قسمت ۴۰ - پودر سفید مرموز | تاریخ نمک

اگر بگم که یک پودر سفیدی هست که کلی آدم سر تولیدش و کنترل فروشش کشته‌شدن، احتمالا شما یاد یک ماده‌ی مخدری مثل کوکایین می‌افتید؛ ولی واقعیت اینه که نمک خیلی خیلی بیشتر از کوکایین باعث جنگ و کشت و کشتار و خونریزی شده!

سلام به قسمت ۴۰ام چیزکست خوش‌اومدید. تو این پادکست من عرشیا عطاری برای شما از تاریخ چیزها می‌گم. چیزایی که زمانی استفاده نمی‌کردیم و امروز استفاده می‌کنیم و شاید در آینده هم ازشون استفاده بکنیم. توی این قسمت می‌خوایم تاریخ نمک رو تعریف کنیم. نمک یک چیزیه که انقدر الان برای ما دم‌دستیه و سر هر سفره‌ای پیدا می‌شه که اصلا کسی بهش فکر نمی‌کنه! کسی اصلا جدیش نمی‌گیره! اصلا انقدر بدیهیه استفادش که ارزش خاصی هم براش قائل نمی‌شیم؛ اما یه لحظه اگر ما دنیا رو بدون نمک تصور کنیم، همه چیز به هم می‌ریزه!

اولین نتیجش که خب واضح‌ترین نتیجه هم هست اینه که غذاها خیلی بی‌مزه می‌شن، هر چقدر هم که ما بخوایم بحث کنیم که آره باید غذا کم نمک باشه و نمک برای بدن ضرر داره و اینا باز هم نمی‌تونیم بی‌نمک درست کنیم غذاها رو! اصلا دیگه مزه ندارن غذاها بدون نمک! نه که فقط شوری نداشته باشن، مزه ندارن؛ چون نمک فقط شوری نمیده به غذا، طعم غذا رو کلا قوی می‌کنه و شما اگه دقت بکنید توی اکثر دستورهای شیرینی‌پزی هم باید یه مقدار نمک به شیرینی بزنین.

اون طعم شیرین بودنش رو قوی‌تر می‌کنه و بوست می‌کنه. به عبارتی پس اگه نمک نباشه همه‌ی غذاها یه‌سری توده‌ی بی‌مزه می‌شن، اما این فقط مشکل سطحی قضیه‌ست. نمک اگر نباشه ما اصلا بدن‌مون کار نمی‌کنه درست حسابی. هر انسانی روزانه باید تقریبا یک قاشق غذاخوری نمک بخوره. رو هم رفته نمکی چیزی حیاتی برای بدن ماست؛ چون که بدن انسان احتیاج به سدیم داره. سدیم توی بدن انواع و اقسام کارها رو می‌کنه. از ارتباط بین نورون‌های سیستم عصبی بگیر تا تنظیم فشار خون و کلی کارای مختلف دیگه و عنصری هم هستش که توی بدن ما نیست.

ما باید از بیرون بگیریم خودمون نمیتونیم تولیدش کنیم و منبع اصلی سدیم هم چیه؟ نمک. حالا چرا نمی‌تونیم مستقیم سدیم بخوریم؟ چرا حتما مجبوریم توی فرم نمک مصرفش کنیم؟ چون سدیم یک فلز ناپایدار بعدشم با آب یک واکنش انفجاری می‌ده می‌سوزه. اصلا مستقیم نمی‌شه مصرفش کرد یه جورایی نمک میاد این زهر سدیم رو می‌گیره برای ما قابل مصرف می‌کنه.

نمک می‌گیم البته منظور همون نمک سفره‌ست دیگه. سدیم کلراید نمک‌ها کلا یه کتگوری شیمیایی این نمک سفره یکی از اون کتگوری نمک‌هاست، ولی خب منظور ما توی روزمره همین نمک سفره‌ست دیگه. تو این اپیزود هر وقت می‌گیم نمک، منظور همون نمک سفره‌ست. حالا چی هست این نمک سفره؟ ترکیب سدیم و کلر سدیم که توضیح دادیم راجع‌بش. کلر هم که مشخصه یک گاز اشتعال زاییه که سمیه و تا حدودی و توی اپیزود اول سلاح شیمیایی، توضیح دادیم که اصلا از همین کلر برای ساختن یه‌سری گازهای شیمیایی استفاده می‌شد که توی سلاح‌های شیمیایی استفادشون می‌کردن.

پس این نمک سفره‌ی گوگولی‌مولی بی‌خطر ترکیب یک فلز قابل اشتعال و یک گاز سمیه، اینا با هم که قاطی می‌شن تبدیل می‌شن به این نمک خوراکی که برای ما لازمه. برای همین هم هست که اصلا آدم‌هایی که توی جاهای خیلی گرم زندگی می‌کنند معمولا غذاهای شور تری دارند نسبت‌به جاهایی که سردتره هواشون.

به‌خاطر اینکه اینا عرق زیاد می‌کنن و با عرق کردن همون‌طوری که آب از دست می‌دن نمک هم از دست می‌ده بدن‌شون و دیگه مثلا ما مقایسه اگر بکنیم غذاهای خاورمیانه‌ای را با غذاهای اروپایی، مشخصه اصلا غذاهای خاورمیانه‌ای شورتر و پر مزه‌تره.

شما غذاهای انگلیسی یا فرانسوی رو اگر تست بکنید، معمولا بی‌مزه ترن به‌جز البته گوشت‌های نمک سود شده و کالباس‌های مختلف و اینا که کارشون نداریم، ولی به‌طور کلی معمولا غذاهای انگلیسی یا فرانسوی یا حالا اروپای غربی به‌طور کلی بی‌مزه ترن نسبت‌به غذاهای شرقی؛ ولی از اون طرف مثلا غذاهای ایتالیایی باز شورند؛ چون که ایتالیا با وجود اینکه توی اروپاست، ولی گرم هواش آب‌وهوای نسبتا مدیترانه‌ای و گرم‌تری داره.

البته که دلیلش فقط آب‌وهوا نیستا، ولی خب آب‌و‌هوا هم موثر بوده توی این شکل گرفتن عادت‌های غذایی.

پس گفتیم که نمک برای بدن لازم و خب وقتی که این جمله رو بشنوید اگر که مثل من اهل وصل کردن نقطه‌ها با همدیگه باشید متوجه می‌شید که اصن واسه همینه که ما از مزه‌ی نمک خوش‌مون میاد و علاقه‌ی ما به نمک زدن به غذا و شور کردن غذا برای این که بدن‌مون به نمک احتیاج داره.

