علاقمند به فناوری، جامعه شناسی و روانشناسی. دوست دارم یاد بگیرم و یاد بدم.
چالش کتابخوانی 98
پارسال نزدیک عید بود که جادی میرمیرانی این عکس رو منتشر کرد و همه رو به چالش کتابخوانی دعوت کرد. این چالش از چند جهت برای من جالب بود. گاهی برای پیدا کردن کتابهایی که با شرایط چالش متناسب باشن، وقت زیادی رو صرف کردم. مخصوصا کتابی که حرف اول اسم و فامیل نویسنده شبیه به خودم باشه :) و کتابهایی که توی این چالش خوندم، گاهی از سر اجبار و برای پر کردن فرم بود و اگر به انتخاب خودم بود شاید هیچوقت سراغ این کتابها نمیرفتم. فکر کردم نتیجه این چالش و نظرم در مورد کتابهایی که خوندم رو در قالب یک پست به صورت خلاصه منتشر کنم. امتیازهایی که به کتابها دادم از 5 امتیاز هست و خلاصه ها رو از اکانت گودریدز خودم کپی کردم. امیدوارم این پست براتون خسته کننده نباشه.
مانیفست یک فمینیست (3 امتیاز) : این کتاب رو به صورت الکترونیکی و با ترجمه خانم فاطمه باغستانی از انتشارات کتاب کوله پشتی خوندم. ترجمه خوب بود و در حین خوندن هیچ قسمتی برام نامفهوم نبود. نیاز به ویرایش هم ندیدم.
این کتاب خطاب به یکی از دوستان نویسنده نوشته شده که به تازگی صاحب دختر بچه ای شده و از نویسنده پرسیده چطور دخترشو در قالب یک فمنیست تربیت کنه. در نتیجه لحن کتاب بیشتر شبیه به نصیحت هست. در جایی از کتاب نوشته شده :
"فمینیسم برای من همیشه بسته به شرایط تعریف شده است. اصل یا قانون ازپیشتعیینشدهای برای آن ندارم و نزدیکترین روشی که برای آن در ذهنم دارم بهکارگیری دو ابزار فمینیستی است که آنها را بهعنوان نقطهٔ شروع برایت بازگو میکنم.
اولین ابزار، اساسِ فکری توست. همان باور محکم و تغییرناپذیری که همهٔ تصمیمهای خود را با آن آغاز میکنی. اساسِ فکری تو چیست؟ یک اساسِ فکری فمینیستی میگوید: «من مهم هستم. من نیز به اندازهٔ مردان ارزشمندم و این ارزشمندی تابع زمان و مکان و اگر و اما نیست. من نیز به همان اندازه مهم هستم.»
ابزار دوم یک سؤال است: «آیا میتوانی گزینه را برعکس کنی و همان نتیجه را بگیری؟» "
دقیقا مشکل /قشنگی فمنیسم به نظر من همینه. هیچ قانون یا چارچوب خاصی نداره. میگم مشکل، چون این بی چارچوبی منجر به زیاده روی یه سری افراد و افراطشون میشه. آدمایی که خودشونو فمینیست میدونن اما ته ذهنشون موجودیت زن رو برتر از مرد میبینن. زن مقدسه، زن فرشتست، بهشت زیر پای مادرانه،... پس مرد چی؟ قداست آدما رو جنسیتشون تعیین نمیکنه، شخصیت و انسانیت اون آدم موجب قداستش میشه. باور دارم اگر روزی فمینیست های افراطی قدرت بگیرن، روزگار سختی برای مردها شروع میشه و اون موقع باید شروع کنیم به حمایت از "مسکیولیزم" :دی
اما به این دلیل بی چارچوبی فمنیسم رو قشنگ میبینم، چون هیچ حدی رو پیش بینی نکرده. هیچوقت نمیشه ما به یه نقطه برسیم و بگیم خب دیگه بسه، زن و مرد برابر شدن، دیگه نیازی به هیچ جنبشی نیست. حتی اگر اون روز برسه، به زودی این اتفاق نمیفته.
