کنجکاوم.
با پراید زاده شدیم، با پراید میمیریم.
ما ایرانیها اولین ملت در حال توسعهی جهان هستیم که توانستیم سالها زودتر از کشورهای توسعه یافته و پیشرفتهی جهانی، با ماشینهای چهار چرخ پرواز کنیم. کمبودها و موانع هرگز نتوانستند مانع پیشرفت و درخشش ما در عرصههای بینالمللی شوند. همانگونه که شروع بسیاری از علوم و افتخارات دیگر را از آن خود میدانیم، عنوان اولین کشور سازندهی ماشینهای پرنده را نیز از آن خود کردهایم.
ماجرا دو دههی پیش از ژاپن آغاز شد. یکی از محصولات تازه تولید شدهی مزدا به واسطهی ارتباطات از ژاپن به آمریکای شمالی راه یافت و با نام جدید فورد فستیوا[1] و با تکیه بر قیمت پایین به عنوان مزیت اصلی، سعی داشت بازار کشورهای آمریکای شمالی را تصاحب کند؛ اما دیری نپایید که تولید این خودرو به دلیل امنیت پایین در کشورهای مبدأ متوقف شد.
در همین نقطهی طلایی تاریخ بود که ایران پا به عرصه نهاد و استعداد شگرف این خودرو را کشف کرد. شرکت خودروسازی سایپا این محصول بیخانمان را به فرزندی پذیرفت و با کشف و شکوفا کردن استعدادهای نهان او، به جهانیان نشان داد که با بیخردی چه گوهر نایابی را از خانه راندهاند. این فرزند تازه وارد و عزیز، پراید نام گرفت.
پراید در همان سالهای اول با ویژگیهای منحصر به فرد خود توجه همگان را جلب کرد. برای مثال وقتی سرعت ماشین از 130 یا 140 کیلومتر در ساعت بالاتر میرود، عملا جدا شدن لاستیکها از آسفالت را با تمام وجود احساس میکنید. بنابراین پراید را میتوان اولین و تنها خودروی پرندهی جهان دانست. با پراید حس ناب پرواز همراه با استرس و افزایش سطح آدرنالین را به راحتی تجربه میکنید.
اما قدرت اوجگیری پراید فقط به بحث پرواز محدود نمیشود. شاید پراید نتواند مانند خودروهای مدل بالای جهانی در ده ثانیه از سرعت صفر به 100 کیلومتر در ساعت برسد، در عوض قیمت آن طی ده سال از حدود 8 میلیون تومان به بالای 110 میلیون تومان رسیده و این یعنی نهایت قدرت در اوجگیری!
پراید خودرویی استثنایی است؛ از آن جهت که در میان خیل ماشینهایی که با شتاب از سربالایی بالا میکشند، از همه عقب میماند و در میان بیشمار ماشینی که در گرمای تابستان جادهها را با کولر در مینوردند، با کاپوت بالا کنار جاده میایستد و جوش میآورد. پراید اما در کنار این چهرهی پلید و زشت، روی خوشی هم دارد. مصرف پایین بنزین و ارزان بودن قطعات، برگ برندهی پراید در مقایسه با رقبایش بوده است.
با این همه گاهی چهرهای مظلوم به خود میگیرد. هر دم او را با یک رنگ و لعاب و نام جدید روانهی بازار میکردند. اما چهرهی واقعی او هرگز زیر این بزکها تغییر نمیکرد. واقعیت پراید همانی بود که بود. مثل آب خوردن آن را میدزدیدند و یا اوراق میکردند. بعدها ظلم را به نهایت خود رساندند و به او لقب ارابهی مرگ را دادند و حتی سهم عدم ایمنی راهها در تلفات جادهای را نیز به گردن او انداختند. آخر داستان هم قابل حدس است؛ با بیرحمی کرکرهی خط تولیدش را پایین کشیدند.
با تمام این فراز و نشیبها، پراید همچنان جایگاه ویژهی خود را در خاطرات مشترک ما ایرانیان با اقتدار حفظ کرده است. گاهی برای ماشین عروس گلآرایی میشود، گاهی دانشآموزان را به مدرسه میرساند، در شمایل پراید وانت، بارها را جا به جا میکند، وسیلهی امرار معاش یک خانواده است و حتی گاهی با کمی تغییرات مثل یک گلادیاتور به مصاف خودورهای پرقدرت دیگر در مسابقات رالی میرود!
پراید برای بسیاری از ما حکم عشق اول را دارد. با پراید راه و رسم رانندگی را آموختیم و به اصطلاح دستمان در رانندگی پر شد و در آخر به محض یافتن دلبری زیبارو و جذاب تر –که در غالب خیانتها پژو 206 بود- عشق اول را به حال خود رها کردیم تا دست تقدیر او را به وصال عاشق تازه کار دیگری برساند.
در کنار همهی اینها، پراید شاهد و همراه نسل ما در روزهای پرحرارت جوانی بود. اعتماد به نفس ما در چسباندن برچسب Don`t touch my car روی صندوق عقب ماشین شکوفا شد. با پراید جادههای دور و نزدیک را پشت سر گذاشتیم، در پراید طعم بوسهی اول را چشیدیم و حسرت ماشینهای مدل بالا را خوردیم. بعد از پراید به دنیا آمدیم، با پراید بزرگ شدیم و قریب به یقین در آرزوی خریدن یک پراید، قبل از او میمیریم.
[1] Ford Festiva
مطلبی دیگر از این انتشارات
مثل یک دختر سوارکاری کن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کشاورز باشکوه
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور از مقالههای قدیمی برای بهبود سئو سایت استفاده کنیم؟