یک روز نحس?

به تقلید از آلبالوی گل شروع میکنیم...




قبل شروع کلاس داشتم توی اینترنت گشت میزدم که رسیدم به این خبر: 4 اسید پاشی زنجیره ای در اصفهان... ((البته انتشار خبرش مال 3 سال پیش بود))


مغزم: بزن! آدم توی این جامعه باید آگاه باشه!

قلبم: نزن. گمون نکنم طاقت دیدم صحنه هاشو داشته باشی

معدم: من گشنمه

من: تو که همیشه گشنته چیز خاصی نیست

مغز: بزن

قلب: نزن

مغز:میگم بزن!

وجدان: به من ربطی نداره.

من: مییییزنم!

4 دقیقه بعد...

اینگونه به افق خیره
اینگونه به افق خیره


10 دقیقه بعد...

هنوز اینگونه به افق خیره
هنوز اینگونه به افق خیره


صد سال بعد...

افق
افق


قلب: من گفتم این طاقتشو نداره

(( کمی از جنبه طنز میایم بیرون. چرا اسید پاشی؟ واقعا چرا؟ دلیلشون چیه؟ چرا؟))


به ادامه بحث میپردازیم. تفکر. علوم. ورزش! سه تا درس فوق هیجانی?

و منم بی حال عین ماکارونی آب کش شده روی تختم لم داده بودم.

انرژی از سر و کول استیکرام بالا میره اصلا!
انرژی از سر و کول استیکرام بالا میره اصلا!






هی روزگار ((کیف کنین برای هردوشون شوکول و آبنبات گذاشتم به این میگن مهر و محبت))
هی روزگار ((کیف کنین برای هردوشون شوکول و آبنبات گذاشتم به این میگن مهر و محبت))



بفرما! اینم فهمید!
بفرما! اینم فهمید!


اون وقت مامانم: کبکت خروس میخونه چیزی شده؟

من: نهههه! همه چی آرومه! من چقد خوشحالم!

تنهاااا مزایای امروز شیرینی مامان پز بود...

قیافه و واکنش من وقتی اولین شیرینی رو چپوندم تو دهنم:

چقدر گشتم تا این عکسو از انیمه مورد نظر پیدا کنم و این لحظه رو اسکرین بگیرم!!


از اون طرف...

 ولم کن کچلممم کردییییی!
ولم کن کچلممم کردییییی!


(( اگه یه روزی اینو میخونی بدون قرمز با سبز مکمله نه زرد! و تو همکلاسی خوبی هستی فقط یکم پر حرفی!!!))

خستممممم

گوشییییم 4 درصدههههه

اسید پاشیییییی

بدبختییییی

کمبود ایدهههه

پستای کم لاااایک

قد قد قدااااا

چرا فروشنده محل هنوز منو عموجون صدا میزنههههه من 14 سالمهههه نمیفهمهههه

جزوه ورزشمو گم کرددددم

((خوب حالتونو خراب کردم یا ادامه بدم؟؟))

آهنگ شاد. متن غمناک. چه تضاد ضایعی!


حاشیه : گوشیم شد 3 درصد خداحافظ...

حاشیه 2:از روزمره نویسی بدم میاد اما مینویسم. چرا؟

حاشیه3:عکس گربه بی ربط

حاشیه 4: ننگ بر مفسد اقتصادی...