🤵‍♀️ ۱۶۰ تجربۀ خواندنی از زنان فعال اکوسیستم استارتاپی ایران

معمولاً قبل یا بعد از برگزاری هر رویداد یا دورهمی‌ توی فضای استارتاپی یه سؤال بحث‌برانگیز و چالشی مطرح می‌شه: «چرا همۀ ارائه‌دهنده‌ها آقا هستن؟» یا «چرا هیچ خانمی توی جمع‌تون نیست؟» کاری ندارم که سخنران‌ها رو با چه شاخصی انتخاب می‌کنن ولی دغدغه‌ای رو که آدم‌ها دارن این‌طوری می‌فهمم که: «یعنی یه خانم وجود نداشت که شاخص‌های لازم رو داشته باشه و بتونه ارائه بده؟»

به هر جایی که این سؤال مطرح شده بود سر زدم و جواب‌ها رو خوندم تا ببینم آیا پاسخ مستدل و منطقی وجود داره؛ اما چیزی پیدا نکردم. احتمالاً لازمه یه تحقیق میدانی انجام بشه تا به جواب درست برسیم؛ ولی فکر می‌کنم پررنگ‌ترین دلیلش اینه که زن‌ها توی جوامع مردسالار به‌خاطر شیوۀ تربیتی، بافت جامعه و... اعتمادبه‌نفس کافی ندارن.

همون‌طور که گفتم می‌شه دلایلش رو با بررسی دقیق پیدا کرد فقط به‌عنوان مشت نمونۀ خروار پیشنهاد می‌کنم که کتاب زنان نامرئی (Invisible Women) رو بخونید تا متوجه بشید که حتی در جوامع پیشرفتۀ دنیا هم این مسئله وجود داره و فقط جنس و کیفیت این دغدغه متفاوت‌تره.

اگه وقت نمی‌کنید این کتاب رو بخونید خوبه فایل صوتی‌ش رو گوش کنید تا بدونید چطوری با جمع‌کردن داده‌ها، در تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری خیلی جاها فرض رو بر این گرفتن که «آدم» یعنی «مرد»؛ و «زن» واریاسیونی از آدم‌بودن یا همون مردبودنه. این فرض هم در موارد زیادی پنهانه و افراد مخصوصاً‌ مردها و نهادها و ساختارهای اجتماعی متوجه این پیش‌فرض نیستند. بگذریم...

زنان سرزمین من ایران

۱۷ مه برابر با ۲۷ اردیبهشت، روز جهانی مخابرات و ارتباطات دوربرد (World Telecommunication) نام‌گذاری شده. هدف اصلی این روز تأکید بر اهمیت ارتباط و چگونگی انتقال اطلاعات در سراسر جهانه. اهداف دیگه‌ای مثل افزایش آگاهی و چگونگی انتقال اطلاعات مهم هم مدنظره. در واقع هدف از روز جهانی مخابرات و ارتباطات کمک به ایجاد پل‌های ارتباطی قوی و مستحکم‌تر بین کشورهای مختلف و مردم جهان و همچنین توسعۀ فناوری‌هاییه که برای گسترش ارتباطات و زیرساخت‌های مخابراتی ساخته و استفاده شده.

نیمی از جمعیت کشورمون زنان هستن و نمی‌شه حضورشون رو نادیده گرفت و از طرفی هم به‌واسطۀ وجود زن، زندگی جریان داره و با همدیگه می‌تونیم دنیای قشنگ‌تری رو بسازیم. از بزرگ‌ترین دستاوردهای این هم‌زیستی می‌تونه آزادی باشه چراکه آزادی، امکان عملی‌کردن تصمیم‌هاییه که فرد یا جامعه به میل و ارادۀ خودش برای بهبود دنیا می‌گیره.

وقتی مناسبت روز جهانی ارتباطات رو در تقویم دیدم، به ‌نظرم رسید بهونۀ خوبیه برای اینکه تأکیدی باشه بر اهمیت ارتباط بین خانم‌ها و آقایون فعال اکوسیستم کارآفرینی. در نهایت، همۀ این‌ها بهونه‌ای شد حالا نه به‌اندازۀ یه تریبون برای سخنرانی چندصدنفره ولی به‌اندازۀ قدمی که من می‌تونم بردارم.

به همین دلیل، سراغ ۱۶۰ خانم‌ رفتم و ازشون خواستم تجربه‌های خودشون رو با محوریت ارتباطات بنویسن. شاید جمع‌آوری این تجربه‌ها بهونه‌ای باشه برای جرقه‌زدن گوشۀ ذهن‌تون و شما هم بخواهید در هر جایگاهی که هستید قدمی بردارید تا بتونیم کنار همدیگه دنیای بهتری رو بسازیم. در ادامه می‌تونید نوشتۀ دوستان رو بخونید.

برای نهایی‌کردن این متن سارا قدیمی و شمیم حسینی کمکم کردن. سارا در جایگاه ویراستار به خوش‌خوان‌شدن و یکدستی متن کمک کرد و شمیم، طراح گرافیک، با طرح‌های گرافیکی نابش باعث شد تجربه‌ی بهتری از مطالعۀ این محتوا داشته باشید.


۱) فاطیما فردوس، کپی‌‌رایتر:

از همین امروز تصمیم بگیرید در هر قدمی که برمی‌دارید خوب دوروبَرتون رو برانداز کنید. طوری نگاه کنید که انگار آخرین باره! با دقت به همه‌چیز نگاه کنید، موقع خوردن خوراکی‌ها روی حس چشایی‌تون تمرکز کنید، سراپا گوش بشید و خوب بشنوید و برای هر لمسی تمام خودتون رو بذارید.

عادت‌های همیشگی رو کنار بذارید و خرق عادت کنید: مسیر همیشگی‌تون رو تغییر بدید؛ موقع حرف‌زدن و نوشتن، کلمات متفاوتی به کار ببرید، زاویه‌دیدتون رو تغییر بدید و نتیجۀ تغییرهای کوچیک رو برای خودتون بنویسید.

همین تغییرات کوچیک، نگاه‌تون رو تغییر می‌ده و براتون خلاقیت به ارمغان میاره. فقط کافیه چند ساعت از روز، عادت‌های قدیمی رو کنار بذارید تا به‌مرور تکرارها رو حذف کنید.

۲) مارینا اوهانجانیانس، دوستدار بازاریابی دیجیتال:

من با پدیدۀ ناشنوایی آشنا بودم، ولی درکی از دنیاشون نداشتم تا اینکه یه بار توی آسانسور با یه ناشنوا روبه‌رو شدم. توی همون فرصت خیلی کوتاه سعی کرد با ایماواشاره و حالت دست و صورتش باهام ارتباط برقرار کنم. منم سعی کردم باهاش ارتباط بگیرم ولی نشد.

از لحظه‌ای که از آسانسور پیاده شدم تا آخر شب حالم بد بود. نمی‌دونستم باید از کی یا چی ناراحت باشم، ولی حس خشم و غم رو با هم داشتم. با خودم فکر ‌می‌کردم چرا توی مدرسه یا دانشگاه بهمون زبان اشاره یاد ندادن که بتونیم با هم ارتباط برقرار کنیم. همین موضوع باعث شده تا ما بودن افراد ناشنوا رو در جامعه حس نکنیم و نیازهاشون رو در نظر نگیریم.

۳) مهرنوش واحدی، علاقه‌مند به تولید محتوا (مخصوصاً حوزۀ ناشنوایان):

لطفاً جملۀ زیر رو با صدای بلند و با حالتی بخونید که دهن‌تون رو خیلی باز ‌می‌کنید: «سلام، چه کمکی ‌می‌تونم بکنم؟»
این شیوۀ بیان رو معمولاً از افراد شنوا در مواجهه با افراد ناشنوا می‌شنویم و می‌بینیم.

برای ارتباط برقرارکردن با افراد ناشنوا واقعاً نیازی نیست این‌طور صحبت کنیم. اغلب ما زبان اشاره بلد نیستیم، ولی ‌می‌تونیم خیلی آروم و شمرده صحبت کنیم تا اون فرد بتونه لب‌خوانی کنه. در صورت نیاز، ‌می‌شه از طریق نوشتن ارتباط برقرار کنیم. البته این نکته رو هم در نظر بگیریم که ناشنوایان به‌دلیل کم‌بودن دایرۀ لغات‌شون از کلمات و جملات ساده استفاده ‌می‌کنن.

راستی به‌عنوان کُدا (CODA) پیشنهاد می‌کنم ‌حتماً زبان اشارۀ ایرانی (مقدماتی) رو یاد بگیرید که خیلی لذت‌بخشه و حس خوبی رو به شما و افراد ناشنوایی که باهاشون در ارتباطید منتقل می‌کنه.

۴) آزاده صالحی، علاقه‌مند به مباحث بازاریابی و استراتژی:

قبل‌ترها نابینایان یا عصا سفیدها به‌خاطر ضعف یا نداشتن قدرت بینایی منزوی بودن و ترجیح می‌دادن کمتر در جامعه حضور داشته باشن. افراد نابینا چون درکی از بینایی نداشتن و دنیا رو ندیده بودن، نمی‌تونستن خیلی از کارهای عادی رو به‌راحتی انجام بدن.

حالا با پیشرفت فناوری می‌تونن به‌غیر از استفاده از خط بریل برای خوندن و نوشتن، از اپلیکیشن‌های جالب کمکی برای بهبود زندگی استفاده کنن. ‌مثلاً شعار برنامۀ «چشمان من باش» (Be my eyes) اینه: «به‌کمک اون می‌تونیم دنیا رو بهتر ببینیم.» موقعی که نابینایان با مشکل مواجه می‌شن، این سایت با تماس ویدئویی اون‌ها رو به افراد داوطلب کمک مرتبط می‌کنه. برای کارهایی که نیاز به دیدن داره، داوطلب‌ها به فرد نابینا کمک ‌می‌کنن.

اتفاقاً چند روز پیش یه آقای ایرانی از این سایت با من تماس ویدئویی گرفت و خواست براش کد سامانۀ سجام روی مانیتورش رو بخونم تا بتونه خودش با کیبوردش ثبتش کنه. کمک کوچیکی بود ولی من رو خیلی ‌خوش‌حال کرد. به هر زبانی تسلط داشته باشیم ‌می‌تونیم باهاش به هم‌زبانان نابینای اون زبان یا کشور کمک کنیم.

۵) نازیلا صادقی، طراح گرافیک:

من با یه پدیدۀ نادر متولد شدم که پزشک‌ها بهش می‌گن استخوان‌سازی ناقص (Osteogenesis Imperfecta) یعنی ژن خاصی خوب کار ‌نمی‌کنه و استخون خوب و قوی ساخته نمی‌شن و به‌راحتی می‌شکنن. دکترها به پدر و مادرم گفته بودن شاید هیچ‌وقت نتونم راه برم!

بعد از۳۵ بار جراحی‌های مختلف و عوارض بعدش، اختلاف طولی حدوداً ۱۰سانتی‌متری بین پای سمت و چپ و راستم، با کمک ۲ تا عصای جادویی ایستادن و راه‌رفتن رو تجربه کردم و این شد نور امیدی در تاریکی‌ها! وقتی کارم رو شروع کردم، با وجود تمام سختی‌ها، به فکر افتادم که ارتباط بیشتری با دنیا و آدم‌ها برقرار کنم؛ پس تا تونستم سفر کردم.

در این سفرها به کشورهای دیگه هم سر زدم و ماجراجویی واقعی داشتم! ۱۵۰۰ پله رو با دو عصا بالا رفتم تا طلوع خورشید رو در جوار رشته‌کوه‌های هیمالیا در کشور نپال ببنیم. پاراگلایدر بر فراز قله‌های ۸۰۰۰متری و بالاتر پرواز کردم. به‌عنوان «اولین زن ایرانی دارای معلولیت» تا اعماق اقیانوس‌ها رفتم و با بزرگ‌ترین ماهی دنیا (کوسه‌نهنگ) در آب‌های کشور فیلیپین شنا کردم. این تجربه‌ها طعمی جدید از ارتباط با آدم‌ها و دنیا رو بهم چشوند.

۶) الهام بختیاری، بازاریاب محتوایی:

قبل از شروع سال نو هدف‌های سال جدید رو نوشتم ‌مثلاً اینکه امسال می‌خوام چند تا کتاب با موضوع توسعۀ فردی بخونم، درآمدم رو افزایش بدم، مراقب سلامتیم باشم و... . بعد به این موضوع فکر کردم که: «آدم‌ها یعنی دوستان، خانواده و همکارانم کجای این فهرست بلندبالای هدف‌ها قرار دارن؟ اون‌ها فقط هستن تا من به این هدف‌ها برسم یا بخش ارزشمندی از زندگیم محسوب می‌شن؟» می‌دونستم جواب درست چیه. من نگاه ابزاری به آدم‌ها رو دوست ندارم، پس دست‌به‌کار شدم و فهرستم رو تغییر دادم.

برای ارتباطاتم هدف گذاشتم: هر سال چند دوست جدید به دایرۀ دوستانم اضافه کنم.
مراقب روابطم باشم: به‌موقع شنوندۀ خوبی باشم، همدل و حامی باشم. بین کار‌ و پیشرفت و روابطم تعادل برقرار کنم.

بعد از اون، داستان زندگی‌ دوستان جدیدم مثل کتابی تازه به کتابخونۀ دوستی‌هام اضافه شد. هر بار با خانواده‌‌م وقت می‌گذرونم، محبت و حمایت بی‌دریغ‌شون دلم رو گرم می‌کنه. هر بار که در محیط کار رابطه‌ای می‌سازم، بیشتر مطمئن می‌شم محیط و آدم‌ها من رو پایبند ‌می‌کنن. ارتباطات صرفاً ابزاری برای رسیدن به هدف‌ها نیست؛ ارتباطات ‌می‌تونه خودش به‌تنهایی هدف باشه.

۷) یاسمین ایمانی، بازاریاب دیجیتال:

تصمیم گرفتم تعطیلات نوروز ۱۴۰۲ رو در خونه و با خانواده بگذرونم تا روابط‌‌مون رو محکم‌تر کنم. خونه برای من در کنار بوی غذاهای خوشمزۀ مامان، بوی ارتباطات خوب و آدم‌های امن رو می‌ده.

روزمرگی مشکل بزرگیه. همه‌‌مون دل‌‌مون می‌خواد چند تا آدم دوروبَر‌مون داشته باشیم تا هر جا غول‌ روزمرگی خواست ما رو ببلعه، فهرست افراد مهم ‌زندگی‌‌مون رو مثل نشان میتی کومان دست بگیریم و بکوبونیم تو صورت اون غول تنهایی!

یکی از بزرگ‌ترین‌ غول‌ها احساس تنهاییه که منم باهاش روبه‌رو شدم. توی این سفر که داشتم با افسردگی دست‌وپنجه نرم ‌می‌کردم، شروع کردم دونه‌دونه به هرکسی که برام اهمیت داشت زنگ زدم و گفتم «فلانی همدیگه رو ببینیم؟» و ماحصل این زنگ‌زدن‌ها شد کلی دورهمی، لحظات تکرارنشدنی، مهر و محبت و نهایتاً یه گروه جدید با رفیق‌هام که صبح به صبح، حتی موقع غذاخوردن یا وقتی سر کارم، یه عکس بگیرم و بفرستم و بگم شماها کجایید و چی‌کار ‌می‌کنید رفقا؟ :)

۸) سولماز چرایی، مدیر محصول:

بچه که بودم خونۀ پدربزرگم یه عالمه درخت میوه داشت. شاخه‌های درخت‌ها از روی دیوار رد شده بودن و بخشی از میوه‌ها سهم همسایه‌ها و عبوری‌ها بود. پدربزرگم می‌گفت: «این شاخه‌ها اونقدر قوی و بخشنده هستن که سهمی از خودشون رو‌ با دیگران شریک می‌شن. میوۀ این شاخه‌ها باعث ‌شده با خیلی‌ها دوست بشم و ارتباط بگیرم. ارتباط ما آدم‌ها مثل ریشۀ همین درخته. ریشه‌های سست هیچ‌وقت به جایی نمی‌رسن و وسط راه، درخت دوستی خشک ‌می‌شه و باید اون رو از ریشه کند و ‌انداخت دور؛ اما برای اینکه از این ریشه حفاظت کنیم باید همیشه مراقب باشیم تا خدای‌نکرده آفت به درخت و‌ ریشه نزنه، چون اون موقع دیگه ارتباط ریشه‌ها قطع ‌می‌شه و دوستی از بین می‌ره.»

پدربزرگم درست می‌گفت، خیلی وقت‌ها حس ‌می‌کردم توی زندگیم ارتباطاتم قویه و هیچ آفتی نمی‌تونه ما رو از هم جدا کنه؛ اما دریغ از اینکه، یه نسیم ملایم، درخت دوستی‌‌مون رو از جا کَند. باید مراقب درخت‌های ریشه‌دار ‌زندگی‌‌مون باشیم.

۹) فرگل سلحشور، کارشناس بازاریابی محتوایی:

داشتم کتاب می‌خوندم که صدای تق‌تق آروم و ناپیوسته‌ای توجهم رو جلب کرد و تمرکزم رو از روی سطرهای کتاب برداشت. در کلبه رو باز کردم و سرم رو چرخوندم تا منبع صدا رو پیدا کنم. چند قدم جلوتر، مردی رو دیدم که زیر درختی نشسته بود. رفتم سمتش، موهاش رنگ عسل بود و با دست‌های زبر و آفتا‌ب‌سوخته‌ش داشت از دل یه تیکه چوب، طرح یه چهره رو درمی‌آورد. سرش رو بالا آورد، نگاهم کرد و به یه زبون دیگه چیزی گفت. زبونش رو متوجه نشدم؛ برای همین فقط لبخند زدم.

وقتی سکوت و لبخندم رو دید، اشاره کرد که روبه‌روش بشینم. چهارزانو نشستم و چند ثانیه با شوق بهش خیره شدم. همون لحظه مُغارش (وسیلۀ تراش چوب) رو گرفت سمت من. وقتی گرفتمش، دستم رو گرفت و با حرکات آروم، بهم یاد داد که چطور لب‌های آدمک رو کامل کنم.

حالا همون آدمک، لابه‌لای بقیۀ یادگاری‌‌های سفرهام جاخوش کرده و هر وقت نگاهش می‌کنم لبخند می‌زنم. گاهی یه ارتباط به‌ظاهر ساده ‌می‌تونه انقدر دل‌نشین و قشنگ باشه که من بخوام اینجا هم برای شما تعریفش کنم.

۱۰) تینا نصراللهی، دانشجوی گردشگری:

وقتی واژۀ ارتباطات به گوش‌‌مون می‌خوره وحشت بر‌مون می‌داره که وای چه غول بی‌شاخ و دمیه! اما برای ما که در هرلحظه از ‌زندگی‌‌مون در حال ارتباط برقرارکردن با جهان اطراف‌‌مون هستیم ارتباط نباید عجیب‌غریب محسوب بشه. ما هر روز در محیط خانواده، محل کار، با دوست‌هامون، با پارتنر‌مون و... در حال برقراری ارتباطیم.

برقراری ارتباط برای آدم‌ها اجتناب‌ناپذیره و مثل آهنگ یا غذا نیست که سلیقه‌ای و انتخابی باشه چون برای بقا، برای تحمل‌کردن شرایط زندگی و برای کشف تجربه‌های جدید بهش نیاز داریم و باید با آغوش باز بپذیریمش. نقش کلیدی ارتباطات در مباحث کاری هم خیلی مهمه؛ ‌مثلاً در صنعت گردشگری. اگه انسان‌ها تصمیم نمی‌گرفتن به قصد ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز و کشف فرهنگ‌های مختلف از غار تنهایی‌شون بیان بیرون گردشگری شکل نمی‌گرفت.

دم دست‌ترین راه ارتباط در گردشگری، ارتباط غیرکلامیه که ‌می‌تونه با یه لبخند یا یه شاخه گل در بدو ورود گردشگر شروع بشه تا این ارتباط دوطرفه شکل بگیره چون به تجربه دیدم که خیلی از ارتباطات در سطح غیرکلامی به وجود میاد.

۱۱) مژان فدایی، نویسنده و کارشناس بازاریابی محتوایی:

سال دوم دانشگاه بودم که شناختمش. شدم شاگردش و شد استادی که از واژۀ «استاد» بدش می‌اومد و می‌گفت: «معلم صدام کنید، لفظ "استاد" مال من نیست.» معلم‌‌مون سال‌ها توی روستاهای مختلف زندگی کرد و چون ارتباط با مردم روستا رو بلد بود، شد پژوهشگر بی‌مانندِ جامعه‌شناسی روستایی.

همون روزها بود که معلم بی‌قیدوشرط ما، با تأکید به اصلِ «جامعه‌شناسی که سوار اتوبوس نشه، جامعه‌شناس نیست» برا‌مون پروژۀ روستاگردی تعریف کرد. مدام می‌گفت: «اگه روستایی‌ها به خونه‌شون دعوت‌تون کردن، رد نکنید. ‌اگه غذایی جلوتون گذاشتن، بی‌تعارف بخورید. یادتون نره موقع رفتن تو خونه‌شون، کفش‌هاتون رو دربیارید. یادتون نره به گاو و گوسفندهاشون احترام بذارید.»

ما ۲۴ نفرِ کلاسِ جامعه‌شناسیِ روستایی، هرکدوم یه روستا رو انتخاب کردیم و تا اسمش رو می‌آوردیم، دکتر می‌گفت: «برو پیش فلانی، بگو از طرفِ مرتضی فرهادی اومدم.» استاد بزرگ جامعه‌شناسی ایران، بین مردم زندگی کرد و یاد گرفت چطور باهاشون ارتباط بگیره تا جایی که بعد از سال‌ها بتونه شاگردهاش رو برای تجربۀ ارتباطی خاص و تکرارنشدنی، پیش اون‌ها بفرسته. دکتر با احترام‌گذاشتن به آنچه بودن، باهاشون ارتباط گرفت.

۱۲) هاله میرجلیلی، کارشناس ارشد منابع انسانی:

بچه که بودم یه روز صبح با صدای مادربزرگم بیدار شدم که داشت سلام و احوال‌پرسی خیلی گرمی می‌کرد. با ‌خوش‌حالی از اتاق اومدم بیرون که دست و صورتم رو بشورم و برم پیش مهمون‌ها، اما هیچ‌کس جز مادربزرگ خونه نبود.

مادربزرگ توی ایوان بود، به پرنده دون می‌داد و باهاشون سلام‌علیک می‌کرد و قربون صدقه‌شون می‌رفت. اون روز که گذشت ولی بعدها که خودمم همون کار مادربزرگ رو تکرار کردم دیدم انگار واقعاً صحبت‌کردن و ارتباط‌گرفتن با گل‌ها و حیوانات استرس‌ها و ناراحتی‌ها رو کم می‌کنه و رشد و شادابی‌شون رو بیشتر می‌کنه. چقدر بابت وجود مفهومی به اسم ارتباطات ‌خوش‌حالم که ‌می‌شه باهاش حتی با حیوانات و گل و گیاه ارتباط گرفت.

۱۳) لیلا صداقت، پرفورمنس مارکتر:

شاید جالب باشه بدونید حیوانات و گیاهان هم به‌خوبی انسان‌ها می‌تونن با هم ارتباط برقرار کنن. اما چطور؟ نمی‌دونیم چون ‌احتمالاً تا الان همیشه طبق یه چارچوب ذهنی رفتیم سراغ ایجاد ارتباط با سایر آدم‌ها. از ارتباط حیوانات و گیاهان که بگذریم، چرا به‌عنوان اشرف مخلوقات، خودمون رو به روش‌های معین ایجاد ارتباط که از قبل توی ذهن‌مون داریم، محدود کنیم؟ وقتش نرسیده که خارج از جعبه‌ها و قالب‌های فکری که برای خود‌مون درست کردیم فکر کنیم؟

اگه از مزایای ارتباطی هر ابزاری که دور‌مونه آگاه بشیم، می‌تونیم از اون برای ایجاد ارتباط استفاده کنیم. من از شبکه‌های اجتماعی استفاده کردم چون در زندگی واقعی، نمی‌تونم به‌‌راحتی با افراد زیادی ارتباط برقرار کنم.

با کمک شبکه‌های‌ اجتماعی تونستم با افرادی در حوزۀ کاریم، با علاقه‌مندی‌های مشابه صحبت‌های جالبی داشته باشم، بهشون کمک کنم، ازشون کمک بگیرم و حتی بهترین دوست‌هام رو پیدا کنم! یعنی در واقع من هم خودم بودم، هم روابط کاربردی و مؤثری درست کردم.

۱۴) بیتا جاودانه، طراح رابط کاربری:

یکی از عجیب‌ترین ارتباطاتی که توی عمرم تجربه کردم، ارتباط با حیوون‌ها بوده. من یه گربه دارم و بعد از اومدنش به زندگیم یه مفهوم مهم رو درک کردم. شما با موجودی در ارتباطی که باید کلی براش هزینه کنی، وقت بذاری، گاهی برات دردسرسازه و به‌خاطر فرهنگ‌‌مون باعث کاهش ارتباط با بعضی از آدم‌های زندگیت ‌می‌شه و حتی زبون مشترکی برای فهمیدن احساسات هم ندارید، ولی می‌تونی همین موجود رو اندازۀ جونت دوست داشته باشی. من تو ارتباطم با حیوون‌ها معنی دوست‌داشتن بدون قیدوشرط رو درک کردم.

۱۵) نازنین تراب‌نژاد، کپی‌رایتر و کارشناس بازاریابی محتوایی:

می‌خوام از ارتباط با سگ‌های خونگی بگم که خودم عمیقاً شیرینی‌ها و سختی‌هاش رو تجربه کردم و در این ارتباط لذت‌بخش، احساسات مادرانه رو درک کردم.