این کتاب از یک جنبه برای یه خواننده ایرانی مناسبه، نویسنده یک زن نیجیریه ای هست که تا حدودی تبعیض هایی شبیه به تبعیض های یه دختر ایرانی رو تجربه کرده. شاید یه زن اروپایی هیچوقت نتونه موضوع تبعیض در پوشش رو درک کنه، در نتیجه حتی اگر یه فمینیست باشه، هیچوقت نمیتونه اون حس واقعی تبعیض رو بیان کنه. نویسنده این کتاب در جایی از خشم صحبت میکنه. خشمی که من به عنوان یه دختر ایرانی باهاش آشنا هستم و در من نهادینه شده. آیا فمینیست اروپایی هم این خشم رو درک میکنه؟
نکته دیگه ابزارهایی هستن که برای شناخت فمینیسم توصیه کرده. اساس فکری و برعکس کردن ذهنی شرایط.
در مورد ابزار اول من زیاد مطمئن نیستم، اساس فکری آدما خطا زیاد داره. اما ابزار دوم دقیقا همون چیزی هست که منو در ایجاد تفکر برابر کمک میکنه. اگر وضعیت برعکس بود، واکنش من چی بود؟ اگر مردی بخواد دامن بپوشه، لاک بزنه یا آرایش کنه، تفکر من چیه؟ آیا همونطور که من آزادی پوشش رو حق خودم میدونم، اون مرد هم آزادی پوشش رو باید داشته باشه؟ (من بر اساس جنسیت خودم به فمینیسم نگاه میکنم. شما هم همین کار رو کنین تا به عنوان زن و مرد جامعه بتونیم به درک متقابل برسیم.)
در کل این کتاب چیز جدیدی به اطلاعات من اضافه نکرد، بنظرم برای کسانی که میخوان مطالعه در مورد فمینیسم رو شروع کنن مناسبه، میتونم بگم تقریبا با تمام بخش های کتاب موافق بودم.
مجموعه اشعار فروغ فرخزاد(4 امتیاز) :
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
من فروغ رو بخاطر زنانگیش دوست دارم. وقتی شعرهاش رو میخونم، میتونم اون شعرها رو با همه احساسم لمس کنم. این باعث میشه بتونم با شعرهاش ارتباط بگیرم.
ماری استوارت(4 امتیاز) : این کتاب رو با ترجمه ضیا الدین ضیایی از نشر پر خوندم. ترجمه خوب و روان بود، منتها شدیدا مشکل ویرایش وجود داشت.
کتاب در مورد زندگی ماری استورات ملکه اسکاتلند و رقیب اصلی ملکه الیزابت انگلستان هست. داستان زندگی ماری استوارت جذابیتهای خودش رو داره اما بخش بزرگی از کتاب در مورد الیزابت و کارهای اون در قبال ماری استوارت هست. نمیدونم امکان این مسئله وجود داره یا نه، اما فکر میکنم اگر کسی حقایق زندگی این دو ملکه رو به صورت همزمان و موازی در یک کتاب بنویسه، بسیار کتاب جذابی خواهد شد.
نویسنده معترف هست که در مورد زندگی ماری استوارت، مدارک جعلی زیاد هست و شاید تنها راهی که برای شناخت حقیقت وجود داشته باشه، تحلیل روانشناختی ملکه هست. در هر صورت ایشون نویسنده مورد علاقه منه و شاید نظرم در مورد کتابشون صلاحیت کافی رو نداشته باشه :)
گتسبی بزرگ(3 امتیاز) : این کتاب رو با ترجمه فهیمه رحمتی از انتشارات داریوش خوندم. ترجمه و ویراستاری افتضاح بود. سانسورها وحشتناک. یه کتاب خوب، تبدیل به یه کتاب غیر قابل فهم شده بود و خیلی ناراحت شدم که با انتخاب اشتباه ترجمه، کتاب به این خوبی رو سوزوندم و لذتی ازش نبردم. اما در خوانش دوم، کتاب رو از روی متن اصلی خوندم. داستان منو به حال و هوای دهه پنجاه-شصت امریکا برد. اون حال و هوا رو دوست دارم و از خوندن کتاب لذت بردم. پیشنهاد میکنم شما هم متن اصلی رو به جای ترجمه انتخاب کنید.
سکوت (5 امتیاز) : من این کتاب رو با ترجمه حمیدرضا رفعت نژاد از نشر نو خوندم. ترجمه فارسی، ترجمه ترجمه انگلیسی از متن ژاپنی هست. با این وجود بنظرم ترجمه خیلی خوب بود و تمام توصیفها رو تونستم درک کنم و چیزی نامفهوم نبود. متوجه مشکل ویرایشی خاصی نشدم.
