایدهی تازهای نبود. آدما میدونستن اینا توی زمستون مثلا میدیدن غذا دیرتر فاسد میشه منتها، چون امکاناتش نبود کسی نمیاومد از سرما استفاده کنه برای نگهداری مواد تا اینکه یخ زیادتر شد و کم کم سر و کلهی یخچالها پیدا شد یخچال قرن ۱۹ با یخچال امروزی زمین تا آسمون فرق داشت یک جعبهای بود شبیه یک کمد که این قفس قفسه بود توش و بالاش یک فضایی درست شده بود که یخ و میذاشتن از اون لوله لوله بود به قفسههای مختلف که سرما جابهجا بشه این یخ باعث میشد که باقی قفسهها هم سرد بشه و بشه توشون مواد غذایی نگهداشت.
زیرش یه تشتی کاسهای چیزی میذاشتی که یخ که آب شد آبش اونجا جمع بشه و نریزه زمین یه جورایی یخچال منوال بهحساب میاومد.
ایدهی همچین وسیلهای هم مال قرن ۱۹ نبود از زمان باستان یه همچین چیزی رو توی کارخونههای اشرافی استفاده میکردند منتهی فقط برای سرد کردن آب و باقی نوشیدنیها استفاده میشد ازش، ولی از وقتی که یخ ارزون شد و بهدست همه رسید شرکتهای لوازم خونگی گوششون تیز شده و تولید کردن و دادنش تو بازار اسمش هم یخچال بود. به انگلیسی همون رفتر میگفتن بهش.
اوایل فقط کارگاههای نجاری و لوازم خانگی بهعنوان یک محصول کنار باقی محصولهاشون تولیدش میکردن، اما کمکم که بازارش داغ شد. شرکتهایی درست شدن که اصلا تخصصشون یخچالسازی بود. باز میگم یخچال همون کمد منظورمون یخچال بهمعنی امروزی نیست، منظور نیمه دوم قرن ۱۹. دیگه این یخچال شده بود جز لوازم ضروری هر خونه البته که دربارهی آمریکا داریم صحبت میکنیم، توی ایران مثلا زمان ناصرالدین شاه از این خبرا نیست. خودش هم یخچال نداره. ناصرالدین شاه اواخر عمرش تازه توی فرانسه بستنی میخوره. کلی هم معروفه که ذوق میکنه پیرمرد.
حالا به ایران برمیگردیم جلوتر گفتیم که یخچال در نیمهی دوم قرن ۱۹ دیگه توی هر خونهای توی کشورهای توسعه یافته پیدا میشد. البته که کم دردسر نبودن این یخچالها. بزرگترین دردسرشان بهداشت بود. از خود یخ شروع کنیم. یخی که توی یخچال میذاشتن آب یخ زده آبگیرها بود. دیگه یعنی یک آب راکدی که توش پر از برگ و فضله پرنده و کلی کثافت دیگهست بعد این تازه توی خاک اره هم گذاشتن جابهجا کردن کلی. بعد این یخ کثیف و شما میذاشتید توی یخچال چوبی، در یخچال که همیشه باید بسته میبود که سرما ازش بیرون نره در نتیجه توش همیشه تاریک بود.
یک محیط تاریک و خیس داشتی که بهترین جاست برای رشد کپک و باکتری و هزار تا جونور سمی دیگه، یادتونم نره که غذاهامون گذاشتیم این تو یعنی غذاهامون برداشتیم گذاشتیم وسط کپک و باکتری و کثافت که از فاسد شدنشون جلوگیری بشه. بیرونی یکم ولی خب بهتر از هیچی بود دیگه.
آلترناتیو دیگهای وجود نداشت این یخچال دیگه آخرت امکانات حساب میشد. البته که اصل کار یخچالها نبودند، بلکه یخ بود یخچال یک کمدی بود که شما میخرید تا چندین و چند سالم برات میموند دیگه.