دلیل تکاملی داره دیگه، هر چیزی که برای بقا خوب باشه به نظر ما خوشمزه‌س از یه طرف دیگه نمک فقط روی مزه تاثیر نمی‌ذاره. طعم و بوی غذا رو هم بهتر می‌کنه در نتیجه خوشمزه‌تر به‌نظر میاد غذامون. نمک میاد به آب غذا می‌چسبه، یه جورایی انگار حبس می‌کنه آبو و حبس کردن آب باعث می‌شه که ترکیب‌های شیمیایی خوش‌بوی غذا ترکیبی آروماتیک آزادی بیشتری داشته باشن و بخار بشن برن تو هوا و ما بتونیم یک بوی بهتری از غذا بگیریم.

حالا تمام این خوبی‌ها و ویژگی‌ها رو داره همه‌مون هم می‌دونیم که زیادش هم به‌شدت مضره دیگه؛ یعنی شما بیشتر از یه حدی اگر روزانه بخوری، در بلند مدت هزار جور بیماری و مشکل مختلف برات به‌وجود میاد؛ اما یک نکته‌ی دیگه‌ای که درباره‌ی نمک وجود داره اینه که صرفا نمک به‌عنوان یک ماده‌ی خوراکی مهم نیست!

یعنی درجه اهمیت رو اگر بخواهیم از لحاظ تاریخی و سیاسی در نظر بگیریم. شاید ۱۰، ۲۰ درصدش به‌خاطر غذا درست کردن و طعم دادن به غذا باشه. بقیه‌ش برای چیه؟ نگهداری از مواد غذایی چند هزار ساله که بشر داره از نمک برای نگهداری اون مواد غذایی فاسد شدنی استفاده می‌کنه.

اصلا تا قبل از اختراع یخچال نمک بود که نگهداری و تجارت مواد غذایی ممکن می‌کرد و علی‌رغم این ارزش پایینی که امروز داره نمک تا کمتر از صد سال پیش انقدر با ارزش بوده که سرش کلی جنگ و بکش‌بکش شده و صدها هزار نفر انبارش کشته شدن تو این جنگا و اصلا همین ارزش بالاش هم بود که باعث شد توی اکثر اتفاقات مهم تاریخی یه نقشی داشته باشه از انقلاب فرانسه بگیر تا شکل گرفتن کشور آمریکا استقلال هند، اینا همشون یه ربطی به نمک و تجارتش پیدا می‌کنن.

حالا اینا تازه چند تاشون بود خیلی اتفاقات مختلفی بوده پس نمک خیلی مهم از لحاظ تاریخی از لحاظ فرهنگی هم مهمه اصلا این ارزش بالا در زمان‌های گذشته باعث می‌شده که نمک نشونه‌ی برکت باشه نشونه‌ی خوبی باشه نشونه‌ی ثروت باشه فرهنگ از اروپاییش تا آسیایی تا مسلمون تا هندوش همه و همه یک ارزشی برای نمک قایل بودن اصلا خود ما چقدر ضرب المثل داریم درباره‌ی نمک، نمک‌گیر کردن، نون و نمک خوردن، دستی که نمک نداره، نمک خوردن نمکدون شکستن و کلی چیزای دیگه پس اصلا نمک در هم تنیده با فرهنگ جهان در نتیجه‌ی همه‌ی اینا می‌شه گفتش که نمک یک تاریخ پر پیمونی داره و تاثیر خیلی بزرگی هم گذاشته توی شکل‌گیری جهان امروز.

ما تو این قسمت قراره که همه‌ی اینا رو تعریف کنیم و قشنگ عمیق بشیم توی تاریخ نمک یه چیز جالبی هم بگم قبل اینکه بریم سر اپیزود تاریخ نمک برای من به شخصه خیلی ارزش خاصی داره، من نزدیک ۵ سال پیش از طریق پادکست بی پلاس با یه کتابی آشنا شدم که این درباره‌ی تاریخ نمک بود و بعد اینکه یکم دربارش یاد گرفتم با خودم گفتم که چقدر این نگاه تاریخی و اشیا چیز جالبیه این که بیای و یه چیزی رو درنظر بگیری و تاریخ رو از دریچه‌ی اون چیز نگاه کنی و دنیاش رو بسنجی و مسیرش رو نگاه کنی و کلا تاثیر اون چیز رو توی اتفاقات جهان و تاریخ ببینی و همین ایده چند سال بعد تبدیل شد.

به کیسکون آسیا و اصلا نوع نگاه من به تاریخ رو تغییر داد. این بهم نشون داد که قرار نیست وقتی صحبت تاریخ می‌کنیم فقط بیایم بگیم که فلان سلسله چیکار کرد، فلان پادشاه چی کار کرد، کوچک‌ترین چیزها می‌تونه هزاران صفحه ماجرا و جزییات مختلف داشته باشن. این ترکیب غیرقابل تجزیه‌ای تاریخ و فرهنگ و سیاست و علم که الان چیزکست توی همش شاید بشه یه‌جوری گنجوند.

نتیجه‌ی شروع کنجکاوی من با کتاب نمک بود. در نتیجه تاریخ نمک برای من و چیزکست خیلی مهمه چون چیزی که همه چیز از اون شروع شد. کم‌کم بریم سراغ اپیزود که خیلی کار داریم. من عرشیا عطاری، تدوین این قسمت رو طنین خاکسار انجام داده و تارا نباتیان کاور اپیزود رو طراحی کرده و موسیقی تیتراژ هم کار مودی موسوی هست.

قصه‌ی نمک رو باید از قبل از حیات بشر شروع کنیم. توی دورانی که هنوز زندگی به‌شکلی که می‌شناسیمش وجود نداشت رو زمین فوران آتشفشان‌ها و ریخته شدن مواد مذاب روی آب اقیانوس‌ها باعث شد که در طول چند صد میلیون سال کلی مواد معدنی که مهم‌ترین‌شون همین نمک بود، وارد آب اقیانوس‌ها بشن.

پس این‌طوری شد که آب اقیانوس‌ها نمکی شد، شور شد به عبارتی و املاح توی آب باعث شد که شرایط برای به‌وجود اومدن یک موجوداتی درست بشه به اسم هالوفیل. حالا هالوفیل‌ها که به فارسی بهشون می‌گیم نمک‌دوست، یک ارگانیسم‌های خیلی ابتدایی هستن که توی محیط‌های شور و نمکی رشد می‌کنن و یک‌سری از دانشمندان معتقدند که همین هالوفیل‌ها بودن که باعث شدن اتمسفر زمین، اکسیژن دار بشه و زندگی روی خشکی ممکن بشه.

