A CONTENT CREATOR
احساسات مصنوعی!!!
همانطور که میدانید یکی از مباحث جذاب روز که بسیار مورد بحث و گفتگو قرار گرفته و مخصوصا بین نسل جوان سر زبانها افتاده، مبحث هوش مصنوعی و مسائل مرتبط با آن است.
اینجا نمیخواهیم به معرفی تخصصی و دقیق هوش مصنوعی و کاربردها و شیوههای اجرای آن یا حتی تاریخ و شروع و پیدایشش بپردازیم. بلکه چند وقت پیش که با یکی از دوستان راجع به این موضوع صحبت میکردیم، نکته جالبی گفت که ذهن مرا به سمت سینما و دنیا داستانها کشاند.
نکته این بود که متخصصین حوزه تکنولوژی و کارشناسانی که در زمینه هوش مصنوعی کار میکنند هشدار میدهند که این سیر تکامل و پیشرفت در این حوزه میتواند خطرناک و ترسناک باشد چراکه هوش مصنوعی با بهرهگیره از روزآمدترین ابزارها و پیچیدهترین سیستمها روز به روز قویتر میشود و تا همین امروز هم در بسیاری از مشاغل و مباحث توانسته جای انسان را بگیرد و بیم آن میرود که بتواند به طور کلی مستقل شود و علیه انسان انقلاب کند و مالک بعدی کره زمین باشد.
به گفته آنان آنچیزی که برتری را در اکوسیستم تعریف میکند مسئله هوش است. همانطور که انسان توانست با بهرهگیری از نعمت هوشِ برتر نسبت به حیوانات و گیاهان و جمادات، بر آنها چیره شود و آنها را تحت سلطه خود درآورد، اکنون هوش برتری به نام هوش مصنوعی یا همان هوش ماشینی به میان آمده که از هر نظر سریعتر، دقیقتر، و خستگی ناپذیرتر است.
آنها توانستهاند با استفاده از انواع سنسورهای گرمایشی و مجاورتی و نوری و غیره چیزی شبیه به حواس پنجگانه را در اختیار کامپیوترها و رباتها قرار بدهند به طوری که یک ربات هم بتواند شرایط بیرون را مثل یک انسان تحلیل و درک کند و طبق اطلاعات قبلیش (که به واسطه احاطه به جهان وب و داشتن قابلیت ماشین لرنینگ به مراتب گستردهتر و به روزتر از انسان است) تصمیمگیریهای سریع و بی نقص انجام دهد.
این مسئله تا آنجایی که در خدمت بشر باشد بسیار جذاب و جالب است ولی اگر علیه خود او باشد چه؟!
اما سوال اصلی که اینجا به آن میپردازیم این است که آیا دنیای هوش مصنوعی با همه پیشرفتهایی که داشته میتواند تمامی جوانب و زوایای یک انسان واقعی را در یک ربات یا دستگاه تعبیه کند؟
درجواب این پرسش دانشمندان بر این باورند که یک ربات تنها و تنها در یک نقطه از انسان واقعی کم میآورد و تنها تفاوت را در مسئله احساسات تعریف میکنند. به این معنا که یک سیستم هر قدر هم که پیشرفته باشد و قدرتمند ظاهر شود فقط میتواند با استفاده از قواعد و روابط منطقی به حل مسائل و تصمیمگیری بپردازد و هیچ بویی از احساسات نبرده و نمیتواند آن را درک و طبق آن عمل کند.
فارغ از اینکه آیا این نکته تنها تفاوت بین هوش مصنوعی و انسان است و یا اینکه تفاوتهای دیگری هم وجود دارد و یا اینکه حتی برعکس شاید هم پیشرفت در این زمینه بتواند روزی این کمبود را هم جبران کند، حالا که این چالش تفکر برانگیز ایجاد شد بیایید به سراغ دنیای سینما و داستان برویم و ببینیم تخیل نویسندگان در این زمینه چه آثاری را خلق کرده.
طبیعی است که آثار بیشماری در این زمینه ساخته و نوشته شدهاند که من همه آنها را ندیده و نخواندهام ولی اینجا به معرفی یک فیلم و یک داستان کوتاه اکتفا میکنم.
