انواع هوش پیش بینی کننده احتمالی برای ازدواج و ثبات آن: شواهد کاربردی در مقیاسی گسترده برای نظریه تکاملی


نویسندگان:

Jaakko Asparaa - Hanken School of Economics, Helsinki, Finland

Kristina Wittkowskib - Aalto University, Helsinki, Finland

Xueming Luoc - Temple University, Philadelphia, PA, USA


نوع مقاله: علمی پژوهشی

منبع نویسی: APA

تعداد کلمات: 4380

منبع لاتین مقاله: ساینس دایرکت

چکیده

تصمیم های مربوط به ازدواج و طلاق، رویدادهای مهمی در زندگی افراد است. در پژوهش حاضر، ما شواهدی گسترده درباره نقش هوش فردی در ازدواج و رفتار طلاق با كنترل شاخص هایی نظیر نمادهای درآمد و وضعیت اجتماعی ارائه می كنیم. شواهد نشان می دهد که نمره هوش مردان در اوایل بزرگسالی با نمونه ای از 120،290 نفر ، رابطه مثبتی با احتمال ازدواج بعدی آنها دارد. یافته ها همچنین ثبات ازدواج (عدم طلاق) را در نمونه جداگانه از 68150 مرد متاهل پیش بینی کرده است. هوش کلامی به نسبت هوش منطقی (0.05 = r) و هوش عددی(0.06 = r) نمرات احتمال ازدواج را (همبستگی دو جانبه r = 0.07) را بهتر پیش بینی می کند. احتمال ازدواج مجدد با هوش کلامی، عددی و منطقی با یک اندازه برابر پیش بینی می شوند (r ≈ 0.05). یک سری از مدلهای رگرسیون تأثیر مستقیم هوش بر رفتارهای ازدواج را بیشتر از اثر غیرمستقیم آن از طریق درآمد، وضعیت اجتماعی و سایر متغیرهای کنترل نشان می دهد. این یافته ها شواهد تجربی را برای مفهوم روانشناسی تکاملی فراهم می کند که هوش انسانی، به عنوان یک شاخص نامشهود، به جای اینکه فقط تأثیر خود را از طریق منابع مشهود نظیر درآمد و وضعیت اجتماعی بگذارد، مستقیماً بر رفتار انتخاب همسر و ازدواج موثر است.

کلید واژه ها: تکامل، هوش، ازدواج، طلاق، شاخص های برازش، هوش کلامی، توانایی عددی، منطق فضایی

مقاله ای از ؛ مجله شخصیت و تفاوت های فردی
مقاله ای از ؛ مجله شخصیت و تفاوت های فردی

عنوان لاتین:

Types of intelligence predict likelihood to get married and stay married: Large-scale empirical evidence for evolutionary theory

چکیده لاتین

Decisions related to marriage and divorce are key life events for individuals. In the present research, we provide large-scale evidence of the role of individual intelligence in marriage and divorce behavior, controlling for tangible resources such as income and social status symbols. We find that male individuals' intelligence score at early adulthood has a positive relationship with their subsequent likelihood to get married, in a sample of 120,290 males. Intelligence also predicts continued marriage (non-divorce) in a separate sample of 68,150 married males. The relatively easier-to-perceive verbal intelligence predicts the likelihood of getting married (bivariate correlation r = 0.07) slightly better than the harder-to-observe numeric (r = 0.06) and logical intelligence (r = 0.05). The likelihood to stay married is predicted to an equal extent by verbal, numeric, and logical intelligence (r ≈ 0.05). A series of regression models confirms the direct effect of residualized intelligence on marriage behavior over and above its indirect effect through income, social status, and other control variables. These findings provide empirical evidence for the notion of evolutionary psychology that human intelligence, as an intangible fitness indicator, directly influences mating prospects, rather than merely exerting its influence through the tangible resources of income and social status.

Keywords: Evolution, Intelligence, Marriage, Divorce, Fitness indicators, Verbal intelligence, Numeric ability, Spatial logic

1. مقدمه

از آنجا که تصمیم ازدواج و طلاق به طور عمده به فرهنگ و صفات یادگیری افراد بستگی دارد (Yates و de Oliveira، 2016)، پژوهش های اخیر (Jerskey و همکاران، 2010) نشان می دهند که ویژگی های بنیادین، و عمدتا زیست شناختی تعیین شده افراد انسان نیز ممکن است چشم انداز ازدواج آنها را تحت تاثیر قرار دهد. یک ویژگی اساسی این است که توانایی شناخت عمومی یا هوش افراد است (Miller، 2000). در واقع، حتی در یک نمونه نسبتا کوچک از افراد، بین نمرات هوش مردان و احتمال ازدواج آنها رابطه مثبت وجود دارد (Taylor و همکاران، 2005). به همین ترتیب، محققان روانشناسی هم مدت زیادی علاقه مند به رابطه بین هوش افراد و احتمال باقی ماندن ازدواج آنها بوده اند (Carter و Foley ، 1943): "... به نظر می رسد که بیشتر افراد زمانی به ازدواج وارد می شوند که امادگی حفظ آن را ندارند "(ص 275). به عنوان یک توضیح کلی برای ارتباط بالقوه بین هوش و چشم انداز ازدواج، پیشنهاد شده که زنان به مردان با هوش بالاتر تمایل دارند، زیرا مردان هوشمند آمادگی بیشتری برای حفظ و حمایت از شریک زندگی و فرزندان خود دارند (به عنوان مثال، Ellis ، 2001 ؛ Miller ، 2000؛ Symons، 1979). با این حال، تا به امروز، مقالات در مورد اینکه آیا هوش، به طور مستقیم شرکای ازدواج را جذب می کند یا خیر، و یا اینکه صرفا به طور غیر مستقیم آنها را از طریق همبستگی با منابع ملموس، به ویژه درآمد و وضعیت اجتماعی جذب می کند، بی نتیجه مانده است (Neisser و همکاران، 1996؛ Nettle و Pollet، 2008؛ Taylor و همکاران، 2005). در مقابل این وضعیت، هدف اصلی تحقیق حاضر، جستجوی شواهد تجربی در مقیاس گسترده برای بررسی این است که کدامیک از این دو مکانیسم نظری- اثر مستقیم یا غیرمستقیم هوش- ممکن است درست باشد.

