من انوشه انصاری نیستم اما یک فضانوردم!
انوشه انصاری، اولین زن گردشگر فضایی دنیا، اولین فضانورد ایرانی و دومین فضانورد فارسی زبانه که تونسته به فضا سفر کنه. به عنوان یک دختر، همیشه تحسینشون کردم که از رویاشون دست نکشیدن و برای رسیدن به آرزوشون تلاش کردن.
من مثل انوشه به فضا سفر نکردم اما یک فضانوردم! و به شدت عاشق آسمون، ستارهها، پرواز و حالا کلمات.
اسفندماه ۱۴۰۰ بود که سوار سفینه کانتنتفا شدم و قرار شد یک فضانورد باشم.
ماموریت ما، شبیه به ماموریت آپولو ۸ بود.
در آپولو ۸، قرار بود فضانوردها از زمین عکس و فیلم تهیه کنند، اما هرچی بیشتر از زمین دور میشدن، زمین کوچیک و کوچیکتر میشد و دیگه دوربینها به خوبی قادر به عکس برداری نبودن. برای همین هم برج مراقبت ازشون خواست تا به جای عکس، با کلام اونچه رو میبینن توصیف کنن.
ماموریت ما هم مشابه آپولو بود، خارج شدن از جو همیشگی و ورود به یه دنیای جدید برای روایت قصه کسب و کارها.
مثل هر ماموریتی، ماموریت ما هم پایین و بالا داشت اما ما ادامه دادیم. شاید یکی از بزرگترین درسهایی که من گرفتم، خارج از درسهای تئوری این دوره، «ادامه دادن در حین ناامیدی» بود. من تجربه ارائه مجازی داشتم و میدونم وقتی مخاطب یه جاهایی باهات همراه نیست، چقدر سخته ادامه دادن؛ اما آقای طریقت، هِد این ماموریت، ادامه داد و من همین جا ازش میخوام تشکر کنم.
«آقای طریقت، بسیار ممنونم که یه جاهایی شاید از ما ناامید شدین اما دست نکشیدین و ادامه دادین.»
یکی از لذتهای این ماموریت برای من، پیوند دوباره من با ادبیات بود.چراکه کتابهایی که این ۲ سال اخیر میخوندم، همه در حوزه توسعه فردی و آموزش بود. و حالا من با کتابها و مجلاتی پیوند خوردم که ازش میشد کلی لذت برد و در خوندن غرق شد یا به قول استاد، بعد از خوندنش توی صندلی فرو رفت :)
توی دوره در کنار آموزشهای باکیفیت، دوستهای جذابی هم پیدا کردم. هیچ وقت فکر نمیکردم از شهری بجز تهران دوستی داشته باشم اما حالا دارم… از تهران، مشهد، اصفهان و ارومیه و امید دارم به زودی به شهرشون سفر کنم و با هم از نزدیک، معاشرت کنیم.
این دوره یه منتور خوب هم داشت، بهاره جانم. هر وقت چیزی رو متوجه نشدی، سوالی داری یا هرچی، میتونی از بهاره بپرسی و با مهربونی راهنمایی بشی، زحمت یه بخشی از دوره هم با ایشون بود که ازش برای همه چیز ممنونم.
خوشحالم که تونستم جزئی از اعضای این ماموریت و یک فضانورد باشم.
امیدوارم این سفینه بعد از پیاده کردن ما، چند ماه دیگه با فضانوردهای جدیدش به سفرش ادامه بده و دوست داران نوشتن به این دوره پیوند بخورند.
خلاصه دم همه بچههای کانتنتفا گرم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کمپروژه داستان سرایی کسبوکار کانتنتفا
مطلبی دیگر از این انتشارات
میدان خر
مطلبی دیگر از این انتشارات
چون تو یک دختری! نگاهی به فیلم Ride Like a Girl