سگ‌ها حیوانات احساسی و عاطفی‌ای هستن و زود به صاحب‌شون وابسته می‌شن. سگ‌ها هیچ‌وقت صاحب خودشون رو فراموش نمی‌کنن، حتی اگه از اون جدا بشن. افراد زیای رو دیدم که بدون آمادگی و دونستن شرایط لازم، برای داشتن حیوان خانگی اقدام ‌می‌کنن و گرفتار مشکلات می‌شن.

لطفاً لطفاً لطفاً، زمانی برای ‌سرپرستی حیوانات خانگی اقدام کنید که مطمئنید همۀ تعهدات لازم دربارۀ داشتن حیوان خانگی رو می‌دانید و می‌تونید اون‌ها رو انجام بدید. در غیر این صورت، تصمیمی احساسی و هیجانی برای سرپرستی حیوان خانگی، بدون داشتن تعهدات ضروری، هم خودتون رو اذیت می‌کنه هم به اون حیوان آسیب می‌زنه.

۱۶) شیلا رضایی، علاقه‌مند به بازاریابی محتوایی:

یه جا خوندم گربه‌ها، معنی کلمات رو نمی‌فهمن، فقط آواها رو متوجه می‌شن؛ یعنی نمی‌فهمن ما چی می‌گیم، فقط بر اساس تُن صدا، ناراحتی و ‌خوش‌حالی ما رو متوجه می‌شن. برای همین هم ارتباط با حیوون‌ها مخصوصاً گربه‌ها رو دوست دارم، ‌مثلاً وقتی توی کوچه و خیابون با گربه‌ها حرف می‌زنم، همیشه یکی دو نفری هستن که با نگاه عاقل اندر سفیه، سری به نشونۀ تأسف تکون می‌دن و نچ‌نچ‌کنان از کنارم رد می‌شن.

ولی من فکر می‌کنم گربه‌ها نه‌تنها کلمه‌ها رو می‌فهمن، بلکه می‌تونن جواب هم بدن. مطمئنم چند سال دیگه، یه مقالۀ علمی منتشر ‌می‌شه و ‌می‌گه «ما کشف کردیم که حیوانات، مکالمات انسان‌ها رو کاملاً متوجه می‌شن!»
ولی به هر حال، حتی اگه اثبات هم نشه، من و گربه‌ها که حرف هم رو می‌فهمیم. راستش رو بخواهید یکی از قشنگ‌ترین و صادقانه‌ترین ارتباط‌ها رو با گربه‌ها دارم. همیشه دو گوش شنوای بزرگ واسه درددل‌هام دارم که وقت ناراحتی، میاد خودش رو توی بغلم جا می‌ده و همۀ انرژی‌های منفی رو ازم دور می‌کنه.

۱۷) ریحانه رجبی، علاقه‌مند به بازاریابی شبکه‌های اجتماعی:

توی یکی از سفرهام به گیلان، تو کوچه‌های یه روستا قدم می‌زدم که بارون شروع شد. به‌جز صدای بارون صدای دیگه‌ای شنیده نمی‌شد. یهو یه صدای قور اومد؛ بعد یه ‌کم دورتر یه قورباغه دیگه گفت قور و خیلی سریع، سمفونی‌ای از صدای قورباغه‌ها راه افتاد. قدم‌هام رو آروم‌تر برمی‌داشتم؛ انگار صحنه آهسته شده بود. اولش فقط شنیدن صدای قورباغه‌ها برام جذاب بود چون شبیه موسیقی شده بود؛ اما یه‌ کم که گذشت حس کردم قورباغه‌ها با اینکه از هم دورن، دارن چیزهایی به هم می‌گن؛ یه جور ارتباط قورباغه‌ای!

رسیدم به خونه و دختر صاحب‌خونه رو دم در دیدم. سر صحبت‌‌مون با داستان قورباغه‌ها باز شد. می‌گفت: «این قورباغه‌ها گوش ندارن ولی موقع بارون یا وقتی احساس خطر ‌می‌کنن با صداشون همدیگه رو خبر ‌می‌کنن و اگه محیط شلوغ باشه صداشون رو بالاتر می‌برن تا با ارتعاش‌هایی که ایجاد ‌می‌کنن ارتباط‌شون رو حفظ کنن.»

پیش خودم گفتم انگار قورباغه‌ها با تمام وجودشون می‌شنون وتلاش ‌می‌کنن که ارتباط‌شون رو حفظ کنن و چه خوبه که این راه ارتباطی رو نمی‌شه فیلتر کرد و همیشه برقراره.

۱۸) حدیث کمیجانی، کارشناس منابع انسانی:

هیچ‌وقت رابطۀ خوبی با ورزش‌کردن نداشتم. فکر ‌می‌کردم وقتی آدم‌ها از تأثیرش می‌گن اغراق ‌می‌کنن. تا وقتی خودم تصمیم گرفتم باهاش ارتباط معناداری برقرار کنم؛ ارتباطی که از روی علاقه باشه نه ترس و اجبار.

بعد از یه مدت، کم‌کم تغییرات شروع شد. علاوه بر تغییرات جسمی، اثرات روحی رو با تمام وجودم حس کردم. تصمیم گرفتم به آدم‌هایی مثل خودم برای ساختن این ارتباط کمک کنم. توی تلگرام گروه زدم. تجربه‌‌‌م رو با هم‌گروهی‌هام به اشتراک گذاشتم و از کوچک‌ترین فعالیت‌های ورزشی بهم گزارش می‌دیم و همدیگه رو تشویق می‌کنیم. توی اساسنامۀ فعالیت در گروه اشاره کردم که «قرار نیست با ورزش، خود‌مون رو عذاب بدیم قراره لذت ببریم».

دوست دارم یکی از برنامه‌های ارتباطی هر آدمی رابطه با ورزش باشه. شاید مثل من اولش از شنیدن این حرف تکراری که «ورزش کیفیت زندگیت رو تغییر می‌ده» اذیت بشید ولی مطمئن باشید اگه آگاهانه این رابطه رو بسازید از هر لحظه‌ش لذت می‌برید.

۱۹) مهدیس نصراله‌زاده؛ جست‌وجوگر کنجکاو و نویسنده:

تفاوت اصلی انسان و سایر موجودات صرفاً هوشمندبودن نیست، بلکه توانایی تعامل و گفت‌و‌گو با زبانه چون ارتباطات، هویت بنیادی انسانه. در اصل انسان به‌خاطر تعامل با اطرافیانش ‌می‌تونه رشد کنه، شکست بخوره، عشق بورزه، بفهمه و زندگی کنه.

حالا اگه همۀ این‌ها رو پارامتر انسان‌بودن و نداشتن اون‌ها رو انسان‌نبودن تلقی کنیم، خطای بزرگی نکردیم. با گذشت زمان، فهمیدم این ارتباطات به‌خصوص در فضای کاری ‌می‌تونه مفید باشه؛ شانس و توانایی‌ها در اولویت دوم قرار می‌گیرن.

۲۰) شبنم ساکن، کارشناس بازاریابی دیجیتال:

اولین تجربۀ برقراری ارتباط ما در رحم مامان‌‌مون بود، همون موقع که باها‌مون حرف می‌زد و صداش رو می‌شنیدیم. به دنیا اومدیم و صداها برا‌مون معنا پیدا کرد و به‌واسطۀ توجه‌کردن و گوش‌دادن به صداهای اطراف‌‌مون حرف‌زدن رو یاد گرفتیم و این تازه شروع ماجراجویی ما بود برای شناخت آدم‌ها و برقراری ارتباط.

در واقع گوش‌کردن، پیش‌نیاز ارتباط کلامی مؤثره و همه این رو می‌دونیم که هیچ‌چیز مثل ارتباطات سالم به رشد‌مون کمک ‌نمی‌کنه چون انسان ذاتاً موجودی اجتماعیه. بنابراین هرگز فراموش نکنیم که برای برقراری و موندگاری یه ارتباط درست باید یاد بگیریم در درجۀ اول شنوندۀ خوبی باشیم!

۲۱) ملیکا جهرمی، بازاریاب محتوایی:

‌حتماً براتون پیش اومده که موقع صحبت‌کردن دربارۀ موضوعی مهم، ببینی هر چی میگی، طرف مقابل یه حرف دیگه می‌زنه و یه جاهایی حس می‌کنی انگار روح هستی و کسی صدات رو نمی‌شنوه. من به این مدل گپ‌وگفت‌ها می‌گم «مکالمه‌های فرسایشی» چون وقتی شکافتم‌شون، فهمیدم که این‌طور آدم‌ها بهت گوش می‌دن اما حواس‌شون به حرف‌هات نیست! اون‌ها به‌محض شروع هر جمله‌ای، منتظرن تا نقطۀ آخر رو بذاری و بلافاصله یه جوابی بهت بدن؛ در اغلب موارد هم قرار نیست تلاش کنن تا حرف‌هاشون قانع‌کننده باشه.

بعضی‌ها هستن که ولع جواب‌دادن سریع و نه‌چندان فکرشده به هر حرف و هر چیزی رو دارن. طبیعیه که انتظار مکالمۀ اصولی و سازنده باهاشون بیهوده باشه و وقتی در انتهای کشمکش با این افراد به خودت میای، می‌بینی هم چاییت سرد شده، هم بقیۀ حرف‌های مهمت از دهن افتاده!

۲۲) بهار تهجد، کارشناس بازاریابی محتوایی:

شکل‌گیری ارتباط رو ‌می‌شه در نیاز انسان به دیگری و این گزاره که «انسان موجودی به‌ذات اجتماعیه» معنا کرد. ما برای گریز از اضطراب تنهایی که در ذات زندگیه، به برقراری ارتباط و ساخت جوامع کوچک و بزرگ روی میاریم، با هم‌نوعان خود‌مون گفت‌وگو می‌کنیم و هر روز ابزارهای جدیدی برای برقراری ارتباط در ابعاد بزرگ‌تر جهانی می‌سازیم.

همین‌طور با برقراری ارتباط، به زندگی خود‌مون و دیگران معنا می‌بخشیم و دلیل محکمی برای زیستن پیدا می‌کنیم. ساختن ابزارهای جدید برای انتقال اطلاعات و ثبت پیام‌ها رو ‌می‌شه در میل ما به ثبت و ارائۀ محتوای کامل از زمانی که در اون زندگی می‌کنیم‌ و همین‌طور پیشروی به‌سوی آینده معنا کرد‌. ما پل‌های ارتباطی قوی‌ای بین گذشته، حال و آینده ایجاد می‌کنیم تا بتونیم به رقابت با گذر زمان بایستیم و لحظه‌های ثبت‌شده رو به آیندگان هدیه بدیم.

۲۳) مهشید جهانگرد، کارشناس تولید محتوای متنی:

باور دارم یکی از مهارت‌های نرم الزامی برای هرکسی، توانایی ایجاد ارتباطه و آدم کاربلد ‌می‌تونه رابطه‌ها رو با وجود تمام محدودیت‌ها حفظ کنه تا از بین نرن. قراره به‌زودی مادر بشم. وضعیت فعلیم باعث شده از محیط کار دور بشم. در این شرایط، ارتباطات بیشتر از گذشته برام اهمیت پیدا کرده.

برای همین مدام با خودم فکر می‌کنم چطور ‌می‌تونم، بازم مثل قبل، رابطه‌م رو به‌خوبی با همکارها و هم‌حوزه‌ای‌هام حفظ کنم؟ یکی از بهترین راه‌هایی که برای حفظ روابطم سراغش رفتم اینه که چطوری ارتباطات‌‌مون رو حتی از راه دور حفظ کنیم. اینجاست که مهارت ایجاد ارتباط و حفظ و نگه‌داریش حتی با وجود محدودیت‌ها اهمیت پیدا می‌کنه.

۲۴) آتوسا آهنگ، کارشناس شبکه‌های اجتماعی:

وقتی روان‌درمانی رو شروع می‌کنیم، توی اولین جلسه‌ها، درحالی‌که با خشم و عصبانیت رانندگی می‌کنیم تا زودتر به خونه برسیم، تمام مدت این سؤال رو از خود‌مون می‌پرسیم که: «چرا پدر و مادرهامون، بدون آگاهی و شناخت از روان کودک، بچه‌دار شدن؟ و حالا چرا ما مجبوریم این آسیب‌ها رو گره‌گشایی کنیم و بابتش رنج بکشیم؟»

بعد از گذشت چند جلسه، با خود‌مون فکر می‌کنیم ‌احتمالاً اون‌ها نمی‌دونستن ما قراره توی این وضعیت قرار بگیریم و خیلی هم مقصر نیستن. نتیجه می‌گیریم که باید دنیا رو خاکستری ببینیم. ما از این وضعیت یه درس بزرگ می‌گیریم؛ اینکه مدل رفتاری والدین‌‌مون رو توی ‌زندگی‌‌مون پیاده نکنیم. ما می‌دونیم ‌اگه از چیزی مراقبت نکنیم و درباره‌ش شناخت نداشته باشیم، ‌احتمالاً خرابکاری می‌کنیم و در نهایت آدمی رو جا می‌ذاریم که بهش آسیب رسوندیم.

ما تغییر رو از ارتباطات‌‌مون شروع می‌کنیم. ارتباط، از هر نوعش، مثل یه گیاه تازه قلمه‌زده خیلی ظریف و حساسه. نور زیاد بهش بخوره، قهر می‌کنه، نور نگیره، بازم قهر می‌کنه. بهش زیاد آب بدیم، تلف ‌می‌شه، ‌اگه کم آب بدیم، از بین میره.

آدمیزاد باید از دوستی‌ها، عشق، روابط کاری و هر نوع ارتباطی، عین یه نوزاد، عین یه گیاه، با تمام آگاهیش مراقبت کنه، وگرنه همه‌چیز تو یه چشم به‌هم‌زدن از بین می‌ره و به خود‌مون میایم و می‌بینیم داریم عصبانی رانندگی می‌کنیم تا فقط به خونه برسیم.

۲۵) تکتم عباسی، فعال حوزۀ بازاریابی محتوایی:

بدون مقصد مشخصی قدم می‌زدیم و به روبه‌رو خیره بودیم؛ سکوت بین‌‌مون خیلی عمیق بود، طوری که صدای شلوغی آدم‌ها، بوق خودروها، گریۀ بچه، دادزدن دست‌فروش‌ها و... محو شده بود و فقط صدای قدم‌ها‌مون به گوش می‌رسید.

حرفی برای گفتن نداشتیم اما از سکوت بین‌‌مون هم معذب نبودیم، در واقع از حضور کنار همدیگه احساس آرامش داشتیم و لذت می‌بردیم. این سطح از ارتباط با آدم‌ها خیلی کم پیدا ‌می‌شه، خیلی سخت درک ‌می‌شه، اما خیلی شیرینه... قدر آدم‌های امن ‌زندگی‌‌مون رو بدونیم.

۲۶) عسل حجازی، کارشناس بازاریابی دیجیتال:

این روزها همه‌‌مون خیلی درگیرتر از قبل شدیم. بیشتر کار می‌کنیم، دغدغه‌های جدیدی داریم دنبال راهی برای عملی‌کردن ایده‌ها و آرزوها‌مون می‌گردیم. چیزی که ‌می‌تونه ما رو شارژ نگه داره و یکمی حال‌مون رو بهتر کنه، ارتباط‌ با آدم‌های اطراف‌مونه.

با معاشرت‌کردن می‌شه کیفیت زندگی رو بهتر کرد. حالا تصور کن توی معاشرت‌ها‌مون ویژگی‌های خوب آدم‌ها رو بهشون یادآور کنیم. به‌خاطر همین از اول سال خیلی جدی تلاش می‌کنم تا توی همۀ معاشرت‌ها و ارتباطاتم، با دوست‌هام و همکارهام و همۀ آدمایی که حداقل ازشون کمی شناخت دارم، این اصل رو رعایت کنم.

نظرتون چیه که همه ‌با هم این کار رو تمرین کنیم؟ :)

۲۷) شکیبا شاملو، سردبیر محتوا:

یکی از مزیت‌های ارتباط رو با بودن در جمع خانواده درک کردم؛ جایی که آدم‌ها حاضرن برای ‌خوش‌حالی همدیگه هر کاری بکنن و مراقبِ هم هستن که فشارهای زندگی از پا درشون نیاره. هرقدر ارتباطاتی که با بقیه دارم به روابط اعضای خانواده نزدیک‌تر و شبیه‌تر باشه، بیشتر بهم حس امنیت می‌ده.

منظورم شکلی از ارتباطه که حضرت سعدی درباره‌ش ‌می‌گه «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار»؛ یعنی اگه با کسی در ارتباط باشیم، از ناراحتی‌ همدیگه ناراحت می‌شیم و سعی می‌کنیم حال همدیگه رو بهتر کنیم. ‌خوش‌حالی دوست‌‌‌مون هم ‌خوش‌حالی ماست. در این مدل ارتباط، امنیت خاطر داریم و ‌می‌تونیم استعدادها‌مون رو شکوفا کنیم.

۲۸) فریبا معظمی، علاقه‌مند به بازاریابی دیجیتال:

مادربزرگ خدابیامرزم همیشه می‌گفت: «باش ولی به‌اندازه باش». منم این حرفش رو آویزۀ گوشم کردم تا دُز مهربونی، دل‌سوزی، تعهد و حس مسئولیتم بیش از اندازه نباشه تا توقع اشتباه یا بی‌جا ایجاد نشه چون در این صورت محبت و لطف ‌می‌شه وظیفه.

البته باید حواس‌‌مون به دوروبَری‌ها‌مون هم باشه و با کارهای هرچند کوچیک، توجه و علاقه‌‌مون رو نشون بدیم. ‌می‌شه حال‌مون با رابطه‌ها‌مون خوب باشه ولی نگهداری رابطه بلدبودن می‌خواد. به‌اندازه‌بودن رو بلدی؟

۲۹) شیرین جاویدی، کارشناس بازاریابی محتوایی:

مامانم ‌می‌گه بچگی عاشق داستان «شنگول‌ومنگول و حبۀ انگور» بودم. کتابِ داستانش رو هم داشتم و هر کی می‌اومده خونه‌‌مون یا خودم هر جا می‌رفتم؛ شروع ‌می‌کردم به تعریف‌کردن داستانش. قسمت جالب ماجرا اینه که هر بار داستان رو متفاوت تعریف ‌می‌کردم در این حد که ‌مثلاً ممکن بوده آخر داستان آقا گرگه برنده شه!

این عادت از همون زمان باهام مونده هنوزم هر وقت ذهنم قفل می‌کنه، می‌رم سراغ بچه‌ها و قصه‌گفتن. چه من براشون قصه بگم و چه اون‌ها شروع کنن به تعریف‌کردن و داستان‌سرایی؛ سؤالاتی که می‌پرسن، نوع نگاه‌شون و تفکر خارج از چارچوب‌شون برام الهام‌بخشه. شاید این روزها کم‌حوصله باشیم و نتونیم اون‌جور که باید با بچه‌ها ارتباط بگیریم؛ اما صحبت‌کردن و وقت‌گذروندن با بچه‌ها رو دست‌کم نگیریم که جادو می‌کنه.

۳۰) سپیده رفیعی، تصویرساز و نقاش:

بچه‌ها یکی از عجیب‌ترین موجوداتی هستن که در چند سال اخیر ارتباط مستقیمی باهاشون برقرار کردم چون روی خلاقیت و مهارت‌تجسمی نقاشی‌کشیدن اون‌ها کار می‌کنم. بچه‌ها دستم رو می‌گیرن و می‌برن به دنیایی که هیچ قانونی نداره و ممکنه یه خط به‌ظاهر ساده یه داستان و معنی طولانی داشته باشه. اونجا خورشید لزوماً زرد نیست و کاغذ نقاشی صرفاً دوبُعدی نیست و ‌می‌تونیم به‌راحتی بپریم داخلش و شنا کنیم.

رنگ‌ها تفسیر خاصی دارن اینقدر همه‌چیز با تب‌وتاب و هیجان شکل می‌گیره که دلت نمی‌خواد از دنیاشون بیای بیرون. فرصت ارتباط برقرارکردن با بچه‌ها ما رو می‌بره به اعماق وجود خود‌مون و توی این غرق‌شدنه باید یاد‌مون باشه که هیچ‌وقت بهشون نگیم چطوری نقاشی بکشن و باید بذاریم کار خودشون رو بکنن.

۳۱) فهیمه رئوف، سرپرست پشتیبانی و امور مشتریان:

من دختر سوم خانواده‌م و ۱۲ سال آزگار ته‌تغاری خونه بودم و به‌معنای واقعی کلمه ۱۲ سال برای خودم پادشاهی کردم. اسفند ۸۱ بود که متوجه شدم دوران پادشاهی داره به پایان می‌رسه و از همه‌جا بی‌خبر کلی ذوق داشتم.

از اعضای فامیل، هرکسی متوجه حضور عضو جدید خانواده می‌شد، نگاه معناداری به من می‌انداخت و می‌گفت: «فهیمه‌جون دوران پادشاهیت به پایان رسید!» من مفهوم این جمله رو درک نمی‌کردم. دقیقاً حکایت اینه می‌گن تا یه نعمتی داریم قدرش رو نمی‌دونیم و وقتی از دستش می‌دیم تازه می‌فهمیم چی داشتیم.

با این حال من عضو جدید رو خیلی دوست داشتم. دلم می‌خواست باهاش ارتباط بگیرم، برای همین شب‌ها با کِرم، شکم مامانم رو ماساژ می‌دادم. یادمه یه شب سرم رو بردم نزدیکش و با مشت‌های کوچولوش زد توی دماغم. از یه طرف ذوق داشتم که دستش رو حس کردم و از طرفی هم یاد این جمله افتادم که فهیمه‌جون پادشاهیت تموم شد. خوشی‌ها و حس‌ها شاید گذرا باشن ولی آدم‌ها نه.

۳۲) ثنا دوشابچی، طراح گرافیک:

دیدن لبخند رفتگر و پست‌چی محله بعد از شنیدن یه «خسته نباشید» ساده، حس خوب کارکردن از راه دور توی فضای آنلاین و آشنایی با آدم‌های جدید، امیددادن به هم وقتی توی ناامیدی و تاریکی غرق شدیم و... همه نوعی از ارتباطه. برای من بودن کنار آدم‌ها یه جون به ‌جون‌هام اضافه می‌کنه، حالا اگه این ارتباط بتونه به اون آدم کمک کنه و مفید باشه دیگه می‌رم روی ابرها.

۳۳) سحر محمدی، استراتژیست محتوا:

تصور کن این ‌همه روزنامه، مجله و سایت وجود نداشت، موبایل نبود، شبکه‌‌‌های اجتماعی نبودن. اصلاً چرا سختش کنیم؛ فکر کن اینترنت، ماهواره و حتی رادیو نبود! قطعاً دنیایی بدون این‌ها سوت‌وکوره، ولی چون یه دهه شصتی واقعی‌م بدون این‌ها بزرگ شدم، لای کتاب‌های رنگی کتابخونۀ پدرم و خنده‌‌های خواهرهام.

یاد گرفتم با لبخند به آدم‌ها نزدیک شم چون لبخندزدن به صرف زمان و پول نیازی نداره. بدون ترس اسم‌ آدم‌ها رو بپرسم، باهاشون حرف بزنم، بخندم و گریه کنم، قرار بذارم و از دوباره دیدن‌شون جیغ ‌خوش‌حالی بکشم. همیشه عاشق آدم‌ها بودم و هستم؛ ارتباط‌داشتن با آدم‌ها برام مثل نفس‌کشیدن توی هوای بهاره که وجود و زندگی‌م رو تازه‌تر می‌کنه.

۳۴) لیلا عبادیان، کارآموز بازاریابی شبکه‌های اجتماعی و بازاریابی محتوایی:

با‌ وجود اینکه دنیا پر از ابزارهای ارتباطی شده، عمق تنهایی ما هر روز بیشتر و بیشتر ‌می‌شه. یادش به‌خیر تا همین چند سال پیش که به‌جز تلفن ثابت که اون رو هم همه نداشتن و بعد از اون تلفن همراه با قابلیت فقط مکالمه (که بعدها قابلیت پیام متنی هم بهش اضافه شد) و به‌خاطر هزینۀ زیادش همه نمی‌تونستن تهیه‌ش کنن؛ ابزار ارتباطی دیگه‌ای نبود؛ اما انگاری دنیا قشنگ‌تر از الان بود.

این روزها با وجود این ‌همه وسیلۀ ارتباطی، عمیق تنها هستیم. این روزها کمتر دوست داریم دیدار حضوری داشته باشیم. همدیگه رو از دور قضاوت می‌کنیم. کمبودهای ارتباطی‌‌مون رو گردن سوم شخص مفرد می‌ندازیم و خلاص. بیاییم با همدیگه مهربون‌تر باشیم. بیاییم خوبی‌های همدیگه رو آشکارا بگیم و کاستی‌ها رو در خلوت دوستانه.

۳۵) ستاره ساسانی، کارشناس بازاریابی محتوایی:

وقتی قرار بود به‌مناسبت روز ارتباطات و با موضوع ارتباطات بنویسم همون لحظه توی ذهنم کلی مطلب دربارۀ فناوری و وسایل ارتباطی نقش بست. مثل همیشه بدون توجه به اطرافم شروع کردم به جست‌و‌جو کردن و نوشتن. وقتی سرم رو آوردم بالا دیدم اطرافیانم دارن دربارۀ موضوعی صحبت ‌می‌کنن و می‌خندن و من اصلاً متوجهشون نبودم. فهمیدم انقدر توی دنیای فناوری و‌ وب غرق شدم که فراموش کردم باید در دنیای واقعی هم ارتباط برقرار کنم.

