قسمت صفر - این مسیر است که اهمیت دارد!

من جواب همه سوالات را نمی‌دانم. این تقریباً تنها چیزی است که در مورد آن مطمئن هستم.

گاهی تعجب می‌کنم که چگونه می‌توانم با این همه عدم قطعیت کنار بیایم. اما بلافاصله به خودم جواب می‌دهم که اساساً کل مسیری که یک فرد در سفر زندگیش طی می‌کند، با عدم قطعیت عجین شده است. اساساً، توانایی کنار آمدن با عدم قطعیت و ساختن یک چیز، یکجور هنر است که با چاشنی اشتیاق می‌تواند ذهنیت‌ها را به عینیت تبدیل کند.

من بیش از دو دهه است که در زمینه فناوری اطلاعات کار می‌کنم و در سه سال و نیم گذشته کمک کرده‌ام تا آنچه را که به آن اعتقاد دارم را به کمک هم‌تیم‌هایم بسازیم. تحقق رویایی بلندپروازانه برای ایجاد یک میلیون شغل در کشوری با اقتصادی پیچیده در آسیای دور. تا اینجا، مسیری بسیار طاقت فرسا و در عین حال هیجان‌انگیزی را طی کرده‌ایم. تصور کنید می‌تواند خیلی هیجان‌انگیز باشد تا وارد مسیری شوی که تنها چند قدم بعد از آن را می‌توانی ببینی (یا حدس بزنی) که تازه در مورد آن هم مطمئن نیستی.
اگر بخواهم تصویری از آن به شما بدهم، شاید این مثال خوبی باشد:
سفری را در جنگلی پر از مه شروع می‌کنی. از ابتدا می‌دانی که در قسمت‌های بسیاری از مسیر این مه ادامه خواهد داشت. مه به قدری غلیظ است که فقط تا یک متر جلوی خودت را می‌توانی ببینی. و شروع می‌کنی به قدم برداشتن در جنگل. ممکن است دائماً مجبور باشی از سنگلاخ، چاله و دست انداز عبور کنی. ممکن است ناگهان به دره برسی و مجبور شوی برگردی. ممکن است در قسمتی از مسیر غلظت مه کم شود و بیشتر ببینی و راحت‌تر جلو بروی. ممکن است در جایی زمینگیر شوی و نتوانی قدم دیگری برداری. ممکن است به یک سرپناه برسی و خوشحال شوی که از گزند عوامل طبیعی و غیر طبیعی در امان مانده‌ای.
در مسیر بارها می‌خندی. می‌گریی. ناامید می‌شوی. امیدوار می‌شوی. می‌بُری و می‌خواهی برگردی. حتی در لحظاتی می‌خواهی نباشی. بعضی اوقات فکر می‌کنی نمی‌توانی نفس بکشی. تلاش می‌کنی نفس بکشی اما نفست بالا نمی‌آید. اما همچنان به مسیرت ادامه می‌دهی و در نهایت مسیری شفاف‌تر و راهی مطمئن‌تر به رویت باز می‌شود.

عکس از اینترنت دانلود شده است.
عکس از اینترنت دانلود شده است.

شاید تمام چیزی که باعث شده است در مسیری که توضیح دادم باقی بمانم و علیرغم سختی‌های بی حد آن ادامه دهم اعتقاد به این بوده است که پیشرفت، بیشتر از اینکه به هوش متکی باشد به سخت‌کوشی متکی است و این اولین بار بود که با تمام وجود این باور را تجربه می‌کردم. اولین بار بود که فقط روی هوش یا آگاهی خود تکیه نکردم و مبنا را بر سخت‌کوشی گذاشتم و سایر چیزها را چاشنی آن کردم.

هم اکنون که این سطور را می‌نویسم، با تلاش اعضای کاردرست تیممان (که در طی این مسیر همدیگر را پیدا کرده‌ایم و اعتقاد داریم آینده را می‌سازیم) به نقطه امنی از مسیر ناشناخته محصولمان رسیده‌ایم و کمی از غلظت مه‌های دورمان کاسته شده است و می‌توانیم کمی بلندتر فکر کنیم.

شاید همین آرامش نسبی در طول مسیر است که باعث شده است این سطور را برای شما بنویسم.