کتاب در مورد دوران سیاه قلع و قمع مسیحیان ژاپن در قرن ۱۷ میلادی هس. سه کشیش، بعد از شنیدن مرتد شدن استاد خودشون در ژاپن، تصمیم میگیرن مخفیانه به ژاپن برن و استادشون رو پیدا کنن و از صحت و سقم ماجرا مطمئن شن. هر کدوم از شخصیتهای کتاب به نوعی شکنجه میشن و جواب هر کدوم از اونها به شکنجه خودشون هم متفاوته.
نکته مهم برای من توصیفهای بسیار دقیق نویسنده بود. این مسئله باعث میشه خواننده لحظه به لحظه با شخصیت کتاب همراه باشه. به این ترتیب تصورات خواننده کامل میشه. یک مقدار اواسط کتاب خسته کننده و تکراری میشه ولی بنظرم پایان بندی انقدر جذابه که به اون خستگی می ارزه.
علاوه بر این، مارتین اسکورسیزی با اقتباس از این کتاب، فیلمی به نام سکوت ساخته که اون فیلم هم ارزش دیدن داره. اسکورسیزی بسیار به کتاب وفادار مونده و اکثر قریب به اتفاق دیالوگها، عینا شبیه به دیالوگهای کتابه.
تنها مسئله ای که برای من یک علامت سوال بزرگ مونده، پایان کتاب هس. فیلم اسکورسیزی چند سکانس اضافه تر از کتاب داره و من نمیتونم تصمیم بگیرم آیا تیغ سانسور پایان کتاب رو عوض کرده یا نه. در هر صورت بنظرم پایان بندی به همین شکل الان هم خوب و کامله.
دایی جان ناپلئون(5 امتیاز) : اونقدر کتاب برام جذاب بود که توی مدت دو روز، بدون وقفه تمومش کردم. طنز کتاب عالیه. شخصیت پردازی ها بی نظیره. به جزییات شخصیت ها فکر شده و این باعث شده کار نویسنده خیلی با ارزش باشه. بعد از اتمام کتاب سریالی که آقای تقوایی ساختن رو هم دیدم. با وجودی که کار آقای تقوایی و وفاداریشون نسبت به متن کتاب بی نظیر بود، اما به شخصه از کتاب لذت بیشتری بردم و طنز کتاب برام جذابتر بود.
تنهام نذار (0 امتیاز) : اگر برای وقتتون ارزش قائلید، به هیچ وجه خوندن این کتاب توصیه نمیشه :)
گدا (5 امتیاز) : در این داستان زندگی یه شخصیت اسکیزوفرنی رو از زبان خودش میشنویم. دیوانگی این شخصیت برای ما واضح نیست. در اول داستان، جایی که پیرزن در دخمه خوابیده، در لفافه به توهمات پیرزن اشاره میشه، اما این توهمات در انتهای داستان و جایی که در مورد شنیدن صحبتهای شمایل حرف میزنه، خودشو به طور کامل نشون میده.
خب سوال اینه که چه مقدار از صحبتهای پیرزن درسته و چه مقدار ناشی از توهماتش؟ تشخیص این قسمت و توی برزخ موندن، برای من جذاب بود. احساس میکنم همین نکته باعث میشه داستان رو در دسته رئالیسم جادویی دسته بندی کنیم اما در مورد این موضوع اطمینان ندارم. هرچند در مقاله "تحلیل داستان گدای ساعدی بر اساس اصول و ویژگیهای مکتب اگزیستانسیالیسم" این اثر از جنبه سبک اگزیستینسیالیسم بررسی شده که فکر میکنم خواندنش بدون لطف نباشه :
http://ltr.atu.ac.ir/article_1002.html
نکته دیگه، نقد ضمنی مذهب و خرافاتش هست. این نقد با انتخاب اسم "سید" برای بچه های بی معرفت پیرزن شروع شده و کم کم با شمایل گردانی و یا تفکر پیرزن مبنی بر ثواب داشتن گدایی، به اوج میرسه. هرچند این نقد به تند و تیزی نقد عزاداران بیل نیست، اما در جای جای داستان وجود داره.
فقر، غم، اندوه، جنون، مرگ و به طور کلی امضای ساعدی پای این اثر هست. من نکته منفی در این داستان ندیدم. حتی غم داستان رو با وجودی که روحمو خراش میداد، دوست داشتم. خوندن این داستان رو بهتون پیشنهاد میکنم.