ارتباطات یعنی کنار هم بودن و لذت‌بردن از فضایی که داخلش هستیم. این ارتباطی که صحبت می‌کنیم فقط مختص انسان‌ها نیست. ما حتی از طبیعت و زیبایی‌هاش هم غافلیم. به‌جای اینکه با چشم‌هایی که تصاویری بسیار زیباتر از بهترین دوربین‌های جهان ثبت ‌می‌کنند به اطراف‌‌مون دقت کنیم، فقط دنبال تصاویر باکیفیت در فضای مجازی هستیم.

به‌جای اینکه نقطۀ اتصال‌‌مون با جهان اطراف‌‌مون فقط از طریق لمس انگشت‌ روی صفحه‌نمایش باشه، خوبه با تمام وجود با طبیعت ارتباط برقرار کنیم. راستی آخرین باری که با کف پاهاتون به چمن‌های نم‌دار سلام دادید کی بوده؟ یاد‌مون باشه هرچی بیشتر کانکت باشیم، همون‌قدر دیسکانکتیم.

۳۶) مینا اسکندری، کارشناس بازاریابی دیجیتال:

تحول و تغییراتِ نحوۀ ارتباطات از گذشته تا امروز، تغییرات چشمگیری داشته و با ظهور فناوری در حوزۀ ارتباطات، تقریباً همه‌چی تغییر کرده. این‌طوری که ما الان ‌می‌تونیم با اونی که فرسنگ‌ها از ما دوره و یه قارۀ دیگه زندگی می‌کنه ارتباط داشته باشیم انگار کنارمونه.

ولی از طرف دیگه ما انقدر غرق این دنیای مجازی شدیم که گاهی اون‌هایی رو که کنار‌مون هستن فراموش می‌کنیم. اوه چه تناقض عجیبی! شایدم کل زندگی پر از این تناقض‌ها و اتفاق‌های خاکستریه برای همین هیچ‌وقت نمی‌تونیم بگیم خیلی چیزها خوبه یا بده!

۳۷) حامی کمیجانی، بازاریاب دیجیتال:

همیشه فکر ‌می‌کردم کیفیت روابطم فقط با آدم‌هایی ‌می‌تونه خوب و عالی پیش بره که با من در یه محدودۀ جغرافیایی زندگی می‌کنن. اما وقتی همون آدم‌ها برای زندگی بهتر به جای دیگه‌ای رفتن و من از راه دور باهاشون ارتباط گرفتم، فهمیدم ‌می‌شه بهترین ارتباط‌ها رو با آدم‌ها هر جای این دنیا تجربه کرد، حتی شاید گاهی جذاب‌تر و باکیفیت‌تر.

انگار شجاعت اون‌ها برای مهاجرت به من هم جرئت داد فکرم رو تغییر بدم. با کمک فناوری، الان دیگه می‌تونم با آدم‌هایی که کیلومترها از من دورن روابط خوبی داشته باشم.

۳۸) راضیه بهرامی، کارشناس ارشد حقوق خصوصی:

از روزی که آدم‌ها به این کرۀ خاکی پا گذاشتن، بنا بر مقتضیات زمان و مکانی که توش هستن، از امکانات و ابزار مختلفی برای برقراری ارتباط استفاده می‌کنن. از همون اول، ما فرزندان آدم ابوالبشر تشنه‌ و زنده به ارتباطیم. این روز‌ها به برکت گسترش دنیای وب و انواع و اقسام شبکه‌های اجتماعی، پیداکردن آدم‌ها و معاشرت باهاشون خیلی راحت‌تر شده و ما مثل زمان جناب حافظ دیگه دست‌به‌دامن باد صبا نمی‌شیم.

خلق روابط نو و گسترش دایرۀ تعاملات و شبکه‌سازی مهمه، اما بهبود کیفیت و حفظ‌کردن رابطه و عمق‌بخشیدن به اون هم خیلی مهمه. هیچ راهی جز برقراری تعادل بین ارتباط با محدودۀ امن دوستان و همکاران و بازکردن باب آشنایی به روی افراد جدید وجود نداره.

۳۹) مریم مقدسی، ایده‌پرداز و طراح جواهر:

اون سالی که پدر عزیزم رو از دست داده بودم، انقدر حالم بد بود که کوچیک‌ترین حرفی آزارم می‌داد تا حدی که ارتباطم رو با همه قطع کردم. فکر ‌می‌کردم بقیه درک ‌می‌کنن در چه شرایطی هستم و چرا ارتباطاتم کم‌رنگ شده.

بعدها فهمیدم اشتباه ‌می‌کردم، چون بقیه جای من نبودن که بخوان مثل من فکر کنن. بعد از ۲ سال، تصمیم گرفتم برم سراغ دوستانم. داخل تلگرام به تک‌تک‌شون پیام دادم و براشون از اوضاع روحی اون موقع گفتم، معذرت خواستم و تأکید کردم که دلم می‌خواد از این به بعد باهاشون بیشتر در ارتباط باشم و حرف بزنم. من واقعاً حس بهتری داشتم چون دوباره ارتباط‌‌مون شکل گرفت.

۴۰) مانیا خراسانی، بازاریاب دیجیتال و محتوانویس:

ما اومدیم که بریم، مگه نه؟ قطعاً همینه ولی تفاوتش اینجاست که بخواهیم بعد از خود‌مون چه اثری به جا بذاریم. حتی بعد از ما، چطوری از ما یاد کنن. یه پیام کوتاه چندکلمه‌ای که ممکنه ۳۰ ثانیه وقت‌‌مون رو بگیره ‌می‌تونه تو زندگی خیلی‌ها‌مون تأثیر بزرگی بذاره و روز‌مون رو بسازه.

ساختن یه لبخند روی لب‌های همدیگه، حس خوبی که اون انرژی مثبتی که انتقال می‌دیم و فرد پشت اون پیام دریافتش می‌کنه یه جادۀ دوطرفه است. یه حس خوب می‌دیم و با اون حس خوبی که دادیم خود‌مون هم ‌خوش‌حال می‌شیم. وقتی برای خود‌مون هم سود داره، چرا دریغش کنیم؟ همین الان ‌می‌شه یه پیام داد و به یاد کسی بود، ‌حتماً مگه باید پول خرج کرد، گاهی ‌می‌شه کلمه خرج کرد!

۴۱) نگین سلطانی، کارشناس بازاریابی محتوایی:

دوران مدرسه از هر کی خوش‌‌مون می‌اومد می‌رفتیم بهش می‌گفتیم: «‌می‌شه با هم دوست بشیم؟» الان هم ایجاد ارتباط‌ها و شکل‌گیری دوست‌ها به همون شکله. با یه درخواست یا لبخند، ارتباط شکل می‌گیره. من یه تجربۀ دیگه هم دارم: حتی با کامنت‌گذاشتن توی شبکه‌های اجتماعی ارتباط بین آدم‌ها شروع می‌شه.

همین چند وقت پیش زیر یه ویدئوی یوتیوبی دربارۀ برگزاری جشنواره‌ای در نروژ بود کامنت گذاشتم و سؤالاتی پرسیدم. همین کامنت به‌ظاهر ساده باعث ایجاد ارتباط شد و بهم ایمیل زدن. بعد از ارسال و دریافت چند ایمیل، از گروه موسیقی‌ای که من عضوشم دعوت کردن تا در فستیوال‌شون چند قطعه از موسیقی فولکوریک خودمون رو اجرا کنیم. یاد‌مون باشه شروع ارتباط کار سختی نیست، اما نگه‌داری و مراقبت از اون زمان و انرژی می‌بره.

۴۲) الناز فرخی، علاقه‌مند به شبکه‌های اجتماعی:

هرچقدر ما شبکۀ ارتباطات‌‌مون رو گسترش بدیم، درهای بیشتری جلوی خود‌مون می‌بینیم، راه‌های بیشتری برا‌مون باز می‌شه و در نتیجه حق انتخاب بیشتری داریم. حق انتخاب بیشتر یعنی بهبود کیفیت ‌زندگی‌مون. منظورم همون جملۀ معروفه که ‌می‌گه «آشنا و پارتی داشته باشی، کارت درست می‌شه».

‌مثلاً خود من در دوران تحصیل، دایرۀ‌ اشخاصی که می‌شناختم فقط محدود به دانشگاه نبود و توی دانشگاه لزوماً ارتباطم مربوط به درس‌ها نبود. توی این شرایط احتمال اینکه می‌تونستم با کسی کار کنم یا کسی که من رو مناسب برای کاری بدونه خیلی بیشتر بود!

زمانی که بتونیم دایرۀ ارتباطی درستی بسازیم، موقعیت‌ها و پیشنهادهای خوبی سر راه‌‌مون قرار می‌گیره و ‌می‌تونیم انتخاب کنیم ازشون چطور استفاده کنیم. همونی که ‌احتمالاً بهش می‌گیم «شانس»!

۴۳) فرناز جمارانی، در مسیر یادگیری طراحی محصول:

ایجاد و حفظ ارتباط با افراد مختلف، در حوزه‌های مختلف و به‌اصطلاح ایجاد «شبکۀ ارتباطی درست» یکی از مهارت‌های بسیار مهم و لازم برای موفقیت حساب ‌می‌شه.

منظورم از کلمۀ «درست» اینه که بدونیم با چه کسانی، به چه شکلی و در چه اندازه‌ای باید ارتباط رو پیش ببریم. به‌جرئت ‌می‌تونم بگم «شبکۀ ارتباطی» تنها عامل تعیین‌کنندۀ مسیر ماست!

۴۴) حنانه مظاهری، محتوانویس:

دوره‌های طولانی‌ای در زندگیم بوده که دچار اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی (ADHD) بودم. همین مسئله باعث شده موقع ارتباط‌گرفتن مخصوصاً تو کار با مشکل مواجه بشم، اما همیشه دنبال راه‌حل برای برطرف‌کردن این مسئله بودم.

خیلی وقت‌ها شده که توی یه جلسه حجم مطالبی که می‌خواهیم بگیم زیاده، اما ارائه‌‌مون خیلی پراکنده یا کمتر از چیزی می‌شه که فکرش رو می‌کردیم.

یکی از اون راه‌حل‌هایی که برای این مسئله پیدا کردم و خیلی بهم کمک کرد این بود که قبل از جلسه‌ها هر چیزی رو که توی ذهنم بود روی کاغذ میارم تا همۀ اطلاعات رو یه جا داشته باشم. بعد این اطلاعات درهم‌وبرهم رو مرتب می‌کنم. قبل از هر جلسه هم یادداشت‌هام رو با خودم می‌برم یا مرور می‌کنم.

۴۵) نفس خوشبختی، علاقه‌مند به طراحی محصول:

از قدیم می‌گن «ندونستن عیب نیست، نپرسیدن عیبه». قطعاً یکی از راه‌های ایجاد ارتباط یا بیشترکردنش «سؤال‌پرسیدنه». درسته که ‌می‌تونیم سؤال بپرسیم، اما یاد‌مون نره که اجازۀ پرسیدن هر سؤالی رو نداریم.

توی ارتباط‌‌مون با آدم‌ها باید حریم خود‌مون با بقیه رو بدونیم که کجای ‌زندگی‌شون قرار داریم و مراقب سؤال‌ها‌مون باشیم.

همون‌جوری که از سؤال‌های بقیه دربارۀ میزان درآمدمون، تصمیم‌‌مون برای ازدواج و بچه‌دارشدن خسته و کلافه‌ایم باید به این موضوع هم دقت کنیم که اگه پرسش درستی نداشته باشیم، ممکنه ناخواسته طرف مقابل‌‌مون رو تحت فشار بذاریم تا مجبور بشه دروغ بگه.

۴۶) غزال رجبی، مدیر پروژۀ ارشد:

ارتباطات ‌می‌تونه فهمیدن نقطۀ درد مسائل و چالش‌ها و موضوعی باشه که هر فرد باهاش مواجه ‌می‌شه. ارتباط درست زمانی ساخته ‌می‌شه که هستۀ اصلی مسائل پیش رو‌مون رو لمس کنیم تا بتونیم براش راه‌حل و پیشنهاد مناسب ارائه بدیم. برای لمس بهتر نقاط درد مشترک یکی از بهترین کارها پرس‌وجوکردن و سؤال‌پرسیدنه. شما برای لمس مشکلات و مسائل پیش روتون چه راهی رو انتخاب ‌می‌کنید؟

۴۷) صبا نوایی، مدیر محصول:

‌حتماً براتون پیش اومده چیزی رو دیدید یا حرفی رو شنیدید، با خودتون موضوعات رو تحلیل و بررسی‌ کردید، با دوستان‌تون راجع بهش حرف زدید ولی تهش هیچی به هیچی! بعدها فهمیدید اون موضوع که کلی زمان و انرژی صرفش کردید، چیز مهمی نبوده و خیلی راحت می‌شده همون اول با کمی پرس‌وجو سوءتفاهم رو رفع کرد.

خود من با اینکه به اهمیت صحبت‌کردن و رفع سوءتفاهم آگاهم و حدود ۲ ساله که دارم آگاهانه برای بهبود توانمندی‌هام تلاش می‌کنم، باز هم توی این موضوع لنگ می‌زنم. صحبت‌کردن دربارۀ مسائل بهمون کمک می‌کنه که بتونیم بالغانه مسائل رو حل کنیم و تصمیم‌های درست بگیریم. هرچقدر مسائل کهنه‌تر می‌شن، حل‌شون زمان‌بَرتر و سخت‌تر ‌می‌شه؛ پس بیاید با حرف‌زدن الکی با خود‌مون بار روانی حمل نکنیم.

۴۸) پریچهر متین، طراح سایت و وب‌مستر:

ما آدم‌ها هرقدر کامل باشیم و حال‌‌مون با تنهایی‌‌مون خوب باشه، باز هم تا وقتی ارتباط نداشته باشیم، انگار به‌طور کامل وجود خارجی نداریم. خیلی وقت‌ها ارتباطات شبیه مهرۀ حیاتی توی توسعۀ فردی و‌ خودشناسی‌ عمل می‌کنه.

هر نوع ارتباطی، چه خوب و چه بد، شبیه آینه ما رو با بخشی از درون‌‌مون رودررو می‌کنه. در این رویارویی متوجه نکات جالبی می‌شیم؛ ‌مثلاً اینکه چقدر از نگاه یه ناظرِ سوم ما توانمند و بااستعداد هستیم و خود‌مون نمی‌دونستیم یا شاید متوجه خیلی از گره‌های روانی و ضعف‌هامون بشیم.

فقط کافیه باهوش باشیم و از این سرنخ‌ها، پله بسازیم برای رشد و بهترشدن‌ و مهم‌تر از همه، نترسیم از گسترده‌ترکردن حلقه‌های انسانی دوروبَرمون!

۴۹) فاطمه فراهانی، علاقه‌مند به نویسندگی:

ارتباطات باعث ‌می‌شه که در هر کاری از تجربه‌های افراد استفاده کنیم و راه‌های بهتر برای پیش‌رفتن رو بهمون نشون می‌ده و از اشتباهات بیشتر در راه‌مون جلوگیری می‌کنه تا اشتباهات بقیه رو تکرار نکنیم.

برای من ارتباط با آدم‌های مؤثر و موفق مثل یه ریسمان محکم می‌مونه که رابطه‌م رو محکم نگه می‌داره. از هم‌نشینی با آدم‌های مؤثر لذت می‌برم چون ‌می‌تونم ازشون الگو بگیرم و در راه خودم به کار بگیرم.

۵۰) زهرا لاله، کارشناس سئو:

قبل از شروع هر ارتباطی باید تصور کنیم قراره عضوی از یه داستان تازه باشیم. از خود‌مون بپرسیم: موضوع داستان رو دوست داریم؟ تا کی و کجا می‌خواهیم ادامه‌‌ش بدیم؟ آیا کسایی که توی این داستان همراه‌‌مون هستن آخر داستان رو همون شکلی می‌بینن که ما می‌بینیم؟

این سؤال‌ها رو بارها از خود‌مون بپرسیم و جواب بدیم. اگه خود‌مون رو خوب بشناسیم و بتونیم جواب واضحی به این سؤالات بدیم، ‌ا‌حتمالاً پایان داستان‌‌مون قشنگ‌تر خواهد بود. پس قبل از شروع هر ارتباطی باید خود‌مون رو خوب بشناسیم تا بتونیم ارتباط باکیفیتی رو شروع کنیم.

۵۱) شیدا ابوطالبی، کارشناس تولید محتوا:

فرقی ‌نمی‌کنه توی چه نوع ارتباطی هستیم، در هر رابطه‌ای باید برای خود‌مون و اطرافیان‌‌مون حدومرز تعریف کنیم. این حدومرز تعریف‌کردن رو توی کلام و رفتار‌مون ‌می‌تونیم به بقیه نشون بدیم تا متوجهش بشن. اگه هم متوجه‌نشدن جای نگرانی نداره چون ‌می‌تونیم مستقیم باهاشون گفت‌وگو کنیم و دغدغه‌‌مون رو بیان کنیم.

نکتۀ مهم اینه که بیان‌کردن ما لزوماً به این معنی نیست که اون‌ها حرف یا رفتار ما رو تأیید کنن و حق دارن که خوش‌شون هم نیاد اما این به این معنی نیست که ما حق نداریم تا برای روابط‌مون مرزگذاری کنیم. باید با آدم‌هایی که از حد و مرزگذاری و حریم مشخص کردن تو ارتباطات خوش‌شون نمیاد یه مقدار دست‌به‌عصا بود چون ‌احتمالاً سودشون تو حدومرز نداشتنه!

۵۲) کیمیا نظری، استراتژیست محتوا:

«چشم» به «دست» گفت: «من خودم ارتش تک‌نفره‌م!» این آخرین دیالوگ بین این دو عضو بود و بعد از اون راه‌شون از هم جدا شد و دیگه هر عضو آتش به اختیار عمل می‌کرد. یکی از روزهای بعد جدایی‌شون، چشم شیشه‌خرده‌ها رو دید ولی به دست نگفت که لمسش نکن! از اون طرف هم دست هم به مژه‌ای که توی چشم فرورفته بود و درد می‌کرد اهمیتی نداد!

این چندخطی که خوندید حکایت گذشتۀ منه. من از منکرین اهمیت ارتباطات بودم ولی به چشم دیدم چقدر فرصت رو به‌خاطر نداشتن نخ‌ نامرئیِ ارتباط با دیگران از دست دادم. به‌جاش الان یاد گرفتم نباید نخ‌ها رو قطع کرد. باید دور کسایی که «چشم» و «دست» ما هستن «دایره» بکشیم که حفظ‌شون کنیم و نخ بقیه رو اونقدر بلند کنیم که نزدیک این دایره نشن چون «بودن به از نبود شدن».

۵۳) ستاره برهانی، طراح تجربه و رابط کاربر:

خوبه که به‌مناسبت روز جهانی ارتباطات که اصولاً همه در ستایش «ایجاد ارتباطات» صحبت ‌می‌کنند، کمی هم از اهمیت «قطع ارتباطات» بگیم و بیشتر به نگه‌داشتن ارتباطات مؤثر بپردازیم.

شاید قطع ارتباط فعلی‌مون درگاهی باشه برای ورود به روابطی پویا و سازنده در آینده. شاید حواس‌مون نباشه که برخی از ارتباطات فعلی‌‌مون چطور ما رو با خود‌مون بیگانه کرده. نباید نگران رابطه‌ای باشیم که داریم قطع می‌کنیم، با این کار داریم فرصت ایجاد ارتباط‌های جدید رو به دست میاریم.

به‌لطف عصر رسانه و دنیای تبلیغات که ما رو به تنهانموندن و ایجاد رابطه به هر قیمتی تشویق ‌می‌کنن، به نظر می‌رسه ما بیش از هر زمان دیگه‌ای تنها شدیم و در خود فروافتادیم؛ چه تناقض عجیبی! عصر ارتباطات و احساس تنهاماندگی...

امروز شاید همون زمان مناسب برای بازبینی روابط‌‌مون از دوستی گرفته تا کار باشه تا نگاهی دوباره به اون‌ها بندازیم و همۀ اون روابط آسیب‌زننده رو از خودمون دور کنیم. روابط امروزمون به‌شدت فرصت تأمل رو از ما گرفته.

۵۴) حدیث بگری، کارشناس سئو:

تا سال ۱۳۹۳ اوضاع از هر نظر خوب بود؛ اما یه ارتباط نادرست باعث شد که فکر کنم برای داشتن انرژی باید خلوت کنم. من بزرگ‌ترین اشتباه زندگیم رو مرتکب شدم: قطع ارتباط با دیگران.

الان که تقریباً ۲ سال از تلاش برای بیرون‌اومدن از اون خلوت گذشته، دوست دارم بگم اون چند سال هر اسمی داشت جز خلوت‌کردن. به این نتیجه رسیدم که حتی برای خلوت با خودمون، به دیگران و ارتباط با اون‌ها نیاز داریم.

قطع ارتباط با دیگران، آرامش قبل طوفانه. وقتی وارد جمع بشیم متوجه می‌شیم این خلوت باعث شده بخش‌های زیادی از خود‌مون رو فراموش کنیم. وقتی با دیگران ارتباط نداریم، حتی یاد‌مون می‌ره به خود‌مون نگاه کنیم.

شاید با این تیکه از حرفم مخالف باشید ولی راستش خود ارتباطه که باعث ‌می‌شه در ما علایق شکل بگیره و بفهمیم چه چیزی رو دوست داریم. اون بحث استعداد و این حرف‌ها هم شاید به گذشتگان ما و ارتباط‌هاشون برمی‌گرده. کسی چه می‌دونه، شاید بعد‌ها پژوهش‌ها این رو تأیید کردن.

۵۵) محدثه اکبری، کارشناس بازاریابی محتوایی:

تجربه کردم و یاد گرفتم و فهمیدم که قرار نیست با همه ارتباط گرم و صمیمانه‌ای داشته باشم. ما محکوم به ارتباط درجه‌یک با همۀ آدم‌های اطراف‌‌مون نیستیم یا نمی‌تونیم همه رو راضی کنیم و رفتار‌مون رو طبق سلیقۀ‌ دیگران شکل بدیم چون ما گوجه‌سبز نیستیم که بتونیم دل همه رو به دست بیاریم، تازه همین گوجه‌سبز رو هم خیلی‌ها دوست ندارن!

اگه از ارتباط و تعامل با فردی، انرژی خوبی بهمون برگشت ‌احتمالاً اون ارتباط خیلی هم‌سو با نظام‌های ارزشی‌مونه، پس اون ارتباط با شخصیتی که داریم، جور در میاد و ‌می‌تونیم براش وقت بذاریم و ادامه‌‌ش بدیم در غیر این صورت،رابطه‌های ما چیزی نیست جز کاسه‌ای لبریز از اجبار و نیاز!

۵۶) زینب فرخی، کارشناس بازاریابی محتوایی:

برعکس خیلی از افراد که اعتقاد دارن برای موفقیت لازمه ارتباطات گسترده‌ای داشته باشیم، معتقدم برای ارتباط‌داشتن باید افراد رو گزینش کرد. بهتره قبل از هر کاری، هدف‌‌مون از ارتباط‌داشتن رو مشخص کنیم و بعد با توجه به اون هدف، دنبال افراد مرتبط بگردیم.

گاهی ارتباط با یه آدم درست، به‌اندازۀ صدها نفر برای ما آورده داره. اینکه دائماً با افراد زیادی در ارتباط باشیم و هرجایی حضور داشته باشیم، نه‌تنها از بیرون خوب به نظر نمیاد، بلکه ما رو از هدف‌‌مون دور می‌کنه.

۵۷) نگار واصفی، فعال حوزۀ بازاریابی دیجیتال:

یکی از قسمت‌های مهم توی هر ارتباط سالمی توسعۀ فردیه. یکی از جنبه‌های توسعۀ فردی اینه که از رفتار گله‌ای (Herd behavior) جلوگیری می‌کنه، یعنی یه وقت‌هایی اگه دنبال گله‌ای از آدم‌ها نریم و اصطلاحاً خلاف جهت آب شنا کنیم، باعث موفقیت‌‌مون ‌می‌شه.

اگه بخواهیم از همین فردا در محیط کاری خلاف جهت آب شنا کنیم، ممکنه خیلی از ارتباطات رو زیر سؤال ببریم یا حتی از دست‌شون بدیم؛ اما در اِزاش ‌می‌تونیم چیزهای بهتری به دست بیاریم؛ به‌شرط اینکه قبلش همۀ جنبه‌های شخصیت خود‌مون رو خوب شناخته باشیم و بعد بخواهیم دل‌‌مون رو به دریا بزنیم.

۵۸) الهام فرحمند، دانشجوی ارشد رهبری ارتباطات دیجیتال (Digital Communication Leadership):

تلاش برای داشتن ارتباطات اثربخش یکی از مؤلفه‌های اصلی زندگی شخصی و کاری همۀ ماست. فرقی ‌نمی‌کنه دربارۀ ارتباطی که کسب‌وکار با مخاطب خودش می‌سازه صحبت کنیم یا ساده‌ترین و شخصی‌ترین روابطی که با آدم‌های اطراف‌‌مون برقرار می‌کنیم.

اینکه بتونیم پیامی رو که موردنظرمونه در کمال شفافیت به مخاطب برسونیم و از موانع بزرگی مثل سوءتفاهم‌ها، تفاوت‌های شخصیتی و فرهنگی و... دور بمونیم، خودش مهارت ارزشمندی محسوب ‌می‌شه. تقویت این مهارت و یادگرفتنش حتی ‌می‌تونه روی کیفیت روابط‌‌مون و زندگی‌‌مون تأثیر بذاره.