برداشت اول: مسیر

در سه سال و اند گذشته، به ندرت به مرخصی رفته‌ام (مگر ضرورت بالا داشت) و تقریبا در هیچ یک از مرخصی‌هایی که رفته‌ام ذهناً و زماناً نتوانسته‌ام از کاری که انجام می‌دهیم جدا شوم. اما در تیرماهی که گذشت (سال ۱۴۰۰)، بعد از سه سال پر از فشار که نتوانستم برای آرامش همسرم و شادی دخترم قدمی بردارم، بالاخره موفق شدم تا با پس‌انداز، هزینه سفر را تامین کنم و با رعایت اقدامات پیشگیرانه و پسگیرانه (مرتبط با همه‌گیری کرونا)، بالاخره توانستیم یک سفر خانوادگی به یک هتل خوب در کوش آداسی (ترکیه) داشته باشیم. هتل بسیار خوبی بود. از این هتل‌ها که یک هزینه نسبتاً قابل توجه می‌کنی و بعد همه چیز (از ترانسفر فرودگاهی گرفته تا همه وعده‌های غذایی، استفاده از استخر و پارک آبی کودکان و ...) فراهم است.
در یک نگاه، خیلی شکرگزارم که توانستم از پس آن بربیایم و خانواده‌ام را خوشحال کنم. اما واقعیتش این است که بعد از سه یا چهار روز با همسرم به این نتیجه رسیدیم که این چیزی نیست که ما برایش ساخته شده باشیم. با اینکه همه چیز فراهم بود، اما انگار چیز مهمی کم بود و آن این بود که انگار در مقصد بودیم و چیزی از مسیر نفهمیده بودیم. اینگونه بود که برای بار چندم در زندگی‌ام به این نتیجه رسیدم که مسیر، بسیار مهم‌تر از مقصد است. این مسیر است که اهمیت دارد.

برداشت دو: کولی دیجیتالی

در دوران سختی که همه ما با ویروس کرونا دست و پنجه نرم می‌کنیم، در تیممان چیزهای زیادی یاد گرفتیم. یکی از چیزهایی که یاد گرفتیم این بود که چطور تماماً به صورت ریموت کار کنیم. البته این کار رو از ابتدا و حتی قبل از شیوع کرونا شروع کرده بودیم (ما از شش کشور و در سه قاره همکار داشتیم و اساساً چاره‌ای غیر از این نبود.) اما چارچوب‌ها و ابزارهایی که استفاده می‌کردیم بسیار بالغ‌تر شدند. این کار هم مقدمات لازم داشت و هم تمرین زیادی می‌خواست. بعد از چندین ماه دفترهایی که در دو کشور داشتیم را پس دادیم و شروع کردیم به تمرین کردن. اولش بسیار سخت بود. کلی گیج می‌زدیم. هم باید کار می‌کردیم هم باید هماهنگ می‌بودیم. اما از پسش برآمدیم و کم کم باور کردیم که می‌توان در دفتر و در کنار هم نبود اما محیطی شبیه به آن شبیه‌سازی کرد و نهایتاً احساس امنیت کاری و پاسخگو بودن به همکار را برای همه هم‌تیمی‌ها به وجود آورد.
اما از طرف دیگر، مشکلات جدیدتری شروع به رخ‌نمایی کردند.
اینکه هر روز باید در خانه کار کنی و امکان جدا کردن محیط‌ها را نداری.
اینکه به دلیل محدودیت‌های ناشی از کرونا، نمی‌توانی تفریحات متداول - که کمک می‌کند تا از پس فشار کارهای سنگین تولید برآیی - را داشته باشی.
اینکه نمی‌توانی به کافه یا رستوران بروی چون نگرانی برای برای خودت و مهم‌تر از آن برای خانواده‌ات مشکل ایجاد کنی.
اینکه نمی‌توانی همکارانت (که در یک کشور کار می‌کنند) را ببینی و معاشرت کنی.
خلاصه اینکه متوجه شدیم همه این‌ها باعث می‌شوند تا کم‌کم احساس فرسایش به سراغ ما بیاید. چه چاره‌ای داشتیم؟

در روزهای باقیمانده سفر با خانواده، دائماً به این موضوع فکر می‌کردم که آیا حالا که همه چیز آماده کار کردن از هر نقطه‌ای از دنیا هست (از نظر تئوری)، چرا نتوان هر دو موضوع را با یک ایده پوشش داد؟ جلوگیری از فرسایش تدریجی کار از خانه از طریق در مسیر بودن و کار کردن !!!
و اینجا بود که ایده شروع یک زندگی به سبک کولی دیجیتالی (Digital Nomad) در من جان گرفت. (لازم است بگویم من با این مفهوم از قبل آشنا بودم فقط خودم را هیچوقت در این کسوت تصور نمی‌کردم).
تنها با این روش بود که هم می‌توانستم مسیر را تجربه کنم و هم کار کنم. هم در سفر باشم و هم در مرخصی نباشم. هم محیط را تغییر بدهم و حس کرختی را از خودم دور کنم و هم در کنار تیم باشم. بسیار هیجان‌انگیز بود.
ایده‌ام را با همسرم به اشتراک گذاشتم و او بسیار مرا تشویق کرد تا این کار را تجربه کنم. هر چه فکر می‌کردم، ایده «کولی دیجیتالی» پخته‌تر و پخته‌تر شد.
فردای روزی که به وطن برگشتیم، یک بلیط یک طرفه از تهران به ازمیر برای تاریخ یک مرداد ماه ۱۴۰۰ خریدم و خودم را در شرایطی قرار دادم که حتماً برای سفر «کولی دیجیتالی» برنامه‌ریزی کنم و نتوانم از آن شانه خالی کنم یا اگر شانه خالی کنم بدانم که برایم گران تمام می‌شود!
زندگی به سبک «کولی دیجیتالی» در حال جان گرفتن بود ?

