پراید
پراید، ماشینی که امکان نداره تا حالا سوارش نشده باشید پس از سالها تولید بی وقفه ماه گذشته اعلام کردن که تولیدش متوقف میشه. با شنیدن اسمش یاد خاطرات بچگیم میافتم.
سال 83 بود و من 9 ساله بودم. اون موقع من اصلا ماشینها رو نمیشناختم؛ پیکان رو میشناختم چون ماشین خودمون بود و ژیان، چون ماشین عموم بود. یه روز که از مدرسه اومدم خونه یه ماشین جدید توی پارکینگ دیدم و اولین بار پراید رو اونجا شناختم. یه پراید مشکی که همسایمون تازه خریده بود و پلاکش از اون پلاکای جدیدی بود که بالاش زرد بود نوشته بود «تهران- ن». هم پراید و هم پلاکش بنظرم باکلاس میاومد. آخه پلاک ما از اونایی بود که همش سفید بود، یه نسل قدیمی تر از این پلاک زردا. یکم بعدش ما ماشینمونو فروختیم و یه سالی ماشین نداشتیم. اون موقع پراید 7 میلیون بود. اسفند ماه بود که ماهم یه پراید سفید خریدیم. پلاکشم شد از اونایی که الانم روی ماشینا میزنن. یه طرفش آبی بقیش سفید. ایران 22. من هم ذوق پراید نومون رو داشتم هم پلاکشو. کلا چیزای جدید رو دوست داشتم. الان که بهش فکر میکنم شاید خیلی ساده بنظر بیاد ولی واسه یه بچه 10 ساله مگه چه چیزای پیچیده یا لوکسی نیازه تا ذوق کنه؟
بزرگتر شدم. سال 85 بود و بابام با همون پراید مامانم رو چند بار برای تمرین رانندگی جاهای خلوت برد. البته با اون استرسی که بابام موقع رانندگی به مامانم میداد مامانم رانندگی رو بیخیال شد. فکر کنم مامانم پیش خودش فکر کرد، قیمت یه پراید چقدره مگه؟ وام میگیرم یکیشو میخرم و خودم تمرین رانندگی میکنم.
با اون پراید چندباری سفر رفتیم. همدان و سنندج و مشهد دورترین مقصدهایی بودن که باهاش رفتیم.
سال 87 بود که اون پراید فروخته شد و یه ماشین بهتر جایگزینش شد. توی اون چند سال، شهر از پراید با مدل های مختلف پر شده بود.؛ هاچبک و صندوق دار، سفید و طوسی. خیلی تاکسی ها، دیگه پراید بودن. مخصوصا بعد از توقف تولید پیکان، پراید بعنوان جایگزینش خیلی خودنمایی میکرد. شرایط خریدش برای کسایی که پول نقدشون کم بود راحت بود و قسطی هم میشد خرید؛ دیگه چی بهتر از این! انقدر تعدادش زیاد شده بود که انگار هر روز مثل تقسیم میتوز از هر یدونش دوتا دیگه بوجود میاومد.
بزرگتر که شدم آرزوم رانندگی کردن مامانم بود حتی شبا خوابشو میدیدم که باهم با ماشین میریم خرید. آخه باباها بیشنر وقتا حوصلهی خرید رو ندارن. رویای مشترک من ومامانم سال 91 محقق شد. مامانم با یه وام 5 میلیونی یه پراید هاچبک 83 خرید. من سال سوم دبیرستان بودم و مامانم با ماشین موقع امتحانای نهاییم دنبال من میاومد. سالی که پیش دانشگاهی بودم منو کلاس کنکور میبرد . خیلی حس خوبی بود. یه رویای دیگه که با «پراید» واقعی شده بود.
سال 92 من دانشگاه قبول شدم و بار سنگین کنکور از روی دوشم برداشته شد. رفتم تعلیم رانندگی ثبت نام کردم. ماشین استادی که بهم واحد عملیشو یاد میداد پراید بود. بازم پای یه پراید درمیون بود. توی بار دوم آزمون شهریم قبول شدم و گواهیناممو گرفتم. حالا گواهینامه داشتم اما هنوز ترس پشت فرمون نشستن رو داشتم. همون زمانا مامانم تصمیم داشت ماشینشو عوض کنه. یه ماشین خرید ولی پرایدشو نفروخت. اون پراید ماشین تمرین من شد. با یکی از دوستام توی زمانای خلوت برای تمرین میرفتیم. یه بار همون اوایل تمرینامون دیر ترمز گرفتم، کوبیدم به یه پراید دیگه و در رفتیم. خلاصه پراید مامانم توی راننده شدن منم سهیم شد. یه بار توی کوچمون داشتن میدزدیدنش ولی شانس آوردیم همسایه ها فهمیدن و دزده فرار کرد.
الان که دارم این ماجراها رو مینویسم حس میکنم چقدر وسیلهی دوست داشتنی ای بوده و به اندازه کافی قدرشو ندونستم.
آخر داستان ما با هاچبکمون سال 96 بود که به قیمت 8 میلیون تومن فروختیمش. اینم از عجایب اقتصاد ماست؛ بعد از 5 سال ماشین رو 3 میلیون تومن گرون تر فروختیم. دیگه خبری از پراید دوروبرمون نیست ولی خیلیا توی این 2 دهه رانندگی رو با پراید شروع کردن. طبق آمار خیلیا هم زندگیشونو با یه پراید تموم کردن. نه اینکه مقصرشون تماما پراید باشه . تخلفات رانندگی در کنار کیفیت و امنیت پایین پراید به وضوح مشخص کننده این آمار بالاست. پراید یه ماشین ساده که خیلی اتفاقای تلخ و شیرین برای خیلیا رقم زده.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور با کمک داستانسرایی، فروشمان را بیشتر کنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفاوت بین بازاریابی محتوایی و کپی رایتینگ؛ دو روی یک سکه
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقطه؛ بی سرخط...