چند قدم تا دانشگاه

درود به عزیزانی که درس می‌خوانند تا به دانشگاه وارد شوند و مسیر پیشرفت را طی کنند.

دفتر ما یعنی دفتر کنترل پایا نزدیک دانشگاه صنعتی امیرکبیر ( پلی تکنیک تهران ) واقع شده‌است. آری دفتر ما تنها چند قدم تا دانشگاه فاصله دارد.

تصویری از فضای دانشگاه پلی تکنیک تهران ( امیرکبیر )
تصویری از فضای دانشگاه پلی تکنیک تهران ( امیرکبیر )


بعضی از روزها، آزمونی در محل دانشگاه برگزار می‌شود و از ابتدای صبح خیل عظیم خودروها به محل هجوم می‌آورند. جای پارکها پر می‌شوند محلهای پارک ممنوع و ایستادن ممنوع پر می‌شوند سمت چپ خیابان‌ها و کوچه‌ها پر می‌شوند. کار به جایی می‌رسد که بعضی از خودروها در جاهایی که مزاحمت برای شهروندان ایجاد می‌کنند پارک می‌شوند ورودی پارکینگ یا ورودی کوچه را می‌بندند یا مسیر عابر پیاده را سد می‌کنند. البته گاهی خودروی دوربین دار هم عبور می‌کند و تعدادی از آنان را جریمه می‌کند. نمی‌دانم آنان‌که با پارک کردن خودروی خود، مزاحم مردم می‌شوند چه فکر می‌کنند؟ آیا به این موضوع فکر می‌کنند؟ یا تنها پاسخ آزمون برایشان مهم است؟! آیا کسی‌که در چنین آزمون‌هایی قبول شود اما قانون و حقوق همشهریان و هم‌وطنان برایش مهم نباشد، اگر به دانشگاه برود یا به استخدام سازمانی یا اداره‌ای درآید چطور عمل می‌کند؟ رعایت ادب، فرهنگ، قانون و حقوق مردم مهمتر است یا آزمون و قبولی آن؟ کنکور آزمایشی باشد یا آزمون ورود به دانشگاه باشد یا آزمون استخدامی هرچه باشد.

برگزارکنندگان آزمون، همایش و سمینار، لطفا همراه با آدرس ( نشانی ) مسیر اتوبوس، مترو، پیاده و دوچرخه را هم اعلام کنند. 

برگزارکنندگان آزمون می‌توانند اطلاع رسانی کنند که در اطراف محل آزمون جای پارک کم است و استفاده از مترو و خودروهای عمومی بهتر است. ضمنا مسیرها و ایستگاه‌های مترو را مشخص کنند.

نزدیک‌ترین ایستگاه مترو: تئاتر شهر

به راستی اگر چند هزار نفر شرکت کننده هریک با یک خودرو بیاید چه می‌شود؟

گربه‌ی مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی

اگر کمی زودتر حرکت کنند می‌توانند با وسایل حمل و نقل عمومی بیایند.

گر نَبُوَد خنگ مطلّا لگام
زد بتوان با قدم خویش گام

آنکس که وقتش کم است و می‌ترسد به موقع نرسد می‌تواند از تاکسی‌های اینترنتی استفاده کند و به راحتی دم در ورودی پیاده شود و دغدغه جای پارک را نداشته باشد. "دارندگی و برازندگی"
نمی‌دانم این کنکوری‌ها چقدر به ادبیات علاقه دارند؟ فعلا که از کنکور حذف شده اما جزو دروس دبیرستان هست و نمرات امتحان نهایی در نتیجه کنکور موثرند.

سالها این عنوان انشاء شهرت داشت:

علم بهتر است یا ثروت؟

چند عنوان و موضوع پیشنهادی برای انشاء :

  • علم بهتر است یا فرهنگ؟
  • علم بهتر است یا اخلاق؟
  • علم بهتر است یا عمل؟
  • علم بهتر است یا ایمان؟
  • مدرک مهمتر است یا درک؟
  • آیا درس خواندن کافی است؟
  • ادب مرد به ز دولت اوست.
  • بی ادب تنها نه خود را داشت بد ... بلکه آتش در همه آفاق زد
  • عالم بی‌عمل به چه ماند؟ به زنبور بی‌عسل.
  • چو دزدی با چراغ آید، گزیده‌تر برد کالا
  • ورود به دانشگاه قدم اول است، تا موفقیت راهی دراز در پیش است.


ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست

مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست

خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟

حیوان را خبر از عالم انسانی نیست

داروی تربیت از پیر طریقت بستان

کادمی را بتر از علت نادانی نیست

روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد

نتوان دید در آیینه که نورانی نیست

شب مردان خدا روز جهان افروزست

روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن

کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی

صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

حذر از پیروی نفس که در راه خدای

مردم افکن‌تر ازین غول بیابانی نیست

عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند

مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست

با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی

کالتماس تو به جز راحت نفسانی نیست

خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور

برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند

بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

آخری نیست تمنای سر و سامان را

سر و سامان به از بیسر و سامانی نیست

آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد

عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست

وانکه را خیمه به صحرای فراغت زده‌اند

گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست

یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد

مشنو ار در سخنم فایده دو جهانی نیست

حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو

گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

به عمل کار برآید به سخندانی نیست

تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست

چارهٔ کار به جز دیدهٔ بارانی نیست

گر گدایی کنی از درگه او کن باری

که گدایان درش را سر سلطانی نیست

یارب از نیست به هست آمدهٔ صنع توایم

وانچه هست از نظر علم تو پنهانی نیست

گر برانی و گرم بندهٔ مخلص خوانی

روی نومیدیم از حضرت سلطانی نیست

ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟

تو ببخشای که درگاه تو را ثانی نیست

دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود

هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست