علاقهمند به بازاریابی محتوایی | البته تو ویرگول بیشتر دلی مینویسم. مرسی از ویرگول که این تریبون رو بهم اختصاص داد... همین دیگه :)
چطور در بلاگنویسی از تفکر خلاقانه بهره ببریم؟

در طول ۱۲ سالی که مدرسه رفتم، دو عبارت «فکر کن» و «خلاقیت داشته باش» را از زبان خیلی از معلمها شنیدم؛ مخصوصاً معلم هنر و انشا. شاید آن موقع معلمهای من میخواستند در حد سواد و تجربهشان منِ دانشآموز را به فکرکردن و خلاقیتداشتن وا دارند؛ ولی خب ازآنجاکه من بچه بودم، چندان متوجه دغدغه و صحبتهایشان نمیشدم.
تا اینکه کتاب بهترین قصهگو برنده است را خواندم. در خیلی از قسمتهای کتاب نویسنده از شما میخواهد خاطرات گذشته را مرور کنید و آنها را دوباره، به شکل دیگری روایت کنید. هنگام انجام تمرینهای این کتاب بود که ناگهان یاد خاطرات دوران مدرسه افتادم: «فکر کن، خلاقیت داشته باش!» بعد از فصل اول کتاب، سعی کردم آن را با رویکرد فکرکردن به گذشته و ایجاد خلاقیت در خاطرات گذشته بخوانم.
بعد از خواندن این کتاب تصمیم گرفتم از این به بعد فکرکردن و خلاقیتداشتن را همزمان با هم در بلاگنویسی لحاظ کنم. اینکه چطور در بلاگنویسی از مهارت تفکر خلاقانه استفاده کنیم. قبل از اینکه به سراغ مطلب اصلی برویم، خوب است در تعاریف یک سری از کلمات به جمعبندی برسیم.

تفکر خلاقانه چیست؟
فکرکردن (Thinking): عملی است که در ذهن انسانها اتفاق میافتد و نتیجۀ آن به اتفاقی منجر میشود که در واقعیت رخ میدهد. به نظر من فکرکردن جزئی از ارزش وجودی آدمهاست.
خلاقیت (Creative): پدیدهای است که باعث میشود فکر جدید یا ارزش جدیدی در ذهن انسان شکل بگیرد. آن فکر یا ارزش جدید خلقشده میتواند توسط سایرین درکنشدنی باشد. خلاقیت قدرتی است برای خلاقشدن. خلاقشدن باعث میشود تصور کنید و خلق کنید، بدون اینکه کپیبرداری کرده باشید.
تفکر خلاقانه (Creative thinking): بهمعنی نگاه و زاویۀ دید جدید به مسائل یا موقعیتهاست. زاویهای که از الگوی خاصی پیروی نمیکند و بعضاً زاویهای نامعقول و غیرمنطقی است که ممکن است در ابتدا خیلی نامربوط به نظر برسد، ولی در طول زمان کارآمد باشد. درواقع نگاهکردن خارج از یک جعبه.

نمیگویم داشتن تفکر خلاقانه و استفاده از آن در بلاگنویسی کاری سخت و نشدنی است، ولی مهارتی است که با تمرینکردن میشود به آن دست یافت. در ادامه قصد دارم چند روش برای بلاگنویسی به کمک مهارت تفکر خلاقانه را به شما یاد بدهم. روشهایی که استفاده از بعضی از آنها را در بلاگپستهای خودم نیز تجربه کردهام.