یخ یخچال بود که هر روز آب میشد و باید دوباره میخریدی در نتیجه صنعت یخ سازی بود که اصل ماجرا بود دیگه فقط هم شرکت تودر نبود برندهای دیگه هم درست شده بودند. البته که همچنان تودر از همه بزرگتر بود، ولی کلی بیزینس دیگهای هم وجود داشت که یخ تولید میکردن مردم هم که هر روز نمیتونستن برن یخ بخرن میرفتن درسشون میدادن به شرکتهای پخش یخ هر روز یه نفر براشون یخ میآورد تحویل میداد. یعنی اگر شما اون زمان یه بچهای بودی تو یه خونهی آمریکایی مثلا میدیدی که در طول روز چهار نفر حتما در خونهتون میزنن پستچی شیرفروش روزنامه فروش و یخ فروش بیزنسی بود، برای خودش یخ فروشی مخصوصا از اواخر قرن نوزدهم که مهاجران ایتالیایی وارد آمریکا شدن کمکم دیگه تو هر اپیزود قصهمون یک ربطی به این مهاجرت ایتالیاییها پیدا میکنه این ماجرا که خب وضع مناسبی نداشتند و هیچکس هم تو آمریکا بهشون کار نمیداد. مجبور بودن که خودشون برای خودشون کار درست کنن این شد که اینا گروهی با هم جمع میشدند و یخ فروشی راه مینداختن هم هزینش کم بود هم با روحیهی کار خانوادگی ایتالیاییها میخوند.
یه زمینی میرفتن میخریدن یک آبگیری توش درست میکردن و زمستونا ازش یخ برداشت میکردن انبار میکردن و تو تابستون یخها رو میفروختن. حالا باقی فصلهای سال چیکار میکردن اکثرا کارگاههای نجاری کوچیک داشتند که از این کارگاهها هم بهشون خاکاره مجانی میرسید که برای یخشون استفاده میکردن. یه چرخه بود. دیگه وارد قرن بیستم که شدیم دیگه همه چی روی روتین بوده و کلی آدم داشتن از یخ فروشی نون میخوردن. کمکم در از یه پاشنهی دیگه چرخید اوایل قرن بیستم بود که کمکم یخچالهای برقی سر و کلشون پیدا شد، اما اینطوری نبود که یه نفر لامپ تو سرش روشن بشه و یخچال برقی اختراع کنه یه پروسهی تقریبا ۲۰۰ ساله داشت.
یخچال برقی اما قبل اینکه بریم سر داستانش یکم باید توضیح بدم که اصلا یخچال برقی چجوری کار میکنه؟ تقریبا تمام یخچالها از اولین نسخههاش تا یخچالهای امروزی طبق یزد کار میکنن دیدین وقتی که آب میریزیم رو پوستمون خنک میشیم؟ دلیلش احتمالا بدونید دیگه… آب برای تبخیر شدن از بدن ما گرما میگیره و در نتیجه مایی که گرما از دست دادیم خنک میشیم و عرق کردنمون هم واسه همینه.
حالا همین اصل رو توی یخچال در نظر بگیرید توی بدنهی یخچالها یک مایعی وجود داره که حالا بعدا میگم چیه، این مایع دمای جوش خیلی پایینی داره و میتونه توی دمای داخل یخچال راحت تبخیر بشه برای اینکه بخار بشه باید گرما بگیره از کجا گرما بگیره از هوای داخل یخچال و چیزایی که تو یخچال گذاشتیم پس اینایی که گرمشون رو به اون مایع میدن خنک میشن و اون مایع حالا بخار میشه بعد که بخار شد یک سیستم دیگهای وجود داره که این بخار ر میبره تو یک کمپرسور و اونجا دوباره مایع میشه و برمیگرده به سیستم این چرخهی مایع بخار مایع مدام تکرار میشه و باعث میشه که داخل یخچال خنک بشه.
حالا توی نسخههای اولیه خیلی ابتدایی بوده این سیستم الان پیشرفتهتر و بهینهتر شده این پروسه رو توی فارسی بهش میگن تبرید تراکم بخار به جز یخچال هم توی باقی سیستمهای خنک کننده مثل تهویهی خونه و ماشین و این چیزا هم ازش استفاده میشه ماجرای یخچال برقی هم از همین پروسه شروع میشه خیلی سریع بخوام مرور کنم تکاملش رو اینطوری میشه که اواسط قرن ۱۸ یک فیزیکدان اسکاتلندی به اسم ویلیام کالن متوجه این قضیه میشه متوجه میشه که این عمل تبخیر از محیط اطراف گرما میگیره و همین باعث میشه که محیط خنک بشه و این ایده به ذهنش میرسه که میشه با استفاده از این اصل یک سرمای مصنوعی درست کرد. این میشه که میاد یک سیستم خیلی سادهای سرهمبندی میکنه که با تبخیر دیاتیلاتر که نقطهی جوشش خیلی پایین بود محیط اطراف و سرد میکرد؛ اما خب در همین حد ساده بود چیزی که ساخته بود نه تکنولوژی مناسب برای توسعهی اختراعش وجود داشت و نه اصلا خودش پیش گرفت درست کرد و گذاشته گوشهای یه ۵۰ سالی گذشت. اوایل قرن ۱۹ یک مخترع آمریکایی به اسم الیور ایونس میاد و برای اولین بار این سیستم تبرید تراکم بخار رو طراحی میکنه، یعنی اصل اساسی کار یخچال رو منتها فقط طراحیش میکنه بهشکل عملی نمیسازدش با توجه به این طرح در طول قرن ۱۹ مخترعی خیلی زیادی سعی میکنند که یک دستگاه سردکنندهای بسازند که با این اصل کار بکنه اسمهاشون دیگه نمیگم که گیج نشید، چون که هیچ کدومشون موفقیت عملی پیدا نکردطرحهاشون.
