💡 ایده‌های خلاقانۀ نیمایی از کجا میان؟ معرفی ۲۰ تکنیک پراستفادۀ خودم

سال دقیقش رو یادم نیست که ۱۳۹۴ بود یا قدیم‌تر، ولی از همون سال‌ها بود که شروع کردم به نوشتن و به‌قول امروزی‌ها تولید محتوا. توی این سال‌ها تپه‌های زیادی از قالب‌های تولید محتوا رو آباد کردم، از نوشتن در قالب بلاگ‌پست، پست و استوری تو شبکه‌های اجتماعی بگیر تا منتشرکردن ۵ جلد کتاب! این کتاب‌ها رو می‌تونید از طاقچه بگیرید و مطالعه کنید.

معمولاً ایده‌های محتواهام رو خودم پیدا می‌کنم و بعد برای نوشتن و طراحی‌ش از دو تا دوست و همکارم سارا به‌عنوان ویراستار و شمیم به‌عنوان گرافیست کمک می‌گیرم تا ایده‌ای رو که به ذهنم رسیده، به بهترین شکل پرداخت و اجرا و منتشر کنم. می‌خوام وقتی مخاطب‌ها می‌خوننش، قشنگ متوجه بشن که این مطلب یه سروگردن از بقیۀ محتواها بالاتره.

این موضوع باعث شده تا هروقت محتوایی منتشر می‌کنم، دوستان زیادی کامنت بدن که: «تو از آب هم کره می‌گیری!» یا ازم بپرسن که: «نیما این ایده‌ها چطوری به ذهنت می‌رسه؟!» این سؤال انقدر تکرار شد که دیدم چه ایده‌ای بهتر از اینکه در قالب یه نوشته به این سؤال و سؤال‌های دیگه جواب بدم. در حال حاضر، من بیشتر توی لینکدین، اینستاگرام، توییتر و ویرگول محتوا تولید و منتشر می‌کنم، ولی آدرس سایت شخصیم رو می‌ذارم که اگه دوست داشتید، توی شبکه‌های اجتماعی دیگه هم دنبالم کنید.

قبلش هم بگم که اگه شما همین الان راجع به ایده و ایده‌پردازی جست‌وجو کنید، کلی فیلم و کتاب و نوشته و سخنرانی پیدا می‌کنید که شاید هرکدوم بهتون دید بده، اما چون من خیلی از این محتواها رو دنبال کردم، می‌تونم بگم که هیچ‌کدوم به‌صورت عملی و قدم‌به‌قدم بهتون نمی‌گن که ایده از کجا میاد. اتفاقاً خیلی وقت‌ها ما باید بریم سراغش! پس در ادامۀ این نوشته قراره راجع به این موضوع توضیح بدم که ایده و ایده‌پردازی چیه، ایده‌ها از کجا میان و چطوری باید ایده‌ها رو انتخاب و اجرا کنیم. همۀ این نکات، تجربه‌های شخصی منه.

ایده یعنی چی؟ ایده‌پردازی چیه؟

می‌دونم شما که این نوشته رو می‌خونید، احتمالاً تعریفی از کلمۀ ایده (Idea) گوشۀ ذهن‌تون دارید و شاید هم براتون تکراری و خسته‌کننده باشه که بخوام راجع به چیستی این کلمه توضیح بدم، ولی بعضی اوقات لازمه توی تعریف‌هامون بازنگری کنیم یا تعریف دیگران از اون موضوع رو بشنویم. پس با تعریف ایده پیش می‌ریم.

ایده یه تصویر ذهنیه که می‌تونه مفهوم انتزاعی داشته باشه و اون مفهوم لزوماً تصویر ذهنی نداره. در واقع می‌شه گفت که ایده‌دادن اولین قدم برای برطرف‌کردن مشکل یا برآورده‌کردن نیازه. به‌عبارت دیگه، می‌شه گفت که ایده شیوه‌ای برای حل مسئله است با این تفاوت که خلاقانه و هوشمندتره و خارج از روتین و چارچوبه.

بریم سراغ ایده‌‌پردازی. به فرایند خلاقانۀ تولید، پرورش و بیان‌کردن ایده هم ایدهپردازی (Ideation یا Creative process) می‌گن. جایی که ایده به‌عنوان عنصر بنیادی تفکر نوین، حس‌های پنج‌گانه رو درگیر خودش می‌کنه که می‌تونه دیدنی، قابل‌لمس یا ذاتی باشه. ایده‌پردازی همۀ مراحل چرخۀ تفکر، از نوآوری و رشد تا واقعی‌سازی رو در خودش جا داده.

با تعریف من از ایده و ایده‌پردازی آشنا شدید. حالا وقتشه برگردیم به اون سؤالی که بالاتر مطرح کردم یعنی: «ایده‌ها از کجا میان؟» و این «ایده رو چطوری باید اجرایی کرد؟»

ایده ۲ بخش اصلی داره که به‌صورت فردی یا جمعی می‌شه بهش رسید که در ادامه، هر بخش رو مفصل توضیح می‌دم. به این نکته توجه کنید که توضیحاتم برای ایده‌پردازی فردیه نه جمعی.