پس از روز اول این نمک توی زندگی ما بوده حالا میلیاردها سال می‌گذره و کم‌کم انسان‌ها به‌وجود میان. بشر اولیه منظورمه و خب انسان تا به‌وجود بیاد خیلی از این اقیانوس آب‌شون تبخیر شده بود و در نتیجه کلی نمک جامد روی زمین به‌شکل معدنی مختلف نمک هم وجود داشت و جدای از این هم داخل کوه‌ها و داخل غارها معادن نمک مختلفی هم شکل گرفته بود. معلوم نیستش که چی می‌شه و چطور می‌شه که بشر کم‌کم نمک رو کشف می‌کنه و شروع می‌کنه ازش استفاده کردن یه جورایی می‌شه گفتش که از زمانی که بشر دیگه دست چپ و راستش رو می‌تونست تشخیص بده، نمک توی زندگیش بود؛ اما خب متدی برای تولید و استخراج نمک نداشت! اگه خوش شانس بود و نزدیک یک معدن نمک زندگی می‌کرد، خب یک منبعی داشت برای نمکش.

الان شاید بپرسید که خب آقا چی شد؟ تو می‌گفتی نمک نخوریم! می‌میریم که اونا نمک نداشتن چیکار می‌کردن؟! پس اونام نمک مصرف می‌کردن! اما خب به یه طریق دیگه… یعنی نمک جامد به این شکل، به‌شکل مستقیم و خالص نمی‌خوردن؛ ولی خب اگه نزدیک دریا بودن به هر حال آب دریا می‌خوردند یا اگه نزدیک دریا نبودن گوشت قرمز یا خون حیوانات و یه‌سری سبزیجات سدیم دار می‌خوردند که اینا همه‌شون توشون اون سدیم لازم رو تا حدودی داشت.
ولی خب آسون نبود دیگه هر روز که اینا گوشت نمی‌تونستن بخورن. واسه همین نمک از همون زمان به‌خاطر کمیاب بودن ارزش پیدا کرده بود. اولین تمدنی که شروع کرد به تولید نمک، چینی‌ها بودن. چینی‌ها از حدود شیش هزار سال قبل از میلاد فهمیده بودند که می‌شه توی تابستون برن کنار دریاچه‌های شور و بلورهای نمک جمع بکنن و بعد اون بلورهای نمک رو استفاده بکنن و اون طوری که شواهد نشون می‌ده حدود ۴ هزار سال بعد یعنی طرف‌های ۱۸۰۰ سال قبل از میلاد مردم چین باستان کشف کردند که اگر آب دریا رو بجوشوننَ، می‌تونن ازش نمک استخراج کنن. البته سندی که می‌گه این قضیه رو مال ۸۰۰ سال قبل از میلاد، ولی خب توی گفته که هزار سال پیش این کار رو انجام می‌دادن.

۱۸۰۰ سال قبل از میلاد و یواش‌یواش در طول یک هزار سالی دم و دستگاهی درست می‌شه و سیستم تولیدی به‌وجود میاد و طبق معمول یک دولتی پیدا می‌شه که روش مالیات می‌زاره. یه درآمدی ازش درمیاره. پس به عبارتی چینی‌ها هم استخراج نمک رو راه انداختن و هم سیستم اداری و مالیاتی و تجاریش اصلا نمک سازی توی چین این مافیا بود.
سلسله مراتب سازمانی داشت. یه خانواده‌های خاصی کنترلش می‌کردن و مثقال به مثقالش حساب کتاب داشت، مالیات داشت، همچین سیستم ساده‌ای نیست! داریم درباره‌ی حداقل ۳۰۰، ۴۰۰ سال قبل میلاد صحبت می‌کنیم، ولی خب چین راه افتاده بود توی این قضیه اسم و رسمی هم در کرده بود برای خودش. مالیات نمکم چیز کمی نبود، می‌گن اصن دیوار چین و دولت با پول مالیات نمک ساخته بود. البته که این نمکی که داریم صحبتش می‌کنیم چینی‌ها خیلی کم برای طعم‌دار کردن غذا استفاده می‌کردن.

در واقع نمک اکثرا برای همون خاصیتش توی نمک‌سود کردن و نگهداری مواد فاسد شدنی بود که استفاده می‌شد. ماهی رو مثلا چینی‌ها برای اینکه بتونن ذخیره کنن می‌اومدن با نمک قشنگ پوشش می‌دادن یا توی آب نمک می‌ذاشتن، بعد نمک می‌اومد رطوبت و ایناش رو می‌کشید به خودش و باعث می‌شد که باکتری رشد نکنه و در نتیجه ماهی دیرتر فاسد بشه.

فقط هم ماهی نبود، گوشت و سبزیجات و خیلی چیزای دیگه رو با همین متد نمک‌سود کردن قابل ذخیره می‌کردند چینی‌ها و همین سیستم تا قبل از اختراع یخچال هم بود و استفاده می‌شد؛ یعنی کم کم دو هزار سال متد اصلی ذخیره‌ی غذا همین نمک‌سود کردن بود. توی اپیزود یخچال هم یه اشاره‌ای کرده بودیم بهش که تا قبل از یخچال حالا یخ هم استفاده می‌شد. خیلی کم ولی اصلی‌ترین متد همین نمک‌سود کردن بود و خب چینی‌هایی که نمک رو به زحمت به‌دست می‌آوردند و کمیاب بود براشون نمی‌اومدن مستقیم نمک بریزن روی غذاشون.

اینا می‌اومدن مثلا ماهی رو نمک سود می‌کردن بعد خب از تخمیر ماهی یک سس شورتر به‌دست می‌اومد. اینا اون سس ماهی رو توی غذاشون می‌ریختن که به غذاشون شوری بده، این‌طوری انگار با یه تیر دو نشون زده بودن دیگه، هم ماهی نمک سود کرده بودن و هم اینکه شوری تونسته بودن برای غذاشون جور کنن.

این سس سویا هم همین بود. سیستم‌شون لوبیای سویا می‌رفتن، تخمیر می‌کردن با نمک و سس سویا به‌دست می‌آمد این می‌ریختن توی غذاهاشون لوبیا که جدا مصرف می‌کردن و این سیستم تا همین امروز هم کم و بیش حفظ شده توی فرهنگ غذایی آسیایی سس شور بیشتر از نمک مستقیم استفاده می‌شه.

حالا توی چین و ژاپن توی کره چین باستان گفتیم بریم ببینیم که مصر باستان چه خبر بوده، تمدن مصر یکی از ویژگی‌های مهمش که باعث رشدش شده بود این بود که کنار رود نیل شکل گرفته بود. رود نیل خب همین‌طوری خیلی پر آب و پر رونق بود و جدای اینم مدام طغیان می‌کرد و واسه همین خیلی خاک حاصل‌خیزی داشت. زمین‌های اطرافش و اصلا همین خاک حاصل‌خیز باعث شد که تمدن مصر به‌وجود بیاد کنارش مصریان تقریبا همون مسیر چینی‌ها رو رفتن.