البته اینم باز باید بگم که همه تمرکزشون روی ساختن یخساز بود، یعنی میخواستن یک دستگاهی بسازند که آب به یخ تبدیل کنه، یه پنجاه سال دیگه هم گذشت و توی نیمهی اول قرن نوزدهم اولین سیستم سرد کنندهی تراکم بخار که به شکل عملی هم قابل استفاده بود درست شد مخترعش یک آقایی بود به اسم جیمز هریسون این از همون آدمایی بود که مخ مه افتاده بود به ذهنش که از این ایده یخساز بسازه و بعد از کلی سعی و خطا بالاخره تونسته بود یک دستگاهی درست کنه که آب رو به یخ تبدیل کنه مایعی که برای سیستم تراکم بخار استفاده کرد هم آمونیاک بود.
آمونیاک بهترین آپشن برای مایع این سیستم بهحساب میاومد، چون که نقطهی جوشش خیلی خیلی پایین منفی ۳۰ و خوردهای درجهست، ولی ایرادی که داره اینه که بهشدت سمی و توی دمای اتاق گاز پس اگر نشت کنه درجا آدمای اطراف میکشه و از طرف دیگه امکان انفجارش تحت فشار خیلی زیاد و خب برای مایع کردنشم باید تحت فشار بگذاریده.
در نتیجه یخچالی که هریسون ساخته بود اصلا برای استفادهی خونگی نبود البته که نمیشد هم توی خونه استفادهاش کرد. یک دستگاه خیلی خیلی بزرگ و عظیم بود اصلا برای استفادهی صنعتی ساخته شده بود. واسه همین اصلا ایدهی یخچال خونگی مطرح نبود کسی اصلا فکر نمیکرد بهش این یخچال هریسون هم باز نمونهی کامل نبود.
باقی مخترع گرفتن بهبود دادن طرح و روش کار کردند تا بهتر و پر واضحتر بشه و بازی ۵۰ سال دیگه به همین منوال گذشت. اواخر قرن نوزدهم یخچالهای بزرگ صنعتی کمکم وارد کارخونهها شدند و بهعنوان یخساز ازشون استفاده شد. در واقع یخ مصنوعی که توسط دستگاه ساخته میشد اومد که جای یخ طبیعی که توی آبگیرها توی زمستون درست میشد بگیره. حواسمون هست دیگه الان همون اواخر قرن نوزدهم مردم دارن برای یخچالهای چوبین هر روز یخ میخرن، پس یخ همچنان اصل کاری اون یخچالهای صنعتی هم برای یخ ساختن که استفاده میشن؛ کسی آنچنان به فکر اینکه بیاد اون یخچالها رو کوچیکش رو بسازه که توی خونه بشه استفاده کرد، نیست.
یه سریا روش فکر کردن، روش کار کردن، ولی اصلا ازشون استقبال نشد! چرا؟ چون اولا که مردم به یک عادت داشتن خیلی احساس نیازی نمیکردن که حتما یخچال برقی داشته باشن. دوما یخچال برقی کلا یک موجود ترسناک بود برای مردم آدما میگفتن این توش یک مادهی سمی که همون آمونیاک باشه داره و کلی از کارگرها توی کارخونهها بهخاطرش میمیرن.
هر ماه بعد ما بیایم این بزاریم تو خونهمون تازه میگن ممکنه منفجر بشه وسط این همه بدبینی سال ۱۸۹۳ یک اتفاق وحشتناکی افتاد که بدتر از همه چی هیزم انداخت توی آتیش ترس مردم از یخچال خونین.
سال ۱۸۹۳ توی شیکاگو یک نمایشگاه بینالمللی خیلی بزرگی برگزار میشه. توی این نمایشگاه یک یخچال مکانیکی ۷۰ در ۳۰ متر بوده که برای نگهداری از محصولات شرکتهای مواد غذایی که تو نمایشگاه شرکت کرده بودند استفاده میشد.
