علاقهمند به بازاریابی، محتوا، ارتباطات، خلاقیت و پیچیدگیها، که سعی میکنم نتیجۀ کنجکاویها و موشکافیهام از مفاهیم پیچیدۀ زندگی کاری و شخصیم رو با بیانی ساده و متفاوت روایت کنم..
آیا کلمات در فضای آنلاین هم عمق دارند؟
کلمات نمیتوانند واقعیت را تغییر دهند، اما میتوانند نحوۀ درک مردم از واقعیت را دستخوش تغییرات بسیار زیادی کنند. کلمات فیلترهایی را به وجود میآورند که از طریق آنها، انسان به درک و مشاهدۀ جهان اطراف خود میپردازد.
یک کلمه میتواند تفاوتی را میان دوستداشتن و دوستنداشتن آن شخص ایجاد کند. تصور کنید که میخواهید شخص جدیدی را ببینید و دوست دیگری آن را غیرقابل اعتماد توصیف میکند؛ چنین توصیفی میتواند کاری کند که بدون دیدن و معاشرت اولیه، آن فرد را غیرقابل اعتماد بدانید. درواقع، واژۀ «غیرقابل اعتماد» فیلتری را ایجاد میکند که بهواسطه آن، شما به هیچ حرف و رفتاری از طرف مقابل نمیتوانید اعتماد کنید.
در دنیای پرمشغلۀ امروزی نیز مردم معمولاً برای شناخت بهتر دنیای اطراف خود، از منابع خبری خاصی استفاده میکنند و اعتقادی به داشتن چندین منبع ندارند. درواقع، این موضوع نشان میدهد که هر شخص تمایل دارد که رویدادهای مختلف جهان را از طریق فیلترهای ایجادشده توسط یک روزنامه، اخبار تلویزیونی یا گزارش رادیویی درک کند.
در چنین شرایطی اگر یک رسانه، بهویژه رسانهای معتبر، سوگیریای در داستان نقلشده داشته باشد، خوانندگان یا شنوندگان هم تمایل دارند داستان مطرحشده را از طریق فیلتر مغرضانۀ ایجادشده توسط آن رسانه بشنوند و بخوانند؛ فیلتری که تا مشاهدۀ مطالب متعادلتر منتشرشده از منابع خبری دیگر، در ذهن خواننده باقی میماند.
چنین موضوعی دربارۀ شبکههای اجتماعی و کلماتی که در این پلتفرمها به آنها اشاره میکنم نیز وجود دارد؛ حتی شاید عمیقتر از آن چیزی که فکرش را میکنید.
چگونه کلمات قدرت دارند؟
کلمات میتوانند معانی مختلفی را به خود اختصاص دهند؛ بااینحال، هیچ کلمهای در جهان هستی وجود ندارد که بتواند محدودۀ دینامیکی و انعطافپذیری لازم برای تفسیر زندگی ما را داشته باشد. به همین خاطر است که تعریف گربه با تعریف سگ متفاوت است و هیچ چیزی نمیتواند آن را تغییر دهد.
بااینحال، در مواقعی که ما قصد داریم واقعیت را تعریف کنیم، میتوان از قدرت کلمات استفاده کرد؛ چراکه کلماتی که در ذهن خود بهطور مکرر برای توصیف استفاده میکنیم، نیروی بسیار زیادی را به خود اختصاص میدهند.
اگر در گفتوگوی درونی با خودمان دائماً از زبانی تحقیرآمیز استفاده کنیم، به کلمات و عمق آنها اجازه میدهیم که علیه ما کار کند. اینکه به خودمان بگوییم چاق، ضعیف، بیارزش یا احمق، میتواند قدرت ما را برای یافتن معنای مثبت در تجربیات مختلف از بین ببرد.
اگر در طول روز به خودمان احمق بگوییم، واقعاً این امکان وجود دارد که در آزمونی مردود شویم. احساسات، تجربیات و توانایی تعامل با انسانهای دیگر، همگی توسط زبان کنترل میشوند. اگر میخواهیم کنترل بیشتری داشته باشیم و اختیارمان را افزایش دهیم، این امکان وجود دارد که با درک بیشتری از قدرت بالقوه در آنچه به خود و دیگران میگوییم، شروع کنیم.
