پراید نوک مدادی
افتخار طراحی و تولید اولیه خودرویی که ما به اسم پراید می شناسیم، برمی گردد به شرکت ژاپنی مزدا که پس از تولید آن با نام مزدا ۱۲۱، در دهه ۸۰ میلادی، دو دستی تقدیمش کرد به شرکت مادر یعنی کمپانی فورد و اینگونه بود که این خودرو در آمریکا به عنوان فورد فستیوا پا به جاده ها گذاشت. در ظاهر سرمایه گذاری معقولی به نظر می رسید و اقبالی هم بین نسل جوان پیدا کرد تا زمانی که سازمان امنیت بزرگراههای آمریکا در سال ۱۹۸۶ میلادی (۱۳۶۵ شمسی) به علت مشکلات ایمنی خودرو، جلوی تولید آن را گرفت و جوانان آمریکایی را از این تکنولوژی محروم کرد.
ماجرای تولید این خودرو سپس در کشور کره جنوبی و شرکت کیا موتورز ادامه یافت و آنها توانستند با کمی تغییر چهره آن را به نام خودروی کیا تولید و به ایرانمعرفی کنند. در آن زمان بازار خودروی ایران به شدت از کمبود تنوع رنج می برد و پیکان با بیشترین سهم و بعد از آن فولکس و ژیان و فیات و لادا و خودروهایی از این قبیل، نبض بازار را در دست داشتند. در این کسادی بازار، پراید به عنوان یک ماشین اسپرت کولردار با شیشه بالابر برقی و ضبط سی دی خور و امکاناتی از این دست، پا به میدان گذاشت و جان تازه ای در رگ های بازار خودرو دمید و این سوگلی جمع و جور و آپشن دار با اقبال بالایی مواجه شد. طوری که رفته رفته به عنوان خودروی ملی معرفی و نهایتاً در سال ۲۰۰۱ میلادی کل خط تولید و لیسانس این شرکت توسط کمپانی سایپا خریداری شد. البته اینکه بند و بساط پراید کلاً در شرکت کیا موتورز کره جنوبی برچیده شد هم در این خریداری بی تاثیر نبود.
در این سالها "خودرو بازان" امید زیادی به فراهم شدن امکان تولید ماشینهایی با تکنولوژی بالاتر و آپشن های متنوع تر داشتند و فکرش را نمی کردند که دغدغه "خودروسازان" اما، بیشتر انتخاب اسامی و رنگهای متنوع باشد. پراید بیچاره در طول سالها فقط با حذف صندوق عقب به هاچ بک، با تغییر مدل چراغها به ۱۳۱ و ۱۱۱، با تغییر مدل صندوق عقب به ۱۴۱ و با افزایش حجم صندوق عقب به پراید سفری تبدیل شد. پراید هاچ بک قرمز رفت زیر پای خانمهای قرطی، سبز متالیک و آبی کاربنی با سیستم های خفنی که رویش می انداختند، شد مال پسرهای شر و شیطون و پراید نوک مدادی شد انتخاب معقول ترها. حتی ابتکار هایی مثل در لامبورگینی و شیشه دودی و اگزوز زنبوری که آقا سیروس در گاراژش سر پراید پیاده می کرد از خلاقیت های شرکت سایپا بیشتر بود. اما با وجود تمام این کج سلیقگیها، پراید همچنان محبوب بود و تنها دلیلش هم قیمت مناسب آن برای همه اقشار جامعه بود. تقریبا هر ایرانی با کمی پس انداز و جور کردن یک وام و اگر نشد تهش با فروختن النگوهای خانم خانه، امکان خرید یک پراید را دیگر داشت و شعار هر ایرانی یک پراید، خیلی دور از ذهن نبود. سالها مردم مثل نقل و نبات پراید ۵ تا ۷ میلیونی خرید و فروش می کردند و راضی بودند یا حداقل شکایت زیادی نداشتند.
آغاز تحریمها اما، شد بهانه ای برای شرکت سایپا تا ذره ذره از آپشن های پراید کم کند و از جعبه ابزار و ضبط ماشین تا حتی زه بغل خودرو را هم زیرمجموعه آپشن های اضافه قرار دهد. اگر آپشن اضافه می خواهی باید هزینه آن را جدا پرداخت کنی. در دنیایی که رقابت بر سر تولید خودروهای بدون سرنشین است، دیگر همین مانده بود که سایپا قطعات پراید را بدهد دستتان و بگوید: "خودتان بسازید!"
البته وقتی تحریمها و افزایش قیمت دلار، روی قیمت پیاز و سیب زمینی هم تاثیر می گذارند، خیلی عجیب نیست که پراید هم به این فکر بیفتد که چرا من از قافله عقب بمانم؟ این شد که پراید ۷ تومنی شد ۲۰ تومن، شد ۵۰ تومن، شد ۷۰ تومن، شد ۹۰ تومن و جالب اینجا بود که هنوز هم با اعلام فروش اینترنتی با شعار "بخر فردا همین هم گیرت نمیاد" در چشم بر هم زدنی به قول معروف Sold-out میشد. این آخری ها راست و دروغش را نمی دانم، ولی می گفتند قیمتش تا ۱۲۰ میلیون تومان هم رسید. حالا اینکه کیلویی چند حساب می کنند، خدا عالم است.
بعد از افزایش قیمت پراید، کم کم سر و صدای اعتراضات مردم و رسانه های اجتماعی در خصوص بی کیفیت بودن و نقص های فنی پراید بالا گرفت. نقش اول تصادفات جاده ای و آمار کشته های چند هزار نفری شد تیتر اول خبرها؛ رسانه های اجتماعی و بعضاً روزنامه ها و مجلات و خبرگزاریهای صدا و سیما پر شدند از تصاویر پرایدهای مچاله شده و شعار سایپا مطمئن، شد مایه طنز منتقدان. با ادامه یافتن اعتراضها و انتقادها، سرانجام در پایان تیر ماه ۹۹، طی مراسمی رسماً توقف خط تولید پراید را اعلام کردند و پس از ۲۵ سال با کلی سلام و صلوات از این خودرو خداحافظی کردند. مردم اما تا آمدند نفسی بکشند، دیدند ای دل غافل! پراید فقط جلد عوض می کند وهمچنان به شکل تیبا و تیبا۲ و ساینا و پراید وانت و پراید وانت کابین دار در حال تولید است و ظاهرا تمام مشکل تا حالا از اتاق پراید بوده و بس.
خلاصه اگر یکی از این روزها دیدید یک پراید پرنده، بسته پستی تان را دم پنجره بهتان تحویل داد خیلی تعجب نکنید، چون با این تفاسیر راه پراید همچنان ادامه دارد!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کشاورز باشکوه
مطلبی دیگر از این انتشارات
من انوشه انصاری نیستم اما یک فضانوردم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
۱۱ مزیت داستان سرایی در کسب و کار؛ از جلب توجهها تا تبلیغات موثر