تو که خوبی باشی، منم حالم خوب
من و ذهن من
ذهن ما برای حل مشکلات ، نظم بخشیدن به امور ، انجام کار و در عین حال درک واقعیت روزمره ما فوق العاده است. ذهن یک ماشین استدلال است که دوست دارد ما را مشغول فکر کردن به گذشته و کشف آینده کند. یوگی ها ذهن را با یک میمون مست مقایسه می کنند که توسط یک عقرب گزیده شده است. هدن خیلی خیلی فعال است . وظیفه ما این است که ذهن خود را تربیت کنیم تا بر افکاری تمرکز کند که به ما خدمت می کنند و به افکار منفی نگرانی و ترس دائمی ما پایان بدهد.
آیا ما ذهن مان هستیم ؟
هر کسی به گونه ای به آن پاسخ می دهد، زیباترین تعریف که شنیدم آن بود که
این خیلی مهم نیست ، از زندگی خود لذت ببرید و به آن توجه نکنید.
اما مشکل از آنجا شروع می شود که ذهن را نمی توانیم کنترل کنیم، ذهن ما باعث رنج ما در زندگی است . افکار منفی در ذهن ما جا خوش کرده و ذهن به آنها پروبال می دهد.
همه ما با صدایی در سرمان آشنا هستیم که ما را تحقیر می کند ، قضاوت می کند ، ترسناک است ، به خود شک دارد و ما را مشغول نگرانی می کند. بیشتر اوقات این صدا معتبر نیست و مطمئناً رهبر خوبی نیست ، اما ما تمایل داریم به آن گوش دهیم.
سئوال بزرگ این است که افکار از کجا می آیند و چرا باید آنها را باور کنیم؟ تحمل آن گاهی سخت است.
بیشتر افکار از اساس تجربیات ما و آنچه ما آن را درست می پذیریم نشأت می گیرد.
افکار منفی نتیجه کنترلی است که جامعه سعی کرده است بر ما داشته باشد. همیشه منتظر مجازات هستیم ، چون معصوم نیستیم و هر گناهی ، مجازاتی سخت را همراه دارد.
در نکوهش تربیت
در خانواده سعی می کنند ما را تربیت کنند، در مدرسه سعی می کنند که مسائل را به خوب و بد تقسیم بندی کنند و به ما گوش زد کنند که همیشه مودب باشیم و مطابق عرف جامعه رفتار کنیم. در هر سنی که باشیم ، تربیت دست از سر ما بر نمی دارد.
گاهی تربیت ما را تبدیل به چیزی می کند ، که خود ما نیستیم . کاملا اتوکشیده و دوست داشتنی . اما در ذات خود از فردی دیگری سراغ داریم، فردی که گاهی کارهای احمقانه می کند، خوب این خود ما هستیم. باید تصمیم بگیریم که من خودم را دوست دارم ، یا من دوست دارم خود را کنار بگذارم و از هنجارهای جامعه پیروی کنیم.
حتما می دانید که من اصلا نمی خواهم بگویم که ما مجاز به هر جنایتی هستیم. قصد من در نکوهش تربیتی است که تغییر دهنده است ، هویت ندارد، دلخواه دیگران است و شاید اصلا پایه و اساس درستی نیست.
شاید شما یادتان نباشد ، اما در چندین سال پیش شطرنج جزء کارهای حرام بود، خوب این چقدر بد بود، ورزشی که می تواند برای ذهن و تفکر ما بهترین باشد، عرف پسند نمی کند ( به درک پسند نکند).
بگذارید یک مشکلی که به تازگی با نوشته های ویرگول دارم را برایتان بازگو کنم.
بگذارید یک مشکلی که به تازگی با نوشته های ویرگول دارم را برایتان بازگو کنم.وبه به و چه چه از این کتاب و آن کتاب ، اولا که من اگر عمر نوح هم داشته باشم ، نمی توانم این همه کتاب را بخوانم . بعد گیریم که این کتاب های خوب را هم خواندیم ، خوب نتیجه چیست ؟
بله ممکن است می خواهیم در یک مسابقه تلویزیونی شرکت کنیم، خوب کتاب خواندن می تواند از ما یک شخصیت فرهیخته را معرفی کند.
یا شاید شما علاقه مند هستید و موضوع را بررسی و مطالعه می کنید، خوب خواندن کتاب های مرتبط بهترین راهکار می باشد، ما را به اهدافمان نزدیک می کند.
من می خواهم در کار خود یک متخصص باشم ، بهترین راهی که به خودم پیشنهاد داده ام که آن مطالعه می باشد ، مقالات مرتبط را می خوانم و کتابهای با موضع تخصصی را مطالعه می کنم.
اما حرف چیز دیگری است . شاید به تاریخ 200 ساله نگاه کنیم ، افراد بزرگ عقایدی داشته اند که برای رشد جامعه آن تفکرات امروز طی کتابهایی در دسترس هستند. آنها مسائله بنیادی است ، مثلا کتابهای یونگ .
اما نوشته های دیگری هستند که دست دوم و دست چندم هستند، به به ای است از یک نکته گفته شده از افراد درجه یک ، آنرا گرفته اند و در کتاب دایم آنرا تکرار می کنند و مثالهای فراوان برای فهم ما بازگو می کنند. انگار عملا ما را تحقیر می کنند.
جالب آن است که بچه های ویرگول همان کتاب را می کنند ، ملاک و چند جمله ای را تحت عنوان نوش دارو چنان بازگو می کنند که انگار فیثاغورت یک فرمول عجیب را کشف کرده است .
عزیز دل همین نوشته ها را صد سال پیش و شاید قبل از آن هم موضوعی پنهان نبود ، کشف امروز و کشف من و شما نیست .
این چه حالی است که ما هنگام بازگوی این جملات داریم ، چه شیرین و باشکوه است ، ذکی .
آقا این گفته تو نیست، تازه فرمول همیشه صحیح ریاضی هم نیست ، گاهی نمدرست است و در بسیاری مواقع نیز می توان آنها را نقد کرد و اشکالات فراوانی به آن گرفت .
رمز خوشبخی آن چیزی نیست که در یک کتاب آمده باشد. رمز خوشبخی هر کس در دل آن فرد است ، کسب دانش گاهی به شناخت این رمز و راز کم می کند و گاهی هم اثر عکس دارد. ما را از رمز و راز خوشبخی دور می کنند.
اگر بخواهیم این کنترل های مایوس کننده را زیر سئوال ببریم ، متهم می شویم به بی دینی .
اما من مسلمانی هستم ، که خداوند را با رحمان و رحیم توصیف می کند.
مطلب مرتبط :
داریوش زمانی - شهریور 1400
مطلبی دیگر از این انتشارات
عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا
مطلبی دیگر از این انتشارات
ننگ بر تایید
مطلبی دیگر از این انتشارات
رشد شخصی و موانع آن