تصویرسازی داده (Data Visualization)

اصطلاح تصویرسازی داده به معنای نمایش داده برای درک بهتر آن و به عبارت بهتر جسم بخشیدن به داده است.

از دیدگاه دیگر می توان تصویرسازی داده را اینگونه در نظر گرفت که نمایش کمیت‌های اندازه‌گیری شده بوسیله ترکیبی از خطوط، سیستم مختصات، نشانه‌ها، اعداد، حروف، سایه ها و رنگ است. هر کدام از تعریف ها را در نظر بگیریم در واقع ما همواره با تصویرسازی داده به دنبال ارتباط موثرتر با مخاطب خود هستیم.

حال اجازه دهید اینطور به ماجرا نگاه کنیم، تصویر ساز داده مانند یک کارگردان فیلم است. همانطور که یک کارگردان فیلم سینمایی یک پروژه تولید فیلم را هدایت می کند او نیز در گیر فرآیند کارگردانی داده است.

بسیاری از افراد سوال می کنند که برای هدایت این پروژه باید از چه ابزارهایی استفاده کرد؟ من میخواهم در اینجا تاکید کنم که در این مرحله مطرح کردن این سوال اساسا اشتباه است، مثل اینست که بگوییم یک کارگردان برای تولید فیلم بهتر است از چه دوربینی استفاده کند؟ و یا از کدام لنز استفاده کند؟ البته که کیفیت دوربین و لنزهای استفاده شده و یا بهتر بگویم ابزارهای مورد استفاده تاثیر خوبی در نمایش فیلم از نظر وضوح و کیفیت دارد، اما مسئله اساسی تر اینست که یک کارگردان :

چه فیلمی می خواهد بسازد؟

برای چه کسی این فیلم را می سازد؟

محتوای آن چیست؟

آیا فیلمنامه خوبی در دست دارد؟

آیا توانایی بازی گرفتن از بازیگران را دارد؟

اگر اینطور به بازیگر نگاه کنیم که بازیگر خوب همیشه بازیگر خوب است و همیشه می درخشد مثل اینست که بگوییم داده خوب داده خوب است. پس چرا در یک فیلم بازیگری نه چندان مشهور به خوبی می درخشد و در فیلمی دیگر بازیگری بسیار مشهور نه تنها درخششی ندارد بلکه ظرفیت ها و توانمندی های او نیز نمایان نیست، بنابراین نقش کارگردان در بازی گرفتن از بازیگر بسیار مهم است و به عبارت بهتر باید از داده بازی بگیریم به این معنی که داده ها را به گونه ای هدایت کنیم و نمایش دهیم که آنچه را که مطلوب و مدنظر است به تصویر کشیده و نمایش دهند. اگر این مثال کارگردان را در نظر بگیریم به این نتیجه می رسیم که یک کارگردان خوب باید فرم را بشناسد مخاطب خود را بشناسد و با استفاده از یک فیلمنامه خوب و بازیگران بتواند فیلم خوبی بسازد. ما هم در تصویرسازی داده دقیقا به دنبال همین موضوع هستیم در این مرحله مهم نیست از چه ابزاری استفاده می کنیم مهم اینست که آیا محیط و فرم کار را می شناسیم یا خیر؟

David Lynch
David Lynch

حال اجازه دهید از مثال کارگردان فاصله بگیرم و به موضوع اصلی خودمان بپردازیم، با در نظر گرفتن فرضیه های مطرح شده به این نتیجه می رسیم که یک تصویرساز داده :

آیا داده و خصوصیات داده را می شناسد؟

آیا داده با کیفیت در اختیار دارد؟

مخاطب او چه کسانی هستند؟

آیا مباحث مربوط به زیباشناسی را می شناسد یا به عبارت بهتر تئوری رنگ را می شناسد؟

از همه مهمتر اینکه چه پیامی را می خواهد منتقل کند؟

هدف از انجام این تصویرسازی چیست؟

در کنار سوالات مطرح شده، تصویرساز داده باید انواع چارت را بشناسد و بداند در کجا از کدام مدل استفاده کند و از چه متد هایی باید استفاده کند که بعدا در این مورد خواهم نوشت.

اگر تصویر گر داده قبل از شروع کار توانست به این سوالها جواب دهد و طول و عرض کار خود را مشخص کرد حال می تواند نسبت به موقعیت و آنچه که می خواهد تولید کند، ابزار مناسب خود را انتخاب کند که در اینجا موضوع بحث من نیست.

تصویر ایجاد شده باید پیام درستی را در زمان مناسب به مخاطب برساند، گاهی اوقات مخاطب ما خود مطالبی را می داند و با تصویر سازی داده شاید نتوان کمکی به او کرد اما هنر تصویرساز آن است که در تصویر سازی داده آنچه را که به چشم او تا به حال نیامده را برایش نمایان کند و از همه مهمتر آنکه هیچ گونه دخل و تصرفی در داده نکند به این معنی که داده را نباید تحریف کرد.

اگر ما صرفا مجموعه ای از اعداد و ارقام را در قالب جدول به مخاطب نشان دهیم نه تنها برای او جذاب نیست بلکه بسیار کسالت بار نیز می تواند باشد و در برخی موارد نیاز به یک مفسر هست تا آن جدول را برای مخاطبان تفسیر کند، بنابراین داده ای که به صورت تصویری نمایش داده می شود جذاب تر بوده و توجهات بیشتری را جلب خواهد نمود.

باید این نکته را نیز در نظر داشت که حافظه تصویری انسان بسیار قوی است و همواره تلاش می کند تا الگو ها را کشف کند و از اینروست که تلویزیون اختراع شد و صنعت فیلم و تصویر شکل گرفت.

تمامی تلاش ما در تصویر سازی این است که مجموعه ای از اعداد و ارقام را به زبان تصویر ترجمه کنیم تا این تصویر دیده شود، فهم شود و ارزشی را ایجاد کند.

کار ما جسم بخشیدن به داده است یعنی تجسم داده.....