بهطور کلی، عمق کلمات به دو عامل مهم بستگی دارد: «قدرت کلمات» و «نحوۀ بیان آنها». اگر با لحنی بازیگوشانه و با لبخند به کسی بگوییم «از تو متنفرم»، مطمئناً واکنش متفاوتی نسبت به زمانی که آن را با لحنی پرخاشگرانه فریاد بزنیم، دریافت خواهیم کرد.
چوب و سنگ ممکن است استخوانهایم را بشکنند، اما کلمات هرگز نمیتوانند به من صدمه بزنند
این عبارت یادآور دورانی است که در آن نمیخواستیم دیگران بدانند واقعاً کلمات آنها چقدر آزاردهنده است. مطالعات علمی نشان میدهد که کلمات مثبت و منفی نهتنها در سطح عمیق روانی ما را تحتتأثیر قرار میدهند، بلکه تأثیر قابل توجهی بر زندگی ما میگذارند.
ماریا ریشتر (Maria Richter) و گروهی از دانشمندان، پس از انجام آزمایشهای علوم اعصاب، در مقالهای تحت عنوان «آیا کلمات صدمه میزنند؟» (Do Words Hurt) پاسخهای مغز به کلمات شنیداری منفی را بررسی کردند. طی این فرایند، این گروه متوجه شدهاند که:
کلمات دردناک یا منفی، موجب افزایش پردازش ضمنی (Implicit Processingیا بهاختصار IMP) در قشر سینگولیت قدامی میشوند. کلمات منفی، استرس و هورمونهای اضطرابآور بسیار زیادی را در اشخاص آزاد میکنند. جدا از آن، کلمات منفی، چه در قالب گفتن و چه در قالب شنیدن یا فکرکردن، نهتنها باعث استرس موقعیتی میشوند، بلکه به اضطراب طولانیمدت نیز کمک میکنند.
میلاد عرفانپور، شاعر فارسیزبان، زبان را اینگونه تعریف میکند:
زبانْ نظامی از کلمات است که ما بهوسیلۀ آن با دیگران ارتباط برقرار میکنیم؛ این تعریف متداول زبان است، اما زمانی که ما از زبان شعر سخن میگوییم، این زبان جنبۀ کاربردی پیدا میکند. زبان مادۀ خام و اولیۀ شعر است و اگر در انتخاب آن دقت نکنیم، شعر ما مطلوب مخاطب نخواهد بود.
همانطور که میلاد عرفانپور گفت، زبان در هر جایی به یک شکل استفاده میشود. گاهی زبان در شعر بهصورت مادۀ اولیه استفاده میشود و گاهی در ادبیات محاوره له و لورده میشود و سبک جدیدی از خودش را به نمایش میگذارد. گاه نیز به شکلهای مختلف دیگر نمایان میشود.
دکتر گری چپمن (Gary Chapman)، نویسندۀ ۸۰سالۀ آمریکایی، در کتاب خود با نام عشق؛ راهی برای زیستن، برای توصیف کلمات استعارۀ روشنگری را به کار برده است. او میگوید:
کلمات یا گلولهاند یا دانه. اگر کلمات را با احساس خودبزرگبینی و محکومکردن دیگران بهسوی آنها روانه کنیم، یا اگر به شکلی واکنشی، گلولۀ کلمات مخرب را بهسوی آنها شلیک کنیم، نتیجۀ بهبارآمده برای شنونده سخت و نابودکننده خواهد بود.
در عوض اگر بهجای برخورد واکنشی، فارغ از موقعیتی که در آن قرار داریم، با کنترلِ قدرت و مطابق اصول اخلاقی، به شیوهای مثبت خودمان را بیان کنیم، آنگاه کلمات را مانند دانههایی پرورده، با احساس حمایتگری و نیت خوب در زمین رابطه کاشتهام. کلمات اینچنینی میتوانند به رابطه رنگ و بوی مثبت بدهند و جان دوبارهای به آن ببخشند.
برای درک بهتر این موضوع به سراغ زینب صادقینژاد ویراستار زبان فارسی رفتم که در ادامه میتوانید توضیحات او را بخوانید.