اواسط نمایشگاه بود که آمونیاک فشرده شده توی سیستم یخچال منفجر میشه و به چشم بهم زدنی کل طبقهی بالای نمایشگاه آتیش میگیره. یک فاجعهی به تمام معنا کلی آدم تو این اتفاق کشتهشدن خیلیها زنده، زنده سوختن؛ خیلیها هم انتخاب کردن که از پنجره خودشون رو بندازن پایین بمیرن! تا اینکه توی ساختمون بسازن و بمیرن خیلی اتفاق وحشتناکی بود و انگشت اتهام همه هم رفت بهسمت یخچال مکانیکی و دیگه اگر کسی هم باقی مونده بود که یه کم به این یخچال خونگی خوشبین بود با این اتفاق نظر کلا عوض شد.
بعد از یه مدت شرکتهای مختلف کمکم رفتن سراغ اینکه یک راه حلی پیدا کنن برای اینکه یخچال خونگی امن بسازن. همه میدونستن که چیزی که یخچال رو ترسناک میکرد، آمونیاک بود؛ پس اگر یک مادهی جایگزین برای آمونیاک پیدا میکردند، میشد به امن شدن یخچال فکر کرد.
بعد از چند سال تحقیق و بالا و پایین کردن مواد مختلف اواسط دههی ۲۰ میلادی یعنی ۱۹۲۰ مادهی نجات دهندهی یخچال پیدا شد. کلروفلورو کربن یا سیافسی سی اف سی از همه لحاظ برای یخچال مناسب بود دمای جوش پایین بود. نه به اندازهی آمونیاک، ولی خب پایین بود! سمی نبود و به اندازهی آمونیاک هم قابل اشتعال و خطرناک نبود.
کلا آپشن خیلی مناسبی بهحساب میاومد و البته که برای خود آدم و امن فقط سی اف سی یکی از گازهای گلخانهای و رسما میزنه یاور لایه اوزون و استاد میکنه.
چه اصطلاح نو چیه این نمیگم دیگه از این به بعد این سیافسی یخچال برای استفادهی خونگی امر کرد بعدشم شرکتها شروع کردن بهکار کردن روی ساختن یک نسخهی جمعوجور که بشه توی خونه ازش استفاده کرد، چون یخچالهایی که تا اون موقع استفاده میشد، یخچالهای صنعتی بودن دیگه! خیلی بزرگ بودن!
اولین نسخهی این یخچالهای خونگی، یخچالهایی بودن که موتورشون جدا بود؛ یعنی یه چیزی مثل یخچال امروزی بود. یه کمپرسور خیلی بزرگی بود که وصل میشد بهش.
واسه همین نمیشد تو اکثر خونهها جاش داد، پس استقبال چندانی هم ازش نمیشد تا اینکه سال ۱۹۲۷ شرکت جنرال الکتریک اومد و یک یخچالی ساخت که موتور کمپرسور و همه چیش یهجا بود و جمع و جور بود.
میشد گذاشت توی آشپزخونه این یخچال رو که اسم مدلش مانیتور تاپ بود. کلا بازی رو عوض کرد. هم طراحی جمعوجور شیکی داشت هم امن بود منفجر نمیشد همین که از لحاظ عملی قابل استفاده بود از همه مهمتر میشد بهشکل انبوه تولید کرد و همین باعث میشد که قیمتش مناسب باشه و همه بتونن تهیهش کنند.
کلا آپشن مناسبی بود، ژنراتوریک کم نذاشت تو تبلیغات و کلی کمپین تبلیغاتی رنگووارنگ پیاده کردن براشون. هر کاری تونستن کردن تا مشتری نتونه جلوی خریدنش رو مقاومت کنه و خب نتیجه گرفتن.
یکی از استراتژیهای تبلیغاتی جلبشون تاکید روی تمیزی بود.
یخچال مانیتور تا خودش اصلا یک یخچال سفید رنگ بود اینا پایهی تبلیغات و گذاشتن و اینکه این یخچال رو به تمیزی و پاکیزگی پیوند بزنن و در مقابلش یخچالهای سابق رو یخزده و کثیف نشون بدن! از کثیفی یخ و کپک زدن یخچالها بگن یا مثلا به ظاهر خاکی گلی یخ فروشا گیر بدن. بگن شما اگه همش یخ میخری برای اون یخچالی کمدی هر روز یه آدم یخ فروش کروکثیف رو میدی به خونهت میاد، با پوتینهای گلیش گند میزنه به همه جا، همه جا رو خراب میکنه، همهجا رو کثیف میکنه، از اینجور حرفها این البته خب یکی از استراتژیهای تبلیغاتیشون بود.