بازخورددادن، پذیرای بازخورد بودن، سؤال‌پرسیدن و شنونده فعال بودن می‌تونن تلاش ما رو توی این مسیر مؤثرتر کنن. یاد‌مون نره که هدف نهایی ارتباط، رسیدن به درک مشترکه و هرچقدر به این هدف نزدیک‌تر بشیم، موفق‌تر عمل کردیم.

۵۹) نرگس بخشی، مدیر بازاریابی دیجیتال:

بعد از تولد ۳۰ سالگی‌م تو یکی از جلسات با روان‌درمان‌گرم، بهش گفتم «خیلی ارتباطاتم محدود شده، قبلاً روزی ۲ شیفت رفیق‌هام رو می‌دیدم بازم زمان برای دیدن همه‌شون کم می‌آوردم؛ اما الان با اکثر اون آدم‌ها ارتباطی ندارم و فقط ۲-۳ تا رفیق فابریک برام مونده و خانواده‌م! حتی یکی از دوستان صمیمیم رو از زندگیم حذف کردم!»

و روان‌درمان‌گرم در جواب بهم گفت: «Welcom To The Club 30» یعنی به کلاب ۳۰ساله‌ها خوش اومدی! جایی که دیگه همه‌چیز خیلی عمیق‌تره. قراره خیلی بیشتر از قبل بهمون خوش بگذره و رابطه‌های واقعی‌ داشته باشیم.

الان که دارم این متن رو می‌نویسم ۳ سال از ۳۰سالگی گذشته و این صادقانه‌ترین حرفی بود که شنیدم. سن روی ارتباطات تأثیر مستقیمی می‌ذاره؛ سطح کیفیت برات مهم‌تر ‌می‌شه تا کمیت. قراره به‌جای آزمون‌وخطا و خودآزمایی به خودشناسی برسیم؛ برای همین خیلی گلچین‌شده با آدم‌ها ارتباط می‌گیریم. از اینکه قراره ارتباطات محدودی داشته باشیم نگران نشیم؛ قراره اتفاق‌های قشنگ‌تری برا‌مون بیفته.

۶۰) اسراء امیرخانی، کارشناس تولید محتوا:

وقتی خواستم راجع به ارتباطات بنویسم، یاد یکی از جلسات با روان‌درمان‌گرم افتادم. اون روز دکترم بهم گفت: «یه خودکار و کاغذ بردار! اگه راست‌دستی با دست چپت بنویس: "سلام، خوبی؟ با من بازی می‌کنی؟"»

بعد گفت: «حالا به نوشته‌ت نگاه کن. انگار که یه بچه برات نامه نوشته. اون کودک درون توئه که ندیدیش، گاهی بهش سخت گرفتی، سرش داد کشیدی. حالا یه گوشه کز کرده ولی همچنان منتظرته و زیرچشمی حواسش بهت هست که نگاش کنی. انقدر غرق ارتباط با دنیای بیرون و آدم‌بزرگ‌های اطرافت شدی که یادت رفته اسرای درونت نیاز به توجه و مراقبت داره.

دنیای آدم‌بزرگ‌ها بهت ‌می‌گه بدو، بجنگ، لحظه‌ای توقف نکن. اما یادت باشه تو باید برای خودت هم وقت بذاری، اسرای درونت رو ببینی، کنارش بشینی و هم‌صحبتش بشی. خیلی زود می‌فهمی وقتی ارتباطت با خودت بهتره، زندگی و هم‌نشینی با بقیه هم، باکیفیت‌تر و قشنگ‌تره!»

۶۱) زینب وصال، مدیر بازاریابی دیجیتال:

شکل‌‌دادن و نگهداری ارتباط از پیچیده‌ترین و انرژی‌بَرترین فعالیت‌های انسانیه چون کیفیت ارتباطات خیلی به تجارب زیسته، فرهنگ‌ و پیش‌فرض‌های ذهنی ارسال‌کننده و دریافت‌کنندۀ پیام وابسته ا‌ست که من ازشون با کلیدواژۀ «کلید خصوصی یا کد» یاد می‌کنم.

وقتی تصمیم به ارسال پیامی می‌گیریم، ناخودآگاه پیام رو با کدهای خودمون کدگذاری می‌کنیم و دریافت‌کننده هم با کدهای خودش این پیام رو رمزگشایی می‌کنه. هرچی این‌ کدها پرت‌تر از همدیگه تعریف بشن، تفسیر پیام نامنطبق‌تر و سوءتفاهم‌ها بیشتر می‌شن. پیامی که نیت ارسالش رو داشتیم با ضریب خطای بالایی تفسیر ‌می‌شه.

«کمیت» و «کیفیت» تعاملات باعث می‌شن پیام‌ها با کدهای مشابه‌تری کدگذاری و رمزگشایی بشن و در نتیجه ضریب خطا کمتر ‌می‌شه. اما سختی نگه‌داری ارتباطات در اینه که کمیت تعاملات، آستانه‌ داره. وقتی میزان تعاملات از آستانه‌ش رد ‌می‌شه ا‌حتمال اینکه فرستنده و گیرندۀ پیام، متغیربودن انسان و شرایط رو نادیده بگیره و دیگه نبینه و نشنوه و مطابق پیش‌فرض‌های شکل‌گرفته‌شون ارسال و دریافت پیام کنن بیشتر ‌می‌شه.

اگه ارتباطی اهمیت داره همیشه باید حواس‌‌مون باشه انسان و شرایطش متغیر هستن و کد‌ها باید تنظیم بشن تا پیام‌ها‌مون منطبق بر نیت‌‌مون تفسیر بشن.

۶۲) سامه نجفی، کارشناس استراتژی:

آدم‌ها مجموعه‌ای از آموخته‌هاشونن؛ از همه مهم‌تر، الگوهایی که در خانواده یاد گرفتن. بنابراین، در ارتباط با هر آدمی فقط با یه نفر طرف نیستیم، بلکه عملاً با اعضای خانوادۀ اون آدم مثل پدر و مادرش هم طرفیم. به این می‌گن نظریۀ نظام خانواده (Family System Theory).

طبق این نظریه، بخش زیادی از دیدگاه‌های ما از نظام خانواده نشئت می‌گیره و مهم‌ترین سرچشمه‌‌ش هم ارزش‌ها و اعتقاداته. ارزش‌ها و اعتقادات مشخص می‌کنه چه چیزی برای ما مهمه. «بایدها» هم بر همین اساس در ما شکل می‌گیره.

بخشی از دشواری‌های ما در ارتباط با همدیگه به‌خاطر همین بایدهاست. اگه به این درک برسیم که بایدهای ما با بایدهای دیگران متفاوته، علت برخی رفتارها رو بهتر متوجه می‌شیم. پذیرش تفاوت‌ها به روان‌ترشدن ارتباط‌‌مون با همدیگه کمک می‌کنه و اصطکاک‌های بین‌مون رو کمتر. هرقدر پذیرش‌مون بیشتر باشه، ارتباط مؤثرتری با هم برقرار می‌کنیم و کمتر فرسوده می‌شیم.

۶۳) نگار پرتوآذر، کارشناس شبکه‌های اجتماعی:

«تخصص» شاید یکی از ستون‌های موفقیت باشه ولی سقف حرفه‌ای‌بودن روی مفهوم «مهارت» سواره؛ مفهومی‌ که اکتسابیه و با تمرین و استمرار ‌می‌شه به دستش آورد. مهارت، قدرت عجیبی داره برای ساختن ارتباط درست با دنیای اطراف.

موفق‌ترین آدم‌هایی که دیدم متخصص‌های بی‌رقیبی نبودن که لنگه نداشتن، بلکه تلاش‌گرای توقف‌ناپذیری بودن که از هر چیزی برای تقویت ارتباط بین خودشون‌ و هرآنچه به اون‌ها بستگی داشته استفاده می‌کردن.

۶۴) محدثه قدرت‌پور، علاقه‌مند به تولید محتوای بصری:

آره می‌دونم؛ شروع‌کردن همیشه سخته، به‌خصوص وقتی به‌عنوان یه تازه‌وارد می‌خواهیم وارد جمعی بشیم و گپی با همکاران‌‌مون بزنیم. ولی ‌می‌شه که همیشه منتظر نباشیم یکی دیگه شروع‌کنندۀ بحث باشه، یه بار هم که شده سعی کنیم ما یه بحثی رو شروع کنیم تا شاید بقیه هم ترغیب‌ شن که درباره‌ش صحبت کنن.

درسته که شروع‌کردن گفت‌وگو کار سختیه، ولی برای این کار ‌می‌تونیم از مسائل شخصی‌‌مون مثل دستاوردهای زندگی، هدف‌ها، دغدغه‌ها و... که اگه بقیه بدونن مشکلی برا‌مون پیش نمیاد شروع کنیم تا حس همدلی بیشتری به بقیه بدیم. این‌جوری نم‌نمک بقیه هم باها‌مون گرم می‌گیرن چون موقع بروزدادن واقعیت خود‌مون براشون حس اعتماد ایجاد کردیم.

۶۵) الناز ملاصالحی، علاقه‌مند به بازاریابی دیجیتال:

‌احتمالاً شنیدید که می‌گن «ما شبیه ۵نفری خواهیم شد که در دایرۀ نزدیک‌ترین افراد به ما هستن». پس وقتی محدودیت‌های مختلفی مثل زمان، پول، انرژی و... داریم باید خیلی حساب‌شده افراد داخل این دایره رو انتخاب کنیم.

گاهی به‌خاطر دلایل مختلف مثل واهمۀ ازدست‌دادن و... می‌ترسیم که از منطقۀ امن‌‌مون بیرون بیایم و بخواهیم با آدم‌های جدید ارتباط بگیریم و اون‌ها رو وارد این دایره کنیم.

باید تلاش کنیم در عصر فناوری برای شکل‌دادن یه ارتباط خوب از منطقۀ امن‌‌مون بیرون بیاییم و با ترس‌ها‌مون روبه‌رو بشیم و به‌نقل از صمد بهرنگی فقید: «شما زیادی فکر ‌می‌کنید، همه‌ا‌ش که نباید فکر کرد، راه که بیفتیم، ترسمان به‌کلی می‌ریزد.»

۶۶) ناهیرا افسرنیا، کارشناس ارشد شبکه‌های اجتماعی و نویسنده:

ارتباط ممکنه حول یه میز و چند تا لیوان قهوه شکل بگیره، ممکنه بین دو تا همکار توی محل کار اتفاق بیفته یا ممکنه توی شبکه‌های اجتماعی سراغ‌‌مون بیاد! ارتباطات توی جاهایی پیدا می‌شه که فکرش رو هم نمی‌کنیم؛ مهم اینه که از معاشرت با آدم‌ها لذت ببریم، برای پیشرفت شخصی‌‌مون از زاویه‌دید منحصربه‌فردشون استفاده کنیم و این ارتباط رو به پایداری برسونیم و نگه داریم.

انسان‌ها هرچقدر متفاوت‌تر از هم باشن، ارتباط بینشون جالب‌تر ‌می‌شه. می‌تونن از دنیاهای هم سر در بیارن، اطراف‌شون رو با عینک جدیدی ببینن و از تجربه‌های زیستی هم استفاده کنن. ‌مثلاً به ارتباط یه بازاریاب و یه برنامه‌نویس یا ارتباط بین کسی که توی دهۀ ۲۰سالگی‌ش زندگی می‌کنه با کسی که توی چهارمین دهۀ زندگیشه، فکر کنید! خیلی جالب ‌می‌شه‌ها!

خلاصه که به‌قول صائب تبریزی عزیز «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم» و توی هر جایی، دنبال ارتباطات انسانی بگردیم تا آدم بهتری باشیم.

۶۷) ساینا سالک، بازاریاب محتوایی:

همۀ ما دوست داریم با افراد مختلف جهان ارتباط‌های کاری یا دوستانه برقرار کنیم؛ ولی لازمه برقراری چنین ارتباط مؤثری شناخت فرهنگ‌هاست. مؤدب‌بودن توی هر فرهنگی قواعد خاصی داره که اگه بلد نباشیم باعث خراب‌شدن وجهۀ خود‌مون ‌می‌شه.

برای مثال، فشاردادن لب‌ها به همدیگه یه عادت انگلیسیه! انگلیسی‌ها با این روش سعی ‌می‌کنن به بقیه نشون بدن که روی احساسات‌شون تسلط کامل دارن. وقتی در سال ۱۹۹۷ شاهدخت ولز، دایانا (Diana, Princess of Wales) فوت کرد و شاهزاده‌های مختلف مثل دوک ادینبرو (Prince Philip)، چارلز سوم (Charles III)، هری (Prince Harry) و ویلیام (William) پشت سر تابوت قدم برمی‌داشتن، همگی لب‌هاشون رو به هم فشار داده بودن. این حرکت برای خیلی از غیرانگلیسی‌هایی که عادت به ابراز ناراحتی تو چنین شرایطی داشتن، به‌معنی بی‌تفاوتی اون اشخاص نسبت به مرگ دایانا بود!

پس موقع برقراری ارتباط با فرهنگ‌های مختلف ‌حتماً قواعد جزئی فرهنگی منطقه رو بشناسیم؛ همچنین دربارۀ فرهنگ خود‌مون هم توضیح بدیم که سوءتفاهمی پیش نیاد.

۶۸) دیبا جمشیدیان، مدیر محصول:

هر آدمی مثل یه سرزمینِ ناشناخته است. چیزی که باعث ‌می‌شه بتونیم به سرزمین‌شون پا بذاریم، بشناسیم‌شون، از اون‌ها بیاموزیم، برای رشدکردن کمک بگیریم یا شاید گاهی نیازها‌مون رو رفع کنیم پل‌های بین‌مونه که بهم ارتباط‌‌مون می‌ده.

این پل‌ها گاهی با یه نگاه، لبخند یا احساسات عمیق‌تر مثل هم‌نوع‌دوستی و کمک به همدیگه ایجاد می‌شن... هرچی تعداد پل‌های بیشتری به سرزمین‌های ناشناختۀ آدم‌ها بزنیم یا بتونیم بین آدم‌های دیگه پل بزنیم احتمال اینکه مسیر پیشرفت‌‌مون هموارتر باشه بیشتره.

فقط باید یاد‌مون باشه، این پل‌ها از جنس احساسات عمیق انسانی هستند و به رسیدگی نیاز دارن، پس باید پل‌های روابط‌‌مون رو با استحکام بسازیم.

۶۹) فاطمه بیاتی، بازاریاب دیجیتال:

همۀ ما هر روز داریم برای به‌دست‌آوردن‌های بیشتر می‌جنگیم تا شاید ته تهش احساس بهتری به خودمون، دستاوردها‌مون و تلاش‌ها‌مون داشته باشیم اما راستش فهمیدم آدم‌هایی که روی ارتباطات‌شون سرمایه‌گذاری ‌می‌کنن اون احساس ‌خوش‌حالی و خوشبختی رو بیشتر از بقیه دارن و به‌اندازۀ تک‌تک آدم‌هایی که بهشون فرصت دوستی و ارتباط دادن، دنیاشون وسیع‌تر شده!

هر ارتباط، یه پنجره به دنیاهای جدیده. اون‌ها فرصت پیدا ‌می‌کنن که دنیا و موضوعات مختلف رو از دیدگاه آدم‌هایی که باهاشون در ارتباطن ببینن و به درک و شناخت عمیق‌تری برسن و از دانسته‌های متفاوت اغنا بشن! شاید گاهی بهتر باشه ما به آدم‌ها و ارتباطات بالقوه‌ای که ‌می‌تونیم برای تعالی خود‌مون داشته باشیم طور دیگه‌ای نگاه کنیم و بهشون زمان اختصاص بدیم.

۷۰) سارا میرکمالی، دوستدار بازاریابی محتوایی:

برقراری ارتباطات مؤثر در زندگی ما بسیار تعیین‌کننده است. وقتی با آدم‌های مختلف آشنا می‌شیم و با اون‌ها ارتباط برقرار می‌کنیم، با انواع شخصیت‌ها، باورها و نظرات دوستانی آشنا می‌شیم که پیش از این ندیده بودیم. این برام جذابه چون باور دارم برقراری روابط با آدم‌ها یه هنره، مثل نقاشی‌کشیدن یا آوازخوندن؛ همون‌قدر ارزشمند، همون‌قدر سرنوشت‌ساز.

هر آدم یه اثر هنریه، یه خلاقیت نهفته، یه صدای شنیده‌نشده و گمون می‌کنم حضور هیچ شخصی تو زندگی ما بی‌دلیل نیست.

فکر می‌کنم شناختن آدم‌ها هنره و این هنر نه‌تنها به بهترشدن ‌زندگی‌مون، بلکه به بهتر پیش‌رفتن کار و زندگی اجتماعی ما کمک می‌کنه. کلماتی که می‌نویسیم یا به زبون میاریم، عصاره‌ای از شخصیت‌ ما، مهارت‌ها، توانایی‌ها، هیجانات، عواطف و احساسات، شکست‌ها و ضعف‌های ما هستن که با کلمات، اون‌ها رو به دیگران منتقل می‌کنیم.

پس خیلی مهمه که در ارتباط با دیگران، درست‌ترین کلمات رو استفاده کنیم، جملاتی که بیشتر از هر چیزی شبیه به ما و نمایندۀ طرز فکر و خواسته‌های ما هستند. ارتباط با دوستانی که هیچ‌وقت نمی‌شناختم برام یه ثمرۀ خوش‌طعم به ارمغان میاره که یه نکتۀ کلیدی برای داشتن زندگی بهتره.

۷۱) هدیه بکایی، کارشناس بازاریابی شبکه‌های اجتماعی:

بعضی وقت‌ها پازل زندگی جوری چیده ‌می‌شه که افرادی میان توی ‌زندگی‌‌مون و ارتباط تازه‌ای شکل می‌گیره. رفته‌رفته انقدر این ارتباط نزدیک ‌می‌شه و خوب و دل‌چسبه که با خود‌مون می‌گیم «حیف که زودتر پیداش نکرده بودیم و چقدر جاش توی ‌زندگی‌‌مون خالی بود.» از طرف دیگه اگه اعتقاد داشته باشیم که اتفاق‌های ‌زندگی‌‌مون هرکدوم به وقتش رخ می‌ده، ‌خوش‌حالیم که الان تو ‌زندگی‌‌مون همچین فردی رو داریم.

من این شانس رو داشتم که همچین دوست درجه‌یکی سروکله‌ش توی زندگیم پیدا بشه و تأثیرات مثبتی در ابعاد مختلف زندگیم بذاره. ازش ممنونم و حتی اگه روزی به هر دلیلی نزدیک هم نباشیم تا همیشه توی ذهن و قلبم موندگاره و براتون از این روابط آرزو می‌کنم. اخیراً یه جملۀ قشنگی از جمال ثریا خوندم که می‌گفت: «کسانی را که در روحمان گل می‌کارند، کجای دلمان بگذاریم که خوب نگهشان داریم؟»

۷۲) رویا ترابی، دانشجوی تکنیک‌های رسانه‌ای برای کسب‌وکارها (Media Techniques for Business):

احتمالاً همه یه رفیق داریم که اگه تا فردای به اتمام رسیدن تاریخ انقضای جهان به هم بگیم «حتماً هماهنگ می‌کنیم یه برنامه بذاریم» این اتفاق نمیفته. دلیلش هم الزاماً وقت نداشتن یا هر توجیه دیگه‌ای نیست. حقیقت اینه که ارتباط با اون آدم تأثیری توی زندگی‌مون نداره.

از نظر من، رفاقت یعنی طرفین به همدیگه یه چیزی اضافه کنن؛ با هم بخندن، از هم یاد بگیرن، تو لحظات مهم زندگی کنار هم باشن یا لحظات بی‌اهمیت زندگی‌شون رو با هم به بطالت بگذرونن. شاید فشار زندگی بهشون اجازه نده زیاد همدیگه رو ببینن، ولی همیشه می‌دونن که یه حرفی برای گفتن دارن؛ از عبث‌ترین مکالمه‌ی دنیا، تا نقد و بررسی علمی‌ترین فکت ۲ قرن اخیر (که اون هم باز در نهایت ممکنه به عبث‌ترین مکالمه‌ی دنیا ختم شه). خلاصه اگر رابطه‌ی دوستانه‌ای دارید که بهتون چیزی اضافه نمی‌کنه، بهتره قبل از فرارسیدن تاریخ انقضای جهان، بپذیرید که «هماهنگ» نمی‌شه.

۷۳) صدف قربانی‌فر، کارشناس بازاریابی دیجیتال:

وجود مفهومی به نام «امنیت» در ارتباطات باعث ‌می‌شه کیفیت اون رابطه بره بالا چون آدم‌ها جسارت ابرازشون بیشتر ‌می‌شه. اما شاید فکر کنیم از نظر خود‌مون ما آدم امنی هستیم ولی دیگران در بعضی شرایط با در نظرگرفتن فاکتورهای مختلف ما رو در دایرۀ امنیت خودشون قرار نمی‌دن و ارتباط‌شون رو در لایۀ دورتر باقی می‌ذارن و یا حتی قطع ‌می‌کنن..

هر ارتباطی نیاز به توجه به عوامل مختلف داره تا شناخت‌ آدم‌ها از هم دیگه بیشتر بشه و اعتماد دوطرفه به وجود بیاد. اگه این‌طور نباشه، اون ارتباط نه پایداره و نه به کیفیت زندگی ما چیزی اضافه می‌کنه که در ادامه به ۲ تا از شاخص‌های مهمی که برای ایجاد حس امنیت توی ارتباطاتم کمک کرده اشاره می‌کنم:
۱) در ارتباط با هر آدمی فاصله یا همون حریم رو درک کنیم و به هم دیگه فضا بدیم.
۲) در صمیمی‌شدن عجله نداشته باشیم و بذاریم گذر زمان کمک‌‌مون کنه.

۷۴) شمیم حسینی؛ طراح گرافیک:

دوست‌هام می‌گن من خیلی آدم اجتماعی‌ای هستم؛ اما خودم این‌طور فکر نمی‌کنم، چون معتقدم ارتباط‌گرفتن کار هرکسی نیست. ولی تو همین دایرۀ ارتباطی محدودی که دارم یاد گرفتم که راجع به همه‌چیز حرف‌زدن، نظردادن و بودن‌های نامتناهی اسمش ارتباط‌گرفتن نیست، ارتباط یه گفت‌وگوی دیالوگه نه مونولوگ!

خیلی وقت‌ها طرف مقابل‌‌مون فقط نیاز به شنیده‌شدن داره، نیاز به بودن در کنارش و اینکه مطمئن بشه که شنیده و درک می‌شه. چه‌بسا آدم‌هایی که همیشه توی ‌زندگی‌مون حضور داشته باشن که ما بهشون اجازه نمی‌دیم حرف بزنن، اون هم برای اینکه نمی‌شه روی حرف‌شون حساب باز کرد. پس بهتره به‌جای ارتباط‌های مونولوگی، تمرکز‌مون رو بذاریم روی پیدایش و بهبود روابط دیالوگی.

۷۵) سارینا عمادی، کارشناس بازاریابی محتوایی:

درون‌گرابودن توی زندگی شخصی و مخصوصاً کاری برام محدودیت‌هایی ایجاد کرده. برای همین تصمیم گرفتم که مقابلش بایستم. چند وقت پیش وقتی برای حل یه مشکل کاری هیچ راهی جز صحبت‌کردن با تلفن نداشتم، با ترس‌ولرز تلفن رو برداشتم. شاید عجیب باشه، اما بعد از صحبت با پشتیبانی یه سازمان دولتی که اون هم گفت‌وگوی چندان خوبی نبود، حس خیلی متفاوت و سبکی رو تجربه کردم.

این اولین قدمی بود که به‌سمت برقراری ارتباط با افراد جدید ولو در حد پشتیبانی یه سازمانی دولتی برداشتم. شاید اگه کمبود اعتمادبه‌نفس و ترس از خراب‌شدن مکالمه نبود، خیلی وقت پیش این کار رو انجام داده بودم. گاهی‌ این عوامل ‌می‌تونه جزو دلایل مهمی باشه که قدمی به‌سمت جلو برنداریم و همیشه در حسرت انجامش بمونیم. برداشتن یه قدم بهتر از یک‌جاموندنه.

۷۶) طلیعه صابری، کارشناس شبکه‌های اجتماعی:

یکی از چالش‌های بزرگ زندگی برای شخص درون‌گرایی مثل من، ارتباطاته! این موضوع رو وقتی فهمیدم که اولین بار، پام رو تو دانشکدۀ ارتباطات گذاشتم و قرار بود ۴ سال با این رشته سر کنم، یعنی دقیقاً رشته و حرفه‌ام قطب مخالف زندگی شخصیمه!

یادمه اولین بار که به‌عنوان خبرنگار وارد بازار کار شدم، در طول چند ماه، فقط یه ‌بار وارد ناهارخوری شدم. برام سخت بود ولی این سختی چیزهایی خوبی بهم یاد داد؛ اینکه حل تعارضات توی ارتباط خودم با خودم، ‌می‌تونه ارتباط مؤثرتری با دیگران برام بسازه. اگه خود‌مون رو بشناسیم، می‌تونیم دیگران رو بهتر درک کنیم، این پایۀ ایجاد ارتباط مؤثره.

۷۷) مهسا کریمی، کارشناس بازاریابی دیجیتال:

لازمۀ وجودی هر انسانی ارتباط‌گرفتنه. حتی اون شخص درون‌گرایی که خیلی‌ها فکر ‌می‌کنن ارتباط نمی‌گیره یا در واقعیت خیلی کم با افراد دیگه ارتباط برقرار می‌کنه با چیزی مثل نوشتن کتاب و دل‌نوشته و مقاله یا طراحی یه اثر هنری ارتباط برقرار می‌کنه، گاهی از طریق ساختن چیزی راه ارتباطی خودش رو با دنیا ایجاد می‌کنه اما مدل ارتباطیش فرق می‌کنه.