https://vrgl.ir/V09mf

به طور مشخص، بر اساس مکانیسم غیرمستقیم، هوش به طور مستقیم با شاخص های ملموس مانند شرایط درآمد و وضعیت اجتماعی (به عنوان مثال، داشتن ماشین بزرگ یا خانه) مرتبط است، که به نوبه خود نشان دهنده منابع ملموس به عنوان منابعی در خور است (Neisser و همکاران ، 1996). در نتیحه هوش، به دلیل همبستگی تجربی بین آن از یک سو و درآمد و وضعیت اجتماعی از سوی دیگر (Neisser و همکاران، 1996)، به طور غیر مستقیم از طریق وضعیت درآمدی و موقعیت اجتماعی، چشم انداز ازدواج را تحت تأثیر قرار می دهد. در مقابل، با توجه به مکانیزم قبلی، همبستگی بین هوش و چشم انداز ازدواج نیز ممکن است مستقیم باشد، زیرا هوش به طور مستقیم ممکن است (Miller ، 2000)، مستقل از درآمد و وضعیت اجتماعی مستلزم جذب همسران باشد. علاوه بر این، در این مفهوم، انواع مختلف هوش ممکن است دارای اثرات بالقوه متفاوت باشند. به عنوان مثال، در هنگام شروع روابط عاشقانه، در هنگام معاشقه و سایر تعاملات اجتماعی (Lewak، Wakefield، و Briggs، 1985)، هوش هایی که آسانتر درک می شوند (به عبارتی Judge، Colbert، و Ilies، 2004) مانند هوش زبانی (Thorndike، 1942) و مهارت های ارتباطی مربوطه (Mayer، Caruso، و Salovey، 1999) می تواند به خصوص در جذب همسر موثر باشد. به نوبه خود، هنگامی که زمان ادامه ارتباط و باقی ماندن ازدواج می رسد، هوش منطقی و عددی (Holley، Yabiku، و Benin، 2006) که ممکن است فقط در یک دوره زمانی طولانی مشاهده شود، ممکن است مهم باشد.

2. مواد و روش ها

1 . 2 . نمونه ها

در این پژوهش دو نمونه از افراد مورد مطالعه قرار گرفتند: (1) ابتدا افراد مرد مجرد (29020 نفر) که در سن 18 تا 45 سالگی بوده و در سال 2007 در منطقه Uusimaa در فنلاند ساکن بودند (سن M = 4/28؛ SD = 1/8) و (2) مردان به تازگی ازدواج کرده (68150 نفر) در سنین مشابه، که در همان زمان و در همان منطقه ساکن بودند (سن M = 1/37، SD = 1/8 ). به این ترتیب، این نمونه ها به جای نمونه های تصادفی یا ساده، بررسی شدند. تا 70٪ از جمعیت های اولیه مورد سوال در نمونه های نهایی قرار گرفتند، در حالی که حدود 30٪ از افراد این دو جمعیت به علت فقدان اطلاعات در مورد هوششان، حذف شدند. برای جزئیات بیشتر موارد تکمیلی (آنلاین) را مشاهده کنید. همچنین به Aspara، Luo و Dhar نگاه کنید (2017)، که در آن از همان نمونه مردان و داده ها برای مطالعه رفتار غیر مرتبط با ازدواج (رفتار مربوط به محیط زیست) استفاده شده است.