  1. خلق ایده
  2. انتخاب و پیاده‌سازی ایده

۳ نکته قبل از شروع

قبل از اینکه برم سراغ داستان خلق ایده و اینکه ایده از کجا میاد و چطوری انتخاب و اجرا می‌شه، باید ۳ نکته رو باهاتون در میون بذارم.

  • نکتۀ اول: توی خیلی از مطالب دیدم که این ۲ مرحله رو ۳ مرحله بیان کردن یعنی «انتخاب» و «پیاده‌سازی» رو مراحل جدا از هم دونستن که به‌نظرم درست نیست، یعنی این دو مرحله درهم‌تنیده هستن و نمی‌شه چیزی رو بدون درنظرگرفتن نحوۀ اجراش انتخاب کنیم؛ به همین دلیل، فکر می‌کنم که ایده‌ها اول به وجود میان و بعد انتخاب و اجرا می‌شن.
  • نکتۀ دوم: ایده و ایده‌پردازی توی هر کار و صنعتی می‌تونه کاربرد داشته باشه. بنابراین نحوۀ ایده‌پردازی بسته به نوع مشکل و صنعت می‌تونه رویکردهای متفاوتی داشته باشه. در اینجا، تجربه‌های من دربارۀ داستان خلق ایده‌ها و پرداختن‌شون در حوزۀ بازاریابی و دیجیتال مارکتینگه؛ یعنی روش‌ها بیشتر به درد افرادی می‌خوره که در این حوزه فعالیت می‌کنن. البته شاید بعضی‌ها زرنگ باشن و بتونن همین ایده‌ها رو با کمی تغییر در حوزه‌های دیگه استفاده کنن.
  • نکتۀ سوم: نکتۀ آخر هم اینکه نباید خیلی روی ایده‌هامون حساسیت و تعصب داشته باشیم، چون در واقع ایده برای کسیه که اون رو اجرا می‌کنه. تا زمانی که ایدۀ ما فقط تو ذهن‌مونه یا اون رو روی کاغذ نوشته باشیم، به مرحلۀ انتخاب و اجرا نرسیده و ارزش زیادی نداره. خلاصه که دست دست نکنید و ایده‌هاتون رو در اولین فرصت یه گوشه ثبت کنید و سر فرصت بهشون بپردازید تا دیر نشده!

بخش اول: خلق ایده

خب می‌ریم برای بخش اول توضیحاتم که ایده‌ها از کجا میان و چطوری خلق می‌شن؟ اصولاً آدم‌ها فکر می‌کنن کسی که ایده‌پردازی می‌کنه پشت میز نشسته و توی نور ضعیف شمع و با بوی عود، سخت فکر می‌کنه و از شدت طوفان فکری عرق می‌ریزه و پاره می‌شه یعنی یه چیزی دقیقاً شبیه ای‌کی‌یوسان. ناگهان فریاد اورکا اورکاش کوچه و محله رو برمی‌داره که ایدۀ مدنظر بهش نازل شده!

اما اگه من ایده‌پردازی کردم و ایده‌هایی داشتم که میلیونی فروختم‌شون یا منجر به وایرال‌شدن محتواهام توی شبکه‌های اجتماعی شده، باید بگم که این تصویر، تصویری ساخته‌شده در رسانه است و ایده‌پردازی اینقدر هم که می‌گن ناشناخته و پیچیده نیست. ببینید نمی‌گم آسونه، می‌گم اینقدر عجیب‌وغریب نیست.

و این سؤال که «ایده‌ها از کجا میان؟» ذاتاً اشتباهه چون ایده‌ها جایی ننشستن که بلیت یه‌طرفه به ذهن ما بگیرن و بهمون نازل بشن. در واقع ایده‌ها خیلی وقت‌ها درست وسط دید ما و خیلی وقت‌ها هم در گوشه‌کناره‌های دیدمون نشستن و فقط کافیه ما بریم بهشون برسیم. یعنی شاید بهتر باشه که به‌جای این سؤال بپرسیم که: «چطوری به ایده‌ها برسیم؟»

حالا که فهمیدیم ایده‌ها به ذهن ما نمیان، بلکه ما می‌ریم سراغ‌شون‌، در ادامه ۳ نکته رو مطرح می‌کنم که چطوری ایده‌ها رو بهتر پیدا کنیم. وقتی می‌خواهیم بریم سفر، وسایل و پاسپورت رو چک ‌می‌کنیم ببینیم همه‌چی سرجاشه یا نه، اینجا هم برای رسیدن به شهر ایده‌ها لازمه که قبلش به این ۳ نکته توجه کنیم تا بتونیم به ایده‌ای که می‌خواهیم برسیم.

