منجلابی که مدرسه از برنامه نویسی برایم ساخت!

سلام

بذارید از همین اول توصیه ای که میخواستم آخر بکنم رو الان بگم :

مهارت ها و قابلیت هاتون رو فقط به کسایی نشون بدید که جنبه و لیاقتش رو دارن

داستان خیلی خلاصه اینه متاسفانه مدرسه از برنامه نویس بودن من خبر داره .
این نه‌تنها برای من هیچ سودی نداره ، بدبختی های عجیب و غریب هم داره .

اینو تا اینجا داشته باشید ...

هر سال بین مجموعه مدارس سلام یه مسابقه ای به نام سلام کاپ برگذار میشه . که ملت میان با هم توی یه سری رشته های فنی-پژوهشی و اینا باهم رقابت میکنن . یکی از این رشته ها هم برنامه نویسیه...

اشتباه بسیار بزرگ توی این شعبه از مدارس سلام که من توش هستم ، اینه رشته‌ت رو برنامه نویسی انتخاب کنی تا هربار به شکلی متفاوت گند بخوره توی مسابقه و کلاس و مغز بدبخت ...
سال پیش معلم اولمون که عین آدم درس میداد توی راه تصادف کرد و فکر کنم خدابیامرزتش? به هر حال دیگه نیومد ...
بعد از این بنده خدا یکی اومد که پایتون درس میداد و پایتون هم زبان مورد قبول مسابقه نبود! خلاصه به این شکل سال پیش ( به قول یکی از معلمان عزیز ) عین آهو تو عسل گیر کردیم :))
امسال هم اول یه بابایی اومد که علوم کامپیوتر خونده بود ، بعد یه جوری شروع کرد که ملت گرخیدن! فکر کن به دانش‌آموز هفتمی که همینجوریشم احتمالا چیزی از برنامه نویسی سرش نمیشه سعی کنی بگی تابع ( منظور تابع ریاضیه ) چیه :| یا همینجوری یهو بری سر پردازش تصویر ... کلاسش کلا یه ملغمه ای چیزایی بود که بلد بود ... مدیریت زیادی روی تدریس نداشت ...
این آدم دانشجو هم بود و ناچار شد بره و مجدد ما بیشتر به فنا رفتیم :|

حالا الان یه بابایی اومده معلم ما شده که تکلیفمون باهاش معلوم نیست .
مسابقات برنامه نویسی امسال هم علاوه بر بخش مسابقه الگوریتمی ، یه بخش مقاله هم داره و من الان برای بخش مقاله ( پروژه ) ، یه پروژه دارم و یه تیم سه نفره که یکیشون خودمم :| دو تای دیگه هم تقریبا هیچی بلد نیستن ...

معلم گرانقدر هم بعد از عید اومده گفته من ازتون الان یه پروژه ی کامل میخوام !
یکی نیست بگه مجسمه ی حماقت ! از کدوم قبرستونی پروژه بیارم ?!

در حال حاضر هم فازم اینه که « همتون برید به درک بی‌سوادا » و کاملا پروژه رو رها کردم و همچنان مدرسه هم من رو توروالدز تصور میکنه که البته ذره ای برام مهم نیست ؛ کارای مهم تری دارم ...

خلاصه که الان میفهمم ، برای بعضی آدما بعضی آپشن ها رو نباید رو کرد!

جا داره اینجا همین رو مثال بزنم برای مقایسه ی باشگاه‌المپیاد و مدرسه .
خدا میدونه چقدر من تونستم با این آپشنم توی باشگاه امکانات بگیرم ...
فکر کنید من یه حرکت ارزشمندی زدم ( علاقه ای به گفتنش ندارم حقیقتش:) ) بعد برای مشاور فهیم باشگاه فرستادم و در عوض توی عید دعوت شدم به اردوی سال بالایی ها ...

دیگه اینطوری بود که گفتم :)
عیدتون ( الان که اینو مینویسم عید فطره ) مبارک :))) خوش ، خرم و سلامت باشید 🙏🌹