شما هم اگر موردی در این زمینه میشناسید حتما به ما و دوستان معرفی کنید تا از دنیای تفکر برانگیز هنر هر چه بیشتر لذت ببریم.
1 فیلم ترمیناتور
این فیلم به شکل سریال و مجموعههای سینمایی هر دو تولید شده و در دنیا بسیار پرطرفدار و مشهور است. ولی آنچه مدنظر ما است ترمیناتور 2: روز داوری میباشد که به نظر من بهترین آنهاست و میتوان گفت قویترین اثریست که آرنولد شوارتزنگر در آن ایفای نقش کرده است.
این اثر فیلمی آمریکایی به تهیهکنندگی و کارگردانی جیمز کامرون و نویسندگی مشترک او و ویلیام ویشر است که در سال ۱۹۹۱ اکران شده.
اینجا قصد اسپویل یا لو دادن فیلم را نداریم و دیدن و لذت بردن از آن را بر عهده خوانندگان میگذاریم. ولی نکته ای که مربوط به بحث ما میشود و در فیلم هم به آن اشاره شده دوستی و رفاقتی است که بین جان و ماشین محافظش شکل میگیرد به طوری که بار درام ماجرا را به شکل حیرت انگیزی به دوش یک ناانسان میگذارد و درست تاکید نویسندگان بر همین است که یک روزی هوش مصنوعی هم میتواند احساسات را درک کند ولی پایان بندی فیلم با دید خوشبینانهای، این است که ماشین با درک اهمیت و لزوم وجود بشر او را بر خود ترجیح داده و به نفع انسان از میدان کنار میکشد چراکه این هم قسمتی از برنامه ریزی انسان بر روی ماشینهاست و در ذات و فطرت جعلی آنها قرار داده شده. التبه همانطور که گفتیم این فقط دید مثبت اندیشانه نویسندگان است و یک فکت علمی به حساب نمیآید.
اگر این فیلم را ندیدهاید حتما ببینید و اگر قبلا دیدهاید باز سری به آن بزنید و از آن لذت ببرید. نظر خود را نیز درباره آن با ما به اشتراک بگذارید.
2 داستان آدم آهنی و شاپرک
این داستان اثر ویتاتو ژیلینسکای طنزپرداز و نویسندهی لیتوانیایی است. متن خلاصه شده آن در کتاب فارسی سال هفتم چاپ شده و به احتمال زیاد اکثر مخاطبان ما این اثر را یکبار هم که شده خواندهاند ولی جالب این است که در یک متن که به نظر ساده و کودکانه میآید چنین مفهوم عمیق و علمی گنجانده شده، که آیا ماشین و ربات میتواند احساسات داشته باشد یا نه.
بعد از مدتها که این متن را دوباره سرکلاس برای بچهها خواندم و اینبار به عنوان معلم با متن مواجه شدم حس نوستالژی غریبی را تجربه کردم و توانستم برانگیخته شدن احساسات دانش آموزان را هنگام خواندن و شنیدن این متن تخیل آمیز ژیلینسکای شاهد باشم و این برایم یک نقطه عطف در دوران کاریم بود. و جا دارد که از نویسنده خلاق اثر تشکر کنم که جدای از امر زنده کردن احساسات در ربات، توانست به شکل عمیقی احساسات ما مخاطبین را برانگیخته کند.
به همین دلیل تصمیم گرفتم که این داستان را هم به شما معرفی کنم تا هم باعث یادآوری دوران مدرسه و میز و نیمکتهای قدیمی و حال و هوای مهر برای شما باشد و هم اینبار از زاویهای که مطرح کردیم شاهد ماجرا باشید که آیا ربات دارای احساس میشود یا نه؟
در این لینک یا با یک سرچ ساده در گوگل میتوانید متن داستان را بخوانید یا به صورت صوتی آنرا بشنوید، لطفا بعد از خواندن، نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید تا از تجربه شما هم استفاده کنیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین هوش مصنوعی برای تبدیل متن به ویدئو، معرفی Sora
مطلبی دیگر از این انتشارات
جمینای (Gemini)، بزرگترین و جدیدترین هوش مصنوعی گوگل
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپلیکیشن موبایل جویفول؛ فروشگاه کیک، شیرینی و گل