مجله علوم انسانی، اقتصاد، روانشناسی، جامعه، مدیریت، سیاست، تاریخ، و فلسفه. تلگرام: https://t.me/konjkavyy (مطلب جدیدی در این صفحه منتشر نخواهد شد. امیدواریم از مطالعه مطالب موجود لذت ببرید)
پرونده ای علیه تحصیل
تقریبا همه در این عقیده مشترکند که باید بیشتر در آموزش و تحصیلات سرمایه گذاری شود. اما در این میان گروه اقلیتی از اقتصاددانان هستند که دیدگاه متفاوتی دارند، و از جمله در دهه 1970 این ایده را مطرح کردند که افراد دارای میزان تحصیلات بالاتر به دلیل دانش و مهارت بیشتر (تئوری سرمایه انسانی) نیست که درآمد بالاتری کسب می کنند، بلکه مدرک تحصیلی شان مانند علامت دادن به کارفرما است (تئوری سیگنال). در کتاب پرونده ای علیه تحصیل، برایان کاپلان استاد اقتصاد دانشگاه جرج میسون به بررسی تحقیقات مرتبط به این دو تئوری میپردازد و اشاره میکند سیستم آموزشی سنتی ما خصوصا دانشگاه ها تنها اتلاف وقت و پول است.
دانش آموزان سال ها را به مطالعه مطالبی در کلاس درس می پردازند که در بازار کار نیازی به آنها ندارند. حتی رشته های بشدت محاسباتی و عملی مانند علوم کامپیوتر هم مملو از درس های تئوریک هستند که هرگز مورد استفاده بیشتر مهندسین کامپیوتر قرار نمی گیرد. در مقطع دبیرستان هم بیشتر فعالیت های کلاسی نقش قابل ملاحظه ای در بهبود عملکرد شغلی ندارند.
کاپلان در ابتدا به این موضوع می پردازد که چه مقدار از مطالب یاد گرفته شده در طول زمان فراموش می شوند. افرادی که کلاس زبان خارجه یا هندسه را می گذرانند در عرض 5 سال بیش از نیمی از آن ها را فراموش می کنند. با نگاه به نظرسنجی سواد بزرگسالان آمریکا، کاپلان نشان میدهد تنها حدود نیمی از فارغ التحصیلان دبیرستان در پاسخ به پرسش های محاسباتی ابتدائی نمره خوبی بدست آوردند. با وجود اینکه بیشتر فارغ التحصیلان دبیرستانی چندین سال دروس مربوط به علوم را مطالعه کرده اند اما کمتر از یک سومشان میدانستند که مثلا اتم بزرگتر از الکترون است.
شاید هرچند دانش آموزان موارد بخصوص را فراموش می کنند اما از طرف دیگر مهارت یادگیری و تفکر نقادانه شان افزایش می یابد؟ اما در اینجا هم شواهد با تئوری سرمایه انسانی یار نیست. در دروس محاسباتی دانش آموزان یاد می گیرند چگونه به سوالات امتحانی پاسخ دهند اما توانایی شان در استفاده از این دانش در سایر موقعیت ها بشدت به زمینه وابسته است. در یک نظرسنجی تنها 28% دانش آموزان که درس فیزیک مکانیک را گذرانده بودند قادر به شناسایی نیروهایی بودند که بر یک سکه پرتاب شده در هوا وارد می شود.
از طرفی شواهدی وجود دارد که ادعا می کند هر یک سال تحصیل باعث افزایش 1 تا 5 نمره ای IQ می شود. به نظر کاپلان اما عملا خود IQ نشان دهنده ویژگی دیگری بنام هوش است. آنچه مدرسه به فرد یاد میدهد به او کمک می کند به سوالات بخصوص تست IQ پاسخ دهد و این در اصل هوش تاثیری ندارد. در مجموع تحقیقات از این ادعا پشتیبانی می کنند و نشان میدهند مهارت های شناختی یادگرفته شده در یک فعالیت الزاما قابل انتقال به سایر حوزه ها نیستند.