بخش اول: پیداکردن نیرویی که شما را به جلو هُل بدهد
- لذتبردن از از خوندن و نوشتن
برای اینکه بلاگ فعالی داشته باشید، باید به نوشتن علاقه داشته باشید. اگر دلیل شما برای داشتن بلاگ چیزی بهجز علاقه به نوشتن و خواندن بلاگپست بقیه است، احتمالاً کار سختی پیش رو خواهید داشت. نوشتن به شما کمک میکند قلمتان بهتر و حرفهایتر از قبل بشود. خواندن نوشتههای دیگران نیز به شما کمک میکند با قلم دیگران و نوع نوشتن و تفکر نوشتنشان آشنا بشوید و برای نوشتن خودتان از آنها الگو بگیرید.یکی از کارهای لذتبخشی که انجام میدهم خواندن نوشتههای دیگران است؛ گاهی در حوزههایی که تخصص ندارم نیز وارد میشوم تا با ادبیات حوزههای مختلف آشنا بشوم. برای این کار پیشنهاد میکنم نوشتههای بقیۀ آدمها را در ویرگول بخوانید یا بعضی از نوشتههای من را در ویرگول مطالعه کنید. - ایمانداشتن به الهام و ایدههای خود
موقع خواندن بلاگپست بقیه به نهاد و گزارۀ هر داستان از زوایای مختلف نگاه کنید؛ با دید مثبت و منفی یا ترکیبی از هر دو. چه چیزی دربارۀ آن موضوع جذاب است؟ آیا آن چیز به شما بهعنوان یک نویسنده و بلاگر انگیزه میدهد؟ به خوانندههایتان چطور؟ سعی کنید با زیرکی و خلاقیت، یک موضوع را به داستانی از زندگی خودتان ارتباط بدهید تا با ایجاد احساس همزادپنداری، انگیزۀ حرکت به جلو را در شما ایجاد کند.به دلیل اینکه در توییتر زیاد فعالیت میکنم، معمولاً با توییت کسانی که آنها را فالو دارم این کار را میکنم. حس جالبی است و گاهی اوقات این همزادپنداری آنقدر زیاد میشود که به من انگیزۀ نوشتن میدهد. - شروعکردن برای شروعکردن
برای شروع نوشتن به کارهای عجیب و غریب نیاز نیست، همین اتفاقهای روزمرهای را که در زندگیتان رخ میدهد بنویسید. به این نوشتهها و چکنویسهایتان اطمینان داشته باشید و اجازه بدهید که کار شما از آنها شروع شود تا نوشتههای بعدیتان از نظر خودتان نوشتههایی خوب و قابلقبول باشد.بارها و بارها راجع به داستان سرکاررفتن، دوران مدرسه، جلسههایی که داشتم و... بهعنوان ایدۀ خام و تمرین برای نوشتن، نوشتم. برای این کار شما هم میتوانید از چیزهایی که فکر میکنید بیارزش هستند نوشتن را شروع کنید.
بخش دوم: داشتن درک مناسب
- داشتن درک همهجانبه از موضوعی که به شما انگیزه میدهد
این درک و بینش، یکی از ویژگیهای مهمی است که نویسندهها میتوانند ]باید[ داشته باشند. قبل از شروع نوشتن بلاگ به دو سؤال «چه چیزی؟» و «برای چه کسی؟» در ذهنتان جواب بدهید تا درک بهتری از مطلبی که میخواهید دربارۀ آن بنویسید داشته باشید. شما قرار است راجع به یک موضوع معمولی بنویسید؟ یا موضوعی که به خاطر وسیعبودنش باید چند بلاگپست دربارهاش نوشته شود؟ قرار است ترجمه کنید یا بازنویسی؟قبل از نوشتن به این درک برسید که مخاطب شما واقعاً قرار است چه چیزی از شما دریافت کند و بخواند. این کار کمک میکند که مطلبتان را کمتر بازنویسی و دوبارهنویسی کنید. - نگاهکردن، هم از دید خوانندۀ بلاگپست و هم از دید نویسندۀ بلاگپست به موضوع
به این فکر کنید که خواننده در بلاگپست شما به دنبال چیست و شما چه کاری میتوانید انجام دهید تا به او کمک کنید.شخصاً موافق تیترهای ژورنالیستی و خیلی گلدرشت نیستم؛ چون واقعاً خواننده را گول میزند و در طول زمان او را بیاعتماد میکند. برای خود من مهم است که وقتی مطلبی را میخوانم، ویژگیهای درستنویسی، سادهنویسی، دقیقبودن و ارجاعدهی درست در آن رعایت شده باشد. - بودن به دنبال چیزی که ذهن شما را باز میکند
وقتی میخواهید چیزی بنویسید از خودتان بپرسید: «چرا؟» بعد که جواب دادید، باز بپرسید: «چرا؟» این بازی میتواند ساعتها ادامه داشته باشد؛ اما تا جایی ادامه بدهید که دیگر واقعاً برای چرای خود جوابی نداشته باشید. این کار به آرامکردن ذهن آشفتهای که نمیداند از کجا بنویسد، کمک واقعاً شگفتانگیزی میکند. اگر دربارۀ علت هر چیزی دقیق باشید، ذهن شما راحتتر کار میکند و مغز با آگاهی بیشتر برای مسائل مختلف دلیل پیدا میکند.معمولاً وقتی از فرمول مندرآوردی چراهای سریالی استفاده میکنم، تا ۴ یا ۵ چرای اول را میتوانم جواب بدهم و بعد دیگر واقعاً پاسخ به چرا سخت میشود؛ اما این کار یکی از روشهایی است که برای نوشتن و رسیدن به ماهیت اصلی موضوع نوشته به من کمک میکند.