نکتۀ اول: آماده‌سازی به‌کمک حواس پنج‌گانه

اواخر اسفند هر سال رو دیدید؟ شهر یواش‌یواش آمادۀ اومدن بهار می‌شه، بساط سفرۀ هفت‌سین فروخته می‌شه، طبیعت حال‌وهوای بهار می‌گیره... شهر بوی عید می‌گیره. همه منتظر می‌شیم تا توپ در بشه و حول حالنا بشیم. ذهن ما هم باید برای ایده‌گرفتن و ایده‌پردازی آماده بشه.

معمولاً ذهن ما این آمادگی رو از حواس پنج‌گانه‌مون می‌گیره و آماده می‌شه. یعنی از صبحی که بلند می‌شیم همۀ حواس‌مون فعاله و داریم لابه‌لای هزاران صدا، بو، رنگ و... زندگی ‌می‌کنیم و هرکدوم از این‌ها باعث می‌شن که یکی از حواس پنج‌گانۀ ما چیزی ازشون دریافت کنه. برای این کار کافیه یه مقدار کندزیستی (Slow living) رو تجربه کنیم.

کندزیستی یه سبک زندگیه که آدم‌ها رو به آهسته‌تر انجام‌دادن فعالیت‌های روزانه تشویق می‌کنه. وقتی سعی کنیم توی این دنیای پُرزرق‌وبرق، یه مقدار آروم‌تر و یواش‌تر زندگی کنیم، حواس‌مون هم برای دریافت احساسات و عواطف بهتر عمل می‌کنه.

نکتۀ دوم: هر چیزی رو بنداز توی صندوق!

نکتۀ اولی که گفتم نیاز به تمرین داره و بعد از اینکه حواس رو تیز کردیم و ذهن‌مون آمادۀ دریافت اطلاعات شد، لازمه وقتی با هر چیزی روبه‌رو می‌شیم که فکر ‌می‌کنیم شاید به دردمون بخوره و به کارمون بیاد، بدون هیچ ترس و نگرانی و خجالتی جمع‌آوری کنیم و بندازیم توی صندوقچۀ ایده‌ها.

این صندوقچۀ ایده‌ها که می‌گم در واقع استعاره از فولدری هست که من توی لپ‌تاپم دارم. من یه فولدر به اسم «صندوقچۀ ایده‌ها» دارم که داخلش چند تا فولدر هست. وقتی تصویری رو می‌بینم و فکر می‌کنم به مدل من می‌خوره و می‌تونم بعداً ازش استفاده کنم، اسکرین شات می‌گیرم یا ذخیره‌ش می‌کنم و می‌ذارمش توی فولدر اسکرین‌شات‌ها. یا مثلاً وقتی دارم راه می‌رم و یه چیزی می‌بینم و ازش عکس می‌گیرم، بعداً منتقلش می‌کنم به فولدر عکس‌های گرفته‌شده. حتی وقتی جمله‌ای رو می‌خونم که برام جالبه، در قالب یه فایل Word به‌صورت مخفف نام‌‌گذاری می‌کنم و بعد جمله رو کامل داخل اون فایل می‌نویسم و می‌ذارمش توی فولدر نوشته‌ها.

به همین شکل برای سایر حواسمم فولدربندی‌های مختلفی دارم مثل بوییدنی‌ها، صداهایی که شنیدم و چیزهایی که لمس کردم. برای پرکردن این صندوقچۀ ایده‌ها از نت‌برداری دربارۀ هر چیزی دریغ نمی‌کنم یعنی چون هیچ‌کس دیگه‌ای جز خودم به اون صندوقچه دسترسی نداره، بدون درنظرگرفتن اینکه این نوشته یا صدا مسخره و بی‌کاربرده، اون‌ها رو آرشیو می‌کنم تا بعداً سر فرصت برم سراغ‌شون.

در آینده یهو با حجم زیادی از اطلاعات مواجه می‌شم که به‌کمک حواسم جمع کردم. برای اینکه بتونم بهتر ازشون استفاده کنم، اومدم بهشون ضریب اهمیت از ۱ تا ۵ دادم. یک به‌معنی اینکه یه چیز همین‌جوری آرشیو شده که بعداً نمی‌دونم چه زمانی می‌تونم ازش استفاده کنم و شمارۀ ۵ به‌معنی اینکه دقیقاً می‌دونم چه استفاده‌ای می‌خوام ازش بکنم.

نکتۀ سوم: پیداکردن مدل شخصی

نکتۀ پایانی ماجرا هم اینه که باید مدل خودمون رو برای ایده‌پردازی پیدا کنیم. این پیداکردن هم کاملاً به حوزۀ کاری، سبک زندگی، کتاب‌هایی که می‌خونیم، فیلم‌هایی که می‌بینیم، آهنگ‌هایی که گوش ‌می‌کنیم، محلی که زندگی ‌می‌کنیم و... بستگی داره. اصلاً برای همین هم مدل ایده‌گرفتن و پرداختن اون، نفر به نفر متفاوته.