اما از این‌ها که بگذریم، بدون ارتباط‌گرفتن ما انسان‌ها خیلی تنهاییم و تنهایی رشدکردن سخته یا شاید باید بگم واقعاً نشدنیه. نیاز داریم ‌با هم در تعامل باشیم تا از هم یاد بگیریم ‌با هم رشد کنیم با هم شاد باشیم در غم‌ها و سختی‌ها کنار هم باشیم تا با همدیگه و در کنار هم دنیای بهتری بسازیم.

۷۸) فاطمه آهنگری، محتواپیشه‌‌:

بخشی از یادگیری، پیشرفت و حتی ‌خوش‌حالی هر آدمی در گرو ارتباط با دیگرانه؛ البته ارتباط سالم. اما بهتره در ارتباط‌گرفتن با دیگران این نکته رو یاد‌مون باشه که آدم‌ها با هم متفاوتن و دربارۀ هر موضوعی می‌تونن طرز فکر مختلفی داشته باشن. پس تا زمانی که نظرها، حرف‌ها یا رفتارهاشون برای ما ضرری ایجاد نکنه، نباید ازشون ناراحت بشیم و ارتباط رو برای همیشه قطع کنیم.

برای آدم‌های درون‌گرا‌یی مثل من سریع ارتباط برقرار‌کردن با دیگران خیلی کار آسونی نیست و بیشتر تمایل دارم ‌مثلاً شنوندۀ خوبی باشم که گاهی این موضوع باعث برداشت‌های اشتباهی از رفتار‌هام ‌می‌شه. حتی برای افرادی که برون‌گرا هستن گاهی برقراری ارتباط صمیمانه، سوءتفاهم ایجاد می‌کنه. پس خوبه که توی هر نوع ارتباطی، کمی از شخصیت‌های مختلف شناخت داشته باشیم تا بتونیم ارتباط سالمی بسازیم.

۷۹) فائزه اسدی، سرپرست بازاریابی شبکه‌های اجتماعی:

موضوع ارتباطات برای من درون‌گرا همیشه زنگ خطر و جزو کارهای سخت روزگار بوده. برای همین خودم رو در این موضوع مهم صاحب‌نظر نمی‌دونم. اما طی چند ماه گذشته و در راستای تلاشم برای ایجاد ارتباطات، تجربه‌ای رو کسب کردم: «اگه می‌خوام ارتباطی رو شکل بدم، اون ارتباط از صمیم قلبم باشه و ازش حس مثبتی بگیرم، یعنی خودم رو ملزم نکنم به اینکه بخواهم با همه ارتباط خوب و عالی داشته باشم.»

نتیجۀ دیگه‌ای که گرفتم، این بود که مطمئنم شم پیامم در ارتباط با فرد مقابل به‌درستی منتقل شده باشه، مخصوصاً در مسائل کاری عدم انتقال درست پیام و در ادامه عدم دریافت صحیح پیام ‌می‌تونه‌ چالش‌زا باشه و بهتره با انتخاب جملات ساده از اینکه مخاطب منظور ما رو به‌درستی دریافت کرده، اطمینان پیدا کنیم.

۸۰) مائده عابدینی، مدیر شبکه‌های اجتماعی:

بحث ارتباطات برای ما درون‌گراها متفاوته. از این لحاظ که خیلی به ارتباطات گسترده تمایل نداریم. عوضش برا‌مون مهمه اندک ارتباطات‌مون باکیفیت باشه؛ حتی ارتباط با خودمون. من از خلوت خودم انرژی می‌گیرم. هیچ‌وقت حوصله‌م سر نمی‌ره. برای خوش‌گذروندن به حضور آدم‌های دیگه نیاز ندارم. به این نتیجه رسیدم اولین و مهم‌ترین چیزی که باید باهاش ارتباط درستی برقرار کنم خودمم. طبیعیه که توی اولین ارتباط‌های جدی با خودمون، دچار چالش بشیم.

مثلاً یه سری رفتارهای اشتباه‌مون رو گردن نگیریم، سعی کنیم دستاوردها‌مون رو الکی بزرگ جلوه بدیم یا برعکس، زور بزنیم که تلاش‌ها‌مون رو بی‌ارزش نشون بدیم. مثل کار با ChatGPT می‌مونه؛ یه کم طول می‌کشه یاد بگیریم چی رو چطوری بپرسیم که به جواب درستی برسیم؛ اما بعد از یه مدت که دیالوگ‌های درستی بین ما و خود‌مون ردوبدل شد، اتفاق قشنگی میفته.

مثلاً متوجه می‌شیم:
• درون‌گرا هستیم نه خجالتی.
• جزئی‌نگر هستیم نه وسواسی.
• اهمال‌کار هستیم نه تنبل.
• منتقد هستیم نه ایرادگیر.

۸۱) نجمه فلاحیان، کارشناس بازاریابی دیجیتال:

برای بعضی از آدم‌ها مثل خودم داشتن ارتباطات گسترده مثل ارتباط با آدم‌ها توی فضای مجازی یا شبکه‌سازی توی یه رویداد خیلی سخته شاید چون درون‌گرا هستم. این یه ویژگی فردیه و چیز بدی نیست اما بدون ارتباط‌گرفتن، خود‌مون رو از معاشرت با آدم‌های جذابی محروم می‌کنیم که می‌تونستن بهترین دوست‌ها‌مون باشن یا بزرگ‌ترین کارها رو باهاشون انجام بدیم اما الان از وجود ما بی‌خبرن.

باید به خود‌مون فرصت بدیم فضاهای بیشتری رو تجربه کنیم؛ فضاهایی که ‌می‌شه مدت طولانی‌تری با آدم‌ها در ارتباط بود مثل بودن توی محیط‌های کاری جدید یا کلا‌س‌های مختلف. ‌می‌شه حتی از کمک‌کردن به آدم‌ها و جواب‌دادن به سؤالات‌شون توی محل کار و کلاس یا فضای مجازی شروع کنیم. نظرات‌‌مون رو توی کلاس و محل کار به اشتراک بذاریم تا شانس کشف آدم‌های دیگه رو هم به دست بیاریم.

۸۲) مینا صاحبی، کارشناس پرفورمنس مارکتینگ:

ارتباطات در فضاهای اجتماعی در واقع ایجاد بستری همراه با اعتماد و احساس نیاز به تبادل اطلاعات و گاهی عاطفی بوده و رویکردهای من در فضای دیجیتال با توجه به اثرگذاری بالا در دایرۀ ارتباطاتم به این مسیر شکل خاصی داده، طوری که از بازخورد سطحی‌ترین تا عمیق‌ترین این ارتباطات برایم مجموعه‌ای از نتایج داشته است که در ادامه مسیر شخصی چه در زندگی و چه در کار اثرگذار بوده است.

۸۳) متینه ایقایی، کپی‌رایتر:

توی دورۀ اول زندگیم فکر ‌می‌کردم به‌عنوان یه آدم درون‌گرا و احساساتی، قرار نیست توی تأثیرگذاشتن روی بقیه، فروش یا کارهایی که نیاز به منطق دارن خوب عمل کنم. اما دورۀ دوم زندگی من از جایی شروع شد که فهمیدم تست MBTI برای خیلی از روان‌شناس‌ها معتبر نیست!

این مسئله باعث شد روی خودم و بقیه برچسب‌هایی نزنم که باورش کنن. حالا خودم رو ۴ تا حرف پشت هم نمی‌بینم، خیلی ساده‌تر با آدم‌هایی که به نظرم تو سیارۀ دیگه‌ای زندگی ‌می‌کنن تعامل دارم.

درون‌گرایی و برون‌گرایی، احساسی یا منطقی و هر صفت دیگه‌ای ما رو به یه جامعۀ کوچک وصل و از بقیۀ دور‌مون می‌کنه. شاید توی مشاورۀ ازدواج این تست‌ها به درد بخورن، ولی توی بقیه موقعیت‌ها فقط یه دیوار نامرئی می‌کشن بین ما با آدم‌هایی که لزوماً شبیه‌‌مون نیستن.

۸۴) رومینا حیدری، تصویرگر:

اگه آدم شوخ‌طبعی هستید بهتون تبریک می‌گم، چون شما یکی از مؤثرترین ابزارهای برقراری ارتباط رو در اختیار دارید. خیلی‌ها می‌گن که طنز جایگاهی تو محیط‌های جدی یا محیط کار نداره، اما شوخ‌طبعی ‌می‌تونه کمک کنه کاراکتر شما و کلام‌تون توی ذهن آدم‌ها موندگارتر بشه.

شوخی‌کردن خیلی عمیق‌تر از فقط خندوندن آدم‌هاست، کافیه مخاطب‌تون، محتوا، محیط و فضای بینشون رو درک کنید تا در زمان درست داستانی رو که برای گفتن دارید یا نکته‌ای که برای رسوندن تو ذهن‌تون هست با چاشنی طنز همراه کنید و ببینید چطور این ابزار ساده به ارتباط بیشتر با مخاطب کمک می‌کنه، چقدر تنش و استرس رو کاهش می‌ده و از همه مهم‌تر؛ کمک می‌کنه دیگران موضوعات رو از دیدگاه ما ببینن و درک کنن.

۸۵) نادیا معارف‌وند، مدیر بازاریابی دیجیتال:

خوشبختانه یا متأسفانه، انسان موجودیه اجتماعی و نیاز داره با دیگران در ارتباط باشه. ارتباطات بخش مهمی از زندگی شخصی و کاری‌‌مون رو تشکیل می‌ده و تبادل اطلاعات، ایده‌ها، افکار و احساسات بین چند نفر، نقش مهمی در ایجاد روابط و البته حل تعارض و در نهایت دستیابی به موفقیت‌های فردی یا جمعی داره.

به همون اندازه که در مسیر ساخت ارتباطات سالم کاری یا شخصی، منطقی فکرکردن و تصمیم‌گرفتن ضروریه، به همون اندازه درنظرگرفتن احساسات آدم‌ها در ارتباط باهاشون مهمه. خوبه که در روابط‌‌مون سعی کنیم عواطف دیگران رو هم در نظر بگیریم و تفاوت‌ها رو درک کنیم، تا بتونیم با هم ‌خوش‌حال‌تر و موفق‌تر باشیم.

۸۶) مهشید محمدی، کارشناس تولید محتوای متنی:

گاهی وسط جلسه، مصاحبۀ کاری یا هر گفت‌وگویی، گیر می‌کنیم زیر بار کلمات و کلی حرف روی دوش‌‌مون سنگینی می‌کنه. این لحظات واقعاً سخته! کلمات قدرت دارن و طرف مقابل می‌دونه چطور گیر‌مون بندازه که راه فراری نداشته باشیم! کارهایی که کردیم یا نکردیم می‌خوره به اسم‌‌مون و برای فرار از اون جو سنگین، تمام موارد رو گردن می‌گیریم. این دقیقاً همون لحظۀ طلاییه که باید میز رو بچرخونیم.

بازی رومیزی اونو (Uno)،‌ یه کارت داره که دو فلش در جهات مخالف روی اون هک شده. هر وقت این کارت بیاد وسط، بازی به‌نفع کسی که اون رو انداخته می‌چرخه. حالا عملکرد Turn the table هم همین‌طوره و پیداکردن فرصت مناسب برای دست‌گرفتن اوضاع، مهم‌ترین نکته است.

زمان مناسب و استفاده از کلمات بجا و تأثیرگذار، جایگاه‌مون رو از پاسخ‌دهنده به پرسشگر تبدیل می‌کنه. اینکه با توجه به جو جلسهچطور و با چه روشی میز رو بچرخونیم، بستگی به خود‌مون داره!

۸۷) مریم جعفری، کارشناس و مشاور سئو:

یکی از دلایل اصلی پیشرفت من تعامل و ایجاد ارتباط با آدم‌هاست. معمولاً آدم‌هایی برام ارزشمند می‌شن که درجۀ بالایی از «انسانیت» رو در وجودشون می‌بینم. میزان انسانیت یه نفر رو باید از رفتار و تعامل اون فرد با دیگرانی سنجید که هیچ کاری براش نکردن یا نفع مستقیمی ندارن مثل نیروی خدماتی شرکت و گارسون‌ها، چون این افراد قبل از اینکه بخوان با جایگاه شغلی‌شون تعریف بشن، انسانن و این انسان‌ها در واقع عزیزها و دوست‌های یه عدۀ دیگه‌ای هستن.

به‌کمک همین انسان‌های اطراف‌مونه که ‌می‌تونیم رشد کنیم و به کمال برسیم. شاید تعداد این آدم‌ها تو زندگی هرکدوم از ما به تعداد انگشت‌های دست هم نرسه پس باید قدر این آدم‌های ناب ‌زندگی‌‌مون رو بدونیم.

۸۸) لیلا مهربخش، مدیر فروش:

مهم‌ترین کلید ارتباط، سکوته. یه لحظه از روتین‌ها و قراردادهایی که برا‌مون تعریف کردن خارج بشیم و ببینیم کجاها تونستیم بهترین ارتباط رو برقرار کنیم. البته این سکوت به‌معنای سکون نیست. اینکه موجودات بتونن فارغ از ارتباطات کلامی با هم وجه مشترک پیدا کنن و بعد یه جامعۀ کوچیک رو تشکیل بدن.

۸۹) سپیده امینی، توسعه‌دهندۀ کسب‌وکار:

شهامت‌داشتن شاید تنها مؤلفه‌ای باشه که کمک می‌کنه ارتباط‌‌مون رو با دیگران حفظ کنیم. شهامت خود بودن (حتی با یه رفتار اشتباه) چون آدم‌ها با ترس‌هاشون روابط رو سرد می‌کنن. اگه این تمایز رو در خود‌مون ایجاد کنیم، قوی‌ترین جاذبه رو برای ارتباط‌گرفتن با دیگران به وجود آوردیم.

۹۰) صباسادات موسوی، کارشناس بازاریابی محتوایی:

انقدر غرق دنیای «ارتباطات» شدیم که از اصل ‌زندگی‌‌مون جا موندیم.
• توی توییتر فعالیت می‌کنیم تا شناخته بشیم.
• اینستاگرام‌‌مون فعاله برای اینکه اگه کسی اسم‌‌مون رو جست‌وجو کرد، یه پیج جذاب و مخاطب‌پسند بیاد بالا.
• هفته‌ای یکی دو تا پست توی لینکدین می‌ذاریم تا خود‌مون رو فرد حرفه‌ای و متخصص معرفی کنیم.
• فلان دورهمی و سمینار رو شرکت می‌کنیم تا لینک‌سازی کنیم برای روز مبادا.
• و...

خب، مشکل کجاست؟ مشکل اینه که این چیزها به «اصل» ‌زندگی‌‌مون تبدیل شدن در حالی که قرار بود ابزاری باشن برای کسب علم و موفقیت. اگه توی کار‌مون موفق نباشیم، کتاب نخونیم و اخلاق و راه روش درستی نداشته باشیم، هیچ‌کدوم از این‌ها به درد نمی‌خورن.

برای اینکه حرفی برای زدن داشته باشیم، باید اول برای خود‌مون وقت بذاریم. روی اخلاق‌مون، ادب‌مون، علم‌‌مون و هزار و یه چیز دیگه وقت بذاریم... انقدر غرق پرزنت‌کردن خود‌مون شدیم که حواس‌‌مون نیست با ‌زندگی‌‌مون چی‌کار می‌کنیم. ارتباطات و لینک‌سازی و فعالیت مجازی خوبن، به‌شرطی که جای «اصول» ‌زندگی‌‌مون رو نگیرن و فقط ابزاری باشن برای رسیدن به هدف‌هامون.

۹۱) نسیم نوائی، مهندس شبکه‌های تلفن همراه:

ارتباطات، قلب تپندۀ موجودیت انسانه که ‌می‌تونه هم‌صحبتی با همکار حین استراحت باشه تا تماس تصویری با رفیقی فرسنگ‌ها دورتر، حتی نوشیدن یه فنجون قهوه توی همون کافۀ همیشگی با چاشنی صحبت‌ دربارۀ کاراکترهای موردعلاقۀ کتابی که می‌خونیم. روابط اگه درست و هم‌سو انتخاب بشن، ما رو به‌سمت هدف بزرگ‌تر هدایت ‌می‌کنن. به‌مرور بیشتر می‌فهمیم، بیشتر یاد می‌گیریم و بیشتر هم تلاش می‌کنیم.

یکی از نعمت‌های بزرگ زندگی من، داشتن ارتباطات گسترده است. شما رو هم تشویق می‌کنم به داشتن روابط گسترده و صدالبته سالم در سنین جوانی، چون باعث ‌می‌شه خود‌مون رو از میون هزار آینه بیرون بکشیم و بالاخره بدونیم چی می‌خواهیم. بقیۀ سال‌های عمر‌مون هم برای قشنگ‌ترشدن تصویر اون من تلاش می‌کنیم. قشنگه نه؟!

۹۲) پونه نجفی، مدیر داخلی و هماهنگ‌کننده:

آدام گرنت (Adam Grant) در کتاب بده و بستان ‌می‌گه: «تو دنیای تغییر شکل‌یافتۀ امروز، روزبه‌روز موفقیت بیشتر به نحوۀ تعامل ما با دیگران و شکل برقراری ارتباط با اطرافیان‌مون وابسته ‌می‌شه.»

حالا بعد از چندین سال تعامل و معاشرت با آدم‌های مختلف توی محیط کار و زندگی، عمیقاً به این نتیجه رسیدم که هرچقدر کمتر از دیگران انتظار داشته باشیم و بیشتر ببخشیم، بیشتر و بیشتر و بیشتر گیر‌مون میاد.

به تجربه دیدم که انگاری اساساً کسایی که دست بده دارن، بیشتر کسب ‌می‌کنن. این تجربۀ زیستۀ من نیست بلکه نظریه‌ایه که کیت فرازی (Keith Ferrazzi)، استاد شبکه‌سازی توی کتاب هرگز تنها نخورید ‌می‌گه: «بهتره قبل از اینکه بگیری، ببخشی.»

توی ارتباطات، همیشه به بخشنده‌ها بیشتر اعتماد می‌شه و این اولین پله برای رشد و پیشرفت‌شونه. وقتی تمرکز‌مون رو به‌جای «چی از این رابطه گیرم میاد» روی «چی ‌می‌تونم به این رابطه اضافه کنم؟» بذاریم، خیلی بیشتر از اونچه فکرش رو بکنیم کسب می‌کنیم و این کلید موفقیت توی دنیای امروزه.

۹۳) عاطفه گرامی، دیجیتال مارکتر:

«انتظارداشتن از بقیه» یکی از موضوعات اصلیه که اصولاً باعث ایجاد دردسر توی روابط‌مون ‌می‌شه. ‌مثلاً اینکه ما از دیگران انتظار داریم به‌شیوۀ خاصی رفتار کنن، از تمایل ما به کنترل‌کردن محیط اطراف‌مون میاد. ما تمایل داریم بتونیم پیش‌بینی کنیم که دیگران قراره چطوری رفتار کنن.

وقتی دیگران مطابق با انتظارات ما رفتار نمی‌کنن، ناراحت می‌شیم. این ناراحتی هم خود‌مون رو آزار می‌ده و هم باعث بروز مشکل بین ما و طرف مقابل‌مون ‌می‌شه. چطور این مشکل رو حل کنیم؟

یکی از بهترین راه‌حل‌هاش اینه که باید یاد‌مون باشه انتظاراتی که ما از دیگران داریم، باورهای ذهنی ما هستن. ما ‌می‌تونیم این باورها رو تغییر بدیم اما نمی‌تونیم اتفاقاتی رو که در دنیای بیرون پیش میاد کنترل کنیم.

پس بهتره انرژی‌مون رو روی مدیریت ذهن خود‌مون متمرکز کنیم چراکه به تجربه دیدم که اگه سطح انتظارات‌مون از همکاران، مدیران، دوستان و... رو پایین بیاریم می‌بینیم که روابط‌مون چقدر ساده‌تر و لذت‌بخش‌تر خواهد بود.

۹۴) تینا بدری، فعال حوزۀ بازاریابی:

یکی از مهم‌ترین کارهایی که برای با کیفیت‌ترکردن روابط‌مون باید انجام بدیم «اهمیت‌دادن به همدیگه» است. همۀ ما بعضی موقع‌ها اوضاع ناآرومی رو تجربه می‌کنیم، تمام تلاش‌مون رو به کار می‌گیریم تا کسی متوجه نشه، اما بالاخره رفتار‌مون و نگاه‌مون خبر از سِر درون می‌ده.

کاش ما آدم‌ها یاد بگیریم به اطرافیان‌مون توجه کنیم و فکر حال خوب‌شون باشیم. توجه‌کردن ملزومات خاصی نمی‌خواد، مثلاً می‌تونیم بگیم:
• اگه دوست داشته باشی ‌می‌تونیم ‌با هم حرف بزنیم.
• مشکلی برات پیش اومده؟ می‌تونم کمکت کنم؟
یا حتی با خرید یه ‌خوش‌حالی کوچیک که شاید قیمت خاصی هم نداشته باشه، حال آدم‌ها رو بهتر می‌کنه. یاد‌مون نره ممکنه یه روزی ما هم به توجه دیگران نیاز داشته باشیم.

۹۵) محدثه محبعلی، کارشناس سئو:

از بچگی تا حالا هیچ‌وقت دوست صمیمی نداشتم. من یه عالمه دوست دارم که میزان صمیمتم با همه‌شون در یه حده. دبیرستان که بودم تنها کسی که توی نیمکت تنها می‌‏نشست من بودم. فکر نکنید آدم گوشه‌گیری بودم، نه اصلاً! تنها می‏‌نشستم چون نمی‌دونستم پیش کی بشینم، همه رو دوست داشتم. تنهایی من برای هم‌کلاسی‏‌هام فایده داشت، هر وقت با هم دعواشون‌ می‌شد و قهر می‌کردن یکی‌شون می‌اومد پیش من. منم بعد از یه روز سعی ‌می‌کردم آشتی‌شون بدم و دوباره تنها می‌شدم.

هنوز هم دوست دارم با همۀ دوست‌هام ارتباط بگیرم اما الان با زمان مدرسه یه فرقی کرده چون بیشتر احساس تنهایی می‏‌کنم. دیگه خبری از قهر بین دو نفر و پادرمیونی من نیست! من همچنان عاشق ارتباط برقرار کردنم. دوست‌های جدید پیدا می‏‌کنم و به هر بهانه‌‏ای باهاشون حرف می‌‏زنم حتی شده با یه پیام. بعد این همه سال نتونستم خودم رو عوض کنم و ممکنه ساعت‏‌ها به اینکه چرا فلان دوستم به من زنگ نمی‌زنه فکر کنم!

۹۶) شهربانو بهادری، فعال حوزۀ بازاریابی و تبلیغات:

«بن‌بست» نتیجۀ هر ارتباطی بود که تجربه ‌می‌کردم. اولش همه‌چی خوب پیش می‌رفت، بعدش حالم بد می‌شد، چون حسابی تو اون ارتباط تحقیر و نادیده گرفته می‌شدم. این داستان تا جایی پیش می‌رفت که برای اینکه آدم‌ها رو از دست ندم، برای اینکه به هر قیمتی تأیید بگیرم عملاً دائماً مصرف می‌شدم!

تا اینکه فهمیدم اِشکال از ارتباط و آدم‌ها نیست، بلکه متهم اصلی «خودم» هستم، خودِ خودم! لحظه‌ای که باید می‌پذیرفتم مشکل از خودمه خیلی دردناک، سرد و بغض‌آلود بود. اما وقتی شروع کردم به ترمیم ارتباطم با خودم، به بهترین دوست خودم تبدیل شدم و بعد این صلح درونی باعث شد ارتباط‌های واقعی‌تر و باکیفیت‌تری رو تجربه کنم و برای بقیه هم دوست بهتر و موثرتری باشم.

۹۷) نیلوفر رشیدی، کارشناس سئو:

زمانی تونستم شنوندۀ بهتری باشم و زندگی در لحظۀ حال رو بهتر تجربه کنم که تنهایی زدم به دل طبیعت... بعدش انگار زندگی افتاد روی سرازیری و تونستم خودم، آدم‌ها و شرایط رو راحت‌تر بپذیرم.

فهمیدم زندگی ثابت نیست مثل رودخونه جاریه و تنها کاری که ‌می‌تونم انجام بدم لذت‌بردن از لحظۀ حاله. یکی از مهم‌ترین قدم‌های هر ارتباطی، اول ارتباط گرفتن با خودمونه بعد با دنیای بیرون. من با بودن در طبیعت، به درونم سفر کردم و ارتباط بهتری با خودم برقرار کردم.

۹۸) درسا رشتی، همیشه در حال یادگیری بازاریابی:

در جهانی زندگی می‌کنیم که سرعت رشد فناوری به‌شدت زیاده و بدون داشتن ارتباطات سازنده و کارا امکان پیشرفت و پیشبرد اهداف وجود نداره. انسان‌ها در سایۀ ارتباطاتی که با هم دارن، تجارب، دانش، طرز تفکر و آگاهی و بینش خودشون رو به هم منتقل ‌می‌کنن و می‌تونن باعث ارتقا یا نابودی هم بشن، اینکه کدوم حالت پیش بیاد، قطعاً به درجۀ آگاهی افراد بستگی داره که چقدر هوشمندانه، دایرۀ ارتباطات خودشون رو شکل بدن.

انگار که انسان‌ها از همون ابتدا میل به تشکیل اجتماعات و گروه داشتند و همیشه به‌دنبال ایجاد ارتباط در شکل‌های مختلف و با اهداف متفاوت بود‌ن. انتخاب جامعۀ دوستان، همکاران و انتخاب شریک مناسبی برای زندگی، همه و همه نشون‌دهندۀ این میل ذاتی به ایجاد ارتباطه!