بخش سوم: نحوۀ پیادهسازی
- کاوشکردن عمیقتر
بعد از جوابدادن به سؤال «چرا»، سؤال بعدی، یعنی «چگونه»، دید گستردهتری به شما میدهد و باعث میشود دریاچهای از فرضیات به ذهن شما نفوذ کند. پاسخ به سؤال «چگونه»، پاسخی است برای کارهایی که باید در حین نوشتن بلاگ انجام بدهید.ازجمله سؤالهایی که میتوانید بپرسید: «چگونه یک موضوع خاص را انجام بدهم؟»، «چگونه شما و بقیه از این موضوع سود خواهید کرد؟» «چگونه جستجو کنم؟» و... است. - ممارست در خلاقیت
اگر یکی از تفریحات اصلی خودتان را تمرین کنید میتوانید همهچیز را با نگاهی خلاقانه ببینید. اگر این دیدن باعث شکلگیری ایده در ذهن شما بشود و به کمک آن ایده انگیزۀ نوشتن بگیرید، در این موقع نوشتن با دید خلاقانه بهصورت تفریح در بدن شما مینشیند و بخشی اصلی از نوع نگاه شما به مسائل میشود. در حین نوشتن، مدام دیدگاه خود از یک نویسنده را به دیدگاهی از یک خواننده تغییر بدهید تا درک عمیقتری از درست و خلاقانه نوشتن به دست بیاورید.سال ۱۳۹۴ که تازه میخواستم فعالیت خود را شروع کنم، اولین عبارتهایی که به فارسی در گوگل جستجو میکردم «تولید محتوا چیست؟» «بازاریابی دیجیتال چیست؟» و... بود. الان جستجوهای تخصصیتری میکنم. یا مثلاً چند سال پیش نوشتههایی مینوشتم که خودم رغبت نمیکردم بخوانم. ولی الان نوشتههایی مینویسم که دوست دارم بقیه هم بخوانند. - یادداشتکردن تمام شکهای خود در یک جا
بدون شک، هیچ موضوعی از همان اول برای شما شفاف نیست. هر سؤالی که به ذهنتان میرسد یادداشت کنید و راههای جوابدادن به آن را پیدا کنید. وقتی شکهای شما از بین رفت میتوانید ایدههای خلاقانه بسازید و از آنها برای نوشتن بلاگپستهای خلاقانه استفاده کنید.موقع نوشتن همیشه یک فایل word باز میکنم و تمام سؤالها و مسائلی که برایم پیش میآید در آن مینویسم تا سر فرصت به آن شکها و تردیدهایم جواب بدهم و نوشتهای قابل قبولتر از نظر خودم داشته باشم. - همین الان شروع کنید
خلاقیت و تفکر نامحدود هستند. با دنبالکردن هوشمندانۀ این بخشهای تعریفشده که من برای خودم استفاده میکنم، پیشبینی میکنم دنیا را به سبکی جدید تجربه خواهید کرد که اثر آن هم در بلاگهای شما معلوم خواهد شد.همیشه نباید به از کجا شروع کردن فکر کنید. همین الان که خواندن این بلاگپست تمام شد، برداشت شخصیتان از همین نوشته را هم در قالب یک کامنت برای من بگذارید تا تمرین را از همین جا شروع کرده باشید...
پیرو همین صحبتها به سراغ محمدتقی کریمی، همبنیانگذار پارادایس هاب رفتم. تخصص اصلی محمدتقی ایجاد تیمهای درونسازمانی و دپارتمانهای یکپارچه است. در ادامه میتوانید این گفتگوی ما را بخوانید. همچنین میتوانید محمدتقی را که به MT هم معروف است، در اینستاگرام و توییتر دنبال کنید.