نکته دوم کاپلان اثر پوست گوسفند است اینکه بیشتر منفعت ناشی از تحصیل مربوط به سال آخر آن است (در زمان قدیم مدرک دیپلم روی پوست گوسفند نوشته میشد). بررسی تحقیقات نشان میدهد از کلاس 9 تا 11، هر یک سال تحصیل معادل 4 درصد افزایش درآمد در بازار کار است درحالیکه تکمیل کلاس 12 باعث افزایش 16 درصدی درآمد می گردد. مشابها سه سال اول دانشگاه هر کدام با 6 درصد افزایش درآمد همبستگی دارند درحالیکه این رقم برای تکمیل سال آخر برابر 30 درصد است. اینگونه نیست که مدرسه و دانشگاه بیشتر دانش خود را در سال آخر ارائه میدهند بلکه دریافت مدرک دیپلم مانند سیگنالی به کارفرمایان است که شخص دارنده مدرک دارای توانایی است، هرچند در عمل بین مهارت های کاری و مدرک تحصیلی رابطه مستقیمی وجود ندارد.
در نهایت کاپلان به تاثیر تحصیلات بر درآمد ملی نگاه می اندازد و مشاهده می کند هر یک سال تحصیلات بیشتر در سطح ملی با مقدار ناچیز 1.3% افزایش درآمد ملی همبستگی دارد. این یعنی سود ناشی از تحصیلات یک بازی جمع صفر (برنده-بازنده) است. مدرک تحصیلی به دارندگان آن کمک می کند ولی به قیمت آسیب به بقیه، و این همه تاثیر بسزایی در کل اقتصاد هم ندارد، بخصوص اگر هزینه گزافی که کشورها برای آموزش هزینه می کنند را در نظر بگیرید و اینکه آن پول را صرف چه کارهای بهتری می توان کرد.
فرض کنید مشغول تماشای یک تئاتر هستید و برای اینکه بهتر ببینید سرپا می ایستید. حالا شما بهتر میبینید ولی چه می شود اگر همه حاضرین سرپا بایستند؟ این مسابقه تحصیلاتی در کره جنوبی به خوبی قابل مشاهده است. سی سال پیش تنها 20% مردم کره جنوبی دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. این رقم اکنون برای افراد بین 25 تا 34 سال برابر 70% است، که طبق تئوری سرمایه انسانی باید موجب رشد فوق العاده میشد اما در عمل باعث آسیب جدی به افراد کم مهارت گردید که فکر میکردند دانشگاه راه رسیدن به زندگی بهتر است. اکنون نرخ بیکاری بین افراد تازه فارغ التحصیل شده 30% است.
البته شاید تحصیلات باعث بهبود مهارت های غیر شناختی شود مثلا افزایش برون گرایی و سازگاری، و این ویژگی های اجتماعی شانس فرد در یافتن کار را بیشتر کنند ولی بنظر کاپلان همچنان به جای صرف سالها وقت و مقدار زیادی پول (به عنوان مثال یک تریلیون دلار سوبسید دولتی در آمریکا به بخش آموزش)، افراد می توانند این مهارت ها را در خود بازار و در حین کار کسب کنند. به نظر کاپلان راه چاره حذف مواد درسی بی فایده از مدارس، قطع سوبسیدهای دولتی به تحصیلات، و افزایش شرکت در مدارس فنی و حرفه ای است. به این صورت افراد می توانند از سنین پایین تر وارد بازار کار شده و به کسب تجربه و مهارت بپردازند، و کارفرمایان مجبور خواهند بود الگوی استخدام خود را از مدرک گرایی تغییر دهند.
منابع:
https://bit.ly/2uKRL4x
https://bit.ly/2vKJfCI
مطلبی دیگر از این انتشارات
رشته مهندسی IT
مطلبی دیگر از این انتشارات
اهداف در برابر تخیلات
مطلبی دیگر از این انتشارات
سفر به اعماق کامپیوتر - قسمت دهم (برنامه نویسی چند نخی)