مادربزرگم همیشه میگفت: زبان آدم، گوشت نرم بدون استخوان است و به هر طرف و به هر شکلی میچرخد. بدون هیچ محدودیت.
پس چقدر خوب است که از آن برای گفتن سخنان زیبا استفاده کنیم.»«بزرگتر که شدم بیشتر معنی حرف مادربزرگ را فهمیدم. زبان فقط برای برقراری ارتباط و فهماندن خواست و منظور ما به کسی نیست. درواقع زبان فقط برای چه گفتن به کار نمیرود. بلکه چگونه گفتن هم مهم است.
اینکه ما قبل از آغاز سخن فکر کنیم و ببینیم چطور میتوانیم کلامی تأثیرگذارتر بگوییم، اهمیتی صدبرابر بیشتر دارد. به قول معروف: کم گوی و گزیده گوی چون در. اما افسوس که در این زمانه از صبح تا شب فقط میگوییم و میشنویم و شب که به بستر میرویم، از همۀ شنیدهها حتی چند کلام ساده که از شنیدنش به ذوق آمده باشیم، نیست. کلمات دم دستی، جملات تکراری و گذراندن سریع چندواژه از زبان که فقط برای عرض اندام و اینکه ما هم هستیم گفته میشود.
شاید بهتر باشد بگوییم نمیگوییم و نمیشنویم، بلکه زخم میخوریم و زخم میزنیم. درنتیجه فقط نمیتوان گفت عمق زبان یا قدرت کلمات، درواقع صحبت از عمق اندیشه و تلاشی است که برای بیان آن به بهترین شکل، صورت میگیرد. عمیقترین اندیشهها هم تا زمانی که واژۀ مناسب خود را برای بهزبانآمدن نیابند، عقیمتریناند و ماندگارترین اندیشهها همیشه با بهترین واژگان بیان شدهاند. خلاصه اینکه زبان و کلمات ما جلوۀ بیرونی اندیشههای ذهنی و درونی ماست. پس باید برای هرچه زیباتردیدهشدن درونمان بیشتر تلاش کنیم.
بهاره آروین، عضو هیئتعلمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس و دکترای جامعهشناسی از دانشگاه تهران، در بلاگ خود نوشته بود:
کلمات جان دارند. کلمات نفس میکشند و بخار نفسشان مینشیند روی چشمهایمان، وقتی که خیلی سردمان است. کلمات وزن دارند و ما را از نفس میاندازند، وقتی که روی دلمان بار میشوند. کلمات عمق دارند و ما را غرق میکنند در خشم، عشق، اندوه و شادی بیپایانشان.
کلمات قدرت دارند آنقدر که در لحظهای بنای چندساله و محکم یک عشق، یک زندگی و یک دوستی را ویران کنند. کلمات مثل جوهر خودکار، مثل چربی، مثل سوختگیهای عمیق، مثل لکههای پاکنشدنی، تا ابد جایشان روی روحمان میماند.
کلمات مثل هوایی که نفس میکشیم، وارد خونمان میشوند و شهد و شرنگشان میرسد به ریشۀ تکتک روزنههای روحمان و... . زمانی که آلودهاند، روحمان نفسش تنگ میشود یا مسموم میشود یا... . گهگاه در خواب میمیرد از خفگی، از هوای پاکی که نیست، بدون آنکه بفهمد. کلمات پرتاب میشوند، میچسبند، میشکنند، میسوزانند، زخم میکنند میکشند و... . کلمات، کلمات برگشتناپذیر.
تا اینجا دربارۀ عمق کلمات صحبت شد. اما از حالا به بعد میخواهم دربارۀ عمق کلمات در فضای آنلاین صحبت کنم. قبل از شروع، صحبتهای جالب محمدمهدی باقری، ویراستار زبان فارسی را بخوانید.
آخر چه خلاقیت و مهارت خاصی در تکرار بیقاعدۀ «؟» و «!» است؟ هان؟! فقط راحت و سریع است و این قرص اعتیادآور و سرشار از اثر فوری و فوتی، برای «تنبلشدن» ذهن نوشتاری ما کفایت میکند.