اول از کنار نیل و از توی صحرا نمک جمع می‌کردن و بعد کم‌کم شروع کردن به جوشاندن آب نیل و تولید نمک البته این جوشاندن که هی می‌گم منظور نیستش که می‌اومدن زیر مثلا یه دیگ یا آتش روشن می‌کردن. اینا اونم می‌شد ولی خب اون خیلی انرژی زیادی لازم داشت و برای مردم اون دوران اصلا امکان‌پذیر نبود! اکثرا اینا می‌اومدن یه دریاچه‌هایی درست می‌کردن، آب می‌ریختن توش و توی تابستون نور خورشید باعث می‌شد که آب دریاچه بخار بشه و نمک بمونه توش. این نمک رو هم مصری‌ها مثل چینی‌ها برای ترشی کردن و نمک‌سود کردن گوشت و سبزیجات استفاده می‌کردن. البته مصری‌ها از چینیا زودتر کشف کرده بودند نمک سود کردن رو و برای غذای نمک سود شده ترشی شده کلی ارجرود و همین مصریان بودند که کشف کردن اگر زیتون بیان بزارمت آب نمک بمونه نرم می‌شه و خوشمزه می‌شه و می‌شه خوردش.

می‌دونید دیگه زیتون خودش خیلی سفت و تلخ نمی‌شه خوردش مصری اومدن گذاشتنش و آب نمک و قابل خوردن شد. یه استفاده‌ی دیگه‌ای که متریال نمک می‌کردن، برای مومیایی کردن بود. بدن شخصی که مرده بود برای مصری‌ها خیلی مهم بود، می‌گفتن که هر شکلی که جنازه باشه توی زندگی بعد مرگ هم همون شکلیه.

واسه همین توی مصر، مومیایی کردن به‌وجود اومده بود که جنازه نپوس و سالم بمونه تاحدودی برای مومیایی کردن یا از بوم استفاده می‌کردند و یا از نمک. نمک همون‌طوری که گوشت رو خشک می‌کنه، حفظ می‌کنه. گوشت انسان رو هم می‌تونه حفظ کنه و نذاره فاسد بشه. دیگه اینم از مصرباستان یکی دیگه از تمدن‌های باستانی مهم توی تاریخ نمک تمدن سلسله‌هاست. یکی از اقوام اصطلاحا باستانی بودند که با کلی بالا پایین می‌شه به ایرلندی‌های امروز وصلشون کرد.

دلیل اینکه تا الان چیز زیادی احتمالا ازشون نشنیدید، اینه که اینا مثل بقیه هیچ سند مکتوبی از دوره‌ی خودشون نذاشتن؛ یعنی نه کتاب تاریخی نوشتن نه روی دیوار غارها نقاشی کردن هیچی اصلا اگر دشمن‌شون ازشون تعریف نمی‌کردن.
هیچ‌کس از وجودشون خبردار نمی‌شد، حالا این دشمنانی که برای ما از سلت‌ها تعریف کردن کیا بودن رومی‌ها و تا حدودی یونانی‌ها اون‌طوری که رومیان تعریف کردن، سلت‌ها آدمای بسیار جنگجو و عظیم‌الجثه‌ای بودن که لباس‌های براق می‌پوشیدند و خیلی ترسناک بودن موهاشون به‌شکل طبیعی سیاه بود، ولی می‌رفتن با جوهر لیمو بلندش می‌کردن بدن‌شون خیلی مو داشت یا حداقل به چشم رومیا پرهنر می‌اومد و کلا خیلی خیلی عضلانی بودن این چیزیه که رومی‌ها از سلت‌ها تعریف می‌کنن.

در واقع از مردان سلت تعریف می‌کردن دیگه! چون مردها بودن که می‌جنگیدن. رومی‌ها توی جنگ فقط مردان رو می‌دیدن این مردم سل یکی از تولیدکننده‌های اصلی نمک بودن. اصلا به کمک‌شون معروف بودن. کلی معدن نمک بود تو قلمروشان و اصلا همین نمک داشتن‌شون هم باعث می‌شد که روم بخواد باهاشون بجنگه و بخواد اون نمک‌ها از جنگ‌شون دربیاره.

یه شهری اصلا دست سلتا بود به اسم سالورهای اتریشه اصلا اسم این شهر از نمک میاد ساله نمک بورگ هم پسوند شهراستانبولترکی پس سلت‌ها کلی منبع نمک داشتن و اصلا ثروت‌شون، قدرت‌شون از همین تجارت نمک بود و یه مدتی اصلا یلی بودن برای خودشون توی اروپا رومی‌ها سلت‌ها رو یولوندا می‌کردن یا گاول صدا می‌کردن این کلمه‌ی گاول اصلا معنیش می‌شده نمک.

ما نوجوون که بودیم یک بازی بود به اسم تراوین نمی‌دونم هنوزم هست یا نه و این توش ۳ تا قم وجود داشت که می‌شد از بین‌شون انتخاب بکنی، نژاد رو انتخاب بکنی، رومی‌ها، توتن‌ها و گول‌ها.

این گول‌ها همون سلت‌ها بودند. گول همون گوله خلاصه که سال‌های سال رومی‌ها درگیر بودن با سلت‌ها و در پایان هم ژولیوس شکست‌شون داد. منابع نمک‌شون رو گرفت دستش، رومیا با کارتاژها هم سر قضیه نمک درگیر بودن.

کارتیه قوم باستانی بودن باز که اونا هم کلی منابع نمک داشتن و یه ۸۰ سالی هم با روم جنگیدن سر نمک و در پایان شکست خوردن و روم نمک‌شون رو گرفت دستش. امپراطوری روم از وقتی که نمک و تجارتش دستش گرفت، شروع کرد بیشتر و بیشتر جا دادن نمک توی سیستم اقتصادی و سیاسیش. مالیات روی نمک می‌گرفتن، حقوق سربازها رو با نمک می‌دادن. اصلا سلاریان می‌شه حقوق ریشش از همین کلمه‌ی سالت که نمک می‌شه اومده. حالا یه‌سری‌ها می‌گن که حقوق سربازها رو به نمک می‌دادن یعنی با نمک بهشون حقوق می‌دادن. یه‌سری‌ها هم می‌گن که نه این منظور اینه‌که پولی که بهشون می‌دادن برای این بود که بتونن نمک بخرن، ولی خب در هر صورت این کلمه ریشش از همون کلمه‌ی سالت که نمک می‌شه اومده بعد جدای از اینا نمک چون کالای مهمی بود یک ابزاری شده بود برای کنترل اوضاع کشور همه چیز بهش وابسته بود اصلا هر وقت که اوضاع سیاسی کشور به هم می‌ریخت اعتراض زیاد می‌شد حکومت می‌اومد روی نمکی چیزی مثل یارانه می‌داد برای همین نمک ارزون می‌شد و سر مردم گرم می‌شد.