2 . 2 . ارقام و متغیرها

در این مطالعه به منظور جمع آوری داده ها از تست هوش استفاده شده است. داده های مربوط به نمره هوش فردی از نیروهای دفاعی فنلاند بدست آمد که تست های شناختی را در مورد تمامی اعضا که در خدمت ارتش هستند انجام می دهد. در این آزمون، 120 سوال پرسشنامه براساس عملکرد شناختی، سه حوزه اطلاعاتی را ارزیابی می کنند: (1) عددی، (2) زبانی و (3) توانایی های منطقی غیر زبانی. موارد آزمایشی (1) عددی و (2) کلامی، نشان دهنده این است که هوش دارای دو عامل اصلی است که به مهارت عددی و کلامی مربوط می شود (Thurstone، 1924). (3) آزمون منطقی غیر کلامی، به نوبه خود، به طور عمده با تست هوش ریون (Thompson، 2004) به طور گسترده ای مطابقت دارد. در تجزیه و تحلیل اصلی، ما از یک نمره هوشی مرکب که از سه مؤلفه اطلاعاتی ارائه شده توسط نیروهای دفاعی تشکیل شده، استفاده می کنیم. این اقدام ترکیبی به دنبال توزیع stanine استاندارد شده است (Thorndike، 1982). در تجزیه و تحلیل های دیگر انواع مختلف اطلاعات، از نمره های stanine برای اطلاعات عددی، کلامی و منطقی استفاده می کنیم. متغیرهای اصلی نتیجه ازدواج و ازدواج پایدار بر اساس ثبت نام مرکز ثبت جمعیت دولتی فنلاند بود. متغیر پیش از ازدواج مقدار 1 را دریافت کرد، در صورتی که افراد مجرد در سال 2007 به طور رسمی در پنج سال بعدی، یعنی در پایان سال 2011 بصورت رسمی متاهل شده باشند (و 0 اگر همچنان مجرد بودند). متغیر دومِ ماندن در ازدواج اگر افرادی که در سال 2007 ازدواج کرده بودند، در پایان سال 2011 به طور رسمی همچنان متاهل ثبت شوند مقدار 1 را دریافت می کند(و صفر اگر طلاق گرفته شده). با همان زمان اندازه گیری برای همه افراد نمونه در طی دوره 5 ساله، ما از تغییر شرایط اجتماعی در رابطه با ازدواج و طلاق در طول زمان جلوگیری می کنیم (Buller، 2005؛ Courtiol، Pettay، Jokela، Rotkirch، و Lummaa، 2012؛ Nettle و Pollet، 2008؛ Pérusse، 1993). از متغیرهای کنترل کلیدی، درآمد داده های ارائه شده توسط اداره مالیات مالی فنلاند، بر اساس درآمد کل سالانه فرد (کار و سرمایه) اندازه گیری شد. وضعیت اجتماعی افراد با استفاده از ماشین متعلق به آنها بر اساس سوابق اداره خودرو فنلاند بود. این متغیر اگر فرد ماشین نداشت، مقدار 0 را دریافت کرد، اگر فردی یک ماشین کوچک داشته باشد مقدار 1، و اگر فردی یک ماشین بزرگ داشته باشد مقدار 2 است (بر اساس میانگین). متغیرهای کنترل اضافی شامل سن، هزینه حمل و نقل کار، اقامت در پایتخت فنلاند و گروه های زبانی است. اندازه گیری این متغیرها در مواد تکمیلی به طور دقیق شرح داده شده و آمار توصیفی برای همه متغیرها در جداول S1 و S2 ارائه شده است.

شکل 1 نمودار نواری نشان دهنده سهم مشاهده شده (الف) افراد مجرد که در یک دوره 5 ساله ازدواج کرده اند (2007-11) و (ب) افراد متاهل که متاهل مانده اند، به عنوان عملکردی از اطلاعات هوش ترکیبی
شکل 1 نمودار نواری نشان دهنده سهم مشاهده شده (الف) افراد مجرد که در یک دوره 5 ساله ازدواج کرده اند (2007-11) و (ب) افراد متاهل که متاهل مانده اند، به عنوان عملکردی از اطلاعات هوش ترکیبی


3. نتایج

1 . 3 . شواهد بدون مدل

ما با تصویرسازی سهم مشاهده شده افراد که در ابتدای سال 2007 ازدواج نکرده اند، اما در طی دوره 5 ساله متاهل شدند، به عنوان عملکردی از نمره هوش ترکیبی، در شکل 1a شروع کردیم. به نوبه خود، شکل 1b سهم افراد نمونه دوم را نشان می دهد: کسانی که در سال 2007 ازدواج کرده اند و برای مدت 5 سال متاهل مانده اند (در مقایسه با طلاق گرفته شده). به طور کلی تمایل به ازدواج و همچنین طلاق به سن بستگی دارد (ما جدول های S3 و S4 را در مواد تکمیلی برای همبستگی دوطرفه نشان دادیم. هر دو شکل 1a و 1b حمایت اولیه از مفهوم کلی تئوری تکاملی را ارائه می دهند که هوش دارای رابطه مستقیم با احتمال داشتن ازدواج و همچنین متاهل باقی ماندن است: در هر گروه سنی، سهم افراد متاهل و باقی ماندن در ازدواج به صورت قابل ملاحظه ای برای افراد با نمرات هوشی بالاتر (پایین تر)، بیشتر (کم تر). علاوه بر این، در هر دو شکل 1a و 1b ، رابطه بین نمره هوشی و احتمال ازدواج در گروه سنی جوان تر نسبت به افراد مسن بیشتر است.

جدول 1.  هوش به طور مستقیم، احتمال ازدواج و پایداری آن را با درآمد و وضعیت اجتماعی پیش بینی می کند. برآورد پارامترهای رگرسیون لجستیک نشان می دهد که حتی هنگام کنترل درآمد و وضعیت اجتماعی (مالکیت خودرو)، هوش به طور مستقیم و مستقل بر احتمال وقوع ازدواج و پایداری آن اثر می گذارد.
جدول 1. هوش به طور مستقیم، احتمال ازدواج و پایداری آن را با درآمد و وضعیت اجتماعی پیش بینی می کند. برآورد پارامترهای رگرسیون لجستیک نشان می دهد که حتی هنگام کنترل درآمد و وضعیت اجتماعی (مالکیت خودرو)، هوش به طور مستقیم و مستقل بر احتمال وقوع ازدواج و پایداری آن اثر می گذارد.