محمدتقی جان خودت را معرفی میکنی؟
سعی میکنم از بُعد تفکر خلاق توضیح بدهم تا به خوانندگان متن کمک کند. بهترین توصیفی که میتوانم دربارۀ خودم داشته باشم این است که در هر سازمانی که رفتم، از بدو ورودم، به رشد ملموس آن سازمان منجر شدم؛ چه در صداوسیما و چه در اکوسیستم استارتاپی؛ چون بهواسطۀ تجربیات و طرز فکرم میتوانستم به مسائل آن کسبوکار و مشتریانش از زاویهای فکر کنم که درنهایت باعث رشد و بهبود فرایندها شده و درنهایت به خروجی مطلوب آن سازمان ختم شود.یکی از دلایل این دید همهجانبهنگر من این است که در حوزههای مختلف و متنوع، مطالعه و تحصیل کردم. حدود ۲ سال در مالزی انیمیشن خواندم و بعد از بازگشتم، در دو رشتۀ زبان و گرافیک مدرک کارشناسی گرفتم. کارشناسی ارشد را هم در رشتۀ بازرگانی ادامه دادم. بهعلاوۀ خیلی دورههای آزاد دیگر مثل MBA Brand. اما محوریت تمام مطالعاتی که داشتم روانشناسی عمقی در مسیر توسعۀ فردی و جامعهشناسی بوده. همین مسئله باعث شده بتوانم از زاویههای متفاوتی به مسائل نگاه کنم.
تفکر خلاقانه را چطور تعریف میکنی؟
برای اینکه درک بهتری از تفکر خلاق پیدا کنیم، بهتر است اول با موانع خلاقیت آشنا بشویم و تفاوت بین خلاقیت و تفکر خلاق را بررسی کنیم. مراقب چنین جملاتی، چه در ذهن خود و چه در ارتباط با دیگران باشید:این کار شدنی نیست؛
خیلی سخت است؛
اشتباه اول اشتباه آخر است؛
اگر خوب بود که دیگران انجام میدادند؛
منطقی باش؛
اگر خراب شد؟
اعتبار اجتماعی خودت را زیر سؤال نبر.
به نظرم بهتر است قبل از فکرکردن دربارۀ چگونگی انجام هر کاری، دربارۀ خواست خود برای انجام آن فکر کنیم. تمام جملات بعدی من، در «خواستن» خلاصه میشود. وقتی شما قصد انجام کاری را داشته باشید چگونگی انجام آن و مسیر انجام آن برایتان فراهم میشود. اگر بخواهید یک پست اینستاگرام خلاقانه بسازید، اول باید قصد انجام آن را داشته باشید؛ چون احتمالاً برخی با انجام آن مخالفت کنند یا حتی تا مدتی آن را درک نکنند.برای مثال، قصد ایجاد هویتی خلاقانه در راستای هویت برند شتابدهندۀ آواتک، برای من تصمیم سختی بود؛ چون تا آن زمان هویت استراتژیک مکتوبی برای آواتک وجود نداشت. فقط هویت بصری خیلی خشکی که یک آژانس برای آواتک طراحی کرده بود وجود داشت. پس از بررسی مواردی که وجود داشتند، به سراغ خلأهای موجود رفتم. هویت کلامی مشخصی تدوین کردم و پس از ۳ ماه تحقیق و آزمایش به نوعی هویت بصری کاملاً یکپارچه، خلاق و در راستای هویت استراتژیک برند آواتک رسیدم. حالا این هویت بصری را باید در تمام ابعاد سازمانی پیادهسازی میکردم؛ از اینستاگرام تا تولید محتوای ویدئویی یا حتی پاورپوینتهایی که به سرمایهگذارانی چون ایرانسل ارائه میکردیم. شما میتوانید با مراجعه به اینستاگرام آواتک بخشی از این هویت را مشاهده کنید. یک رفتار و انتخاب خلاقانه که به رشد در ابعاد کلی آواتک منجر شد. البته که فقط هویت بصری یکپارچه باعث رشد نمیشود، اما خواستم خیلی ساده مثالی قابل اتکا بزنم. نکتهای که در این مسیر طی کردم این بود که به ایدههای اولیۀ خودم تا ۳ ماه نه میگفتم و فقط برخی از آنها را تست میکردم. برای رسیدن به آن شگفتی، آنقدر سبکهای مختلف را بررسی کردم تا اینکه وقتی به طرح نهایی رسیدم، تمام قد برای اجرایش ایستادگی کردم.