اعتراض می‌خوابید یا مثلا قیمت نمک می‌کشیدن بالا با مازادش هزینه‌ی جنگ‌شون و کشورگشایی و کارهای دیگه رو می‌دادن. یک ابداع جالبی هم که رومی‌ها کردن، ابداع که نمی‌شه بهش گفت یه چیزی که ساختن و هنوز هم مونده توی دنیای ما، سالاد بود. اینا می‌اومدن سبزیجات مختلف رو که خیلی‌هاشونم تلخ بودن می‌ریختن توی ظرف و بهشون نمک می‌زدن که از تلقیشون کم بشه و قابل خوردن بشه و اسم این غذا باز بر اساس همون کلمه‌ی سالت شد، سالاد. این سالتم که هی من می‌گم نه که رومی یا انگلیسی حرف میزدن اونام سالت نمی‌گفتن، معادل لاتین می‌گفتن یه چیزی شبیه به سال بوده؛ ولی خب چون زبان لاتین جزو پایه‌های زبان انگلیسی و باقی زمانی اروپایی به‌حساب میاد تقریبا یکی در میاد باهمدیگه.

بگذریم حالا وارد بحث زبان‌شناسی نشیم. گفتیم که نمک توی رم خیلی چیز مهمی بود و جزو کالاهای اساسی به‌حساب می‌اومد، مثل نفت بود واسه‌شون. اوضاع به‌همین شکل رفت جلو و زندگی رومیان با وجود نمک به خوبی و خوشی گذشت تا اینکه چی شد؟ رم سقوط کرد! بعد سقوط رم که سقوط امپراتوری روم غربی بوده و یه جورایی می‌شد شروع قرون وسطی، به مرور توی همون اطراف یک قدرت بزرگ اقتصادی درست شد که روی نمک شکل گرفته بود. کجا؟ ونیز.

ونیز امروز یکی از بزرگترین شهرهای توریستی دنیاست و تا حدود زیادی به‌همین صنعت گردشگری معروفه، ولی توی قرون وسطی نیز یکی از مهم‌ترین قطب‌های تجاری اروپا بود. اصلا شاه‌راه تجاری اروپای قرون وسطی به‌حساب می‌اومد. در کنار جناب البته قبل از سقوط رم، ونیز یک منطقه‌ی خیلی معمولی توی آب‌های مدیترانه بود که مردمش ماهی‌گیر بودن و خیلی بخور و نمیر زندگی‌شون رو می‌کردن.

در واقع ونیز یک مجموعه‌ای از ۱۱۸ تا جزیره‌ی خیلی خیلی ریزه که اینا انقدر کم ارتفاع و تقریبا هم سطح دریان و اصلا رفت و آمد بین‌شون با قایق راه زمینی به اون شکل ندارن. ونیز که می‌گیم یک لوکیشن خشکی خاص منظورمون نیستش! دیگه کلی جزیره‌ی مختلف ریزن که با همدیگه یک نوار باریکی رو به وجود میارن. زمان وجود امپراتوری روم اصلا جمعیت چندانی توش زندگی نمی‌کرد. بعد از سقوط رم تمام امپراتوری روم غربی مثل جهنم شده‌ بود.

اقوام مختلف بربر از ژرمن‌ها بگیر تا فرانک‌ها و وندال‌ها و خان‌ها و بقیه خاک امپراتوری روم غربی را به توبره کشیده‌ بودن و از اون طرف هم روم شرقی هم هر از چندگاهی حمله می‌کرد بهشون. توی این شرایط بکش‌بکش جنگی یک‌سری از مردم از جاهای مختلف روم سابق اومدن و پناه آوردن به ونیز.

ونیز به‌خاطر موقعیت جغرافیاییش خیلی آسون نبود حمله بهش دیگه، اصلا خشکی نداشت به اون شکل! یه‌سری جزیره‌ی هم‌سطح دریا بود نمی‌شد زمینی بهش حمله کرد. دریایی هم اصلا ارزشش رو نداشت بخوای اون‌جوری دور بزنی تا برسی بهش بعدش هم اصلا رسیدی بهش کجاش بگیری یه ذره یه ذره یه ذره از دریا بیرون دیگه نمی‌شه توی صد تا جزیره بخوای وایسی لنگر بندازی نیرو پیاده کنی.

خلاصه که به‌خاطر موقعیت خاص ونیز از حمله‌ی قدرت‌های بزرگ اطرافش تا حدودی در امان بود و یواش‌یواش شروع کرد یک استقلالی پیدا کردن. البته درگیری داشتنا روم شرقی از همون اول روش ادعا داشت مستقل مستقل نبود، نیس! ولی خب کم‌کم داشت به یه جاهایی می‌رسید.

قرن نهم اینا بعد از کلی بالا و پایین در نهایت از دست روم شرقی خودشون و خلاص کردن و به‌خاطر موقعیت خاص جغرافیایی‌شون کم‌کم تبدیل شدن به یک منطقه‌ی تجاری مهم دنیای شرق و غرب و یه‌جورایی به هم وصل می‌کرد از این ور به فرانک‌ها و حکومت اروپای غربی وصل‌بودن و از اون ور از راه دریایی به روم شرقی و حکومت‌های مسلمان و دنیای شرق وصل می‌شدند؛ اما واسه اینکه شما به قطب تجاری صرفا موقعیت جغرافیایی کافی نیست! شما باید تاجر داشته باشی که رونق بده شهر رو و این رونق از کجا اومد؟ تجارت نمک دقت کنید که نمی‌گم تولید نمک، تجارت نمک در واقع ونیز خودش نمک داشت. اطرافش پر از دریا بود دیگه! طبیعتا توش نمک وجود داشت تا چندین قرن هم خیلی معمولی با همین نمک خودشون رو می‌ساختن، اما ونیزی‌ها نمک درشت دوست داشتن و نمک خودشون بلورهای ریز داشت. در نتیجه اینا باید نمک درشت رو وارد می‌کردند و یک سیستم تجاری با همسایه‌هاشون که نمک درشت تولید می‌کردند داشتن. توی قرن ۱۳هم توی یک منطقه‌ی نمک خیز، ونیز یک سیلی میاد و کلا همه‌ی منابع نمک رو از بین می‌بره و ونیزی‌ها مجبور می‌شن که کل نمک مورد نیازشون رو برای اون سال وارد بکنن و توی همین دوره‌است که اینا متوجه می‌شن صرفا با خرید و فروش و تجارت نمک می‌تونن خیلی پول بیشتری به جیب بزنند تا اینکه نمک رو خودشون تولید بکنن. دردسر هم براشون کمتر بود دیگه! این می‌شه که کم‌کم بیخیال تولید نمک می‌شن و یک سیستمی درست می‌کنند که خرید و فروش نمک روی ونیز رونق بگیره.