برای به دست آوردن شواهد قطعی از اینکه آیا اطلاعات مستقیما یا غیرمستقیم با هم مرتبط می شوند، دو آزمون انجام دادیم. اولا، ما برآورد رگرسیون لجستیک باینری را برای احتمال ازدواج و ازدواج پایدار ارزیابی کردیم. در رگرسيون ها، ما نمره هوش ترکیبی و شاخص هاي تناسب ملموس نمايه هاي درآمدی و وضعيت اجتماعي (داشتن خودروي بزرگ) را به نوان متغیرهای اصلی پیش گویی در نظر گرفتیم. ما همچنین سایر متغیرهای جمعیت شناختی را که به طور بالقوه با احتمال ازدواج مرتبط می شوند، را همانطور که در بالا توضیح داده شد، وارد کردیم. جدول 1 نتایج را نشان می دهد. یافته کلیدی این است که ورود شاخص های تناسب ملموس، درآمد و مالکیت ماشین در همان مدل، اثر هوش را بر احتمال وقوع ازدواج بی اثر نمی کند. برای احتمال ازدواج، ضریب همبستگی هوش ترکیبی (P <0.0001). حتی در زمان کنترل درآمد و ماشین بسیار قابل توجه است .از لحاظ ضریب تاثیر استاندارد ، نمره هوش ترکیبی (β هوش ترکیبی= 0.072، P <0.0001) دارای اثر پیش بینی تقریبا برابر با احتمال داشتن ازدواج با داشتن خودرو (βداشتن خودرو = 0.095، P <0.0001)، و کمتر از درآمد (βدرآمد = 0.244، P <0.0001) است. برای احتمال ازدواج، نمره هوش ترکیبی نسبتا بزرگتر است (β هوش ترکیبی = 0.086، P <0.0001): یعنی تقریبا برابر با اندازه درآمد (βدرآمد = 0.105، P <0.0001) و بزرگتر از داشتن ماشین (βداشتن ماشین = 0.057، P <0.0001) است. این نتایج نشان می دهد که نمره هوش افراد در اوایل بزرگسالی رابطه مستقیمی با احتمال زندگی پس از ازدواج دارد و ازدواج پایدار دارد، که تا حدی مستقل از نمایه های درآمدی و وضعیت اجتماعی است. علاوه بر ارزیابی مقادیر نسبی تاثیر مستقیم مستقیم یا غیرمستقیم هوش، می توان عنوان کرد که میزان همبستگی دو جانبه بین هوش و درآمد برابر با 0.18 (جدول S3 در مواد تکمیلی) است، در حالی که میزان همبستگی بین درآمد و احتمال ازدواج 0.24(جدول 1) است. بنابراين، مؤلفه غيرمستقيم هوش از طريق درآمد، با همبستگي تقريبي 0.24 × 0.18 = 0.05 است. با توجه به محاسبات مشابه، اثر غیر مستقیم از طریق نماد وضعیت اجتماعی وسیله نقلیه بزرگ 0.10 × 0.18 = 0.02 است. بنابراین، اثرات غیرمستقیم هوش بر روی احتمال ازدواج از طریق درآمد و مالکیت ماشین (0.05 + 0.02 = 0.07) مشابه اندازه های اثر مستقیم هوش گزارش شده در بالا (β هوش ترکیبی=0.07) است . به نوبه خود، برای نمونه ی احتمال ماندن در ازدواج، میزان همبستگی بین هوش و درآمد 30/0 است (جدول S4). بنابراین، اثر غیرمستقیم هوش بر احتمالهای ازدواج پایدار دارای یک همبستگی کلی تقریبی 0.11× 0.30 = 0.03 برای درآمد و 0.06 × 0.30 = 0.02 برای مالکیت ماشین است. به طور خلاصه، این همبستگی ها با هم (0.03 + 0.02 = 0.05) نیز در همان مقدار از مقیاس بزرگ، اما کمی کوچکتر از مقادیر مستقیم اطلاعات هوش گزارش شده در بالا هستند (β هوش ترکیبی = 0.086). به عنوان یک نتیجه ، هوش نه تنها دارای ارتباط غیرمستقیم با احتمال ازدواج و ازدواج پایدار از طریق درآمد و وضعیت اجتماعی، بلکه دارای اثر مستقیم نیز هست، و اثرات غیر مستقیم و مستقیم تقریبا یکسان می باشند. دوم اینکه، ما از یک روش تابع کنترل استفاده کردیم تا شواهد بیشتری از اطلاعات مستقل هوش را بر روی احتمال ازدواج کردن و ماندن در ازدواج، بیش از نمایه های درآمدی و وضعیت اجتماعی بررسی کنیم.

برای این منظور، نمره هوش ترکیبی بر درآمد، داشتن ماشین و سایر متغیرهای کنترلی را رگرسیون کردیم و باقیمانده این رگرسیون را برای متغیر هوش در رگرسیون های لجستیک باینری احتمال ازدواج و ازدواج پایدار جایگزین کردیم. باقی مانده نشان دهنده بخشی از ضریب هوشی است که با درآمد، مالکیت خودرو و سایر متغیرهای کنترلی ارتباطی ندارد. نتایج نشان داده شده در ستون های دوم و چهارم جدول 1 نشان می دهد که باقی مانده های اطلاعات تقریبا مشابه با احتمال ازدواج (β باقی مانده هوش ترکیبی = 0.07، P <0.0001) و متاهل باقی ماندن (β باقی مانده هوش ترکیبی = 0.083، P <0.0001) به عنوان نمرات اصلی هوش در مورد احتمال ازدواج (β هوش ترکیبی = 0.072، P <0.0001) و ازدواج پایدار(β هوش ترکیبی = 0.086، P <0.0001) (ستون های 1 و 3 جدول 1) است . این نتایج مستلزم تأثیر مستقیم هوش بر ازدواج است و بیش از اثر غیرمستقیم هوش از طریق درآمد، وضعیت اجتماعی و سایر متغیرهای کنترل می باشد. با این حال، لازم به ذکر است که در شرایط نسبی، درآمد هنوز هم تا حدودی بالاتر از توانایی پیش بینی شده برای احتمال ازدواج (β هوش ترکیبی = 0.26) و ازدواج پایدار (β هوش ترکیبی = 0.13) از هوش باقی مانده (احتمال ازدواج : β هوش ترکیبی باقی مانده = 0.07؛ احتمال ازدواج پایدار: β هوش ترکیبی باقی مانده = 0.08)و توانایی پیش بینی داشتن ماشین (احتمال ازدواج: β هوش ترکیبی = 0.09؛ احتمال ازدواج پایدار: β هوش ترکیبی = 0.06) نیز به همان اندازه از هوش است. به عبارت دیگر، نتایج فقط باید تفسیر شود تا تأیید شود که هوش، بیش از درآمد و وضعیت اجتماعی، تأثیر مستقیم بر احتمال ازدواج دارد، اما به تنهایی تأثیری بزرگتر از هر یک از اینها ندارد.


