صائب تبریزی و دعوت به صبر ( برای موفقیت )

قبلا پُست هایی نوشتم درباره ی اشعاری زیبا از مولانا که راه رسیدن به موفقیت رو نشون میداد ولی الان میخام درباره ی شعر زیبای صائب صحبت کنم شعری که آدمو به فکر میبره و شاید حرفاشو درک کنیم به خیلی موفقیت ها توی زندگی میرسیم 🪴

اگر نام بلند از چرخ خواهی صبر کن صائب
ز پستی می توان رفتن به بام آهسته آهسته

صائب در این بیت که بیت آخر یک غزل هست به خودش میگه اگر نام بلند در دنیا میخواهی باید صبر بکنی ! از پستی میشه به رده های بالا رسید ولی به شرط آهسته آهسته حرکت کردن

بله دوستان عزیزم فرمول رسیدن به چیزهای بزرگ همینه ، هیچکس یکهو به چیزی نمیرسه باید مسیر طی بشه ما اینو از طبیعت آموختیم و با طبیعت زندگی میکنیم

سفر هزاران کیلومتری با برداشتن اولین گام شروع میشه ! و گام ها بعدی مکمل اون هستن

یه فرش زیبای دست بافت حاصل هر گره هست که توسط بافنده زده میشه

و هر پروژه ی موفق در دنیای برنامه نویسی حاصل خط به خط کدنویسی یک فرد خلاق هست که صبر کرده (حوزه کاری خودم)

آتش بزرگ در ابتدا یک شعله ی ریز هست که اگر تقویت نشه خیلی سریع خاموش میشه ولی کسی که صبر میکنه و آرام آرام اونو شعله ور میکنه تبدیل به آتشی بزرگ میشه



به مغرب می تواند رفت در یک روز از مشرق

گذارد هر که چون خورشید گام آهسته آهسته

یک بیت زیبای دیگر این شعر هم قدم شدن با خورشید رو نشون میده ، شاید رفتن از شرق به غرب خیلی کار بزرگی به نظر برسه ولی همگام با خورشید بشید یک روزه این مسیرو طی میکنید ...

شاید کارهایی که بقیه انجام میدن از دید ما خیلی خفن و پیچیده و بزرگ باشن ولی وقتی با تمرکز و آرامش میریم داخلش میبینیم که همچین چیز عجیب و بزرگی هم نبودن و راز اصلی اونا رو صائب گفته ، حرکت آهسته و آهسته ... همگام با پیشرفت ... چیزی که برای هر موفقیتی لازمه


آهسته بودن به معنی ایستادن یا کم کردن سرعت از روی عمد نیست

در این شعر صائب تبریزی ، آهسته به معنای همگام شدن هست ، همگام شدن با پیشرفت ، نه آنقدر سریع که خودت را گم کنی نه آنقدر آرام که عقب بمونی

روی موج سوار شو ( بقول معروف موج سواری کن ) هیچکس به زور نمیتونه کار بزرگی انجام بده مگه اینکه روی موج بزرگی با قدرت عظیم سوار بشه این موج چطوری بوجود میاد ؟ مردم بوجودش میارن شما باید بشناسیش شما باید دنبالش باشی ، شما باید به موقع ازش استفاده کنی ...

کاری که بیل گیتس و ایلان ماسک و امثالهم کرد وگرنه یک انسان قدرتش نسبت به دیگر انسان ها چندان هم بزرگ نیست ...

و در نهایت شعر کامل تقدیم شما


به مطلب می رسد جویای کام آهسته آهسته
ز دریا می کشد صیاد دام آهسته آهسته
به مغرب می تواند رفت در یک روز از مشرق
گذارد هر که چون خورشید گام آهسته آهسته
به همواری بلندی جو که تیغ کوه را آرد
به زیر پای، کبک خوشخرام آهسته آهسته
ز تدبیر جنون پخته کار عقل می آید
که مجنون آهوان را کرد رام آهسته آهسته
مشو از زیردست خویش ایمن در زبردستی
که خون شیشه را نوشید جام آهسته آهسته
خیال نازک آخر می فروزد چهره شهرت
مه نو می شود ماه تمام آهسته آهسته
دلی از آه می گفتم شود خالی، ندانستم
که پیچد بر سراپایم چو دام آهسته آهسته
به شکرخند ازان لبهای خوش دشنام قانع شو
که خواهد تلخ گردید این مدام آهسته آهسته
اگر چه رشته از بار گهرپیچان و لاغر شد
کشید از مغز گوهر انتقام آهسته آهسته
اگر نام بلند از چرخ خواهی صبر کن صائب
ز پستی می توان رفتن به بام آهسته آهسته