دولت ونیز میاد به تاجرا سوبسید و یه‌سری مزایای دیگه می‌ده که اینا بیان نمک وارد کنن و خب این باعث می‌شد که تجارت نمک رونق بگیره و از اون طرف تاجران ونیزی که نمک وارد می‌کردن پول درشت بیاد دست‌شون و حالا که پولدار شده بودن دیگه می‌تونستن کشتی بفرستن اون‌ور مدیترانه از هند و جاهای دیگه ادویه بیارن توی اروپا بفروشند.

خان امیر اونجا و از خود منبع داشتن ادویه می‌خریدن خیلی ارزون‌تر درمی‌اومد براشون دیگه، واسه همین ادویه شون رو خیلی ارزان‌تر از باقی رقباشون می‌تونستن بفروشن. این شد که به مرور ونیز کم‌کم تبدیل شد به مرکز تجارت ادویه جهان انقدر تجارت دریایی رونق داشت که اصلا اینا نیروی دریایی مخصوص خودشون رو داشتن بروبیایی راه انداخته بودند برای خودشون و با همین نیرو دریایی و قدرت نظامی شون کلی جنگ راه انداختن سر نمک.

مثلا شهر کریت یک منبع نمک خیلی غنی داشت و اینا رفتن کل شهر را با خاک یکسان کردن یا مثلا ۴، ۵ سال سر نمک با جنوا جنگیدن. کلی جنگ‌های این مدلی داشتن توی قرن ۱۴ هر اتفاقی درباره‌ی تجارت نمک می‌افتاد، باید از زیر نظر ونیزی‌ها رد می‌شد. این وضعیت تا سال‌ها ادامه داشت و ونیز تا مدت‌ها صدقه سر پولی که از نمک درآورده بود یکی از قطب‌های تجارت دنیا بود و همین ونیز خیلی تاثیر گذاشت توی تاریخ و اتفاقات سیاسی مختلف که دیگه اینجا جاش نیست بازشون کنیم.

از قرن ۱۵ البته اینا کم‌کم شروع کردن افول کردن دلایل مختلفی هم داشت از روی کار اومدن عثمانی و بستن راه‌های تجاری شرق بگیر تا شروع شدن عصر اکتشاف و پیدا کردن راه‌های تجاری جدید که دنیا را از ونیز به‌عنوان واسطه بی‌نیاز می‌کرد و چیزایی مدعلی خلاصه که در نهایت ونیز شد. این شهر توریستی که امروز هست و اون قدرت تجاری خودش رو از دست داد یکم زیادی اومدیم جلو تو تاریخ الان رسیدیم به قرن ۱۵ رو گفتیم که ونیز کم‌کم داشت افول می‌کرد، بیایم یه ۴، ۵ قرنی بریم عقب که با یکی دیگه از تولیدکننده‌های اصلی نمک آشنا بشیم.

وایکینگ‌ها مردم ساکن اسکاندیناوی بوده‌اند. می‌شه شمال اروپا جای سوئد و نروژ و دانمارک و این کشورا تا قبل از این سریال وایکینگز توی فیلم‌ها هر وقت که می‌خواستن وایکینگ‌ نشون بدن یک‌سری آدمای لش و بی‌تمدنی نشون می‌دادن و اصلا ما بچه که بودیم وایکینگ و دیو یک چشم توی یه سطح برامون ترسناک بودن، ولی خب در واقعیت اینا یه‌سری آدم بودن داشتن زندگی‌شون رو می‌کردن دیگه! حالا یکم جنگاورتر، یکم درشت‌تر از آدمای معمولی اروپا.

البته الان که فکر می‌کنم شاید این تصویر ترسناک وایکینگ‌ها برای اروپایی‌ها واسه این باشه که بهشون حمله کرده بودند. وایکینگا یعنی مثلا اون تصوری که ما از مغول‌ها داریم اینا از وایکینگ‌ها داشتن واسه همین اون طوری فکر می‌کنن دربارشون حالا در هرصورت وایکینگ‌ها همچنین مردم جنگجو و درشت‌هیکلی بودن که توی منطقه‌ای که زندگی می‌کردن هیچی نداشتن.

به‌خاطر هوای خیلی خیلی سرد اسکاندیناوی اینا اصلا نمی‌تونستن کشاورزی خاصی داشته باشن! اونجا ماهی خوب پیدا می‌شد، دریاهای اطراف‌شون پر از ماهی بود که اونم فقط خودشون می‌تونستن مصرف کنن، تجارتش نمی‌تونستن بکنن، چرا؟ چون نمک نداشتن دیگه! نمک نباشه نمی‌تونن این نمک‌سود کنن و ماهی فاسد می‌شه و نمی‌شه فرستاد اینور اونور دنیا. حالا چرا نمک نداشتن؟ وایکینگ‌ها مگه نمی‌تونستن مثل بقیه بیان آب دریا رو بجوشونن؟ نه واقعا نمی‌تونستن چون مثل امروز نبود که شما راحت بتونی آتیش راه بندازی و اون همه آب گرم کنی! اصن تامین اون همه انرژی ممکن نبود! گفتم دیگه سوخت که نداشتن، در بهترین حالت باید چوب می‌سوزوندن که خب اصلا نمی‌تونست برای بخار کردن اون همه آب توی اون سرما جواب بده.

در نتیجه همه‌ی اونایی که می‌اومدن با جوشاندن آب نمک درست می‌کردن صرفا به گرمای خورشید اکتفا می‌کردن. دریاچه‌ی مصنوعی درست می‌کردن توش پر آب دریا می‌کردن، توی تابستون می‌ذاشتن بخار بشه و این‌طوری نمک درست می‌کردن. بعد خب این وایکینگ‌هایی که وسط سوز و سرمای اسکاندیناوی دارن زندگی می‌کنن، نزدیک قطب که گرمای خورشید نداشتن به اون شکل واسه همین نمی‌تونستن نمک درست کنن، چون نمک نداشتن ماهی‌ها هم روی دست‌شون می‌موند و فقط واسه‌ی مصرف خودشون بود تا صیدش می‌کردن باید می‌خوردن.

