اینستاگرام و نگاه ِ دایی‌جان‌ناپلئونی به آن

کاریکاتور ِ دنیای ِ مدرن
کاریکاتور ِ دنیای ِ مدرن
توصیه می‌کنم بخشی کوتاه و ۵ دقیقه‌ای از مصاحبه‌ی ِ Chamath Palihapitiya، که یک توسعه‌دهنده‌ی ِ نرم‌افزار و نیز سرمایه‌گذار ِ ریسک‌پذیر است و سابقا در Facebook در بخش ِ مربوط به افزایش ِ تعداد ِ کاربران ِ کار می‌کرده) را ببیند: https://www.youtube.com/watch?v=d6e1riShmak

متاسفانه یا خوشبختانه در سال‌های ِ اخیر، اینستاگرام در کنار ِ تلگرام به بزرگترین پلتفرم‌های ِ اجتماعی در ایران تبدیل‌شده‌اند. خوشبختانه از جهت ِ افزایش ِ ارتباطات (و هرگونه پیامد ِ مثبت ِ ناشی از آن) و متاسفانه از جهت ِ تبدیل شدن ِ آن به نوعی بازنمایی ِ جدید از شخصیت ِ افراد.
ما انسان‌ها به طور ِ طبیعی در شرایط، گروه‌ها و دسته‌های ِ مختلف ِ اجتماعی به طور ِ خودآگاه و ناخودآگاه رفتار و ژست ِ گوناگونی عرضه می‌کنیم. شخصا یکی از پیامد‌های ِ پوچ ِ اینستاگرام در جامعه‌ی ایران را، به وجود آمدن ِ نوعی نقاب ِ جدید برای ِ افراد می‌دانم.
چرا و چگونه‌ی ِ آن را نمی‌دانم، اما افراد حس می‌کنند باید نوعی فانتزی ِ به اصطلاح «لاکچری»، نوعی پاسخ به نداشته‌ها و باید‌بودن‌های ِ خود و در شکل ِ افراطی‌تر ِ آن، کمبود‌های ِخود را با نقاب ِ اینستاگرام و در پلتفرم ِ آن عرضه کنند.

ده‌ها ابزار و اپلیکیشن ِ خرید ِ فالوور و لایک، خود گواهی روشن بر این واقعیت است که امروز خودآگاهی ِ ما محدود به اعداد و ارقامی است که برای ما افسردگی و برای شرکت‌های ِ بزرگ «پول» و «داده» را به ارمغان می‌آورد.

جنبه‌ی ِ جامعه‌شناسی ِ موضوع (که تخصص ِ من نیست) خود به تنهایی پتانسیل ِ تحقیقات و مطالعات ِ فراوان دارد. اما با نگاهی گذرا به بعضی آمار و ارقام می‌توان اهمیت ِ این موضوع را به وضوح درک کرد:
«در سال ۲۰۱۸ در بین ِ تمام ِ کشور‌های ِ دنیا و از حیث ِ تعداد ِ کاربران ِ اینستاگرام، ایران جایگاه ِ هفتم را دارد.»
و جالب‌تر آن که: «تقریبا شش کشور از ده کشور ِ اول ِ موجود در لیست ِ مذکور، جزو ِ کشور‌های ِ در حال ِ توسعه [و یا با تعریفی غیردقیق‌تر، کشورهای ِ جهان ِ سوم] می‌باشند»
منبع: https://www.statista.com/statistics/578364/countries-with-most-instagram-users/

اما سوالی که ذهنم را مشغول کرده این است که «آیا این علاقه‌ی ِ شدید ِ جامعه‌ی ِ امروز ِ ما (و البته بسیاری از جوامع ِ شرقی و حتی غربی) و به طور ِ خاص قشر ِ جوان به اینستاگرام و البته این نوع برخورد ِ پوچ‌گرایانه و عقده‌منشانه به این ابزار، صرفا زاده‌ی ِ شرایط ِ اجتماعی و ده‌ها فاکتور ِ مختلف است که عمدتا به طور ِ تصادفی نتیجه‌ی ِ فوق را تولید کرده‌اند یا پشت ِ آن سود و منفعت ِ شرکت‌ها و افراد ِ خاص پنهان است؟»
آیا نگاه ِ دایی‌جان‌ناپلئونی می‌تواند در این جا درست از آب در آيد؟

بدون ِ شک اگر کمی در دنیای ِ تکنولوژیک پرسه زده باشید، عبارت‌هایی مثل ِ «Big Data»، «هوش ِ مصنوعی» و ... به گوشتان خورده‌است. عبارت‌هایی که اگر نگوییم آینده‌ی ِ بشر، حداقل چند دهه‌ی ِ پیش‌روی ِ آن را دستخوش ِ تغییراتی عظیم خواهند کرد.
داده‌هایی که ما به طرق ِ مختلف و با استفاده از ابزارهای ِ گوناگون در اختیار ِ شرکت‌ها و دولت‌ها قرار می‌دهیم، در ترکیب با دانش ِ نسبتا جدید ِ ما از ساخت ِ کامپیوتر‌های ِ هوشمند، دریچه‌ای شگرف از «دانسته‌ها» را روبرویمان باز می‌کند. دانسته‌هایی که نه تنها کمک می‌کند جوامع ِ انسانی را بهتر بشناسیم، بلکه توانایی ِ مهندسی ِ آن و ارائه‌ی ِ راهکارهایی ِ در جهت ِ تغییر آن را نیز در اختیارمان قرار می‌دهد. اگر فکر می‌کنید این‌ها صرفا خیالات و توهمات ِ دایی‌جان‌ناپلئونی است، سخت در اشتباهید. چرا که هم‌اکنون نیز بسیاری از این فعالیت‌ها در حال انجام هستند و نه تنها دانش ِ آن،‌ بلکه داده‌های ِ مورد ِ نیاز ِ آن نیز در دسترس و ثانیه به ثانیه در حال ِ تولید است.

آیا توهم است که بگوییم اینستاگرام، فیس‌بوک و ... هر روز در تلاشند تا علاوه بر جذب افراد ِ جدید، با ترفند‌ها و امکانات ِ جدید و جذاب، زمان ِ بیشتری از وقت ِ کاربرانشان را به خود اختصاص دهند تا علاوه بر درآمد‌زایی ِ آنی از راه ِ تبلیغات، کاربران خود را بیشتر بشناسند و داده‌های بیشتر و بیشتری جمع‌آوری کنند؟

این حقیقت که ما امروز از اینستاگرام استفاده می‌کنیم تا نداشته‌هایمان را پنهان کنیم و در آن زندگی‌ای بسازیم که هرچند کوتاه و مجازی اما به نوعی گریزی است برای تسلی ِ خاطرمان، در کنار این ترسیم ِ ترسناک از آینده که از داده‌های ِ این تعامل ِ بیمارگونه بر علیه ِ خودمان استفاده خواهد شد، جدای ِ از سیخ‌کردن ِ مو بر تنمان، می‌تواند حداقل بهانه‌ای باشد برای ِ نگاهی ریزبینانه و هوشمند‌تر به رنگ و لعاب ِ دنیای ِ زیبای ِ مدرنمان.