شاهد بازی در ادبیات فارسی(5 امتیاز) : این کتاب تحقیقی جالب و در خور توجه در رابطه با شاهدبازی در ادبیات ایران هست. تقریبا تمام ادوار تاریخی ایران و شاعرانی که در هر دوره زندگی میکردن بررسی شدن و نتیجه شگفت انگیزه. منظور از شاهد، عذار، لولی و خیلی از کلماتی که تا امروز اونها رو در وصف معشوق زن میدونستم، همه در وصف امردان هست. علنی و طبیعی بودن این مسئله در قدیم اونقدر زیاده که حتی مکانهایی برای فروش امردان وجود داشته و حکومت مرکزی از صاحبهای اون مکانها مالیات میگرفته! خب اگر بخوایم منصفانه نظر بدیم، همونطور که آقای دکتر شمیسا در دنباله نظر ایرج میرزا میگن، تا این حد علنی بودن بچه بازی همجنس گرایانه در ایران، نتیجه عدم حضور زن در جامعه و خلاصه کردن وجود زن به تولید مثل و مدیریت اندرونی هست.
نکته مثبت دیگه ای که توی این کتاب وجود داشت حکایتها و داستانهای جذاب و شیرینی بود که همه نتیجه تحقیقات دکتر شمیسا در متون قدیم هست.
نقد خیلی کوچیکی که به کتاب دارم این هست که کتاب توی اوج شروع میشه، کم کم تکراری و خسته کننده میشه و دوباره با رسیدن به دوران صفوی نقل داستانهای جالب اوج میگیره. بنظر من شاید مخاطبی که ادبیات رو صرفا به عنوان سرگرمی دنبال میکنه، چندان از این کتاب لذت نبره، اما افرادی که شغلشون در راستای ادبیات هست، لازم و ضروری هست که این کتاب رو بخونن.
جز از کل (5 امتیاز) : واقعا نمیدونم چه کلمه ای میتونه این کتاب رو وصف کنه. فوق العاده، عالی، بی نظیر، حکیمانه، حوصله سربر...؟ شاید همه اینها باشه یا هیچکدوم نباشه. اما از این بابت مطمئنم که بسیار بابت خوندن این کتاب راضی و خوشحالم. بعضی از ریویوها داستان رو فلسفی میدونستن، اما من با خیلی از قسمتهای کتاب خندیدم. احساس میکنم نویسنده حتی فلسفه رو هم به ریشخند گرفته :)
کشش داستان فوق العاده است. یک فضاسازی محشر ایجاد میشه و ذهن گرسنه شما منتظر غذایی میمونه که نویسنده با نشانه هایی که جا گذاشته قولش رو داده، اما بجای اینکه اون غذا رو برای ذهنتون سرو کنه، با یه پتک به جونش میفته و اونو میزنه :)
داستان از جایی شروع میشه که پسر توی زندان هست، از تنفرش نسبت به پدرش میگه، و با جمله "جسد پدرم هرگز پیدا نخواهد شد" موهای تن آدم رو سیخ میکنه. خب پسر ماجرا زندانه، از پدرش متنفره و پدرش هم مرده. شاید چیزی که به ذهن برسه اینه که پسر پدر رو کشته. این نتیجه گیری همون غذایی هست که نویسنده میخواد ذهن شما منتظرش بمونه. اما اتفاقات بعدی شما رو سرخورده میکنه. من از بازی که نویسنده با ذهنم کرد(با وجودی که گند زد به تمام پیش بینی هام)، بینهایت لذت بردم :)
کاملا مشخصه روی داستان این کتاب و خط و ربط ها، وقت و انرژی و نبوغ زیادی گذاشته شده و من به عنوان یک خواننده غیرمتخصص، قدر زحمات نویسنده رو میدونم. پیشنهادم به شما اینه که در اولین فرصت وقتی برای خوندن این کتاب خالی کنید. امیدوارم شما هم از این کتاب لذت ببرید.
فرمین موش کتاب خوان (5 امتیاز) : این کتاب رو با ترجمه پوپه میثاقی خوندم. خانم میثاقی جوری ترجمه کرده بودن که اصلا این حس رو نمیداد که دارم یک کتاب ترجمه میخونم. انگار خودشون نویسنده کتاب بود. داستان کتاب هم جذاب و جدید بود و طنز جالبی داشت. از خوندن این کتاب لذت بردم.
در مورد داستان کتاب چیزی نمیگم چون کتاب بسیار کم حجمی هست و یک روزه میتونید کتاب رو بخونید.