3 . 3. آزمایش اثرات انواع مختلف هوش

برای شواهد بیشتر، مجموعه دیگری از تجزیه و تحلیل رگرسیون لجستیک باینری با انواع مختلف هوش را به عنوان پیش بینی کننده برآورد کردیم. با توجه به نتایج، شکل 2a نشان دهنده احتمال پیش بینی ازدواج به شکل عملکرد هوش زبانی، عددی و منطقی است، در حالی که شکل 2b احتمال پیش بینی ازدواج را نشان می دهد (جدول S5 را برای جزئیات آماری را ببینید). شکل 2a نشان می دهد که هوش زبانی به وضوح بیشترین تاثیر را در احتمال احتمال ازدواج دارد (β هوش زبانی= 0.066، P <0.0001؛ جدول S5). تأثیر هوش منطقی بر احتمال ازدواج تنها یک سوم هوش زبانی است (βهوش منطقی. = 0.0202؛ P = 0.0009) و اثر هوش عددی از لحاظ آماری ناچیز است (βهوش عددی= 0.003؛ P> 0.5).

شکل 2. نمودار خطی نشاندهنده احتمال پیش بینی (الف) ازدواج و (ب) ماندن در ازدواج است. خطوط نشان می دهد که ارتباط بین هوش و پیش بینی احتمال ازدواج برای هوش زبانی بیشتر است (بخش  a)، در حالی که رابطه بین هوش و احتمال پیش بینی ازدواج به یک اندازه برای هوش زبانی، منطقی و عددی عنوان می شود (بخش b ).
شکل 2. نمودار خطی نشاندهنده احتمال پیش بینی (الف) ازدواج و (ب) ماندن در ازدواج است. خطوط نشان می دهد که ارتباط بین هوش و پیش بینی احتمال ازدواج برای هوش زبانی بیشتر است (بخش a)، در حالی که رابطه بین هوش و احتمال پیش بینی ازدواج به یک اندازه برای هوش زبانی، منطقی و عددی عنوان می شود (بخش b ).



یک آزمون Z در مقایسه ضرایب نشان می دهد که اثر هوش زبانی نیز به طور معناداری بیشتر از اثر هوش منطقی و هوش عددی است. این یافته ها از این مفهوم حمایت می کند که به ویژه هوش زبانی، نوعی هوش است که به ساده ترین روش توسط توسط دیگران، مانند توانایی ارتباطی فرد دیده می شود(Lewak و همکاران، 1985)، و احتمال وقوع ازدواج را پیش بینی می کند. شکل 2b نشان می دهد که هوش عددی (β هوش عددی= 0.0393؛ P <0.01؛ جدول S5)و هوش منطقی (β هوش منطقی= 0.0259؛ P <0.01) ، مانند هوش زبانی (β هوش زبانی= 0.0385؛ P <0.01) توانایی پیش بینی مشابهی برای احتمال ازدواج دارد. از این رو، در مقایسه با نتایج در مورد احتمال ازدواج، تأثیر هوش زبانی در مورد احتمال ازدواج، غالب تر است، در حالی که اثرات نسبی هوش عددی و منطقی برابر است. آزمون Z در مقایسه ضرایب نشان می دهد که تفاوت بین ضرایب از لحاظ آماری معنی دار نیست (P> 0.05). این بیشتر از این مفهوم پشتیبانی می کند که علاوه بر هوش زبانی، حتی هوش عددی و منطقی، نیز انواعی از هوش هستند که عمدتا در طول مدت و در یک رابطه بلندمدت مشاهده می شوند (Holley و همکاران، 2006) .

4 . 3 . تجزیه و تحلیل های دیگر

برای بررسی نقش سِن، تحلیلهای رگرسیون لجستیک دیگر را با شرایط تعامل بین هوش و سن انجام دادیم. نتایج (جداول S6 و S7) نشان می دهد که تاثیر متقابل نمره هوش و سن در احتمال ازدواج (β هوش ترکیبی× سن = -0.067؛ P = 0.01؛ جدول S6) و احتمال ازدواج پایدار (β هوش ترکیبی × سن = -0.35؛ P <0.0001؛ جدول S7) منفی است. شکل 3a و b احتمال وقوع ازدواج و باقی ماندن آن را ترسیم می کند، که بصورت جداگانه برای گروه های سنی مختلف (جداول S8 و S9) تخمین زده می شود.