طرف پیش خود میگوید: «چهکاریه واسۀ تولد رفیقم یه جملۀ ناب و خوشگل از ذهن خودم بسازم؟ میرم توی وب میگردم و مفتکی کلی جمله و شعر پیدا میکنم. آهان... اینم گوگل... خب، بزنم جملههای زیبا برای تبریک تولد. تق! بعد از مدتی و برای موفقیت کاریِ دوست بعدیاش: «ول کن بابا. وقت ندارم بگردم دنبال جملهمُمله! اصلاً مینویسم هوووووووراااا. حلّه! آخیش، تموم شد.» یا «اااایییی وللللل. تبریک!!!!!!!» حال پرسش عوض میشود: پس چرا سنت نوشتاری دنیا دست به چنین کارهایی نزده است؟ و اکنون هم چرا در نوشتههای رسمی و جدی چنین نمیکند؟ و چرای بعدی اینکه چرا فقط امروزه و آنهم فقط در فضاهای مجازی، مانند پیامک و فیسبوک و وبلاگ و...، میتوان این رفتارهای نوشتاری را دید؟ مگر قدیمیها یا امروزیهای درستنویس این کشف ساده را نکرده بودند که «؟؟!!» لحنرسانتر از «؟!» است؟ پس چرا هیچ ردپایی از این رفتار نوشتاری در اینهمه متن نمیتوان یافت
پاسخ ساده است: ازسویی، کمبود حوصله و وقت و شتابزدگی ذاتیِ رفتار در فضای مجازی و از سوی دیگر، ضعف نوشتار و مهارت اندک در نوشتن و کمتوانی در بهکاربردن شگردهای نامحدود زبانی و آموزش ضعیفِ نگارش در نظامهای آموزشی و بلدنبودن طرز چیدمان واژهها در جمله و جمله در پاراگراف و پارگراف در متن.
تا دهبیست سال پیش، «هرکسی» نمینوشت و «هر نوشتهای» منتشر نمیشد. با فراگیرشدن نوشتار در فضاهای مجازی که خود، پدیدهای بهغایت پربرکت و ارزشمند است، هرکسی نوشت و متن تولید کرد و هر نوشتهای نشر یافت و گسترد.روضهاش اینجاست که همه فهمیدند که کارکردن با رایانه و وبلاگ و گوشی را باید آموزش داد و دید؛ اما هیچکس حتی احساس هم نکرد که باید نوشتن را «یاد داد» و احدی هم نیاز ندید که باید نگارش را «یاد گرفت».
صد البته که آموزشِ مؤثر و مهارتمحور و کاربردی و سریع منظور است. در یک جمله، «امکان» نوشتن بسیار گسترده شد و «مهارت» نوشتن هیچ. یکی و فقط یکی از نتایج بسیار فرعی و زیانبار این نیاموختن، تکرار «؟» و «!» برای لحنرسانی است. این فاجعه، آسیبهای پرشمار و جدیتری هم بهثمر نشانده است! اینجا نمیشود گفتشان.»
عمق کلمات حتی در فضای آنلاین!
کلمات عمق دارند یعنی چی؟ کلمات عمق دارند یعنی وقتی شما با مخاطبتان دربارۀ زمانی خاص صحبت میکنید، آن زمان میتواند در ذهن مخاطبتان خیلی عقب و جلو شود. مثلاً وقتی میگویید یک ساعت پیش یا یک روز پیش، ذهن مخاطب را بین یک سال و یک ساعت به عقب و جلو درگیر میکنید.
یا مثلاً چندین سال است که من از جملۀ «خسته نباشید» استفاده نمیکنم. جملۀ خسته نباشید در فرهنگ ما ایرانیها جا افتاده است. آیا بهجای خسته نباشید، نمیشود جمله دیگری مانند خدا قوت را به کار برد که بار معنایی مثبت داشته باشد؟
کلمات خسته، بدبخت، بیچاره، داغون، نفرت و کلمات منفی دیگری که به کار میروند، همگی بار منفی خود را به انسان انتقال میدهند. برعکس کلمات منفی، کلماتی مانند انرژی، قدرت، شور، هیجان، موفقیت، پیروزی، شادی و کلمات مثبت دیگری که مردم در طول زندگی از آنها استفاده میکنند، بار مثبت و انرژی را به مردم انتقال میدهند.