سفر روح (5 امتیاز) : من این کتاب رو به صورت الکترونیکی با ترجمه محمود دانایی از نیکو نشر خوندم. در مورد ترجمه باید بگم که از بابت ترجمه صرف مترجم زحمت زیادی کشیده بودند و با وجودی که کتاب خیلی تخصصی بود اما مشکلی برای فهم کتاب پیش نیومد. نقد من بیشتر سلیقه ای هست و اون اینکه آقای دانایی با استفاده از پاورقی ها و توضیحات مترجم سعی زیادی کرده بودند تا مطالب کتاب رو با اطلاعات ما از اسلام منطبق کنند و شاید اینطوری به زعم خودشون به مطالب کتاب یا به اسلام اعتبار ببخشن. به شخصه این مسئله رو نمی پسندم و ترجیحم این هست که تصمیم گیری و تشخیص با خودم باشه. در مورد ویراستاری کتاب هم اگر از غلط های تایپی بگذریم، خیلی خوب بود اگر مکالمات رو با نشونه های – و + مشخص میکردند تا بهتر بشه اونها رو دنبال کرد.
نویسنده این کتاب روانشناسی هست که بیمارانش رو هیپنوتیزم میکنه و به روح بیماران فرمان میده تا به عالم برزخ برگردن و گفتگوها و مشاهدات بیمار رو برای ما تشریح میکنه. نویسنده مشاهدات و گزارشهای بیماران رو دسته بندی کرده و شبیه به یک سفر برای روح اونها رو توصیف میکنه. خود نویسنده میگه بیمارانش طیف وسیعی از عقاید رو دارند که خداپرست و آتئیست هم بینشون هست.
طبق توضیحات آقای نیوتون ذهن از سه قسمت تشکیل شده که مثل یک کره همدیگرو در برمیگیرن. خارجی ترین قسمت ذهن خودآگاه هست. لایه درون ذهن خودآگاه، ذهن نیمه آگاه هست و درونی ترین لایه، ذهن اَبَرآگاه هست. آقای نیوتون معتقده روح ما در قسمت ابرآگاه قرار داره. ایده این کتاب وحشتناک برام جالب بود، اما صحت اطلاعات این کتاب رو نمیتونم حتی برا خودم تایید کنم. حتی ممکنه بخاطر فروش بیشتر یا افزایش شهرت یا هرچیزی نوشته شده باشه. تنها مرجع ما اعتماد به صداقت نویسنده هست. اما به طور کلی خوندن این کتاب این برداشت رو برام به وجود آورد که ما قبل از هر زندگی زمینی، نوع زندگی خودمون، اینکه کجا به دنیا بیایم، پدر و مادر و محیط زندگی و حتی اینکه زندگیمون چطور پیش بره رو انتخاب میکنیم. فکر کردن به اینکه همه چیز از قبل برنامه ریزی شده، باعث شد تمام تنش ها و اضطراب هام پوچ و بی معنی به نظر برسن و این برام حس آرامش به همراه داشت.
به نظر من این کتاب به همه کسانی که سوالاتی از جنس "از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود، به کجا می روم آخر" دارن، یا آدمهایی که دژاوو یا ارتباطهای روحی یا مسائل اینچنینی رو تجربه کردن، یا اونهایی که از مرگ، جن، روح و مسائل فرابشری میترسن، یا به تازگی عزیزی رو از دست دادن توصیه میشه. البته پیشنهاد من این هست که در حین خوندن این کتاب این احتمال رو در نظر بگیرید که ممکنه یه مدت دیگه، یه نفر با هیپنوتیزم نتایج مختلفی رو به دست بیاره و کل این تحقیقات رو زیر سوال ببره، اما بنظرم رسید خوندن این کتاب، حتی با فرض اشتباه بودنش، میتونه اگاهی و اخلاقیات رو در خواننده ارتقا بده. پیشنهاد دومم این هست که پیشگفتار ناشر و مترجم رو نخونید چون ذهنیتی برای شما ایجاد میکنه که بعدش یک مقدار ممکنه سخت با کتاب همراه شید. این قسمتها رو میتونید بعد از تموم شدن کتاب هم بخونید بدون اینکه چیزی از دست بره.
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک برنامه نویس نوجوان
مطلبی دیگر از این انتشارات
پایتون از زبان یک دانش اموز قسمت(1)
مطلبی دیگر از این انتشارات
8 ویژگی برنامه نویسان موفق و حرفه ای !