معمولاً وقتی افراد رشد کرده و چهرۀ شناختهشدهتری پیدا میکنند، از خلاقیتشان یا بهتر است بگویم از بروز خلاقیتشان میترسند؛ چون اگر اشتباهی کنند روی قضاوت دیگران تأثیر میگذارد.بهطور خلاصه، تفکر خلاق یعنی بهواسطۀ این مهارت بتوانید مشکلات را به صورتمسئله تبدیل کنید و به این صورتمسئله از زوایههای متفاوت پاسخ بدهید. پاسخی که نیازمند تحقیق و کنار هم چیدن پازلهای متفاوت است؛ مثل نقاشیکردن. علاوه بر اینکه با تمرین، نقاشی شما بهتر میشود، با دیدن نقاشی سایرین هم ذهن شما پرورش پیدا میکند. نکتۀ حرف من اینجاست که شما هر چقدر اطلاعات بیشتری برای آن موضوع و محوریت خاص جمعآوری کنید، میتوانید راهحلهای بهتری هم برای آن خلق کنید.
تفکر خلاقانه ذاتی است یا اکتسابی؟ میشود آن را پرورش داد و بهبود بخشید؟
به نظر من خلاقیت ذاتی است و همۀ افراد خلاق به دنیا میآیند؛ اما بهواسطۀ مسیری که در زندگی طی میکنند، این خلاقیت رشد میکند و یا از اولویت در پردازش ذهن خارج میشود. به این دلیل که چون در زمان کودکی، افراد نگرانی و ترس از قضاوت ندارند، بهراحتی رفتارهای خلاقانه بروز میدهند. حالا این خلاقیت میتواند در نقاشیکردن آنها بوده یا در نحوۀ انتخاب کلمات برای بیان یک وضعیت باشد. اگر دقت کرده باشید خیلی از بچهها داستانهایی تعریف میکنند که در واقعیت هیچ اثری از آنها نیست و فقط تخیلات آن بچه هست.حالا میتوانم بگویم که خلاقیت ذاتی است و مهارت تفکر خلاق، قابل یادگیری. خلاقیت پرورش داده میشود. تفکر خلاق آموختنی است و نوعی مهارت محسوب میشود.خلاقیت هرچقدر هم ذاتی باشد، مثل هر چیزی به پرورش، تمرین و بهبود نیاز دارد. بدن انسان از عضله ساخته شده است. ما میتوانیم تا آخر عمر بدون اینکه به باشگاه برویم از آنها استفاده کنیم. ولی برای اینکه عضلات قویتری داشته باشیم، لازم است به باشگاه برویم و آنها را پرورش بدهیم. نکتهیای که میخواهم بگویم این است که برای پرورش خلاقیت باید چند کار مهم انجام بدهیم.به نظرم خیلی سخت میشود که انسان در تمام ابعاد خلاق باشد. با ورزش مثال میزنم، چون ملموستر است. مثلاً زمانی که من بهطور حرفهای ورزش بوکس کار میکردم، لزومی نداشت وقتی به باشگاه بدنسازی میروم تمام عضلاتم را تقویت کنم. شاید جالب باشد که بدانید اگر تمام عضلات بدن تقویت شود، برای ورزش بوکس مناسب نیست. برای هر ورزش دیگری هم همینطور است. در بحث خلاقیت هم مسئله به همین شکل هست. باید ببینید در چه حوزهای بیشتر نیاز به خلاقیت دارید و تمرکزتان را بیشتر روی همان حوزه بگذارید.مغز هم یک عضله است. عضلهای که از ۱۰۰میلیارد نورون تشکیل شده. اگر درست تمرین کنیم یا اطلاعات جدیدی به آنها وارد کنیم، این نورونها تا آخر عمرمان رشد میکنند. خب من دارم ساختار مغز را خیلی ساده توصیف میکنم، چون کلیت موضوع مهم است و مثل هر ورزشکار حرفهای نیاز دارید که دائم در حال تقویت عضلات مغزتان در آن مهارت، مثلاً مهارت تفکر خلاق باشید.