خیلی کارهای مختلفی کردن و خب این همه جادوجمبل تبلیغاتی بالاخره دل مردم بدبین رو آب کرد و خیلی طول نکشید که کمکم همه باهاش خدافظی کردن و یک یخچال سفید خوشگل جا دادن توی خونههاشون. البته که یخ همچنان بازار خودش داشت، چون که هنوز فریزر نداشتن مردم یخچال فقط سرد نگه میداشت غذا رو در نتیجه مجبور بودند که یخ تهیه کنند. اگر یخ میخوان تو دههی ۴۰ میلادی کمکم شرکتهای یخچالسازی شروع کردن به اضافه کردن یهسری یایهکو به یخچالشون که توش میشد یخ درست کرد و کمکم این جایخی یا تبدیل شد به فریزرهای بالای یخچال بعدشم فریزر جدا تا اینکه تو دههی ۵۰ یخچال سایدبایساید اومدن دیگه کلا صنعت یخ و یخسازی به خاطرات پیوست.
از اینجا به بعد دیگه یخچال توی زندگی همه جا افتاده بود. مسیرش هم دیگه سرراست شده بود. سرازیری شده بود جز پیشرفت تکنولوژی و اضافه شدن امکانات بیشتر تغییر خاصی توی کانسپت ایجاد نشد. سال ۱۹۶۰ میلادی، یعنی یه چیزی حدود ۳۳ سال بعد از یخچال جنرال الکتریک اولین یخچال وارد ایران شد. توی ایران همونطور که توی اول اپیزود گفتم یخ سازی از اول رواج داشت.
ایرانیها همیشه یهجوری یخ رو تهیه میکردن، حتی بعد از اینکه ناصرالدین شاه بستنی رو توی فرانسه میخوره و برمیگرده ایران، کمکم بستنیسازی هم راه میافته توی ایران که اونم با یخ انجام میشده؛ منتها یخچال برقی سالها طول میکشه که برسه به ایران سال ۱۹۶۰ میلادی که میشه ۱۳۳۹ شمسی، وزارت صنایع اولین یخچال وارد ایران میکنه تا چند سالی یخچال جنس وارداتی بود و خیلی محدود برای آدمای خیلی پولدار وارد میشد تا اینکه سال ۴۳ اولین خط تولید مونتاژ یخچال توی ایران راه افتاد و برند فیلور شروع کرد تولید یخچال توی ایران. اواخر همون سال ۴۳ هویدا نخست وزیر شد و یکی از برنامههای اصلی دولت هویدا هم این بود که صنایع کارخانهای ایران گسترش بدن. این میشه که کمکم کارخونههای یخچالسازی بیشتری میشن مهمترینشون برند ارج بود. ارج البته فقط یخچال نمیساخت و کلا لوازم خانگی تولید میکرد، ولی خب یخچال جزو محصولهای پرطرفدارش بود. توی صنعت یخچال، ایران حکم ژنرال الکتریک برای آمریکا داشت، این شد که در طول دههی ۴۰ و ۵۰ شمسی یخچال توی ایران به تولید انبوه رسید و کمکم تبدیل شد به یکی از عناصر اصلی خونههای ایرانی. چیزی که شنیدید قسمت ۳۸ چیزکست بود. چیزی که هر سه هفته یک بار روزهای دوشنبه منتشر میشه و میتونید روی تمام اپلیکیشنهای پادگیر بشنویدش. علاوهبر اینها با یه اپیزود تاخیر توی کانال تلگرام منتشر میشن اپیزودها.
اگر که از اپیزودهای چیزکست خوشتون اومده خیلی خوشحالمون میکنین اگر به بقیه هم معرفی کنید، برای حمایت مالی از چیزکست هم میتونید از لینک سایت حامی باش که توی توضیحات اپیزود هست، استفاده کنید. ممنون از اینکه شنوندهی چیزکست هستید، سه هفتهی بعد با یه چیز دیگه برمیگردیم.
بقیه قسمتهای پادکست چیزکست را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت ۲۹ چیزکست- تاریخ رادیو
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت ۱۶ چیزکست- خودکار
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت ۳۹ - تلخ شیرین | تاریخ شکلات