شکل 3. نمودار خطی نشان دهنده احتمال پیش بینی (الف) ازدواج و (ب) ماندن در ازدواج، به عنوان یک عملکرد از هوش در گروه های سنی مختلف است. خطوط نشان می دهد که ارتباط بین هوش و احتمال ازدواج (بخش a) و ازدواج پایدار (بخش b) در گروه های سنی پایین (36 سال)، بیشتر از افراد مسن (36 سال) است.
شکل 3. نمودار خطی نشان دهنده احتمال پیش بینی (الف) ازدواج و (ب) ماندن در ازدواج، به عنوان یک عملکرد از هوش در گروه های سنی مختلف است. خطوط نشان می دهد که ارتباط بین هوش و احتمال ازدواج (بخش a) و ازدواج پایدار (بخش b) در گروه های سنی پایین (36 سال)، بیشتر از افراد مسن (36 سال) است.


این ارقام نشان می دهد که ارتباط بین هوش و احتمال تاهل (شکل 3a) و متاهل ماندن (شکل 3b) به مراتب در افراد جوان تر (کمتر از 36 سال) از گروه های سنی بالاتر از 36 سال بیشتر است. این الگو با شواهد مدل آزاد در شکل 1 سازگار است و از این مفهوم تکاملی پشتیبانی می کند که تأثیر شاخص های تناسب اندام در چشم انداز ازدواج به طور کلی در سال های جوانی باید بیشتر باشد، زیرا زمانی که همسران در سن بالا و نزدیک به پایان باروری خود هستند تمایل کمتری نسبت به منابع و شاخص های تناسب شریک خود دارند (Waynforth و Dunbar، 1995). به عنوان بررسی پایداری نهایی، ما عملگرایی جایگزین متغیر کنترلی مالکیت خودرو را به عنوان نماد وضعیت اجتماعی در نظر گرفتیم. به طور خاص، به عنوان یک جایگزین برای داشتن یک ماشین بزرگ (مانند مدل اصلی ما در بالا)، ما وضعیت اجتماعی را مانند داشتن یک ماشین جدید عملیاتی کردیم. همانند متغیر داشتن خودرو در مدل های اصلی، متغیر داشتن خودروی جدید به عنوان متغیر مشخص تعیین شد و مقدار صفر را دریافت کرد اگر فردی هیچ خودرویی نداشت، 1 اگر فرد دارای ماشین قدیمی تر از حد متوسط باشد، و مقدار 2 اگر فرد دارای ماشین جدیدتر از حد متوسط بود. نتایج حاصل از برآورد مجدد مدل اصلی (جدول 1)، جایی که ما داشتن خودرو را با متغیر داشتن خودروی جدید جایگزین کردیم، در جدول ضمیمه S10 ارائه شده است. نتایج نشان می دهد که داشتن خودروی جدید دارای توانایی پیش بینی کمی بالاتر نسبت به مالکیت ماشین بزرگتر در مدل اصلی بود (جدول 1 : احتمال ازدواج: β = 0.09؛ احتمالی ماندن در ازدواج: β = 0.06)، توانایی پیش بینی هوش ترکیبب باقی مانده برای احتمال ازدواج (β = 0.07، P <0.0001) و ازدواج پایدار (β = 0.08، P <0.0001) بود. این نتایج نشان می دهد که نتایج اصلی ما نسبت به عملی بودن دقت وضعیت اجتماعی از لحاظ داشتن مالکیت ماشین خیلی حساس نیست.

4. بحث

به طور خلاصه، می بینیم که نمرات هوش افراد در اوایل بزرگسالی به طور مستقیم می تواند احتمال بروز ازدواج و پایداری آن را در زندگی نشان دهد. مانند تاثیر دم رازآلود طاووس (peacock's mysterious tail) بر موفقیت در جفت یابی (Luxen و Buunk، 2006)، یافته های کنونی نشان دهنده اولین شواهد گسترده در حمایت از این مفهوم است که هوش انسانی تاثیر مستقیم بر چشم انداز های جفت یابی انسان در شرایط ازدواج دارد. در حالی که اثرات شاخص های تناسب ملموس درآمدی و وضعیت اجتماعی در چشم انداز ازدواج در تحقیقات قبلی ثابت شده است، یافته های ما نشان می دهد که حتی شاخص های تناسب نامحسوس هوش زبانی، عددی و منطقی می توانند به طور مستقیم بر چشم انداز ازدواج تاثیر گذار باشند. علاوه بر این، هوش زبانی، یعنی نوعی از اطلاعاتی که به راحتی قابل مشاهده است، به ویژه پیش بینی کننده احتمال وقوع ازدواج است، در حالی که هوش عددی و منطقی در پیش بینی احتمال ازدواج، مانند هوش زبانی نیستند. این مطابق با مقالات پیشین است که مقادیر قابل مشاهده و کمتر قابل مشاهده هوش ممکن است بر جذابیت درک شده افراد و نیز رفتارهای واقعی مانند جذبه (Charisma) و رهبری تاثیر بگذارد (Judge و همکاران، 2004). با استفاده از این یافته ها، سهم اصلی پژوهش حاضر، حل مشکل عدم قطعیت قبلی در این نظریه تکاملی است که آیا اثر هوش در چشم انداز رابطه، غیر مستقیم یا مستقیم است (Ellis، 2001؛ Lewak و همکاران ، 1985؛ Symons، 1979؛ Taylor و همکاران ، 2005). در واقع، یافته های ما به وضوح نشان می دهد که هوش انسانی، به رغم شاخص تناسب ناملموس، مستقیما بر روی چشم اندازهای ارتباط تأثیر می گذارد، حتی اگر تاثیرات آن از طریق شاخص های تناسب ملموس درآمد و موقعیت اجتماعی اعمال شود. علاوه بر این، یافته های ما همچنین این مفهوم جایگزین را که هوش در درجه اول بر روی چشم اندازهای ارتباط افراد از طریق آموزش تأثیر می گذارد، منعکس می کند. به عنوان توضیح جایگزین، افراد هوشمند ممکن است تمایل بیشتری به وقت گذراندن در حرفه تحصیلی خود نسبت به افراد کم هوش داشته باشند (Taylor و همکاران، 2005)، که منجر به ازدواج در سن بالاتر، به عنوان مثال، پس از پایان تحصیلات می شود. با این حال، برای این توضیح جایگزین، ارتباط بین هوش و ازدواج باید در گروه های سنی بالاتر عنوان شود. در عوض، ما دریافتیم که همبستگی بین هوش و احتمال ازدواج و پایداری آن، بیشتر در گروه های سنی جوان تر وجود دارد.