برای همین هم معمولاً همۀ آدم‌ها از حواس پنج‌گانه‌شون برای ایده‌گرفتن استفاده می‌کنن ولی برای آرشیو و دسته‌بندی‌کردن ایده‌هاشون از مدل‌های مختلفی استفاده می‌کنن: یکی مثل من فولدربندی می‌کنه، یکی توی ترلو می‌ذاره، یکی توی کاغذ می‌نویسه. خیلی مهم نیست چطوری این کار رو انجام می‌دید، باید مدلی رو پیدا کنید که باهاش راحت‌ترید و براتون کاربردی‌تره.

مثلاً من قبلاً ایده‌هام رو می‌نوشتم. بعد دیدم برای ثبت تصاویر یا صداها دچار مشکل می‌شم چون مثلاً قابلیت جست‌وجوکردن نداره. یا مثلاً برخلاف خیلی از آدم‌ها که ترجیح می‌دن محیط اطراف‌شون ساکت باشه، من ترجیح می‌دم اطرافم کمی سروصدا باشه.

پس یادمون نره برای اینکه بتونیم بهتر ایده‌ها رو پیدا کنیم و اون‌ها رو دسته بندی کنیم باید با توجه به سبک زندگی، مدل فکری و... خودمون این کار رو انجام بدیم. این ۳ نکته رو اگه بهش توجه کنیم تازه می‌تونیم بگیم که داریم مرحلۀ اول خلق ایده رو به‌درستی پیش می‌بریم، یعنی می‌تونیم ایده‌های جذاب‌تر و خلاقانه‌تر و کاربردی‌تر رو پیدا کنیم.

بعد از اینکه ایده‌ها رو پیدا کردیم و آرشیو شدن نوبت می‌رسه به پرداختن بهشون یعنی از بین این صداهایی که درباره‌شون نوشتیم و عکس‌هایی که جمع کردیم چطوری بهترین‌ رو انتخاب کنیم. برای این کار روش‌های مختلفی وجود داره که من هم ازشون استفاده کردم؛ ولی در ادامه می‌خواهم ۱۳ مورد از پراستفاده‌ترین تکنیک‌هایی رو که ازشون استفاده کردم و در موضوعات مختلف برام کاربردی بوده بهتون معرفی کنم.

۱۹+۱ تکنیک برای ایده‌پردازی

ماحصل ایده‌هایی که داشتم از ۲۰ تکنیک پیروی می‌کنه. سعی می‌کنم به‌ترتیب حروف الفبا اون‌ها رو مطرح کنم و یه توضیح کوتاه دربارۀ هر کدوم بدم تا اگه دوست داشتید بیشتر درباره‌شون جست‌وجو کنید و بخونید. قبل از اینکه برید سراغ‌شون باید بگم که تا امروز از همۀ این تکنیک‌ها گاهی به‌صورت ترکیبی یا به‌صورت تکی استفاده کرده‌م و به‌نظرم همه‌شون کاربردی هستن.

همچنین بعضی تکنیک‌ها رو باید گروهی با دوستان نزدیک‌تون یا همکاران‌تون انجام بدید و بدون حضور اون‌ها شدنی نیست، و بعضی هاش رو هم می‌شه به‌صورت تکی یا گروهی انجام داد. اگه شما هم از تکنیکی استفاده می‌کنید که به‌نظرتون خوبه، بگید تا به این فهرست اضافه کنم چون سعی می‌کنم تکنیک‌ها رو به‌روزرسانی کنم.

۱) ۶ کلاه فکری (Six Thinking Hats)

توی این روش ما باید بتونیم به ۶ گروه یه‌نفره تقسیم بشیم و بخواهیم با دیدی متفاوت به موضوع نگاه کنیم. بعد ایده‌هایی برای رفع نیازها، بهبود خدمات یا تولید محصولات جدید بیان کنیم. این ۶ کلاه عبارت‌اند از ۱. کلاه سفید؛ افکار خنثی بر اساس واقعیات موجود، ۲. کلاه قرمز؛ افکار هیجانی بر اساس قضاوت شخصی، ۳. کلاه سیاه؛ افکار بدبینانه و تمرکز بر ضعف‌ها، ۴. کلاه زرد؛ افکار خوش‌بینانه و تمرکز بر قوت‌ها، ۵. کلاه سبز؛ افکار خلاقانه و ایده‌های نو، ۶. کلاه آبی؛ نظارت بر همۀ دیدگاه‌ها.

۲) آرزو (Wishing)

در ابتدا، ایده‌ها و اهدافی رو در ذهن پرورش می‌دیم که رسیدن بهشون خیلی سخته و حتی محال به نظر می‌رسه. بعد به‌کمک تکنیک‌های دیگه، مثل طوفان فکری یا سایر روش‌ها، راهی برای رسیدن به اون ایده و آرزوی خودمون پیدا می‌کنیم، یعنی بتونیم حداقل بین ۲۰ تا۳۰ آرزو یا ایده دربارۀ موضوع بنویسیم تا همه‌شون رو بررسی کنیم. در نهایت به ایده‌ای می‌رسیم که خلاق و اجرایی باشه.

