.
خاموشیِ زُحل
در دل کهکشانهای دوردست، زحل، سیارهای که به حلقههای درخشان و شگفتانگیزش معروف بود، عاشق دماوند شد. زحل با شوق به تماشای او میپرداخت و حلقههایش را به سان تاجی زرین بر سر دماوند میپنداشت. اما فاصلهی عظیم میان آسمان و زمین، زحل را از لمس عشق خود محروم کرد. هر شب، در سکوت و تنهایی، زحل به دماوند مینگریست و آرزو میکرد که بتواند به او نزدیک شود و گرمای عشقش را به او هدیه کند.
دلتنگی و ناامیدی، زحل را در بر گرفت و نور درخشانش رو به خاموشی نهاد. حلقههای زیبا و تابناکش، یکی پس از دیگری، در تاریکی گم شدند. سرانجام، زحل که دیگر توان تحمل این عشق یکسویه را نداشت، برای همیشه خاموش شد و در دل کهکشان به خواب ابدی فرو رفت.
درد عبور میکند و رد آن درد، معناهای ما را تغییر میدهد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
اشک
مطلبی دیگر از این انتشارات
حالا برو بمیر !
مطلبی دیگر از این انتشارات
نیازی که دیده نمیشه