بنابراین، نتایج ما با تئوری گسترده تر تکاملی سازگار است، که نشان می دهد که زنان به عنوان شرکای عاطفی مردان، تمایل کمتری نسبت به شاخص های تناسب همسرانشان در هنگام رسیدن به پایان سن باروری (Waynforth و Dunbar، 1995) نسبت به زمان صرف شده در تحصیلاتشان دارند. به عبارت دیگر، همبستگی قوی بین هوش و احتمال ازدواج در گروه های سنی جوانتر، شواهد بیشتری در مورد نقش هوش به عنوان یک شاخص تناسب تکاملی را نشان میدهد که تأثیر بر جفت یابی انسان به طور کلی و جذابیت مردان برای زنان به طور خاص دارد. علاوه بر مشارکت در مقالات تکاملی در مورد جفت یابی، تحقیقات ما همچنین به دو مقاله دیگر در تصمیم گیری فردی افزوده است. اولا، نتایج ما، مقالات روانشناختی اقتصادی در حال ظهور را در رابطه با تأثیر هوش بر تصمیم گیری فردی، بیش از موارد مالی و مصرفی مطالعات قبلی به عنوان مثال، Aspara و همکاران، 2017؛ winger، Hudson، Karkoviata، و Wilcox، 2011؛ Gerardi، Goet و Meier؛ 2013؛ Grinblatt، Keloharju، و Linnainmaa، 2012)، رفتارهای جذابیت شغلی (Burks، Carpenter، Goet، و Rustichini، 2009) و رفتارهای رهبری (Judge و همکاران، 2004) گسترش می دهد. دوماً، تحقیق ما به مقالات مربوط به ارتباط اساسی بین هوش انسانی و همکاری های اجتماعی کمک می کند (مانند Chen، Chiu، Smith و Yamada ، 2012؛ Millet و Dewitte، 2007؛ Pinker، 2010). در واقع، نتایج ما به وضوح نشان می دهد که افراد باهوش نه تنها بیشتر احتمال دارد که به نسبت افراد کم هوش ازدواج کنند، بلکه بیشتر احتمال دارد که بتوانند ازدواج خود را ادامه دهند. این یافته نشان می دهد که هوش، افراد را قادر می سازد که "متناسب" بوده و توانایی همکاری داشته باشند که برای شروع و حفظ ارتباط اجتماعی افراد ضروری است.

در مورد محدودیت اصلی تحقیق حاضر، نمونه ما تنها شامل مردان بود، زیرا داده های مشابه در مقیاس بزرگ، برای زنان در دسترس نیست. به طور قابل ملاحظه ای، به این دلیل که رفتارهای دختران ممکن است با عوامل موقعیتی، اجتماعی و فرهنگی، بیش از صفات متمایز زیست شناختی تحت تاثیر قرار گیرد (Lippa ، 2003)، ممکن است که هوش، به عنوان یک ویژگی عمدتاً زیست شناختی ، رفتارها یا چشم اندازهای ارتباطی زنان را به اندازه مردان تحت تاثیر قرار ندهد. یکی دیگر از دلایل ممکن برای تاثیرات بالقوه کمتر هوش بر چشم اندازهای ارتباط زنان نسبت به مردان، این است که مردان در انتخاب همسران خود به هوش آنها کمتر توجه می کنند، و احتمالا بیشتر به جذابیت فیزیکی آنها توجه دارند (Li، Bailey، Kenrick، و Linsenmeier، 2002). به هر حال، در مورد مردان، نتایج کنونی به وضوح نشان می دهد که هوش، یک شاخص تناسب در ارتباط مرد و زن است، و به طور مستقیم پیش بینی کننده چشم انداز ورود به ازدواج و همچنین حفظ آن می باشد. این همچنین به طور غیرمستقیم نشان می دهد که زنان در انتخاب همسران خود توجه جدی تری به هوش مردان دارند - هر چند که اطلاعات ما به طور مستقیم به توجه یا ترجیحات زنان مربوط نمی شود (به عنوان مثال بخشی از نتایج ما ممکن است با توانایی های متقاعد کننده مردان هوشمند در ازدواج کردن و حفظ آن، به جای ترجیحات اساسی زنان توضیح داده شود).

منابع

- Aspara, J., Luo, X., & Dhar, R. (2017). Effect of intelligence on consumers' responsiveness to a pro-environmental tax: Evidence from large-scale data on car acquisitions of male consumers. Journal of Consumer Psychology, 27(4), 448–455.

- Ballinger, T. P., Hudson, E., Karkoviata, L., & Wilcox, N. T. (2011). Saving behavior and cognitive abilities. Experimental Economics, 14(3), 349–374.