۹۹) آزاده ناصری، کارشناس شبکه‌های اجتماعی:

به تجربه یاد گرفتیم که ارتباطات‌مون رو در هر قامتی حفظ کنیم اما دروغ چرا ما انگاری یاد نگرفتیم با خود‌مون ارتباط برقرار کنیم و حفظش کنیم! خیلی‌ها‌مون نمی‌دونیم بنیادی‌ترین رشتۀ ارتباطی ‌زندگی‌‌مون با خودمونه و سالم بودن این رابطه چقدر برا‌مون حیاتیه.

لازمه از خود‌مون غافل نشیم. با خود‌مون جلسه بذاریم، حرف‌هاش رو بشنویم و تحلیل کنیم، مدیریتش کنیم، باهاش به تفاهم برسیم و حالش رو بهینه کنیم و باید این یه روتین و روند همیشگی باشه. دایرۀ ارتباطات بزرگ و عمیق خیلی خوبه اما گاهی ما از مرکز دایره غافل می‌شیم و حتی بهش آسیب می‌زنیم.

واقعیت ماجرا اینه که مرکز دایره خودمونیم. قبل از هر چیزی باید با خود‌مون توی یه رابطۀ سالم، صلح‌آمیز و مسئولانه باشیم تا ارتباطات سالمی دور‌مون شکل بگیره، فرصت‌ها از دست‌مون نرن، چالش‌ها بهمون زور نگن و توان فکری‌‌مون هدر نره و از مرکز دایره دور نشیم، همین!

۱۰۰) مرضیه صائمی، مدیر بازاریابی دیجیتال:

یه بوسۀ ساده شروع اون رابطۀ کذایی بود که ناخواسته پای ما رو به این دنیا باز کرد. یه مهمون ناخونده که باید برای ادامه‌دادن، ارتباط‌داشتن رو یاد می‌گرفت!

باید یاد می‌گرفتیم چطوری با بعضی‌ها با زبان مادری رابطه برقرار کنیم؛ با بعضی‌ها با چشم‌هامون؛ با بعضی‌ها با دست‌هامون؛ با بعضی‌ها با روح‌‌مون؛ با بعضی‌ها کاری و با فاصله؛ با بعضی‌ها عاشقانه؛ با بعضی عارفانه؛ با بعضی‌ها آنلاین و دوردورانه؛ با بعضی‌ها هم نزدیک و کورکورانه؛ با بعضی سیاست‌مدارانه؛ با بعضی‌ها با حواس پنج‌گانه؛ با بعضی‌ها هم فقط استایل حس شش‌گانه و با بعضی هم با هیچ‌جا‌مون نشد رابطه‌ای برقرار کنیم!

لای «رابطه‌نماها» گیر می‌کنیم و هر بار یه تیکه از وجود‌مون کنده ‌می‌شه. این وسط خود‌مون رو فراموش می‌کنیم. همونی که‌می‌شد باهاش بهترین رابطه رو داشت... همونی که بیشتر از همه بلده باهات ارتباط بگیره رو یادت می‌ره! رابطه با خود‌مون تیکه‌تیکه ‌می‌شه و هیچ‌وقت نمی‌فهمیم چی پشت سر گذاشتیم و صد حیف اگه لحظۀ مرگت خود‌مون رو هم کنار‌مون نداشته باشیم. اون موقع است که بی‌ربط به دنیا اومدیم و بی‌رابطه از دنیا رفتیم... خودت رو دریاب!

۱۰۱) محبوبه خادمی، علاقه‌مند به خلق اتفاقات جدید:

وقتی صحبت از ارتباط ‌می‌شه انواع و اقسام افراد و مدل‌ها و راه‌ها جلوی چشم‌‌مون میاد. از شبکه‌های اجتماعی گرفته تا دورهمی‌ها و کلاب‌ها و جلسه‌های مختلف کاری و خانوادگی. ولی موردی که شاید هیچ‌وقت بهش توجه نکرده باشیم ارتباط با خودمونه؛ ارتباطی که کل زندگی ما به اون وابسته است، ولی اهمیت کمی برا‌مون داره یا حداقل خود‌مون فکر می‌کنیم که توی اون برهه و موقعیت ‌حتماً کسی دیگه واجب‌تر از خود‌مون هست. با این توجیه همیشه به روان و جسم و روح‌‌مون آسیب می‌زنیم.

از سال پیش تصمیم گرفتم که ارتباطم با خودم رو بیشتر کنم. خودم رو بذارم توی اولویت و دوست داشته باشم. دیگه مهم نیست دیگران چی راجع به من فکر ‌می‌کنن، من الان باید ارتباطی رو بسازم که سال‌ها پشت گوش انداخته بودم.

باید رابطه با خودم رو تقویت کنم و بهش بها بدم تا بتونه خلاق‌تر، مولدتر و شادتر باشه. امیدوارم دیگران هم این رو درک کنن و به این ارتباط احترام بذارن، چون قطعاً حسن‌های این ارتباط روی زندگی اون‌ها هم تأثیر می‌ذاره.

۱۰۲) مرجان چناری، کارشناس سئو:

در هر نوع ارتباطی، تفسیر‌مون از آدم‌ها و ماجراها، در حقیقت بازتاب دنیای درونی ماست. اگه دنیای درونی ما آکنده از خشم و نفرت و قضاوت باشه، به‌ا‌حتمال زیاد، آدم‌ها و رفتارهاشون هم در جهت خشم درون ما معنا پیدا می‌کنه.

اما اگه بتونیم صادقانه و بدون قضاوت این دنیای درون رو ببینیم و درک کنیم که رفتار امروز ما حاصل تجربه‌های تلخ دیروزه و خود‌مون رو با تموم نقص و کاستی‌هایی که داریم بپذیریم و دوست داشته باشیم و خود‌مون رو برای همۀ اشتباه‌های گذشته ببخشیم و این حق رو قائل بشیم که باز هم در آینده اشتباه خواهیم کرد، قطعاً ارتباط بهتری با آدم‌ها برقرار خواهیم کرد.

۱۰۳) یانا فومنی، بازاریاب و هنرمند کوله‌گرد:

نوشتن دربارۀ «ارتباط» عجیبه اون هم برای من که از وقتی که یادم میاد چالشم برقراری و محافظت از ارتباط‌ها بود. بعد از این همه مدت، فهمیدم یه چیزی هست که انسان توی عصر ارتباطات کم‌ترین میزان ارتباط رو باهاش داره: ارتباط با سیستم عصبی خودش (Nervous System).

یکی از سخت‌ترین نوع ارتباط ولی در عین حال دم‌دست‌ترین. بعد از اینکه با این قسمت درون‌مون ارتباط برقرار کردیم وارد دنیای جدیدی از ارتباطات می‌شیم.

۱۰۴) مریم فرزندی، مدیر بازاریابی شبکه‌های اجتماعی:

این محیط و آدم‌های اطراف ما نیستن که قراره بهمون قدرت بدن، بلکه این خود‌مون هستیم که به خود‌مون قدرت می‌دیم. این موضوع رو وقتی فهمیدم که تو روزهایی که با آشفتگی زیاد برای کسب قدرت و استقلال تلاش ‌می‌کردم و تصور ‌می‌کردم هر دو رو باید از خانواده‌م، دوست‌هام یا همکارانم بگیرم، فهمیدم جای اشتباهی دارم دنبال‌شون می‌گردم و قبل از هر چیز باید درون خودم پیداشون کنم. دقیقاً توی همون نقطه، سعی کردم خودم و خواسته‌هام رو باور کنم و اون موقع بود که تونستم اعتماد بیشتری رو به‌عنوان یه فرد مستقل، قوی و قابل‌اطمینان از اطرافیانم جلب کنم...

۱۰۵) زهرا ناظریه، فعال حوزۀ بازاریابی محتوایی:

برای برقراری ارتباط مناسب با دیگران، لازمه که اول رابطه‌‌مون با خود‌مون خوب باشه؛ خود‌مون رو بپذیریم و شنوندۀ خوبی برای خود‌مون باشیم. بعد اگه می‌خواهیم روابط عمومی خوبی داشته باشیم، با دقت به صحبت‌های طرف مقابل‌مون گوش بدیم و بهش اطمینان بدیم که در صورت لزوم حرف‌ها‌مون بین خود‌مون می‌مونه.

همیشه لازم نیست توی روابط به آدم‌ها مشاوره بدیم یا راهنمایی‌شون کنیم، گاهی آدم‌ها نیاز دارن که صرفاً شنیده بشن و چه خوب ‌می‌شه که موقع صحبت با ما احساس امنیت کنن. قبل از اینکه با آدم‌ها ارتباط بگیریم، خوبه که درباره‌شون اطلاعاتی به دست بیاریم تا زبان بدن و لحن مناسبی داشته باشیم. داشتن روابط عمومی قوی، مهارتیه که با تلاش و تمرین ‌می‌شه کسبش کرد.

۱۰۶) غزاله محبوبی‌نژاد، مدیر بازاریابی:

اولین و بدیهی‌ترین لازمۀ ارتباط،‌ توانایی گفت‌وگوکردنه و برای رسیدن به این هدف باید شنوندۀ خوبی باشیم. حالا چطوری باید بشنویم؟‌ دغدغه‌ها و مسائل فرد مقابل رو چه در کار و چه در زندگی بدون سوگیری گوش بدیم، سهم خود‌مون رو در هر معادله‌ای بپذیریم و در نهایت نتیجه‌گیری کنیم، بعد هم در کمال احترام و آرامش نتیجه‌مون رو به طرف مقابل اعلام کنیم.

تا زمانی که نتونیم بدون سوگیری با افراد ‌زندگی‌‌مون گفت‌وگو کنیم، نه‌فقط توی کار، بلکه توی روابط شخصی‌مون هم موفق نخواهیم شد.

۱۰۷) هلیا قویمی، سرپرست بازاریابی محتوایی:

ارتباطات برای من همه‌چیزه، چون همۀ انرژیِ زندگیم رو از ارتباطِ سالمی که با آدم‌های مختلف برقرار می‌کنم، به‌ دست میارم. معمولاً هیچ‌وقت آدم‌های اطرافم رو دسته‌بندی نمی‌کنم و تا جایی که ‌می‌تونم سعی می‌کنم با همه مدل آدمی (چه شبیه به خودم، چه مدل‌های دیگه) ارتباط خوبی برقرار کنم، افکارم رو باهاشون به ‌اشتراک بذارم و با جون‌ودل اون‌ها رو بشنوم، همین بهم حس رشد می‌ده.

تا وقتی که نتونیم با آدم‌ها با فرهنگ‌ها و افکار مختلف ارتباط مؤثری برقرار کنیم، نمی‌تونیم توی زندگی و کار‌مون رشد کنیم، چون ما آدم‌ها ذاتاً به این تعامل‌ها نیاز داریم. شاید بتونم بگم که ارتباط سالم ارتباطیه که دو طرف این ۴ ویژگی رو داشته باشن:
۱) شنوندۀ خوبی برای همدیگه باشن.
۲) برای بهتر فهمیدن صحبت‌های هم سؤال بپرسن.
۳) همۀ تمرکزشون رو به صحبت‌های طرف مقابل‌شون بِدن.
۴) حتی اگه با عقاید هم مخالف باشن، بهش احترام بذارن.

۱۰۸) مارال ترکمنی، بازاریاب دیجیتال:

زمانی ‌می‌تونیم رابطۀ شخصی یا کاری موفقی داشته باشیم که خوب گوش‌کردن رو یاد گرفته باشیم. شنوندۀ خوب بودن مهارتیه که کمک می‌کنه اطرافیان‌مون رو بهتر بشناسیم. شناخت دیگران مهمه چون یاد می‌گیریم توی شرایط مختلف، واکنش مناسبی بهشون نشون بدیم. با داشتن این مهارت، تو دنیای پُرمشغلۀ امروزی، ما به فردی تبدیل می‌شیم که ‌می‌شه باهاش حرف زد. همین ویژگی توجه دیگران رو به ما و حرف‌ها‌مون جلب می‌کنه.

یه لحظه فکر کنید. شما دوست دارید با کسی گفت‌وگو کنید که فقط حرف خودش رو می‌زنه یا کسی که سنجیده جواب حرف‌هاتون رو می‌ده؟

۱۰۹) هدی حسام‌الدینی، پرفورمنس مارکتر:

گوش‌دادن با شنیدن فرق داره! یادتون میاد وقتی دبستانی بودیم درس‌های فارسی رو سر کلاس روخوانی می‌کردیم، بعد معلم از یکی که حس می‌کرد حواسش نیست می‌خواست ادامه‌ش رو بخونه؟ این‌طور مواقع طرف که عموماً از شاگردهای شر و شیطون هم بود گیج می‌شد، یه کلماتی یادش بود؛ ولی نه دقیق و نهایتاً دست یاری به‌سمت نفر بغل‌دستی دراز می‌کرد تا بتونه جواب بده.

این شرایط بارها و بارها توی زندگی همه‌‌مون پیش اومده که حواس‌مون کاملاً جمع نبوده و یه کلیت دست‌وپاشکسته از شنیده‌ها‌مون رو به یاد داریم. فقط شنیدیم. برای اینکه بتونیم ارتباط مؤثر و کاملی با موضوع یا فرد برقرار کنیم و میزان همدلی‌‌مون بیشتر بشه، نیازه تا دقت و توجهمون رو در مکالمات بیشتر کنیم و بهتر گوش بدیم.

۱۱۰) هانیه فراست، کارشناس بازاریابی محتوایی و قصه‌گو:

یه ‌بار یکی از معلم‌هام بهم گفت: «بهترین قصه‌ها برای آدم‌هایی اتفاق می‌افتن که می‌تونن با جهان اطراف‌شون به‌خوبی ارتباط بگیرن و صدایِ جهان رو بشنون.» بعداً فهمیدم همین‌طوره؛ حرف‌زدن و ارتباط‌گرفتن با جمع، دقیقاً حسِ خلاقیت رو قلقلک می‌ده.

آدم‌ها می‌رن سینما، تلویزیون تماشا ‌می‌کنن، به برنامه‌های رادیویی گوش می‌دن، استوری‌های همدیگه رو لایک ‌می‌کنن ولی خیلی کم با هم حرف می‌ز‌نن. به‌قول پائولو کوئیلو (Paulo Coelho) «شاید روزی برسه ما آدم‌ها برگردیم به اون دوران که جنگجوها دور آتیش جمع می‌شدن و برای همدیگه قصه تعریف می‌کردن!»

۱۱۱) فائزه حاجی‌آبادی، مدیر بازاریابی محتوایی و سردبیر:

گاهی وقت‌ها از خودم می‌پرسم: مهم‌ترین دلیلت برای بودن در این شغل چیه فائزه؟ چی توی این کاره که بهت معنا می‌ده؟ وقتی خودت رو مرور می‌کنی برای کدوم بخش از لحظاتی که به کار گذشته، حس خوب رضایت باهات هست؟

و جوابش برای من فقط در این‌ها خلاصه ‌می‌شه: تلاشم برای درک چالش‌ها و کاستی‌های دیگران. همچنین ساختن یه رابطۀ انسانی توأم با مهر و مدارا با هم‌تیمی‌هام؛ به‌خصوص نویسنده‌ها.

فکر می‌کنم در رابطه‌هامون اگه اصل بر همدلی و درک متقابل باشه، باقی چیزها بیشتر اوقات به بهترین شکلِ خودشون پیش می‌رن.

۱۱۲) سوده محمدآبادی، طراح محصول و سرویس:

فعالیت ما آدم‌ها در شبکه‌های اجتماعی ‌می‌تونه تأثیر بسزایی در ارتباطات آینده‌مون داشته باشه. بخصوص توی این چند سال اخیر خیلی از کارفرماها بر اساس فعالیت‌ها و رفتار آدم‌ها توی همین فضا، چه رسمی و چه غیررسمی، بیشتر راجع به نوع خلق‌وخوی ما ذهنیت پیدا ‌می‌کنن و ترغیب می‌شن که با ما کار کنن یا نه، چون اطلاعاتی که در رسانه‌های اجتماعی پیدا ‌می‌کنن ‌می‌تونه شفاف‌تر بر تصمیمات اون‌ها حتی برای همکاری تأثیر بذاره.

خیلی از همکاری‌هایی که با افراد و تیم‌ها داشتم به‌واسطۀ همین فعالیت‌ها در شبکه‌های اجتماعی بوده و از بین این‌ها ارتباطات خیلی ارزشمندی حاصل شد، چه دوستی با افراد هم‌فکر خودم که از همین فضا به دوستی‌های حضوری کشید، چه همکاران و حتی شرکای کاری که من رو به‌واسطۀ فعالیتم و نوع نگرشم به کار و یادگیری مستمر و رفتارم تو شبکه‌های اجتماعی دیده بودند و ترغیب شده بودند به همکاری حرفه‌ای.

مهمه که ما از تأثیر فعالیت رسانه‌های اجتماعی بر ارتباطات آینده‌‌مون آگاه باشیم و از این پلتفرم‌ها با نگاه استراتژیک برای ایجاد حضور مثبت و حرفه‌ای استفاده کنیم.

۱۱۳) مهشید خانزاده، کارشناس شبکه‌های اجتماعی:

وقتی یه نفر رو در شبکه‌های اجتماعی پیدا می‌کنیم و می‌بینیم چند نفر از دوست‌ها‌‌مون دنبال‌شون می‌کنن، جمله‌ای که همون لحظه به ذهن‌مون میاد و برای همه‌‌مون ملموسه و قطعاً چندین بار گفتیم و شنیدیم اینه: «دنیا چقدر کوچیکه!»

با کمک شبکه‌های اجتماعی، همه با هم آشناییم و توی هر کدوم از این پلتفرم‌های آنلاین تعاملات مخصوص به خود‌مون رو داریم، خدا خیرشون بده بنیان‌گذاران عزیز و سایر دوستان مؤسس شبکه‌های اجتماعی رو که ما رو بیشتر از قبل به هم نزدیک‌ کردن.

۱۱۴) فائزه غفوری، مدیر ارتباطات بازاریابی:

قراردادن مشتری در مرکز همۀ برنامه‌های ارتباطی سازمان، راهی مطمئن برای کمک به رشد کسب‌وکاره. وقتی مشتری مهم‌ترین ‌می‌شه، بقیۀ چیزها سر جای خودشون قرار می‌گیرن. نگاه مشتری‌مدار (Customer Centric) نوعی فرهنگ ارتباطی در سازمان‌هاست. با این دید، همۀ کمپین‌های روابط عمومی حول مشتری می‌چرخه و اون‌ها حکم ستارۀ شمالی کسب‌وکار ما رو پیدا ‌می‌کنن.

برای اینکه بتونیم فرهنگ مشتری‌مداری رو در همۀ نقاط ارتباطی سازمان اجرا کنیم، باید دربارۀ مشتریان‌‌مون بیشتر بدونیم و تلاش همیشگی برای یادگیری نیاز‌ها و خواسته‌هاشون رو ادامه بدیم.

در نهایت، با ساخت ارتباط دوطرفه با مشتریان‌مون، نیازها و دغدغه‌های اون‌ها رو به درون کسب‌وکار میاریم. فرقی ‌نمی‌کنه راه‌حل رفع اون نیاز در کدوم تیم سازمان باشه، چون فرهنگ مشتری‌مداری انقدر توی سازمان ریشه کرده که همه برای بهبود ارتباط با مشتری، به تکاپو می‌افتن تا اون نیاز رو پاسخ بدن.

۱۱۵) مینا خدامی، علاقه‌مند به بازاریابی شبکه‌های اجتماعی:

حاشیه حاشیه حاشیه... خیلی مهمه که توی محیط کار با چه‌کسی ارتباط بگیریم. همون‌طور که همه‌‌مون ‌حتماً تجربه کردیم و می‌دونیم، محیط کار ‌می‌تونه در کنار انسان‌های سالم، انسان‌های سمی بسیاری رو در خودش جای بده؛ آدم‌هایی که علاقه‌مندن حاشیه بسازن و شما رو هم از اصل کار، بکشونن توی حاشیه‌ها.

اینکه ما بتونیم توی محیط کار با دیگران ارتباط مؤثر برقرار کنیم مهم و لازمه، اما باید حسابی حواس‌مون رو جمع کنیم که آدم‌های سمی رو از دایرۀ همکار به دایرۀ دوست وارد نکنیم، چون اون ‌وقت دیگه خود‌مون هم درگیر حاشیه شدیم.

تشخیص این‌جور آدم‌ها گاهی خیلی ساده‌ است و گاهی واقعاً سخت و زمان‌بره و موقعی می‌فهمیم که دیگه کار از کار گذشته، ولی جلوی ضرر رو از هر جا بگیریم منفعته. راستی! بعضی وقت‌ها مثل من می‌تونید توی خلوت خودتون، دقت کنید و ببینید خدای‌نکرده یه وقت خودتون به اون آدم سمی حاشیه‌پرور تبدیل نشده باشید...

۱۱۶) مهشید لطف‌الله خواجویی، مدیر فروش:

سال اول کاری سخت‌ترین کار برام تفکیک قائل‌شدن در برخورد‌ها بود و بعد از اکثر مذاکره‌ها حس بدی رو تجربه ‌می‌کردم. نمی‌دونستم آدم‌هایی که با عصبانیت باهام صحبت می‌کنن، به شخصیتم توهین می‌کنن یا به کارم.

اون موقع‌ها یه همکار فوق‌العاده داشتم که باتجربه‌تر از من بود و بهم گفت: «مهشید مراقب باش توی این دام‌ها نیفتی، این آدم‌ها به تو کاری ندارن و شخص تو رو خطاب قرار نمی‌دن. این فقط واکنش در لحظۀ اون‌ها به آیتم مطرح‌شده در جلسه است (که باز هم اشتباهه).»

منم این حرف رو آویزۀ گوشم کردم و پذیرش همین حرف سال‌هاست که در محیط‌های کاری مشغولم. این حرف همیشه درست و کاربردی بوده.

۱۱۷) نسترن ملکی، سرپرست بازاریابی دیجیتال:

برای ارتباط برقرارکردن با یه همکار عصبانی، مهمه که حرفه‌ای عمل کنیم، آرامش خود‌مون رو حفظ کنیم و هم‌دل باشیم.

در ادامه ۴ مرحله رو معرفی می‌کنم که کمک می‌کنه ارتباط مؤثر و کارآمدتری با همکار عصبانی برقرار کنیم:
۱) اول باید به همکار‌مون اجازه بدیم تا احساسات و نگرانی‌های خودش رو بدون اینکه صحبتش رو قطع کنیم بیان کنه و تا جایی که ‌می‌تونیم سعی کنیم دیدگاهش رو درک کنیم و احساساتش رو تصدیق.
۲) توی مرحلۀ بعد، از پاسخ‌دادن با عصبانیت یا پرخاشگری پرهیز کنیم و در عوض به‌شیوه‌ای آروم و حرفه‌ای جوابش رو بدیم. نفس عمیق بکشیم و سعی کنیم لحن‌مون خنثی باشه. از کلمۀ «من» برای بیان احساسات یا دیدگاه خود‌مون استفاده کنیم. برای مثال، «من درک می‌کنم که تو ناراحتی، اما احساس می‌کنم باید راه‌حلی پیدا کنیم که مفید باشه.»
۳) بعد باید زمینه‌های مشترک رو پیدا کنیم: به‌دنبال زمینه‌های توافق یا اهداف مشترک باشیم و سعی کنیم بر یافتن راه‌حلی سودمند تمرکز کنیم.
۴) و در نهایت پس از گفت‌وگو، از همکار‌مون پیگیری کنیم تا مطمئن بشیم موضوع به‌خوبی حل شده.

۱۱۸) شیما شریفی، علاقه‌مند به تبلیغات دیجیتال:

توی ارتباط کاری دوست و دشمن وجود نداره، همه برای یه هدف مشترک کار می‌کنیم و همه ‌با هم «همکار» هستیم. هنر ما اینه که بتونیم با آدم‌ها که با مدل تربیتی و فرهنگ‌های مختلف بزرگ شدن، تعامل کنیم و ظرفیت‌هاشون رو به کار بگیریم، اگه نتونیم با آدم‌ها تعامل کنیم ‌احتمالاً کارهای تیمی به‌سختی جلو می‌ره یا کلاً جلو نمی‌ره.

۱۱۹) پریسا فخر، مدیر بازاریابی دیجیتال:

روابط یعنی سفر به درون، ما با ارتباط‌داشتن با افراد مختلف، به درون و دنیای افراد سفر می‌کنیم، تجربه‌های متفاوتی به دست میاریم، کلی مطلب یاد می‌گیریم و گاهی هم درد می‌کشیم. در کنار آدم‌ها در شرایط مختلف ویژگی‌های خوب و بد‌مون رو کشف می‌کنیم و خود‌مون رو ارتقا می‌دیم، روابط یعنی ما ‌با هم بهتریم.

۱۲۰) مهدیس یگانه، بازاریاب دیجیتال:

ارتباطات بین کارمند و رئیس، پیمانکار و کارفرما، همکارها و... روابط خیلی جالب و پر از چالش و بالا پایین هستن اما یه شکل دیگه از روابط که بر پایۀ کار شکل می‌گیره و خیلی هم جذابه، روابط آدم‌ها در فضای کار اشتراکیه.

توی این فضاها چون آدم‌ها اکثراً فریلنسرن با هر تخصص و حرفه یا تیم‌های استارتاپی هستن، ‌فضای رقابتی زیادی وجود نداره بلکه روابط بر پایۀ دوستی و انجام پروژه‌ها و کارهای مشترک و همکاری در سطح برابر شکل می‌گیره که همین‌ها باعث ایجاد فضایی دوستانه می‌شه تا حدی که بعد از یه مدت، تقریباً اون فضا رو مثل خونۀ خودشون می‌بینن و وابستگی زیادی به اون مکان و آدم‌هاش پیدا ‌می‌کنن.

