شروع داستان دارین

شروع داستان دارین
شروع داستان دارین

شروع داستان دارین

مدت‌ها بود از شرایط موجود راضی نبودم.

کسی که همیشه دوست داشت رشد کند و در شرایطی ساکن و یکنواخت گیرکرده بود. روحم نیاز داشت که کاری انجام دهد.
سکوت کردم و سال‌ها می‌دانستم هستی با من سخن خواهد گفت. می‌دانستم چیزی متولد خواهد شد.

در فکر بودم که عزیز آمد توی اتاق و دست‌سازه‌ای از چوب به من نشان داد. روایت داشت شکل می‌گرفت. من عاشق چوب بودم و عزیز را هم دوست داشتم. همه چیز همان لحظه شروع شد.

همکار شدیم و هم رزم و عاشقانه کار را روی شانه‌هایمان گرفتیم. عزیز با تمام ایده و امکاناتش آمد و من با تمام وجود قرار گذاشتیم رشد کنیم. هم در کارمان، هم در روحمان.

قرار شد تکه‌های اضافی وجودمان، آزارهایی که دیده بودیم، خراش‌هایی که روی روحمان بود و تمام آنچه پیش‌روی ما بود تا رشد نکنیم را سمباده بزنیم و صیقل بخوری. آن زمان دارین هنوز هیچ اسمی نداشت آمده بودیم بسازیم و اسیر این فرهنگ دلالی نباشیم.

ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم دنیا را تغییر دهیم، ما فقط خودمان را تغییر خواهیم داد و آن زمان دنیا تغییر می‌کند. آمده بودیم که حرف‌ها را کنار بگذاریم و بسازیم هر آنچه را که آرزو داریم، اخلاقمان را، مسئولیت‌های اجتماعی‌مان را .

آمده بودیم که برای خانواده‌هایمان الهام‌بخش باشیم و یادگاری از خود برجا بگذریم، ردی از بودنی زیبا.

آمده‌ایم بسازیم، بکاریم، از مصرفمان کم کنیم و به‌اندازه خودمان فرصت نفس‌کشیدن به زمین بدهیم.

کارگاه عزیز دیگر برای ما کوچک شده بود. هر روز دیگر نمی‌توانستیم وسایل را پخش و درباره جمع کنیم. رفتیم به دامان طبیعت. به کانکسی در وسط یک باغ زیبا. میان‌کوه‌های کردستان و دریای زیبای مهاباد.

پشتت مان به کوه‌های بلند سرزمینمان بود و روحمان در انعکاس دریاچه داشت رشد می‌کرد.

ما قرار بود تک باشیم؛ ولی امروز تلاش می‌کنیم بهترین خودمان باشیم. ایمان دارم هر روزمان بهتر از روز قبل بود. ویژگی تمام چوب‌ها را کم کم کشف می‌کردیم چوب‌ها همانند انسان، هر کدام ویژگی‌های خاص خودشان را دارند.

  • گردو؛ نقطه تعادل است.
  • نارنج؛ خوش‌اخلاق
  • نارون؛ دورنگ و مخملی
  • کهور؛ باشخصیت
  • چنار جوهردار؛ طناز و عشوه‌گر
  • گلابی؛ انعطاف‌پذیر و نرم‌خو

قرار است از تمام ویژگی‌ها استفاده کنم تا تنوع بی‌نظیری را فراهم کنیم. ضریب سختی و شکست انعطاف‌پذیری جواب‌های مختلف را برآورده می‌کردیم.

ما باید نقطه تعادل زیبایی، انعطاف‌پذیری و ضریب شکست را می‌جستیم. چون هر چوبی شخصیت و خلق‌وخوی خود را دارد حتی طعم‌ها و بوهای خاص.

بارها بار عینک را جلوی خودم می‌گذاشتم و ساعت‌ها به آن خیره می‌شدم برای پی‌بردن به عیب‌هایشان و جستن راه‌حلی اساسی.

کاری را شروع کرده به بودیم که بی‌مبالغه یکی از کارهای سخت در صنعت چوب به شمار می‌آید. عینک وسیله ایست در مرکز دید. هرگونه نقصی به‌شدت خودش را نشان می‌دهد. چون با پوست در تماس است، از هر ماده‌ای نمی‌شود استفاده کرد.

صرف اینکه طراحی زیبایی داشته باشد کافی نیست؛ چون باید اصول پزشکی و چشم‌پزشکی را هم رعایت کرد تا کار استاندارد باشد. باید یک مدل را در سایزهای متفاوت برای صورت و چهره‌هایی مختلف و سایز بینی‌های گوناگون طراحی کرد؛ یعنی گاهی یک مدل حداقل باید ۱۲ سایز داشته باشد با لولاهای متفاوت.

به این موارد طرح‌ها و رنگ‌ها و عدسی‌های گوناگون را هم اضافه کنید. باید آن‌قدر زیبا باشد که حس طبیعت دوستی را هم زنده کند که اگر این مهم درست رعایت شود لمس چوب و غرق‌شدن در نقش‌ونگار آن ما را از این مصرف‌گرایی افسارگسیخته باز می‌دارد.