- Buller, D. J. (2005). Adapting minds: Evolutionary psychology and the persistent quest for human nature. Cambridge, MA: MIT Press.

- Burks, S. V., Carpenter, J. P., Goette, L., & Rustichini, A. (2009). Cognitive skills affect economic preferences, strategic behavior, and job attachment. Proceedings of the National Academy of Sciences, 106(19), 7745–7750.

- Carter,H.L.,&Foley,L.(1943).Whatareyoungpeopleaskingaboutmarriage?Journalof Applied Psychology, 27(3), 275–282.

- Chen,C.-C.,Chiu,I.-M.,Smith,J.,&Yamada,T.(2012).Toosmarttobeselfish?Measures of cognitive ability, social preferences, and consistency. Journal of Economic Behavior&Organization, 90, 112–122.

- Courtiol, A., Pettay, J. E., Jokela, M., Rotkirch, A., & Lummaa, V. (2012). Natural and sexual selection in a monogamous historical human population. Proceedings of the National Academy of Sciences, 109(21), 8044–8049.

- Ellis, L. (2001). The biosocial female choice theory of social stratification. Social Biology, 48(3), 298–320.

- Gerardi, K., Goette, L., & Meier, S. (2013). Numerical ability predicts mortgage default. Proceedings of the National Academy of Sciences, 110(28), 1267–1271.

- Gray, J. R., & Thompson, P. M. (2004). Neurobiology of intelligence: Science and ethics. Nature Reviews. Neuroscience, 5(6), 471–482.

- Grinblatt, M., Keloharju, M., & Linnainmaa, J. T. (2012). Iq, trading behavior, and performance. Journal of Financial Economics, 104(2), 339–362.

- Holley, P., Yabiku, S., & Benin, M. (2006). The relationship between intelligence and divorce. Journal of Family Issues, 27, 1723–1748.

- Jerskey, B. A., Panizzon, M. S., Jacobson, K. C., Neale, M. C., Grant, M. D., Schultz, M., ... Lyons, M. J. (2010). Marriage and divorce: A genetic perspective. Personality and Individual Differences, 49, 473–478.

- Judge, T. A., Colbert, A. E., & Ilies, R. (2004). Intelligence and leadership: A quantitative review and test of theoretical propositions. Journal of Applied Psychology, 89(3), 542–552.

- Lewak,R.W.,Wakefield,J.A.,&Briggs, P.F.(1985).Intelligence andpersonalityinmate choice and marital satisfaction. Personality and Individual Differences, 6(4), 471–477.

- Li, N. P., Bailey, J. M., Kenrick, D. T., & Linsenmeier, J. A. W. (2002). The necessities and luxuries of mate preferences: Testing the tradeoffs. Journal of Personality and Social Psychology, 82(6), 947–955.

- Lippa, R. A. (2003). Are 2D:4D finger-length ratios related to sexual orientation? Yes for men, no for women. Journal of Personality and Social Psychology, 85(1), 179–188.

- Luxen, M. F., & Buunk, B. P. (2006). Human intelligence, fluctuating asymmetry and the peacock's tail general intelligence (g) as an honest signal of fitness. Personality and Individual Differences, 41, 897–902.

- Mayer, J. D., Caruso, D. R., & Salovey, P. (1999). Emotional intelligence meets traditional standards for an intelligence. Intelligence, 27(4), 267–298.

- Miller, G.(2000).Sexualselection forindicators ofintelligence. InG.Bock, J.Goode, &K. Webb (Vol. Eds.), The nature of intelligence. 233. The nature of intelligence (pp. 260– 275). New York: John Wiley and Sons Ltd.

- Millet, K., & Dewitte, S. (2007). Altruistic behavior as a costly signal of general intelligence. Journal of Research in Personality, 41, 316–332.

- Neisser, U., Boodoo, G., Thomas, J., Bouchard, J., Boykin, A. W., Brody, N., Ceci, S. J., et al. (1996). Intelligence: Knowns and unknowns. American Psychologist, 51, 77–101.

- Nettle, D., & Pollet, T. V. (2008). Natural selection on male wealth in humans. The American Naturalist, 172(5).

- Pérusse, D. (1993). Cultural and reproductive success in industrial societies: Testing the relationship at the proximate and ultimate levels. Behavioral and Brain Sciences, 16, 267–322.

- Pinker, S. (2010). The cognitive niche: Coevolution of intelligence, sociality, and language. Proceedings of the National Academy of Sciences, 107(Supplement 2), 8993–8999.

- Symons, D. (1979). The evolution of human sexuality. (New York). Taylor,M.D.,

- Hart,C.L.,Smith,G.D., Whalley,L.J.,Hole,D.J.,Wilson, V.,etal.(2005). Childhood IQ and marriage by mid-life: The Scottish Mental Survey 1932 and the Midspan studies. Personality and Individual Differences, 38(7), 1621–1630.

- Thorndike, R. L. (1942). Two screening tests of verbal intelligence. Journal of Applied Psychology, 26(2), 128–135.

- Thorndike, R. L. (1982). Applied psychometrics. Boston MA: Houghton Mifflin Company.

- Thurstone, L. L. (1924). The nature of intelligence. London, UK: Routledge. Waynforth, D., &

- Dunbar, R. I. M. (1995). Conditional mate choice strategies in humans: Evidence from ‘lonely hearts’ advertisements. Behaviour, 132, 755–779.

- Yates, J.F., &deOliveira, S.(2016). Culture anddecisionmaking. Organizational Behavior and Human Decision Processes, 136, 106–118.