در نتیجه وایکینگ‌ها به‌جز یک‌سری ابزار بومی که حالا مشابه‌ش رو جاهای دیگه هم پیدا می‌شد. چیزی برای فروش به باقی جهان نداشتن این می‌شه که از قرن ۹ میلادی اینا شروع می‌کنن به حمله کردن به جاهای مختلف اروپا و با گرفتن قلمروی اونا و زمین‌های اونا محصولات‌شون می‌ومد دست وایکینگ‌های هم خیل‌خوب می‌جنگیدن و هم دریانوردان خیلی خوبی بودند.

در نتیجه حمله‌شون به جاهای دیگه خیلی خیلی خوب نتیجه می‌داد. از اروپا بگیر تا آسیا و حتی آمریکا رو اینا یه دوره‌ای حمله کردن و گرفتن در واقع اولین اروپایی‌هایی که پاشون رسید به آمریکا اینا بودن کریستف کلمب نبود! وایکینگ‌ها اومده بودن یه جایی توی کانادای امروزی رو گرفته بودن دست‌شون. کلا خیلی قلمروشون رو توی اون دوران گسترش دادن. اینا و خب یکی از کارهای مهمی هم که کردن این بود که اومدن توی مناطق مدیترانه‌ای و سواحل جنوب فرانسه زمین‌های تولید نمک راه انداختن و یک صنعت نمک پر پیمونی تو اروپا درست کردم و حالا که نمک دستشون داشتن و براشون هزینه‌ی اضافی نداشت.

می‌تونستن اون ماهی‌های منطقه‌شون رو نمک‌سود کنن و یک تجارت ماهی قدری راه بندازن و همین ماهی‌های نمک سود شده هم بود که در طول قرن ۹ تا ۱۱ کلی جنگجو و سیر کرد و کلی جنگ جلو برد و توی جغرافیای سیاسی جهان تاثیر گذاشت و همه و همش با چی بود که ممکن شد همین مهنگ تو قرن ۱۳هم وقتی که ونیز با واردات نمک شده و نیز خیلی از منابع نمکش رو یا همین وایکینگ‌ها ساخته بودند یا اینکه یه نقشی توشون داشتن نمک با همین ارج و قرب و به همین اهمیت داشت پرگاز ادامه می‌داد.

اتفاق مهم بعدی که یه جورایی نمک باعث رقم خوردنش شد چی بود؟ انقلاب فرانسه!

اگه اپیزودهای ما رو کامل دنبال کرده باشید، می‌دونید که انقلاب فرانسه خیلی اتفاق مهمی بود. از هر جنبه‌ای که بخوام بگم کم گفتم! اصلا شالوده‌ی سیاسی جهان و انقلاب فرانسه عوض کرد و یک فاکتور مهم اتفاق به این بزرگی هم نمک بود.

ماجرا این بود که حکومت پادشاهی فرانسه روی نمک یک مالیات سنگینی می‌بست به اسم گابل. گابل از همون اول بود روی نمک، ولی تو قرن ۱۸هم خیلی خیلی سنگین شده بود. در نتیجه قیمت نمک خیلی خیلی گرون شده بود. این شده بود که مردمی که برای خوردن و نگهداری غذاهاشون احتیاج داشتند به نمک، خورده بودند به یک معضل بسیار جدی و این مالیات سنگین نمک یکی از فاکتورهایی بود که شرایط اجتماعی و اقتصادی فرانسه رو بد و بدتر کرد و در نهایت منجر شد به انقلاب فرانسه.

توی همون قرن ۱۸ یک اتفاق مهم دیگه‌ای هم افتاد. آمریکا استقلال خودش رو از بریتانیا به‌دست آورد. سال ۱۷۷۶ مردم آمریکا تونستن بعد از کلی درگیری و جنگ با بریتانیا بالاخره آمریکا را مستقل کنن و کشور ایالات متحده رو بسازن.

تو اپیزودهای مختلف صحبتش رو کردیم. اونایی که من الان یادم میاد قطار و تنباکو حالا بیشترم احتمالا هست تو هر کدوم از این قسمت‌ها ما یک بخشی از ماجراهای استقلال آمریکا را گفتیم نمک هم ماجرای خودش رو داره. نقش خودش رو داره توی استقبال آمریکا. آمریکایی‌ها زمانی که مستعمره بریتانیا بودند، یکی از محصولات اصلی‌شون ماهی بود و خب برای اینکه بتونن ماهی رو نگه دارن باید نمک سود می‌کردند دیگه و خب نمک‌شون رو هم خودشون درست می‌کردن.

البته که نه خیلی پر رونق بود تولید نمک‌شون و نه با کیفیت، ولی خب کارشون رو راه می‌نداخت دیگه!ْ بریتانیا از اون‌ور نمی‌خواست که مستعمرش مستقل باشه تو این قضیه می‌خواست که وابسته باشه برای نمک‌به که اگه پس فردا اینا خواستن لات‌بازی در بیارن و مستقل بشن یا مثلا مالیات بدن یا یه کار دیگه‌ای انجام بدن.

بریتانیا بیاد نمک‌شون رو قطع کنه و اقتصادشون فلج بشه این شد که بریتانیا باید یک نقشه‌ای می‌کشد برای اینکه تولید داخلی نمک رو توی آمریکا متوقف کنه و وابسته بکنه به خودش برای واردات نمک. اونوقت چی کار کرد؟ ایرلند رو که یکی از مناطق اصلی نمک ساز بریتانیا بود معاف کرد از مالیات نمک، چون که ایرلند نمکش به آمریکا صادر می‌کرد با این معافیت مالیاتی نمکی که بریتانیا می‌فرستاد آمریکا خیلی خیلی ارزون درمی‌اومد.

در نتیجه کسی از نمک سازهای داخلی آمریکا نمک نمی‌خرید. همه نمک وارداتی می‌خریدن این شد که همه انقدر رفتن سراغ نمک ارزون وارداتی که کلا صنعت نمک سازی آمریکا فلج شد و دیگه اصلا راهی نداشتند جز واردات نمک. اصلا دیگه تولید نمی‌تونستن بکنن و نمک رو نتیجه چی شد؟ بریتانیا کنترل کامل پیدا کرد، روی نمک آمریکا و در نتیجه‌اش بازار ماهی آمریکا و خب اذیت می‌کرد دیگه، مثلا آمریکایی‌ها می‌خواستند این ماهیان به‌ جاهای دیگه صادر کنند، تجارت بین‌المللی راه بندازن؛ بریتانیا اما نمی‌ذاشت و می‌گفت من فقط به اندازه‌ی مصرف داخلی تون بهتون نمک میدم!