۳) اجتماعی شدن (Socializing)

زمانی که ما فقط با دوستان و همکاران خودمون در ارتباطیم، خواه ناخواه در گذر زمان، ذهن ما و اون‌ها نزدیک‌تر می‌شه و در بررسی مسائل به نتایج مشابهی می‌رسیم. این موضوع، یه دشمن بزرگ برای خلق ایده‌های جدید به حساب میاد. برای رهایی از این یکنواختی فکری، می‌تونیم از روش «اجتماعی‌شدن» استفاده کنیم. در این روش، ما با افرادی که طرزفکرهای متفاوت دارن و از اقشار مختلف جامعه هستن، دربارۀ حوزۀ کاری خودشون صحبت می‌کنن تا با استفاده از نظرات اون‌ها ایده‌هایی خارج از چارچوب فکری‌مون به دست بیاریم و چشم‌اندازمون برای خلق ایده‌های جدید تغییر کنه.

۴) استوری‌بورد (Storyboard)

استوری‌بورد بهمون امکان می‌ده تا اطلاعاتی رو که در طول ایده‌پردازی‌ها به دست آوردیم به بقیه و خودمون ارائه بدیم. برای استفاده از این تکنیک،‌ باید مراحل و اطلاعات مختلفِ مربوط به هر ایده رو روی برگه‌ها یا کارت‌های جداگانه‌ای نقاشی کنیم و اون‌ها رو روی تخته،‌ پنل یا هر سطح دیگه‌ای که دوست داریم کنار هم قرار بدیم. همچنین ممکنه به‌جای استفاده از کارت، صرفاً به کشیدن قاب و کادر اکتفا کنیم. مهم اینه که تصاویر قابل‌درک، روابط بین ایده‌های مختلف کاملاً مشخص و برای بیننده مفهوم باشن.

۵) اسکمپر (SCAMPER)

این روش شامل چک‌لیست شناخته‌شده‌ایه که بهمون کمک می‌کنه ایده‌هامون رو ثبت کنیم. موقع ایده‌پردازی، متمرکزکردن ذهن به‌صورتی که بتونه با یه روند خاص فکر کنه، به پیدایش ایده‌های جدید کمک می‌کنه که دستیابی بهشون با استفاده از مدل عادی تفکر، امکان‌پذیر نیست. هدف از تکنیک اسکمپر، فراهم‌کردن ۷ رویکرد فکری متفاوت، برای یافتنِ ایده‌های جدیده که ایده‌هامون رو مثلاً جایگزین کنیم، ترکیب کنیم یا اصلاً حذف‌شون کنیم. چک‌لیست تکنیک اسکمپر شامل موارد زیره:

  1. حرف S از كلمۀ Substitution به‌معنی جانشین‌سازی
  2. حرف C از كلمه Combine به‌معنی تركیب‌كردن
  3. حرف A از كلمۀ Adapt به‌معنی سازگاری و تعدیل‌كردن
  4. حرف M از كلمۀ Magnify به‌معنی بزرگ‌سازی
  5. حرف P از كلمۀ Put to other uses به‌معنی استفاده در سایر موارد
  6. حرف E از كلمۀ Elimination به‌معنی حذف‌كردن
  7. حرف R از كلمۀ Reverse به‌معنی معكوس‌سازی

۶) ایده‌پردازی سریع (Rapid Ideation)

توی این تکنیک ما باید اولین ایده‌هایی رو که به ذهن‌مون می‌رسه در کمترین زمان ممکن، یادداشت کنیم. بعد تک‌تک اون‌ها رو بررسی ‌می‌کنیم تا بهترین ایده انتخاب بشه. در ادامه، با دید بازتر و با آرامش بیشتر سعی ‌می‌کنیم، ایدۀ انتخابی رو بهبود ببخشیم و اون رو به ایده‌ای پخته و کامل تبدیل کنیم.

۷) ایفای نقش (Role Playing)

در این تکنیک ما باید به‌عنوان یه کارآفرین، ایده‌های خودمون رو بیان کنیم و بعد بقیه دوستان‌مون در نقش مشتریان یا کارفرمایان ظاهر می‌شن و ایده‌ای رو که بیان‌شده نقد می‌کنن. البته، این روش معمولاً در محیطی صمیمی و دوستانه اجرا می‌شه و به‌کمک این فضای دوستانه، هرکدوم از حاضران در جلسه، نظرات خودش رو به‌راحتی مطرح می‌کنه.