در مثالی که برای آوتک زدم، تحصیلاتم در حوزۀ گرافیک و انیمیشن، به همراه دانشی که در حوزۀ برندینگ کسب کرده بودم، در کنار هم زاویه دیدهای متفاوتی به من دادند. بهواسطۀ دانش برندینگ، علاوه بر شناخت درست مخاطبان، هویت آواتک را نیز درک کردم. به کمک دانش گرافیک به دیزاینی خاص رسیدم و دانش انیمیشن به من کمک کرد هریک از طرحهایی که اجرا میشد، احساس حرکت را به بیننده انتقال دهد. اگر فقط با زاویه دید یک گرافیست طراحی میکردم فقط به زیبایی آن فکر میکردم، اگر با زاویه دید برندینگ نگاه میکردم ممکن بود به طرحی لوکس برسم و اگر با زاویه دید انیمیشن نگاه میکردم، احتمالاً تصمیم میگرفتم که هر پست یک موشنگرافیک زیبا باشد. نکتهای که به آن اشاره میکنم این است که مطالعات در موضوعات گوناگون (اما نه دور از هم) افق دید گستردهای به شما میدهد. اما برای بروز خلاقیت و خلق شگفتی، باید تمام آن زوایای دید را متمرکز کنید؛ مانند ذرهبین که نور خورشید را متمرکز میکند.برای پرورش خلاقیت، تمرین و روشهای بسیاری وجود دارد؛ ولی به نظر من قدم اول، «جسارت نادیدهگرفتن نظریات دیگران» است. بقیۀ چیزها خیلی راحت و با تمرین مداوم به دست میآید. این مهمترین نکته برای پرورش خلاقیت است.پیشنهاد میکنم برای افزایش خلاقیت و مهارت تفکر خلاق، دربارۀ مسائل گوناگون مطالعه کنید. بگذارید ذهنتان دنیا را از زاویههای متفاوتی ببیند و مطمئن باشید وقتی مشغول خواندن محتوایی بیربط در حوزۀ تخصصی خودتان هستید، ذهن شما به پردازش برای کشف دنیاهای جدید خواهد پرداخت.
کارهایی را انجام بدهید که قبلاً انجام نمیدادید. وقتی شما فقط روی یک مهارت متمرکز باشید، خلاقیتتان کمتر رشد میکند. به مسافرتی خاص بروید یا مهارت جدیدی یاد بگیرید. اگر نقاش هستید، یادگرفتن گیتار قطعاً روی خلاقیت شما تأثیر میگذارد.
درنهایت یکی از لازمههای اینکه تفکر خلاق در ما عمیق بشود، درک تفکر انتقادی است؛ اما الان به این موضوع نمیپردازم، چون بحث ما چیز دیگری هست.
بلاگرها چطور میتوانند از تفکر خلاقانه در بلاگنویسی استفاده کنند؟
راحتترین روشی که میتواند به همه، نه فقط بلاگرها کمک کند، استفاده از نقشۀ ذهنی یا Mind Map است. من خودم بعد از اینکه مسئلهای که میخواهم پیدا کردم، این مراحل را طی میکنم تا به نتیجۀ نهایی برسم.ایدهپردازی کلی دربارۀ مسئله؛
ایجاد ساختار اولیه؛
تحقیق سطحی دربارۀ مسئله؛
ایدهپردازی دوباره؛
تحقیق عمیقتر؛
نگارش محتوای اولیه؛
نظرسنجی از دیگران؛
ایجاد ساختار نهایی؛
جمعبندی محتوایی که دارم.
در آخر هم پیشنهاد میکنم دوستانی که علاقه دارند، این چند کتاب را بخوانند:
- خلاقیت، تفکر انتقادی نوشتۀ آنتونی وستون؛
- تفکر طراحی در کسبوکار نوشتۀ جین لیدکا؛
- تفکر خلاق نوشتۀ تام وجک؛
- درباره خلاقیت نوشتۀ دیوید بوهم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفاوت «بازاریابی محتوایی» با «بازاریابی محتوا» چیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
📊 نتایج بررسی «وضعیت کاری تولید کنندههای محتوای متنی در ۱۳۹۹» منتشر شد!
مطلبی دیگر از این انتشارات
اصول شکستهنویسی در زبان فارسی