فوق فوقش اندازه‌ای می‌دم که بتونید به ما ماهی صادر کنید به انگلیس صادر کنید بیشتر از این شرمندتون بعد از اون ورم چون دیگه رقیب نداشت. توی بازار آمریکا و تولیدکننده‌های داخلی نمک آمریکا همه کنار رفته بودن دیگه قیمت نمکش ارزون نبود. هر چقدر که دلش می‌خواد می‌کشید روش و آمریکایی‌، ایرانی نداشتند جز اینکه بخوان ازش بخرن و این یک مورد در کنار مالیات چایی و هزار تا عامل دیگه ذره ذره جمع شد و نتیجه‌اش شد شورش آمریکایی‌ها و جنگ‌های استقلال آمریکا حتی در طول جنگ هم بریتانیا یک اهرم فشارش همین نمک بود.

اومد صادرات نمک به آمریکا را قطع کرد کلا که آمریکایی‌ها فلج بشن تو جنگ کم بیارن، ولی خب دیگه این تو بمیری از اون تو بمیری‌ها نبود دیگه آمریکایی‌ها بی‌نمک که شده دووم آوردن تا مستقل بشن و در نهایت هم توی قرن ۱۸ توی سال ۱۷۷۶ مستقل شدن از بریتانیا تو همین قرن ۱۸ بازی اتفاق مهم دیگه هم افتاد انقلاب صنعتی از قرن ۱۸ به بعد یواش یواش تکنولوژی و ماشین آلات مختلف درست شدن و در نتیجه استخراج نمک و تولیدش کار ساده‌تری شد.

صنعتی شدن بیشتر باعث شد که حمل و نقل راحت‌تر باشه قطار درست بشه کشتی‌های بهتر درست بشن و جابه‌جایی محصولات کلا ارزون‌تر و راحت‌تر بشه و به‌شکل دو طرفه مدام معدن‌های جدید کشف بشه و تولید نمک راحت‌تر و بیشتر و بهتر بشه و خب زیاد شدن یک محصول هم باعث ارزون شدنش می‌شه.

دیگه هر چقدر توی دنیا زیاد از یه محصول داشته باشی ارزشش میاد پایین‌تر این شد که دیگه یواش یواش به قرن بیستم که نزدیک شدیم نمک شد یک کالای ارزونی که همه می‌تونستن بخرن و استفاده بکنن و همین همه‌گیری بود که باعث شد یک مشکل بزرگ جهانی رو بشه به کمکش حل کرد. چه مشکلی؟ عرض می‌کنم خدمت‌تون.

سال ۱۹۱۴ ولیعهد اتریش مجارستان داشت توی صربستان نون و ماست می‌خورد که یه تیر زدن بهش و جنگ جهانی اول شروع شد! آمریکا حدود ۳ سال بعد از جنگ تصمیم گرفت که وارد جنگ بشه و شروع کرد از مردم سرباز گرفتن اما به یک مشکل بزرگ خورد اکثر کسایی که قرار بود عضو ارتش بشن نمی‌تونستن تست سلامت و قبول بشن دوتا مشکل اصلی داشتن؛ یکی کندذهنی و یکی دیگه هم گواتر و هر دوی این دوتا مشکل یک دلیل داشت، کمبود ید!

یه عنصری که برای بدن ما لازم اگه نداشته باشیم کلی مشکلات مختلف پیدا می‌کنیم که اصلی‌ترین مشکلات تیروئیدی که به گواتر قطع می‌شه و مادرهای باردار هم اگر کمبود ید داشته باشن، بچه‌شون مشکلات ذهنی پیدا می‌کنه. ید معمولا توی غذاهای دریایی و لبنیات و اینا هست و اگر آدما کم مصرفش کنن، مشکل کمبود ید براشون به وجود میاد که نتیجش می‌شه هم گواتر، مشکلات مشابه زمان نیرو گرفتن برای ارتش آمریکا تو جنگ اول هم این دوتا مشکل گواتر و کندذهنی افرادی که مادرشون به اندازه‌ی کافی ید نخورده بود.

به چشم دولت آمریکا اومد و دانشمندان شروع کردن دنبال راه حل گشتن و البته که فقط آمریکایی‌ها نبودن دیگه کشورهای مختلف متوجه این قضیه شدن و شروع کردن کار کردن روش دهه‌ی ۱۹۲۰ بود که مشخص شد همه چی به‌خاطر کمبود ید و باید یه جوری ید رو توی تغذیه‌ی مردم جابد دولت سوییس برای اولین بار این ایده به ذهنش اومد که بیاد نمک یددار کنه ایده این بود که لبنیات و ماهی و میگو و اینا رو خب شاید آدما هر روز نتونن تهیه کنن یا اصلا دوست نداشته باشند یا به هر دلیلی نخورن، ولی خب نمک همه می‌خورن اصلا قابل هضم نیست! از غذای آدما هر کسی یه جوری داره نمک می‌خوره دیگه پس ما بیایم نمک یددار کنیم که اون مشکل کمبود ید هم حل بشه این شد که اول سوئیس و بعد آمریکا و بعد به مرور تمام کشورهای دنیا شروع کردن از نمک یددار استفاده کردن و گواتر تا حد خیلی خیلی زیادی توی دنیا ریشه‌کن شد؛ ولی با وجود اهمیت زیاد نمک توی سلامتی دیگه اون ارزش تجاری خودش کم‌کم شروع کرد به از دست دادن و از زمانی که یخچال برقی دیگه یواش‌یواش باشه به همه‌ی خونه‌ها باز شد .د

یگه نمک‌سود کردن لازم نبود و در نتیجه نمک دیگه اون ارزش تجاری خودش رو از دست داد و شد همین کالای دم دستی و ارزونی که تو خونه‌ی همه‌مون پیدا می‌شه همین کالایی که ما به‌راحتی توی همه‌ی غذاهامون ازش استفاده می‌کنیم بدون اینکه بدونیم چقد قبلا با ارزش بوده و چند میلیون نفر به‌خاطر کشته‌شدن.

چیزی که شنیدید قسمت ۴۰ پادکست چیزکست بود، چیزی که هر سه هفته یک بار روزهای دوشنبه منتشر می‌شه و می‌تونید روی تمام اپلیکیشن‌های پادگیری مثل کست‌باکس و اسپاتیفای بشنویدش. علاوه‌بر این‌ها توی کانال تلگرام چیزکست با یک اپیزود تاخیر اپیزودها منتشر می‌شن.

اگه که خوشتون اومده از اپیزودهای چیزکست به بقیه هم معرفی‌شون کنید شاید اونا هم خوش‌شون بیاد و برای حمایت مالی از چیست هستن و می‌تونید از این که سایت حامی باشه که تو توضیحات اپیزود هست استفاده کنید. ممنون از اینکه شنونده‌ی چیکست هستین، سه هفته‌ی دیگه با یه چیز دیگه برمی‌گردیم.



بقیه قسمت‌های پادکست چیزکست را می‌تونید از طریق CastBox هم گوش بدید.

https://castbox.fm/vi/597738077