۸) پنج چرا (Five Whys)

بعد از ایده‌پردازی، از خودمون که ایده رو خلق کردیم، می‌پرسیم «چرا یه مشکل (واقعی یا فرضی) ایجاد شده؟» بعد باید سعی کنیم دلایل خودمون از بروز مشکل رو بیان کنیم. در ادامه، این سؤال رو ۵ بار تکرار ‌می‌کنیم و هر بار، باید به این سؤال جواب‌های خودمون رو بدیم تا در هر مرحله به جواب‌ها و دلایل عمیق‌تری برسیم. از این طریق می‌تونیم ایده‌های قوی‌تر و بهتری برای برطرف‌کردن مشکلات و نیازهای مختلف، خلق کنیم.

۹) پیش‌نویس صِفر (Zero Draft)

باید دربارۀ چارچوب کلی که برای خلق ایده در سر داریم، «هر چیزی که می‌دونیم»، «اهدافی که قصد داریم به اون‌ها دست پیدا کنیم»، «هر چیزی که برای شروع نیاز داریم» و همچنین «همۀ ارزش‌های مدنظرمون» رو بنویسیم. در ادامه، باید ایده‌هایی رو که به ذهن‌مون می‌رسه و با مدل فکری و ذهنی ما هم‌خونی داره لیست کنیم. در مرحلۀ آخر، ایده‌های خودمون رو بررسی کنیم و بهترین مورد رو به‌عنوان گزینۀ اصلی برای ایده‌پردازی بیشتر انتخاب کنیم.

۱۰) تفکر معکوس (Reverse Thinking)

همون‌طور که از نامش پیداست، در این روش برای خلق ایده، مسائل و خواسته‌های خودمون رو به‌صورت معکوس در نظر می‌گیریم. برای مثال، به‌جای سؤال «چگونه بهترین کابینت رو بسازم؟»، باید از خودمون بپرسیم «چگونه بدترین کابینت رو بسازم؟». نکته‌ای که توی این روش باید بهش توجه کنیم اینه که نباید روی تفکر معکوس مانور بیش از حد بدیم، بلکه باید از این روش در حد ۱۰ تا ۱۵ ایده بیرون بکشیم و بعد به روال عادی عمل کنیم.

۱۱) تحلیل اس‌دبلیواوتی (S.W.O.T Analysis)

تجزیه‌وتحلیل SWOT تکنیکی برای برنامه‌ریزی استراتژیکه که بهمون کمک می‌کنه تا نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدهای ایدۀ خودمون رو شناسایی کنیم. مخفف هر حرف شامل:

  • حرف S از کلمۀ Strength یعنی نقاط قوت: ویژگی‌های مثبت یه ایده هستن که نسبت به سایر ایده‌ها به اون برتری می‌دن.
  • حرف W از کلمۀ Weakness یعنی نقاط ضعف: این‌ها ویژگی‌های منفی یه ایده هستن که اون رو در مقایسه با سایر ایده‌ها در مضیقه قرار می‌دن.
  • حرف O از کلمۀ Opportunity یعنی فرصت‌ها: عوامل خارجی هستن که یه ایده می‌تونه ازشون برای بهبود عملکرد و رشد خودش استفاده کنه.
  • حرف T از کلمۀ Threat یعنی تهدیدها: عوامل خارجی هستن که می‌تونن بر عملکرد و رشد یه ایده تأثیر منفی بذاره.

۱۲) چی می‌شد اگه…؟ (What if...؟)

این تکنیک همۀ احتمالات ممکن دربارۀ عملی‌شدن ایده‌های مختلف رو بررسی می‌کنه تا به‌کمک اون بشه تخمین زد که کدوم ایده‌ نتیجۀ بهتری خواهد داشت؟ همچنین، این روش بهمون کمک می‌کنه تا یه ایده و ارزش رو از دیدگاه‌های مختلفی تجزیه‌وتحلیل کنیم و چارچوب‌های متفاوتی برای رفع مشکل یا برطرف‌کردن نیازی که وجود داره، ارائه کنیم. برای مثال:

  • اگه این مشکل در طول سال تحصیلی اتفاق می‌افتاد چی می‌شد؟
  • اگه محصول رو با جنس فلزی ارائه کنیم چی می‌شد؟
  • اگه سودِ فروش رو کمتر کنیم چی می‌شد؟
  • اگه از طریق مردم تبلیغات رو انجام بدیم چی می‌شد؟
  • اگه به‌جای جملات، عکس بذاریم چی می‌شد؟

۱۳) روابط اجباری (Forced Relationship)

در این روش ما باید ۲ موضوع متفاوت و حتی گاهی بی‌ربط رو کنار هم بذاریم و ارتباطی فرضی بین اون‌ها برقرار ‌می‌کنیم. این روش کمک می‌کنه تا ایده‌هایی جدید و انقلابی شکل بگیرن. البته در نظر داشته باشید گاهی ممکنه ایده‌هایی بیش از اندازه نامتعارف پیش بیاد که در ظاهر انقلابی به نظر برسن؛ اما در واقعیت کاربردی ندارن. برای همین پیشنهاد می‌کنم سعی کنید در انتخاب موضوعاتی که می‌خواهید کنار هم بذارید، دقت زیادی به خرج بدید.