برای آزمون این گفته کافی است که یک هفته از این کلمات منفی استفاده نکنید. دراینصورت خودتان به تأثیر منفی این کلمات پی خواهید برد. یا مثلاً بشین، بفرما، بتمرگ هر سه یک معنی را میدهند. فقط بستگی دارد از کدام استفاده کنید؛ چون بار معنایی هرکدام، بار احترامی مختص به خود را به همراه دارد.
چند مثال...
افراد در فضای آنلاین برخلاف فضای آفلاین خیلی بیشتر عمق کلمات را به روشهای مختلف بیان میکنند.
برای همۀ ما بارها پیش آمده که متنهایی در فضای آنلاین دیدهایم که یک حرف از یک کلمه را چندبار تکرار کردند. مثلاً مینویسند دوست داااااااااارم. در توییتر کاربری به نام پرینس مانه گارینشا نوشتۀ زیر را توییت کرده. یکی از دلایل استفادۀ مکرر از یک حرفِ یک کلمه برای نشاندادن شدت آن کلمه است یا برای نشاندادن فریاد است. مثلاً در اینجا این کاربر خواسته شدت دوستداشتن طرف مقابل را با تکرار حرف الف نشان دهد.
بعضی اوقات افراد در بلاگهای شخصیشان یا حتی خبرگزاریها برای جلب توجه، یک حرف یا علامت را چندینبار تکرار میکنند تا مخاطب بیشتر با آن درگیر شود. این اتفاق آنقدر زیاد رخ میدهد که نیما اکبرپور در توییتر خود به این موضوع واکنش نشان داده است.
گاهی اوقات هم افراد برای ابراز احساسات خود از حشو استفاده میکنند. مثلاً برای یک تشکر از چند کلمۀ مترادف استفاده میکنند. در اینجا کاربری به نام رها برای تشکر از مخاطب خودش کلمۀ ممنون را بعد از مرسی به کار برده که درواقع، هم مرسی و هم ممنون بهمعنی تشکرکردن هستند.
افراد گاهی هم برای ابراز احساسات، در صحبتهای خود از اعداد استفاده میکنند. مثلاً برای ابراز دوستداشتن یک نفر میگویند ده تا دوستت دارم. برای مثال میتوانید این توییت صادق کریمی را ببینید.
افراد برای نشاندادن میزان عمق کلمات گاهی کلمات را به کمک Shift + J بهصورت کشیده مینویسند. مثلاً در اینستاگرام کاربری به نام ماجد پست احساسی زیر را برای نشاندادن عمق احساسات خود با حروف کشیده نوشته است.
در آخر...
آدمها هر کلمهای را که استفاده میکنند، درواقع باید به معنی و عمق آن کلمه توجه کنند تا به این ترتیب بتوانند ظرفیتهای کلامی خودشان را بهتر بشناسند و از آنها بهتر استفاده کنند. هرکسی در هر زمانی داشتههای زبانی مختص به خودش را دارد و خوب است که تلاش کند به آنها عمق ببخشد. یکی از بهترین راهکارها برای عمقبخشی به کلمات، افزایش منابع مطالعاتی در حوزههای مختلف است.
یادمان باشد که کلام ما قدرت دارد و با قدرت کلام خود زندگی افراد را به تباهی و نابودی نکشیم. ما مسئولیم که کمک کنیم زندگی خودمان و زندگی افراد دیگر بهسمت موفقیتها و پیروزیها پیش برود، نه اینکه با کلام خود دیگران را نابود کنیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربۀ دریافت «اولین خبرنامۀ ایمیلی» از صباویژن و یکتانت + معرفی ۵ نکتۀ کلیدی برای ارسال اولین ایمیل
مطلبی دیگر از این انتشارات
💡 ایدههای خلاقانۀ نیمایی از کجا میان؟ معرفی ۲۰ تکنیک پراستفادۀ خودم
مطلبی دیگر از این انتشارات
وبلاگستان فارسی ۲۲ ساله شد! «مینویسم پس هستم!»