این مدل وابستگی که بین کارمندان یه شرکت کمتر دیده می‌شه. یکی از فضاهایی که ‌می‌تونیم توش کلی دوست و همکار جدید پیدا کنیم همین فضاهای کار اشتراکیه.

۱۲۱) زهرا جولایی، فعال حوزۀ بازاریابی و برندینگ:

امکان نداره شما توی حوزۀ بازاریابی و فروش فعالیت کرده باشید و با یه طرف از این Bهای معروف سروکله نزده باشید، منظورم همون B2B‌ها و B2C‌ها و B2G‌هاست.

اگه الان می‌خواهید تو این حوزه‌ها فعالیت کنید، باید بگم نسلی که باهاش رو‌به‌رو هستیم فرای همۀ این Bها هستن یعنی اگه می‌خواهیم توی ذهن و قلب مشتریا‌ن‌مون موندگار بشیم باید قبل از همۀ این Bها، مفهوم H2H یعنی ارتباط دو انسان با یکدیگر (Human-to-Human) رو فراموش نکنیم.

حلقۀ مفقوده خیلی از کسب‌وکار‌ها فارغ از بزرگی و کوچیکی و نوع محصول و خدمات‌شون در گِرو همین دو تا H به‌ظاهر ساده است. پس یاد‌مون نره که ارتباطات هرچند نامشهود حرف اول رو در رستگاری کسب‌وکار‌مون می‌زنه.

۱۲۲) الهه قدیانلو، فعال حوزۀ بازاریابی دیجیتال:

یکی از ساده‌‍ترین راه‌های ارتباطی، گفت‌وگو و رفتارهای روزمرۀ زندگی ماست که در مواجهه با یکدیگر انجام می‌دیم که باعث ایجاد فضای دوستانه و دل‌نشین ‌می‌شه و ‌می‌تونه پایه‌های اصلی شکل‌گیری رابطه باشه. در واقع ارتباطات هدفمند و مؤثر به‌قدری در زندگی همۀ ما مهم و ارزشمند شده که امروزه انتخاب درصد بیشتری از ما برای ایجاد و حفظ روابط جدید، استفاده از فضا‌های دیجیتال به‌خصوص شبکه‌های اجتماعیه.

تولید محتوای تصویری، متنی، گرافیکی و ویدئویی بیشترین تأثیرگذاری رو بر روی حافظه مخاطب خواهد داشت و بی‌شک یکی از بهترین راه‌های تعامل و ارتباط در دنیای نوین است. جذابیت بروز شدن ارتباطات سنتی به ارتباطات دیجیتال در فضای مجازی این امکان رو به فعالان کسب‌وکار می‌ده که در کمترین زمان، ارتباطی مؤثر رو با مخاطبان خودشون داشته باشن.

۱۲۳) نیلوفر موجی، معمار تجربه:

وقتی صحبت از ارتباط و گفت‌وگو ‌می‌شه ذهن ما اول از همه می‌ره سمت ارتباط بین دو انسان؛ اما به‌نظر من مقولۀ ارتباط ‌می‌تونه فراتر از رابطۀ بین دو انسان دیده بشه. موقع طراحی تجربۀ کاربری، دیزاینر، تعاملات بین کاربر و سایت رو پیاده می‌کنه. توی معماری هم همین‌طور... سلسله تعاملاتی با محوریت انسان در فضاهایی با کاربری متفاوت دیزاین ‌می‌شه. ردپای این نوع رابطه رو ‌می‌شه «هر جایی» که یه طرفش انسانه، دید و بهش فکر کرد و بر اساس اون دیزاین کرد.

هر بنایی، جاییه برای گفت‌وگو؛ خیابون‌ها، میدون‌ها و ایستگاه‌های شهری، ما رو با طیف متفاوتی از رابطه روبه‌رو می‌کنه: تعامل مردم با اجتماع و حاکمیت. آدم‌ها تلاش ‌می‌کنن از طریق حضور در فضاهایی که برای شنیدن صداشون در شهر طراحی شده استفاده کنن؛ اما وقتی محلی برای اعتراض، که نوعی از گفت‌وگوئه، دیده نشده نباشه، هر کاری می‌کنن که حرف‌شون رو بزنن... مثل شعارنویسی روی آثار و بناهای ارزشمند!

گفت‌وگوها وقتی به نتیجه می‌رسن که دو طرف بتونن حرف‌شون رو بزنن و به‌معنای واقعی به دیگری گوش بدن. چه در مقام یه انسان، چه در مقیاس یه سایت یا جامعه.

۱۲۴) مهسا حامدی، کارشناس تولید محتوا:

مدیرها یا صاحبان کسب‌وکار باید تلاش کنن ارائۀ بازخورد مثبت رو بخشی از وظایف کاری روزمره‌شون بدونن، مخصوصاً برای کسب‌وکارهایی که نیروهای دورکار دارن یا کلاً دورکاری فعالیت ‌می‌کنن. نادیده‌گرفتن ارائۀ بازخورد مثبت از نحوۀ عملکرد اعضای تیم، منطقی نیست.

اگه تنها بازخوردی که یه فرد توی محیط کار دریافت می‌کنه، منفی باشه، به‌احتمال زیاد اون فرد، این بازخورد منفی رو یه جور غرزدن همیشگی کارفرما در نظر می‌گیره. این افراد احساس ‌می‌کنن که هیچ‌وقت ازشون قدردانی نمی‌شه. این بازخوردهای انتقادی فقط تضعیف روحیۀ کاری و انگیزۀ فرد رو به همراه داره. پس به‌جای اینکه همیشه دنبال دیدن و بولدکردن نقاط ضعف اعضای تیم‌مون باشیم، نقاط قوت اون‌ها رو هم ببینیم و هرازگاهی از تلاش‌هاشون برای پیشبرد اهداف کاری‌مون، قدردانی کنیم.

۱۲۵) فائزه قربانی، کارشناس بازاریابی دیجیتال:

شاید خیلی‌ها کتاب قورباغه رو قورت بده رو زرد بدونن ولی ‌می‌شه به هر کتاب زردی فرصت داد که حداقل یه بار ورق زده بشه. ‌مثلاً همین کتاب به‌ظاهر زرد تفکر جالبی رو مطرح می‌کنه که من توی زندگی خودم اجراییش کردم و دیدم نه، واقعاً جوابه!

اون تفکر این بود: «زمانی ‌می‌تونیم کار‌مون رو بر اساس برنامه و در زمان‌بندی درست پیش ببریم که اول قورباغه رو قورت بدیم. وقتی با کاری شروع می‌کنیم که برا‌مون سخته و انجامش می‌دیم باعث ‌می‌شه بقیه کارهایی رو که برا‌مون راحت تره سریع‌تر پیش ببریم و زمان‌بندی‌مون رو رعایت کنیم.»

۱۲۶) تارا خاوند، کارشناس تولید محتوا:

زمانی ‌می‌تونیم بگیم آدم موفقی بودیم که دوست‌های مختلفی داشته باشیم. با وجود خوب یا بدبودن اون دوستان، بتونیم با اون‌ها ارتباط برقرار کنیم و از اون‌ها چیزهای مخالفی یاد بگیریم.

جدا از اینکه هر آدمی توی هر سنی باید تلاش کنه تا کارهای جدیدی یاد بگیره و توی اون موفق باشه؛ اما کسی ‌می‌تونه بگه آدم موفقی بوده که بتونه توی هر بازۀ زمانی با آدم‌های مختلفی ارتباط برقرار کنه، با اون‌ها حرف بزنه و از زندگی‌شون یه چیزی یاد بگیره و در نهایت با جمع‌آوری تجربۀ اون آدم‌ها چه خوب چه بد برای رسیدن به هدف‌هاش تلاش کنه اون‌جاست که ما ‌می‌تونیم بگیم آدم موفق هستیم.

۱۲۷) الهام آخوندی، کارشناس روابط عمومی:

یادمه چند سال پیش همکاری کوتاهی با سازمانی داشتم که روابط عمومی براشون این‌طوری تعریف شده بود: «کسی که بیشترین شماره تلفن رو داره و همه رو می‌شناسه!» خبری از استراتژی و کمپین نبود و اختصاص بودجه برای روابط عمومی رو بی‌معنی می‌دونستن.

منم دیگه اونجا شده بودم کسی که صرفاً چند جلسه ست می‌کنه و شماره‌تلفن‌های موردنیاز رو آماده می‌کنه. وقتی می‌شنوم که به روابط عمومی به چشم دفترچه تلفن نگاه ‌می‌کنن عصبی می‌شم، به خدا که داشتن شماره کافی نیست، حتی قسمت تلخ‌تر ماجرا اونجاست که می‌بینم هنوز خیلی از سازمان‌ها تصور ‌می‌کنن برای کمپین‌های بازاریابی و فروش باید بودجه تخصیص بدن ولی حوزۀ روابط عمومی چون با همه‌جا ارتباط داره، هیچ بودجه‌ای نمی‌خواد.

ما باید به‌عنوان کسب‌وکار یا حتی شخص بتونیم از همون اول، ارتباط قوی با مخاطب‌مون بسازیم، این ارتباط رو حفظ کنیم، درست و به‌موقع ازش استفاده کنیم و نقش خود‌مون رو جوری در سازمان ایفا کنیم که چهره و صدای برند بشیم و اگه اون تصور اشتباه از بین بره و این تفکر جدید جایگزین بشه، فکر کنم اون روز عید منه!

۱۲۸) راضیه تقدسی، علاقه‌مند به بازاریابی محتوایی و بازاریابی دیجیتال:

ارتباطات لزوماً داشتن شماره تماس یا دنبال‌کردن حساب کاربری افراد توی شبکه‌های اجتماعی نیست. ارتباطات زمانی معنا پیدا می‌کنه که ما در هر حوزه‌ای که در اون در حال تلاش و کاریم، حرفه‌ای فعالیت کنیم و در آخر با افراد مطرح حوزۀ کاری‌مون ارتباط مؤثرتری برقرار کنیم.

۱۲۹) زهرا قنبری، کارشناس روابط عمومی:

این روز‌ها به‌خاطر حوزۀ کاریم هر روز با دغدغه‌ها و مسئله‌های روابط عمومی درگیرم. برای درک بهتر، یه ارکستر رو تصور کنید که اعضای اون به‌صورت فردی خیلی خوب عمل می‌کنن و موسیقی‌دان‌های کاربلدی هستن. اگه رهبری نداشته باشن که هدایت‌شون کنه، هرکسی ساز خودش رو می‌زنه و در نهایت یه صدای ناموزون یا گوش‌خراش به گوش شنونده‌ها می‌رسه.

رهبر ارکستر می‌تونه توانایی آدم‌ها رو به‌خوبی شناسایی کنه و از هرکسی به‌اندازۀ توانش انتظار داشته باشه. این کاریه که روابط عمومی در سازمان انجام می‌ده تا مخاطب صدای خودش رو بشنوه و عصبانی و ناراحت از سالن خارج نشه.

۱۳۰) ثمین پرتوی، علاقه‌مند به بازاریابی دیجیتال و برندینگ:

جایی که پاسخ‌گویی مناسب به بحران‌ها، چالش‌ها و شرایط ویژۀ کاری جایگزین بی‌تفاوتی، تکذیب و منفعل‌بودن ‌می‌شه، حرکت در سراشیبی نابودی چیزی دور از انتظار نیست. یاد این دیالوگ فیلم شبکۀ اجتماعی (The Social Network) افتادم که مثال بارز زمانیه که در حال شنیدن آخرین ضربان‌های نبض یه برندیم؛ برندی که قلب و روح داره و حالا فاصله‌ای با مرگ نداره: «بهتره حسابی خودت رو آماده کنی و یه وکیل درست‌وحسابی بگیری رفیق. چون فقط واسه گرفتن اون ۳۰درصد نمیام سراغت، می‌خوام همه‌چیز رو ازت بگیرم».

همین‌جاست که روابط عمومی با ذهنی توانمند و استراتژی به‌موقع نذاره که در طول بحران‌ها شهرت و تصویر برند خدشه‌دار شه و شاید در جواب اون دیالوگ بالا بگه: «من استقبال می‌کنم از این قضیه، از اینکه سفرۀ دل رو باز کنیم و حرف بزنیم.» به‌بیان دیگه اینکه باید حرف زد نه اینکه فقط تکذیب کنن و دروغ بگن.

۱۳۱) ندا چمن‌لاله، کپی‌رایتر:

- الو؟ واحد روابط عمومی؟ ما آتیش گرفتیم!
+ الان خود‌مون رو می‌رسونیم!
- نه ممنون. خود‌مون داریم با آبکش آب می‌ریزیم، بچه‌ها واقعاً زحمت می‌کشن. فقط چون از بیرون معلومه که آتیش گرفتیم، ‌می‌شه یه بیانیه از طرف ما بنویسید بگید آتیش نگرفتیم؟

معمولاً نقش تیم روابط عمومی با تحلیل‌ها و تصمیم‌‌های سریع یا بیانیه‌ها تعریف ‌می‌شه اما صداقت که رکن اصلی این واحد به حساب میاد، هیچ نقشی در ذهن مخاطب یا مشتری‌ها نداره! برند دوست داره اون‌طور که نیست به چشم بیاد، مخاطب هم اعتمادش رو به آنچه روابط عمومی به او نشون می‌‌ده از دست داده؛ به همین دلیل، هیچ ارتباطی بین‌ اون‌ها شکل نمی‌گیره.

انگار وقتشه متولیان روابط عمومی، راست‌گویی رو به‌عنوان یه ابزار قوی مثل نرم‌افزارها به‌ کار بگیرن تا فرهنگ حقیقت‌گویی باعث باورپذیری و در نتیجه پیشرفت حوزۀ روابط عمومی بشه. البته نباید فراموش کنیم شروع این اصل، ابتدابه‌ساکن باید از داخل خود سازمان باشه تا به مشتریان بیرونی سرایت کنه چراکه مهم‌ترین ذی‌نفعان واحد روابط عمومی بدون شک اعضای تیم سازمان هستند.

۱۳۲) شیوا هراتی، کارشناس تولید محتوا:

طبق جامعۀ آماری دوروبَرم دیدم که انگاری اغلب ما در برقراری ارتباط مؤثر (Effective Communication) مشکل داریم و نمی‌تونیم یه ارتباط خوب و سازنده با بقیه داشته باشیم.

بنابراین تصمیم گرفتم ۵ مرحله رو که ارتباط مؤثر باید طی کنه بهش اشاره کنم:
۱) مشخص‌کردن هدف از برقراری ارتباط: پیش از صحبت و برقراری ارتباط، اول باید تکلیف‌مون رو با خودمون مشخص کنیم و بپرسیم: «هدف‌مون از برقراری ارتباط چیه؟ چطور می‌خواهیم رابطۀ مؤثری داشته باشیم؟»
۲) توجه به فرم پیام یا محتوای ارسالی: یه پیام یا محتوای ارسالی مؤثر، روشن، واضح و کوتاه اما اثربخشه و مقدمه‌چینی طولانی نداره.
۳) رفع ابهام پیام میان فرستنده و گیرنده: طرفین رابطه باید صحبت‌های طولانی با یکدیگر داشته باشند تا هرگونه ابهام بین اون‌ها برطرف بشه. در این مسیر، از چاشنی‌های خوب گوش‌دادن و بازخورددادن می‌تونن در رفع هرگونه ابهام استفاده کنن.
۴) توجه به شرایط محیط و مخاطب: در برقراری ارتباط مؤثر به شرایط محیط و مخاطب توجه کنید و زمانی سراغ مخاطب برید که شرایطش مناسب بوده و تمایل به گفت‌وگو و تعامل داشته باشه.
۵) هم‌راستایی حرف و عمل: باید مراقب باشیم تا حرف‌مون با عمل‌مون یکی باشه تا مخاطب بهمون اعتماد کنه و ارتباط مؤثری بین طرفین برقرار بشه.

۱۳۳) نورا شاطرپور، سرپرست بازاریابی دیجیتال:

ارتباط درست با دنیا باعث ‌می‌شه یه کشور در همۀ زمینه‌ها پیشرفت متقارن و موزون داشته باشه. ارتباط درست کاری باعث ‌می‌شه یه شرکت همیشه در جایگاه شایسته‌ای قرار بگیره، مشتری‌هاش رو حفظ کنه و مشتری‌های جدید جذب کنه و در مسیر پیشرفت باشه. می‌دونم که داخل پرانتز باید بگم در قالب این ارتباط باید بازخورد گرفت و در مسیر اصلاح و بهبود هم حرکت کرد.

ارتباط درست شخصی باعث ‌می‌شه آدم‌ها از ‌زندگی‌شون لذت بیشتری ببرن و این دومینو به همین شکل ادامه پیدا می‌کنه و در نهایت با جامعه‌ای که ارتباط سازنده و کاربردی دارن روبه‌رو خواهیم بود.

۱۳۴) فریبا خضری، کارشناس بازاریابی محتوایی:

طبق تجربه‌ای که داشتم فهمیدم ۲ عامل خیلی مهم برای داشتن ارتباط مؤثر لازمه که مهم هم نیست اول کدوم‌شون وجود داشته:
۱) زبان
۲) طرز فکر

این۲ لازمۀ انتقال ارزش‌ها با هدف برقراری ارتباط هستن. اگه زبان و طرز فکر رو بخش مهمی از شالودۀ محتوایی که ارائه می‌کنیم در نظر بگیریم، پیوند مؤثر ما با جهان هستی از محتوای درستیه که بهش می‌دیم.

پس اگه نمی‌تونیم ارتباط مؤثری با جامعۀ مدنظر‌مون بگیریم، ‌احتمالاً دلیلش اینه که تفکر مستقلی نداریم و یا نمی‌تونیم از زبون‌مون به‌درستی و بجا استفاده کنیم و همین‌طور اگه از فرایند بازاریابی محتوایی نتیجه نمی‌گیریم، شاید چون اصول اولیۀ ارتباطات یعنی استفاده درست و به‌موقع از زبان برای انتقال تفکر‌مون رو نداریم.

۱۳۵) ایماژ دهقان، طراح ارشد گرافیک؛

در این سال‌هایی که دارم کار می‌کنم، رابطۀ مؤثر با مخاطبان از اولویت‌هام بوده. برای کسی که محل علاقه و تخصصش شده محل تلاقی هنر و تبلیغات، روابط عمومی و ارتباطات مؤثر براش باعث بروز خلاقیت و بهبود کیفیت کارهای هنری ‌می‌شه.

با استفاده از ایده‌ها و دیدگاه‌های مختلف، زاویه‌دید بازتری نسبت به مسائل و چالش‌ها پیدا می‌کنم و توانایی حل مسئله در خودم رو افزایش می‌دم و باور دارم که روابط عمومی بالا، بهبود کیفیت و خلاقیت کارهای هنریم رو تضمین می‌کنه و از دستاوردهای مهمم به شمار میاد.

۱۳۶) نگین پازوکی، کارشناس اجرای کمپین تبلیغاتی و کپی‌رایتر:

ارتباطات از هر نوعش یکی از مؤلفه‌های جدایی‌ناپذیر زندگی هر انسانیه حالا چه داشتنش، چه حتی نداشتنش.

حالا برای اینکه بتونیم انواع ارتباطاتی رو که داریم به بهترین شکل با دنیای بیرون و درون‌مون هم‌راستا کنیم باید به ۲ نکتۀ خیلی مهم توجه کنیم که تأثیر مستقیمی بر کیفیت ارتباطات‌مون داره:
۱) نیازها‌مون رو بشناسیم،
۲) علایق‌مون رو پیدا کنیم.

۱۳۷) فاطیما مهاجری، کارشناس بازاریابی محتوایی:

هر نوع ارتباطی نوعی مبادله است که بین دو فرد، گروه یا جامعه صورت می‌گیره و طرفین، نیاز خودشون رو از طریق طرف مقابل برطرف ‌می‌کنن؛ بنابراین هیچ ارتباطی بدون هدف ایجاد نمی‌شه و نباید این انتظار رو از آدم‌ها داشت که بدون هیچ چشم‌داشت یا خواسته‌ای از طرف مقابل، ارتباطی رو ایجاد کنن.

در واقع ما با افراد ارتباط ایجاد می‌کنیم تا نیازهای خود‌مون رو برطرف کنیم و حتی کمک‌کردن به دیگران هم برای ارضای نیاز شما به هم‌دلی و داشتن احساس ارزشمندیه. پس قبل از شروع هر ارتباطی بهتره که بدونیم ما چه نیازها و خواسته‌هایی از هر رابطه‌ای داریم.

۱۳۸) زهرا منصف، علاقه‌مند به نویسندگی:

خیلی وقت‌ها در روابطی که داریم یه اتفاق سخت میفته. اسمش رو می‌ذارم سخت چون نجات پیداکردن از این وضعیت واقعاً طاقت‌فرساست. این مختصات رو در نظر بگیرید: ۲ دوست در رابطۀ دوستانه هستن و هر دو تمایل دارن به دیدار و وقت‌گذروندن ‌با هم. یکی از اون‌ها مدام این تمایل رو مطرح می‌کنه و اون یکی به‌خاطر افسردگی، واکنش دفاعی به اتفاق‌ها داره و این واکنش سکوت‌کردنه. اون ترجیح می‌ده در خلوت خودش باشه، در عین اینکه دوست داره دوستانش رو ببینه و با اون‌ها وقت بگذرونه.

اما حسی مانع این کار ‌می‌شه. اون قصد نداره به دوستش بی‌محلی کنه؛ صرفاً گریزونه که از دایرۀ امنش بیرون بیاد. خیلی سختشه که چنین چیزی رو به دوستش بگه، چون گفتیم به‌واسطۀ بودن در یه دورۀ افسردگی، دچارِ واکنش دفاعی سکوته.

توی این شرایط شاید چیزی که اهمیت پیدا می‌کنه درکِ فرد اول از فرد دومه. اینکه توی این شرایط بار بیشتری رو شونه‌های فرد اول نذاره و اون رو متهم به چیزی نکنه. فقط تلاش کنه این گزاره رو بپذیره که: آدم‌ها گاهی نیاز دارن تنها باشن، گاهی جز سکوت کار دیگه‌ای از دست‌شون بر‌نمیاد، و عدم بیان تمایل برای دیدار و معاشرت به‌معنایِ بی‌تمایلی و حذف دیگری از زندگی نیست.

آدم‌ها گاهی فقط توانِ تحملِ مختصاتِ خودشون رو دارن، نه هیچ‌چیز و هیچ‌کس دیگه.

۱۳۹) بهار دهقانپور، کارشناس تولید محتوا:

رابطۀ صمیمی دوستانه بین ۲ نفر مثل خوردن بستنی قیفی وانیلی تو اوج گرمای تابستونه! ۲ تا دوست می‌تونن اون حس دل‌نشین خنک‌شدن یهویی توی تابستون رو با صمیمیت به‌اندازه‌شون بهم دیگه بدن. اما یه وقت‌هایی هم هست که همون بستنی خوش‌طعم مدت طولانی تو دست‌ها‌مون می‌مونه یا آفتاب می‌زنه بهش، آب ‌می‌شه و می‌ریزه روی لباس‌هامون و اون‌ها رو خراب می‌کنه.

رفاقت هم همینه؛ کافیه صمیمیت‌مون از حد بگذره یا به‌بهونۀ رفیق‌بودن، کارهایی بکنیم که دل دوست‌مون رو بشکنیم. اون وقته که رفاقت‌مون به‌خاطر همون صمیمیت بی‌حدومرز، مثل یه بستنی زیر آفتاب مونده آب ‌می‌شه و لکۀ بزرگی ‌می‌شه توی قلب‌مون و درسی ‌می‌شه برا‌مون تا قشنگی روابط‌مون رو با گذروندن حدومرزها‌مون از بین نبریم!

۱۴۰) الناز خزایی، علاقه‌مند به بازاریابی دیجیتال و دنیای استراتژی:

تقریباً همه از مزایای داشتن ارتباطات آگاهیم اما فکر ‌می‌کنید چقدر با اصول ارتباطات آشنایی داریم؟ فرض کنید تصمیم گرفتید توی هیچ شبکۀ اجتماعی حضور نداشته باشید، به‌نظرتون چند نفر گوشی رو برمی‌دارن و تماس می‌گیرن تا حال‌تون رو بپرسن؟

درسته که با ورود شبکه‌های اجتماعی به زندگی‌هامون، ارتباطات‌‌مون گسترده‌‌تر و ساده‌تر شده، اما کیفیت این ارتباط چطوریه؟! قدیم‌ها وقتی دل‌‌مون برای کسی تنگ‌ می‌شد بهش زنگ یا سر می‌زدیم. اما الان همین که می‌بینیم استوری گذاشته می‌فهمیم حالش خوبه و نهایتاً یه ری‌اکشن قلب روی استوریش می‌ذاریم و در جوابش اون هم ری‌اکشن ما رو لایک می‌کنه!

وقتی از دور به داستان نگاه کنیم می‌بینیم توی این دنیای مدرن،افراد تنهایی هستیم که توی موقعیت‌های مختلف اجتماعی، به‌اجبار کنار همیم و لحظه‌شماری می‌کنیم برای برگشتن به کنج امن تنهایی‌مون!

روز ارتباطات ‌می‌تونه بهونۀ خوبی باشه برای اینکه بیایم به‌جای بالا و پایین‌کردن افراد توی فضای مجازی، تلاش کنیم که کیفیت ارتباطات‌مون رو عمیق‌تر کنیم و بین زندگی اجتماعی و زندگی مجازی‌مون به تعادل برسیم.