۱۴) طوفان فکری (Brain Storm)

این تکنیک یکی از معروف‌ترین و پُراستفاده‌ترین‌هاست که برای رفع یه مشکل، ایده‌ها و راه‌حل‌های مختلفی رو بدون درنظرگرفتن قضاوت‌ها، خجالت‌ها، مسخره‌شدن‌ها و... مطرح ‌می‌کنیم و بعد به غربالگری اون‌ها می‌پردازیم. به‌عبارت دیگه، در روش طوفان فکری، هر ایده‌ یه راه‌حل و انتخاب خوب محسوب می‌شه تا زمانی که خلاف اون ثابت بشه!

۱۵) طوفان فکری معکوس (Reverse Brain Storm)

در روشِ طوفان فکری، ما به‌دنبال راه‌حل یه مشکل یا شیوۀ برطرف‌کردن یه نیاز می‌گردیم؛ اما در روش طوفان فکری معکوس، به‌جای راه‌حلِ مشکلات، به‌دنبال یافتن دلایل بروز اون‌ها خواهیم بود. در ادامه، بعد از پیداکردن عللِ بروز مشکل، ایده‌هایی رو در راستای رفع اون مطرح ‌می‌کنیم.

۱۶) فهرست صفات (Attribute Listening)

این روش برای خلق ایده، «یه رویکرد تحلیلی با دو هدف عمده» است. اولین هدف، شناسایی انواع جدیدی از ایده‌هاییه که می‌تونیم تولید کنیم و هدف دوم، تغییراتیه که می‌تونیم در ایده‌های قدیمی ایجاد کنیم. ما می‌تونیم با تشخیص ویژگی‌های بارز و کلیدی موضوعی که می‌خواهیم براش ایده‌پردازی کنیم، سوژه‌های زیادی خلق کنیم.

۱۷) گوش‌دادن به شبکه‌های اجتماعی (Social Listening)

گوش‌دادن به شبکه‌های اجتماعی یا سوشال لیسنینگ، نظارت و مانیتورینگ شبکه‌های اجتماعی برای دریافت بازخورد، بحث، اظهارنظر دربارۀ کلمات کلیدی خاصه که باید به‌دنبال اون یه تحلیل از داده‌های جمع‌آوری‌شده انجام بشه تا دیدگاه یا اینسایت به وجود بیاد. معمولاً کسب‌وکارها از این تکنیک برای اینکه بدونن پیرامون نام برند و صنعت‌شون چی می‌گذره استفاده می‌کنن، ولی یکی از تکنیک‌هایه که می‌تونیم برای ایده‌پردازی ازش استفاده کنیم.

برای مثال، در یکی از سرویس‌هایی که اتفاقاً از زبان فارسی هم پشتیبانی می‌کنن مثل دیتاک و ... حساب کاربری بسازیم و دربارۀ موضوعات مختلفی که می‌خواهیم درباره‌شون بیشتر بدونیم کلمات کلیدی وارد کنیم تا شبکه‌های اجتماعی رو پایش کنن و نظرات مردم رو جمع‌آوری کنن. از صحبت‌های بقیه هم می‌تونیم برای ایده‌پردازی استفاده کنیم.

۱۸) نقشه‌سازی ذهنی (Mind mapping)

طراحی «نقشۀ ذهنی» یه تکنیک گرافیکی برای برقراری ارتباط بین «ایده‌هایی که به ذهنمون رسیده» و «اطلاعات دربارۀ موضوع مدنظرمونه». در این روش، ما همۀ ایده‌هایی رو که به ذهن‌مون می‌رسه یادداشت ‌می‌کنیم و در کنار روش‌ها و ایده‌های موجود و مسائلی که در زمینۀ کاری‌مون مهمه قرار می‌دیم.

۱۹) نقش ۱۰/۱۰/۱۰ (10/10/10 Rule)

برای اینکه ایدۀ بهتری خلق کنیم بهتره چارچوب زمانی خودمون رو تغییر بدیم. در این صورت می‌تونیم نیازها، ترس‌ها، تمایلات و موضوعاتی رو که بهشون آگاهی نداریم، در بازه‌های زمانی مختلف ببینیم. این تکنیک کمک می‌کنه تا هدف‌ها و ارزش‌های عمیق‌تر ایدۀ خودمون رو شناسایی و اولویت‌بندی کنیم.

برای استفاده از این تکنیک باید ۳ سؤال بپرسیم، اما من یکی بهش اضافه کردم و باید این ۴ سؤال ساده رو از خودمون بپرسیم:

  1. پیامد این ایده بعد از ۱۰ دقیقه چیه؟
  2. پیامد این ایده بعد از ۱۰ روز چیه؟
  3. پیامد این ایده بعد از ۱۰ ماه چیه؟
  4. پیامد این ایده بعد از ۱۰ سال چیه؟

۱۹+۱) آقا، خلاقیت فرمول نداره!

