چی شد که این شد!

من محمد امین رمضانی هستم علاقه مند به حوزه برنامه نویسی زیرساخت و این حرفا...


چند وقتی بود که شغل قبلی خودم برگشته بودم سبزوار (شغل قبلیم مدیر زیرساخت و امنیت شرکت سمیع بود...) یه سری دلایل داشتم برای برگشتن و بیخیال کار شدن که مهم ترینش درس خوندن و تموم کردن دانشگاه مسخره بود!

سال ۱۴۰۱ از کار زدم بیرون و برگشت و به دنیای دانشجویی اما دانشجو بودن هم خیلی سخت بود برام هر روز باید سر یه سری کلاس میشستم و ساعت ها وقت انرژیمو هدر می دادم برای چیزایی که مطمن بودم به درد هیچی نمیخوره و خیلی هاشون رو از قبل بلد بودم برا همین دوباره دست به کار شدم و با یکی دو از دوستام شروع کردیم پروژه برنامه نویسی قبول کردن و پیاده سازی یه سری اپ و سایت که مشتری هامون لازم داشتن کار ساده و وقت گیری بود ولی پولش برای شهرستان بد نبود کیفیت کارامون خوب بود برای همین هر مشتری یه مشتری جدید می یاورد و...

تو شروع کار دو نفر بودیم من ادم فنی بودم و مهدی دوستم ادم بازاریابی و این چیزا . یکم که کارا پیش رفت نیاز داشتیم چند نفری کمک بهمون بدن برای همین هم رفتیم سراغ دوستامون کسایی که بزرگ ترین تجربه کاریشون گرفتن استاد برای تقلب امتحانات و چونه زدن سر قیمت سوالا بود .

خوب کار یکم سخت شده برای ما باید اول بچه ها راه مینداختیم تا بتونیم بهشون کار بپساریم و بتونیم روی ایده های خودمون وقت بذاریم و محصولات خودمون رو تولید کنیم البته هنوز هیچ ایده ی برای ساخت محصول هم نداشتیم !

داستان این یکی دوسال اخیر ما خیلی طولانی و پیچیدس اصلا اهل نوشتن این چیزا نیستم ویرگول به نظرم جالب امد شروع کردم به نوشتن و سعی میکنم مطالب تجربی توی کاری فنی رو براتون بذارم از این به بعد اگه دوست داشتید