۱۴۱) حمیده علی‌زاده، کارشناس بازاریابی محتوایی:

امروز روز ارتباطاته و جا داره که در ستایش «حرف درست، در جای درست» کمی صحبت کنم چراکه خیلی از ماها ایجاد ارتباط و شبکه‌سازی رو چیز خوبی می‌دونیم و براش تلاش می‌کنیم، اما برقراری ارتباط فقط به این معنی نیست که ما بدون خجالت بتونیم در جمع‌ها حرف بزنیم. راستش اینکه چی بگیم خیلی مهم‌تره.

آدمی ‌می‌تونه ارتباطات خوبی بسازه که قبل از هر چیز بدونه چه چیزی رو در کجا و چطور مطرح کنه. در واقع فقط باید قبل از اظهارنظر، بهش فکر کنیم و بعد، میزان اثرگذاری حرف‌مون رو بسنجیم. به این شکل، کم‌کم حرف درست هر مکان رو یاد می‌گیریم و ‌می‌تونیم ارتباطات درست خود‌مون رو بسازیم.

۱۴۲) محیا ساعدی، روزنامه‌نگار:

نمی‌دونم اولین‌ بار چه‌کسی گفت «مهم‌ترین سرمایۀ‌ آدم‌ها ارتباطات‌شونه». اما این موضوع وقتی به من اثبات شد که نگاهی به فهرست تجربه‌هام انداختم و دیدم نصف بیشترش رو از رفقای مجازیم دارم یا از روزی که با دوستی توی کافه‌‌ای نشسته بودم.‌

اصلاً شروع ماجراها برام این شکلی بود که یکی از سردبیرهای رادیو، وبلاگم رو خوند و دعوتم کرد به کار. بعدها همین سلام‌علیک‌ها برام تجربه‌های بیشتری ساخت. یکی از دوست‌هام رفته بود مصاحبه کاری که براش خیلی حیاتی بود. اونی رو که ازش مصاحبه گرفته بود می‌شناختم و زنگ زدم برای توصیه‌. اون زنگ و اون حواس‌تون به این بچه باشه، من رو به اون آدم یادآوری کرد و بخش مهمی از رزومه‌م رو ساخت.

راستش ‌می‌تونم تا صبح مثال بزنم، آخریش همین متنی که تا اینجا خوندید. ارتباط سرمایه است؛ گرچه شاید مهم‌ترین سرمایه نباشه.

۱۴۳) راحیل محمدی، فعال حوزۀ بازاریابی:

وقتی اولین بار می‌خواستم رزومه بنویسم تا کار پیدا کنم، بعد از سوابق تحصیلی، کمی مکث کردم و فکر کردم حالا چه چیزهایی ‌می‌تونم بنویسم و در قسمت مهارت‌ها نوشتم:
• تروفرز
• خوشگل‌ و موشگل
• تیزوبز
• و با روابط عمومی بالا!

امروز بیشتر از ۱۰ساله که توی کسب‌وکارهای بزرگ و کوچک و در موقعیت‌های شغلی مختلف کار کردم. اما همین اواخر هم که باز رفتم سراغ رزومه‌م که به‌روزش کنم دیدم باز جز مهارت‌ها نوشتم «دارای روابط عمومی بالا» انگاری که این قسمت هیچ‌وقت قرار نیست از زندگی شخصی و کاری‌مون جدا بشه.

۱۴۴) هانیه گودرزی، مدیر محصول:

چندین سال پیش، تو یکی از نمایشگاه‌های بین‌المللی با یه مدیر صحبت کردم و از پروژه‌ها‌مون گفتم. با تعجب پرسید: «مگه شما مدیر پروژۀ فلان کار بودید؟! اصلاً نمی‌دونستم چه عجیب!» عجیب هم بود. هر سال پروژه‌هایی که من از اعضای اصلی‌ش بودم کلی جایزه می‌گرفت و مطرح‌ می‌شد ولی هیچ‌کس من رو نمی‌شناخت. اول خیلی ناراحت شدم که چرا بعد از حدود ۶ سال فعالیت، جایگاه کاری خوبی ندارم؟! کمی که آروم شدم به چرایی موضوع فکر کردم...

یادم اومد هر زمان دورهمی و یا جلسۀ کاری بود، خودم رو می‌کشیدم کنار، چون کار داشتم یا حوصله نداشتم. هر موقع حرف سمینار و مصاحبه و... بود، من نبودم چون حوصلۀ شوآف‌ رو نداشتم. همیشه از صحبت‌های تکراری و منم‌ منم‌کردن بدم می‌اومد و الانم همین‌طوره، ‌می‌گفتم آدم‌ها با کارهاشون خودشون رو نشون می‌دن، ولی کاملاً اشتباه ‌می‌کردم.

من برای نشون‌دادن مهارت ‌و دستاوردهای خودم خارج از شرکت هیچ کار مفیدی انجام داده نداده بودم. روی ارتباطات‌ها و شبکه‌سازی کار نکرده بودم چون فکر ‌‌می‌کردم وقت‌گذاشتن برای ارتباطات و شبکه‌سازی کار بیهوده‌ایه.

الان می‌گم ارتباط با افراد درست بعد ‌از مهارت و‌ تخصص، مهم‌ترین شاخص‌ برای موفقیته، فقط باید حواس‌مون باشه که داریم روی لبۀ چاقو داریم حرکت می‌کنیم. اگه زیادی از نردبان ارتباطات بالا بریم، به‌خاطر نداشتن مهارت با سر می‌افتیم زمین، اگه‌ زیاد محو کار و‌ مهارت بشیم، توی دنیای ارتباطات به‌جای اینکه شیر سلطان جنگل بشه قورباغه ابوعطا می‌خونه.

۱۴۵) حسنا پرویزی، کارشناس تولید محتوا:

خیال ‌می‌کردم اگه سرم به کار خودم باشه و کارم رو درست انجام بدم؛ قدر و قیمت کارم رو همه می‌فهمن. اما درست زمانی که سرم رو از لاکم بیرون آوردم؛ سرک کشیدم به دورهمی‌ها و آدم‌های بیشتری رو شناختم؛ با بیشترشون وارد بحث‌های متفاوت شدم، جنگیدم یا رفیق شدم؛ یکهو همه‌چیز عوض شد.

چیزهایی رو در خودم کشف کردم که تا قبل از اون اصلاً نمی‌دونستم. قدر و قیمت کارم رو حتی خودم نفهمیده بودم. خودم رو از وسط رابطه با آدم‌ها شناختم. در واقع، ارتباط با دیگران بهم کمک کرد تا بهتر بفهمم که چه‌کسی هستم و چه ارزش‌هایی در زندگی دارم. ارتباط با دیگران من رو به چالش کشید و درک بهتری از قوت‌ها و ضعف‌هام رو بهم بخشید.

۱۴۶) زینب صادقی‌نژاد، پژوهشگر و ویراستار:

توی زندگی همۀ ما شرایطی پیش اومده که به خود‌مون گفتیم: «چقدر فلان ارتباط به من کمک کرده»، «چه خوب که ارتباط با فلان آدم رو حفظ کردم، اصلاً فکرشم نمی‌کردم یه روز این‌جوری کارم رو راه ‌بندازه»، یا اینکه «چقدر دوستی فلان رفیق تو این شرایط برام امیدبخش بوده». در واقع ارتباط فقط نوعی ابزار برای وصل‌بودن به آدم‌ها نیست، بلکه در یه کلام باید گفت ارتباط همون دم مسیحاییه که حافظ ‌می‌گه:
«فیض روح‌القدس ار باز مدد فرماید / دیگران (ارتباط) هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد»

ارتباط شما رو زنده و سرپا نگه می‌داره، چه تو محیط کار و چه توی زندگی. در واقع داشتن یه رابطه یا یه دوستی خوب، چیزیه که شما رو خیلی جاها به زندگی برمی‌گردونه؛ بدون ذکر مثال! چون هرکدوم از ما مثال واقعی چنین چیزهایی رو توی زندگی خود‌مون زیاد داشتیم، پس هیچ‌وقت به ایجاد ارتباط‌های جدید و حفظ رابطه‌های قدیمی بی‌تفاوت نباشید.

۱۴۷) زهرا امیری، داستان‌سرای برند (Brand Storyteller):

سوم دبستان بودم که شنیدم دختر همسایه دانشگاه قبول شده و ارتباطات می‌خونه. چیزی از درسش نمی‌فهمیدم فقط برام عجیب بود که چرا ارتباطات، مگه ارتباط چقدر اهمیت داره؟ بزرگ‌تر که شدم فهمیدم همۀ روابط مقرراتی دارن. همۀ روابط سیاست دارن.

فهمیدم خیلی از روابط تهش به پول ختم می‌شن. ‌مثلاً کارکردن، قراردادی مالیه که بر اساسش با آدم‌های دیگه قول و قراری داری و در عوض دستمزدی دریافت می‌کنی. روابط عاشقانه هم همینه. حتی ازدواج هم یه قرارداد حقوقیه.

این روزها روابطم رو با انگشت‌هام می‌شمرم و بدون استثنا همه‌شون شکلی از بده‌بستون هستن. چیزی می‌دیم و چیزی می‌گیریم. بدون این بده‌بستون‌ها روابط معنی‌شون رو از دست می‌دن. ارتباط خیلی مهمه، خیلی، حتی بیشتر از تحصیلات دانشگاهی.

۱۴۸) ساناز راستگو، بازاریاب دیجیتال:

۱۰ فرمان برای موفقیت انسان‌های اولیه‌ای که به غار تنهایی‌شون افتخار ‌می‌کنن! این قوانین توی همۀ رابطه‌ها کار می‌کنه:
۱) هیچ عملی رو بی‌عکس‌العمل نذار، حیفه!
۲) قبل از شروع یه رابطه، به سودش فکر کن!
۳) منافع شخصی رو به منافع گروهی ترجیح بده!
۴) خودت رو دست‌کم نگیر، کسی حق نداره بهت نه بگه!
۵) آموخته‌ها و تجربه‌ها رو رایگان با بقیه به اشتراک نذار!
۶) یا اگه به کسی کمکی کردی، قطعاً باید برات جبران کنه!
۷) برای هر چیزی یه نظری بده، چیزی رو هم بلد نبودی تابلو نکن!
۸) لازم نیست تو برای نگهداری یه رابطه تلاش کنی، این وظیفۀ دیگرانه!
۹) با هرکسی مثل خودش رفتار کن، احترام‌گذاشتن باید از طرف مقابل شروع بشه!
۱۰) هر روز صبح یه فنجون قهوه درست کن و این جمله رو با خودت تکرار کن؛ کی بهتر از تو، که بهترینی...!

۱۴۹) ساناز صفایی، فعال حوزۀ رسانه و ارتباطات:

ارتباطات دانشی چندوجهیه و شاخه‌های مختلف داره. بعد از سال‌ها که در شاخه‌های مختلف اون مثل روزنامه‌نگاری، خبرنگاری و برنامه‌سازی تا تولید محتوا و روابط عمومی و مشاور رسانه‌ای و تبلیغات فعالیت کردم، بذارید یه رازی رو با شما در میون بذارم که مطمئنم در هیچ دانشگاهی یادتون نمی‌دن. می‌خوام اعتراف کنم برگ برندۀ شما در هرکدوم از شاخه‌های «ارتباطات» و به‌خصوص «روابط عمومی» اینه که اهل رابطه باشید. یعنی چی؟

یعنی اگه رابطه رو دوست داشته باشیم، آدم اهل رابطه باشیم و بتونیم روابط خوب و موفقی بسازیم، می‌تونیم یه فرد موفق در حوزۀ ارتباطات باشیم. فرقی نمی‌کنه چه جایگاه شغلی‌ای داریم، وقتی انجام بدیم، برگ برندۀ ما توانایی در برقراری و رابطه و درک اونه.

۱۵۰) فهیمه کریمی، کارشناس تولید محتوا:

دست‌هام عرق کرده. اطراف رو نگاه می‌کنم. تا چشم کار می‌کنه دختربچه‌های دبستانی گوشه‌کنار حیاط ایستادن و هرکدوم مشغول کاری هستن. دست‌های مادرم رو ول می‌کنم، نفس عمیقی می‌کشم و جلو می‌رم. بی‌سروصدا یه گوشه می‌ایستم. دختربچه‌ای با کفش‌های قرمز به من نزدیک می‌شه. سرم رو بالا میارم، بهم نگاه می‌کنه و لبخند می‌زنه...

خودم هم نمی‌دونم که این لبخند قراره تا سال‌ها در ذهنم بمونه.

نگاهی به آینۀ آسانسور می‌ندازم و سرووضعم رو مرتب می‌کنم. دستگیرۀ سرد در رو فشار می‌دم و داخل می‌شم. زنی با چهرۀ عبوس پشت میز نشسته. نگاهم به کفش‌هاش کشیده می‌شه؛ قرمزه. دوباره نگاهی می‌کنم و همۀ خاطرات کودکی از جلوی چشمم رد می‌شه.

برگۀ کوچیکی برمی‌دارم و لبخندی روی اون می‌کشم. برگه رو پنهانی روی دفترش می‌ذارم و می‌رم. موقع برگشتن، دوباره اسمم رو پرسید. اسمم رو که می‌گم اخم‌هاش از هم باز می‌شه و برگه رو نگاه می‌کنه.

۱۵۱) صدف پورمنصف، محتواپیشه:

- ببخشید دیوار جان، مهم‌ترین ارتباط من و تو چیه؟

ماشینی که با سرعت از کوچۀ باریک عبور می‌کنه و شیشه‌های خونه رو می‌لرزونه، گچ روی تن من که هنوز از ۱۵ میخی که بهش کوبیدی، می‌سوزه. اگه من نبودم، تمرکز نداشتی صدف!

ناگهان زمین تکان خورد، صندلی او تاب خورد، میز به‌طرف دیوار پرت شد، قلم از دستش سُر خورد و چشم‌هام محو تماشای دیواریه که فرو می‌ریزه. دیوار مرجع ارتباطی یه نویسنده است که لحظه‌لحظۀ خلق آثارش با اون شکل می‌گیره.

۱۵۲) شیما پاژخ، سردبیر محتوا:

‌ به‌خاطر کارم در طول روز با کلمات زیادی سروکار دارم اما به خودم که می‌رسه، ذهنم مثل منظرۀ غروب آفتابْ توی امواج دریای پرتلاطم ‌می‌شه؛ زیباست ولی رقص دسته‌جمعی کلمه‌ها هم‌ نمی‌تونه خوب توصیفش کنه.

اما همین کلمه‌ها هر روز یه پل می‌شن و بین من و تو، کوانتومی به ‌نام ارتباط می‌سازن؛ عمیق، پرمحتوا و‌ تقریباً دوست‌داشتنی. ولی بذارید یه اعترافی بکنم، به این نتیجه رسیدم اونقدر که آدم‌ها پشت صفحۀ مانیتورشون قشنگن، تو واقعیت دل‌شون نمیاد اون‌طوری باشن؛ انگار از زیبایی‌شون دریغ ‌می‌کنن.

نتیجه‌ش هم این شده که همه از دور قشنگیم، شاید بگی خب ولی من می‌دونم، توأم مثل من دلت می‌خواد واقعیت آدم‌ها رو ببینی و بهش وصل بشی. گفتنی که کلاً کم‌ نیست و‌ منم مثل هر ایرانی‌ اصیل دیگه، ‌می‌تونم تا صبح بگم من خوبم و مردم بد شدن اما رفیق، این روزها تو‌ تقاطع حوادث آزادراه زندگی، من با یه لبخند گنده و‌ دو جفت چشم نگرون، همراهتم و از بودن کنارت لذت می‌برم؛ می‌دونم که خیلی زود‌ نور رو پیدا می‌کنیم.

‌‌بالاخره یه روزی دست‌هات رو هر جور که هستی می‌گیرم و با صدای بلند بهت می‌گم: «از اینکه باهات در ارتباطم، ‌خوش‌حال‌ترینم.» پس زنده‌باد ارتباط تصادفی تأثیرگذار!

۱۵۳) مهدیس گرشاسبی، کارشناس پرفورمنس مارکتینگ:

وقتی می‌گن «ارتباطات» به نظر میاد که همیشه پای حداقل ۲ یا چند نفر درمیونه اما بیایم به یه قدم قبل‌تر از هر نوع ارتباطی نگاه کنیم، کلمات!

اینکه چند تا کلمه با چه معناهایی رو اونقدر درک کردیم که بتونیم توی جملات از اون‌ها استفاده کنیم مهمه! باید کلمه‌ها رو درک کنیم تا بتونیم به کمک‌شون با دیگران ارتباط بگیریم و هرقدر رابطۀ بیشتری با کلمات برقرار کنیم، منظور‌مون رو با کلمات مناسب‌‌تر و بهتری بیان می‌کنیم و خیلی آسون‌تر هم معنای حرف بقیه رو متوجه می‌شیم.

البته ناگفته نَمونه که خود این ارتباط با کلمات ‌می‌تونه یه ارتباط کامل باشه. دقیقاً اون لحظه‌ای که طغیان مغزی‌مون رو روی کاغذ سرازیر می‌کنیم تا ذهن‌مون رو خالی کنیم یه ارتباط بی‌نقص با کلمات ایجاد کردیم. فلذا کلمات بسی مهمن!

۱۵۴) آناهیتا طینتی، مدیر بازاریابی:

ارتباطات صرفاً محدود به کلمات و صحبت‌کردن بین دو نفر نیست و نمی‌شه براش چارچوب گذاشت. ارتباط ‌می‌تونه در قالب نقاشی یا یه اثر هنری باشه یا در قالب یه فعالیت. حتی ‌می‌تونه بین ما با محیط اطراف، آسمون، خیابون، درخت و طبیعت یا هر چیزی باشه که بهمون اطلاعات و حس منتقل کنه.

نباید این ارتباط محدود به کلمات و شنیدن باشه، بلکه با حواس ۵گانه ‌می‌شه با محیط اطراف ارتباط برقرار کرد. وقتی داریم پیاده راه می‌ریم به یه موسیقی یا پادکست گوش می‌دیم، وقتی به اطراف‌مون نگاه می‌کنیم ما با تک‌تک نت‌های اون موسیقی، پیاده‌رو، خونه‌ها و مغازه‌ها ارتباط برقرار کردیم و یکسری اطلاعات به دست میاریم؛ اما چیزی که این وسط مهمه حس ماست.

زمانی که با فردی ارتباط داریم، فارغ از صحبت و کلامی که داره ردوبدل ‌می‌شه، باید اون ارتباط حس خوبی ایجاد کنن. وقتی داریم یه حیوونی رو نوازش می‌کنیم یا حتی بیلبوردی رو نگاه می‌کنیم و‌ اون بیلبورد پیامی رو به ما می‌ده، اون رنگ‌ها و تصاویر ‌می‌تونه حس مثبت به ما بده.

ارتباط‌داشتن فقط کلام ما نیست، حسیه که درون کلمات، لحن و حتی حالت صورت ماست و چه‌بهتر که بتونیم این ارتباط رو به یه حس مثبت تبدیل کنیم.

۱۵۵) زینب مظهری، کمپین منیجر:

ما آدم‌ها معمولاً درون‌‌مون پر از حرفه؛ حرف‌هایی که به هر دلیلی نتونستیم بگیم. به همکار‌مون نگفتیم که جو همکاری‌‌مون به هم نریزه. به دوست‌‌مون نگفتیم که ناراحت نشه و هزار داستان دیگه؛ اما خیلی وقت‌ها مسئله گفتن یا نگفتن نیست؛ چطوری گفتنه.

حرف‌هایی که اگه فقط براش کلمات مناسبی پیدا کنیم اثرش رو توی روابط‌‌مون به‌وضوح مشاهده می‌کنیم. بهتره کلمات رو بر اساس تایپ شخصیتی افراد انتخاب کنیم و بدونیم هر کاراکتر دوست داره چطوری کلمات رو بشنوه این‌طوری تا حد زیادی از دادن بازخورد مثبت/منفی به دیگران نمی‌ترسیم.

۱۵۶) سارا احمدیان، کارشناس بازاریابی محتوایی:

نوشتن، بعد از حرف‌زدن، اولین مهارت اصلی و مهمه که توی ‌زندگی‌‌مون یاد می‌گیریم. ما می‌نویسیم که منتقل کنیم؛ هر چیزی رو مثل دانسته‌هامون، احساسات‌مون، تجربه‌هامون و علم‌مون و هر چیزی رو که ‌می‌شه به کلمه ترجمه کرد.

یه بار یه دوستی بهم گفت: «سارا تو محتوانویس نیستی، بیمار محتوایی»! برای منی که توی صحبت رودررو خجالتی یا به‌قول خارجکی‌ها Awkwardام، نوشتن یکی از بهترین راه‌های ایجاد ارتباطه. پس می‌نویسم که بتونم خودم رو منتقل کنم و می‌خونم که بتونم آدم‌های دیگه رو بشناسم. تأکیدم روی نوشتنه چون به این نتیجه رسیدم که «از دل بنویسم که به دل بشینه.»

۱۵۷) فاطمه مدیحی بیدگلی، کپی‌رایتر:

به ارتباطات هم که فکر می‌کنم، یاد کلمات می‌افتم. کلمات برای من جان‌مایۀ حیاتن چون ابزار برقراری ارتباطن. من در شاهراه کلمات، پی چیزی می‌گردم: نوری، اشکی، لبخندی شاید و به‌گمانم مسیر نجات از بین خطوط می‌گذره؛ خطوطی که کلمه‌به‌کلمه کنار هم قطار می‌شن و ارتباطات رو می‌سازن، خواه از طریق نوشتاری یا شفاهی، یا حتی کلماتی که به زبان نمیان اما می‌شه بی‌هیچ حرفی اون‌ها رو از چشم‌ها خوند.

شاید این‌ همه اشتیاق به برقراری ارتباط با آدم‌ها به برون‌گرایی هم بی‌ارتباط نباشه. من از آشنایی با آدم‌های قصه‌دار جون می‌گیرم و دلم خوش می‌شه به جریان زندگی. کلمات و ارتباطات برای من برکت دارن. برقراری ارتباط از طریق کلمات رو دوست دارم چون از انزوا گریزانم. اما گاهی هم زخم‌هایی خورد‌م عمیق‌تر از در انزوابودن. همینه که گاهی از خودم می‌پرسم راه رو درست اومدم آیا؟

۱۵۸) جمیله احسانی، کارشناس سئو و محتوا:

دوست‌داشتن آدم‌ها ‌می‌تونه به ارتباطات‌مون با اون‌ها کمک کنه و اعتمادشون رو جلب کنه تا نوشته‌ها‌مون رو قبول کنن.

جملۀ قبل از تجربه‌های بزرگی بوده توی این ۵ سال فعالیتم توی حوزۀ نوشتن و تولید محتوای متنی به دست آوردم و برای همین هم می‌خوام ۳ تا نکتۀ پُررنگ دیگه رو که تجربه و لمس‌شون کردم که کمک‌کنندۀ همون جملۀ اولم هست بهتون بگم:
۱) مخاطب‌تون رو دوست داشته باشید، برای وقت و پولش ارزش قائل باشید و این‌ها رو توی نوشته‌تون بهش ثابت کنید.
۲) خودتون رو نمایندۀ برندی که براش می‌نویسید بدونید و این رو توی محتواهاتون بیارید.
۳) فرض کنید مخاطب روبه‌روتونه و باید باهاش راحت حرف بزنید پس زیادم کتابی و رسمی ننویسید.

۱۵۹) مونا صادقی، فعال حوزۀ محتوا:

ارتباط فقط صحبت‌کردن نیست، گوش‌دادن درست، درک‌کردن و عمل‌کردن بر اساس اونه. توی این چند وقت اخیر كه درگیر انواع و اقسام بحران‌ها بودیم و فرصتی برای دیده‌شدن خانم‌ها و خواسته‌هاشون دیدیم كه چقدر می‌تونن در ایجاد و تداوم حركت‌های جمعی و موفقیت‌های گروهی تأثیرگذار باشن، همین موضوع رو ‌می‌تونیم بسط بدیم به كسب‌وكار، زن‌ها سزاوار شنیده‌شدن و داشتن فرصت‌های برابر برای رشد و موفقیت هستن. زمان تغییر فرارسیده!

۱۶۰) فائزه حمیدیا، عکاس:

هنوزم که هنوزه توی برقراری ارتباط با غیرهمجنس‌ها می‌لنگم. حتی تا همین چند سال پیش فکر ‌می‌کردم سطح فکری و سواد مردها از منی که زن هستم خیلی بالاتره. به‌خاطر همین تا جایی که‌ می‌شد باهاشون وارد بحث و گفت‌وگو نمی‌شدم.

یه روز استاد نقاشیم، سر کلاس، از‌مون خواست یه شیئی رو به‌عنوان نماد انتخاب کنیم. موضوع نقاشی من «زن-زایش» بود و شیئی که به‌عنوان نماد زنانگی انتخاب کردم «شیر آب ظرف‌شویی قدیمی خوابگاهم» بود.

وقتی استادم، نقاشی من رو دید، بومم رو وارونه کرد و با نگاه عمیقی که خاص خودش بود ازم پرسید: «این چیه کشیدی فائزه؟؟ آلت مردانه است؟!» تازه اون لحظه بود که فهمیدم چی انتخابی کردم!

کم‌کم همون شیر آب خوابگاه، به شهری از شیرها روی بوم‌های نقاشیم تبدیل شد؛ شهری از همۀ زن‌هایی که از مردها می‌ترسن و در عین حال آرزوی مردبودن دارن. اما کم‌کم باورهای ذهنی من تغییر کرد... همین باعث ‌می‌شه امیدوار باشم که خیلی از همین نمادهای اشتباه توی ذهن‌مون درست ‌می‌شه.