خلاقیت فرمولی مشخص نداره که به‌کمک اون بتوانیم ایده‌‌پرداز و تولیدکنندۀ موفق محتوا بشیم. به همین دلیله که بسیاری از کتاب‌ها و مطالبی که روزانه دربارۀ روش‌های خلاق‌ترشدن می‌بینیم، در نهایت به کارمون نمیاد! خلاقیت حاصل داشتن ذهن باز، ریسک‌کردن و متفاوت نگاه‌کردن به جهان اطرافه.

پس از هیچی نترسید! اگه با تکنیک‌های بالا هم نتونستید ایده‌پردازی کنید و به ایده‌ای برسید، دوباره تلاش کنید. بالاخره تکنیک‌های دیگه‌ای رو پیدا می‌کنید. اما بهترین روشی که برای رسیدن به ایده‌ها خیلی ازش استفاده کردم و جواب گرفتم ولگردی کردنه! بله ولگردی...

یه وقت‌هایی هست که ما روی موضوع خاصی تمرکز نداریم؛ مثلاً وقتی داریم پیاده‌روی می‌کنیم یا حتی وقتی دراز کشیدیم و به سقف زل زدیم. اون موقع‌ها چون ما روی چیز خاصی تمرکز نداریم، ذهن‌مون می‌تونه به هر جایی پر بکشه. بعد دوباره می‌تونیم بریم سراغ صندوق ایده‌هامون و بعد انگار با دید تازه‌تری بهشون نگاه می‌کنیم. این‌طوری بهترین گزینه‌ای که شاید قبلاً بدترین گزینه بوده به چشم‌مون بیاد. پس در حین کارهای روزانه حتماً وقتی برای ولگردی‌کردن و کاری‌نکردن بذارید.

بخش دوم: انتخاب و پیاده‌سازی ایده

خیلی‌ها رو دیدم مرحلۀ دوم رو ۲ مرحله کردن یعنی انتخاب یه مرحله و پیاده‌سازی یه مرحلۀ جدا؛ اما انتخاب ایده جدا از پیاده‌سازی نیست، یعنی بسته به اون هدفی که ما می‌خواهیم درباره‌ش محتوا تولید و منتشر کنیم، باید همزمان با انتخاب ایده‌، به نحوۀ پیاده‌سازی و اجراش هم فکر کنیم.

حالا که ایده‌پردازی کردیم باید بریم سراغ پیاده‌سازی اون. فرایند ۲مرحله‌ای خلق ایده و انتخاب و اجرا خیلی وقت‌ها ترتیب نداره، یعنی ما فکر ‌می‌کنیم چطوری پیاده‌ش کنیم، اما حالا باید بریم راه اجراکردنش رو پیدا کنیم.

انتخاب بهترین ایده خیلی زودتر از آغاز فرایند ایده‌پردازی شروع می‌شه و در اینجا تعیین معیارهایی که ایده‌ها بر اساس اون‌ها سنجیده می‌شن به انتخاب خودمونه؛ یعنی ایده‌ها رو مثلاً با شاخص‌های مختلف مثل جنجالی‌بودن، پُربازدیدبودن، اثربخشی برای کامنت‌گرفتن و... می‌شه دسته‌بندی کرد و بعد رفت سراغ اجراشون.

موفقیت در فرایند پیاده‌سازی، بستگی به توانایی ما برای انتخاب بهترین ایده و عمل‌کردن براساس اون‌ها داره. به‌علاوه، روند کاری ما باید جریان منظمی داشته باشه، به‌طوری که در هر مرحله بدونیم کجای ماجرا قرار داریم.

در آخر اینکه....

نترسید! همین حالا، بعد از خوندن این نوشته، اولین ایده‌ای رو که به ذهن‌تون رسید، بنویسید و تا حداکثر یه هفته اون رو آمادۀ انتشار کنید. می‌دونید چرا براش تاریخ دقیق و سختگیرانه تعیین کردم؟ چون برای خود من خیلی پیش اومده که ایده‌ای به ذهنم رسیده و گفتم به بهترین شکل انتخاب و اجراش می‌کنم و میترکونه! اما وقتی به مرحلۀ اجرا رسیدم دیدم زکی! محتوایی که برگرفته از بهترین ایده و بهترین انتخاب از نظر من بوده، از همۀ محتواهای قبلی که تولید و منتشر کردم کمترین میزان اینگیجمنت رو داشته، دیگه وایرال‌شدن پیشکش!

پس از قضاوت‌ها نترسید، در دروازه رو می‌شه بست و دهن مردم رو نه... از همین حالا شروع کنید و اولین ایده‌ای رو که به ذهن‌تون می‌رسه، بنویسید و شروع کنید. با تکنیک‌هایی که حالا بلدید، به ایده‌تون بال‌وپَر بدید و اجرایی‌ش کنید. اگه بعد از خوندن این نوشته ایده رو اجرایی کردید خیلی خیلی خوش‌حال میشم لینکش رو توی قسمت کامنت‌ها بذارید که من هم بخونمش.