در گرمای شدید ظهر داخل کانکس، چوب ۲.۵ را با اره مویی برش می‌دادیم. آنهایی که با اره مویی کار می‌کنند می‌دانند ۲.۵ سانت با اره مویی یعنی چه؟!

عینک‌ها می‌آمدند ولی آن چیزی نبودند که باید باشند. معتقدم کار ما جدای از اینکه یک کار هنری و دست‌ساز است کاملاً مهندسی نیز هست. طراحی دقیق، زاویه‌بندی درست و هارمونی زیبا.

کامپیوتر به جمع‌بندی ما اضافه شد. در آن گرمای شدید برای‌آنکه کامپیوتر هنگ نکند از پنکه‌ای قدیمی برای خنک‌کردن استفاده می‌کردیم و خودمان خیس عرق کار می‌کردیم.

صادقانه بگویم مشکلات مانند سیل هجوم می‌آوردند؛ ولی تمام آنها آن قدر عالی و به نحو احسنت حل و رفع می‌شدند که من هیچ جای زندگی‌ام آن را تجربه نکرده بودم.

همیشه فکر می‌کنم و خداوند راهمان را دوست دارد.

کامپیوتر در اوج کار هنگ می‌کرد. اره فلکسی که داشتم هر روز تیغه می‌شکست. بعضی از وسایل بخاری را صد و من صد تومن با قرض می‌خریدیم.

همان‌گونه که گفتم از لحظه اول تولد دارین، هستی و خداوند با ما بود. مشکلات بودند؛ ولی همین که همت می‌کردیم و می‌خواستیم حل می‌شد. روح نوازنده وقتی متعالی می‌شود، موسیقی نیز متعالی می‌شود و ما انسان‌ها اوج را درک می‌کنیم.

دراین‌ بین با شخص دیگری آشنا شدیم، مثل یک برادر وارد داستان ما شد و روح تازه‌ای به کار ما داد. با امکانات جدید، چوب و وارد مختلف، لولاهای متنوع، عدسی‌های باکیفیت و مواد اولیه مرغوب فرصت تحقیق بیشتر برای ما فراهم شد. آقای سوری شخصی قابل‌اطمینان و مدیرعاملی خوش‌رفتار برای ماست.

نزدیک‌تر شده بودیم؛ ولی هنوز راه ادامه داشت.

حضور یاری جدید در دارین که دست‌هایش معجزه‌ای بود روی چوب‌های ما را شگفت‌زده کرد. آقا یوسف کار ما را هرچه بیشتر زیبا ولی بی‌نقص می‌کرد. او به من آرامش می‌داد در کارکردن و رشد بیشتر.

و اما با دارین بودن را، در کنار شما بودن را مدیون دکتر سیاوش عزیزی هستیم. شخصی خوش‌فکر و خلاق که دارین را دیجیتالی کرد و به شما رساند.

عینک‌ها در دنیای امروز صرفاً یک وسیله کاربردی نیستند. بلکه جنس بارزی از زیباشناختی دارند؛ یعنی جدا از جنبه کاربردی آن که بخش مهمی از کارکرد عینک است. امروزه زیبایی در رنگ و طراحی و استفاده از مواد مختلف برای عینک که در مرکز دید قرار دارد و می‌تواند باعث ایجاد شاخص مهمی از هارمونی و تناسب در ظاهر انسان‌ها باشد.

این سهم زمانی به اوج می‌رسد که ما بتوانیم با الهام از طبیعت و بدون خسارت به آن از مواد تجدیدپذیر، زیبایی‌های نهفته جهان هستی را به نمایش بگذاریم.

دارین امیدوار است به نوبه خود با استفاده از انواع چوب‌های مختلف که هرکدام دارای شخصیتی خاص و زیبایی منحصربه‌فردی دارند و طراحی‌های متنوع و رنگ‌های متفاوت این سهم را برای شما فراهم آورد.

دارین ساخت عینک‌هایی از خود زندگی برای زندگی، زنده دیدن، متفاوت دیدن، و برگشت به حس بودن با طبیعت.

با رونمایی از مدل ماژان شروع می‌کنیم. ماژان همان‌گونه که گفته شد بزرگان مدلی در دسته طراحی و… زیبا و هارمونیک است.

روی اکثر صورت‌ها زیباست. مدلی است هم برای آقایان و هم برای خانم‌ها.

دلیل نام‌گذاری آن برای اولین عینک دارین این است که ما امیدواریم که لایق شما بزرگان باشد.

اصل ماجرا را در آخر می‌گویم؛ آنجایی که خانواده‌هایمان چهار سال متوالی شب و روز در خوشی و ناخوشی صبورانه، فداکارانه و گاه‌گاهی گله‌مندانه همراهی‌مان کردند و قدم‌به‌قدم با ما بودند و ماندند تا رشد کنیم، تا دارین را (که ثمرهٔ روزها، ماه‌ها و سال‌ها زحمت و خون‌دل‌خوردن همه ما باهم و در کنار هم بود) متولد و بزرگ کنیم. با تمام وجود از تک‌تک آنها ممنونیم.