چگونه سفر می‌کنم؟

مطالبی که سعی دارم در مورد نحوه سفرم شرح دهم در مورد آن نوع مسافرت‌هایی است که تمام برنامه‌ریزی‌های لازم از ابتدا تا انتها با خودم است و طبیعتاً همه این موارد الزاماً در مورد مسافرت‌هایی که توسط شخص دیگری (مثل یک آژانس مسافرتی و مثلاً در قالب تور گردشگری) انجام می‌شود کاربرد ندارد.

من اعتقاد دارم که سفر، از آن زمان که تصمیمت جدی می‌شود (مثلا بلیط می‌خری یا هتل رزرو می‌کنی) شروع می‌شود. فکر کردن در مورد شهر یا شهرهایی که تصمیم داری ببینی، تفریحاتی که قرار است انجام دهی، آدم‌های جدیدی که در مسیر با آن‌ها آشنا بشوی، درس‌هایی که در مسیر خواهی آموخت همه و همه باعث می‌شوند تا سفر را شروع شده فرض کنم. من از زمانی که سفرم قطعی می‌شود، صبح‌ها با شوق بسیار بیشتری بیدار می‌شوم (معمولا ساعت ۵:۳۰ صبح به وقت ایران چون ساعت کاری ما از ۶:۳۰ صبح شروع می‌شود). در دلم یک شادی کوچک وصف نشدنی وجود دارد که هرچه به زمان سفر نزدیک می‌شوم بیشتر و بیشتر می‌شود.

برای اینکه سفر (مخصوصاً اگر نسبتاً طولانی باشد) را به اجرا نزدیک‌تر کنم آن را به قسمت‌های کوچکتر می‌شکنم. مراحل آغازین، میانی و پایانی را مرور میکنم. من معمولا چک لیست درست می‌کنم. دسته بندی می‌کنم. لیست‌های مختلف می‌سازم. خط میزنم. دوباره مرتب می‌کنم و کارهایی از این دست.
کار موثری که چند سال است تمرین می‌کنم بودجه‌بندی سفر است. بودجه اقامت، خورد و خوراک، تفریح، خریدهای خانواده، اسباب بازی برای دخترم، سوغاتی یا امثالهم. این کار فکرم را آرام می‌کند و هنگامی که در سفر دست به جیب می‌کنم، مرتباً آن را به ریال خودمان تبدیل نمی‌کنم تا فکرم از گرانی آنچه هزینه می‌کنیم یا امثالهم آزار ببیند.

چگونگی تامین بودجه سفر نیز بسیار مهم است. باید آن را با پس‌انداز به موقعی که خواهی کرد یا مواردی که می‌تواند برایت درآمدهای مقطعی بیاورد تامین کنی. (مثلاً قبلا که بیشتر در تدریس فعال بودم، تلاش بیشتری برای برگزاری دوره و یافتن مشتریان سازمانی می‌کردم)

قسمت شیرینش، صحبت‌های رویاپردازانه‌ای است که با همسرت، دوستانت، همراهانت، اطرافیان اهل دلت و در کل هرکسی که از سفر رفتن خوشحال می‌شود می‌کنی. من به دلیل خاطره‌ای که با یکی از دوستانم در سفر به باکو (کشور آذربایجان) داشته‌ام به آن «چاتان» می‌گویم. در پست دیگری در مورد آن توضیح خواهم داد.
به طور خلاصه، «chatan» حرف‌های لذت‌بخش رویاگونه، در مورد کارهایی است که احتمالا در سفر پیش‌رو انجام می‌دهی. همان «وصف‌العیش، نصف‌العیش» خودمان است که محدود به سفر حتمی برنامه‌ریزی شده است.

برنامه سفر من به عنوان کولی دیجیتالی

نام سفرم را Route Matters گذاشته‌ام. این همان هش‌تگی است که برای عکس‌هایم (لطفاً صفحه اینستاگرام مرا ببینید) استفاده می‌کنم و اشاره‌اش به این نوع سفرهایی است که مقصد، اهمیت کمتری نسبت به مسیر دارد.
برنامه‌ام این است که این سفر را از ازمیر در جنوب غربی ترکیه شروع کنم و به صورت زمینی و دریایی (یا ترکیبی از این دو) تا شهر غازیان‌تپ در جنوب شرقی ترکیه ادامه دهم و در انتها برای برگشت به کشور، با پرواز به استانبول بروم.

Route Matters
Route Matters

برای اینکه بتوانم از عهده این مسیر طولانی ۱۵۰۰ کیلومتری برآیم، تصمیم گرفتم کاملاً سبکبار سفر کنم. براساس لیست اولیه، سه کوله پشتی، سه دست لباس کامل و فقط یک کفش کتانی بسیار راهوار به همراه لوازم بهداشتی بسیار سبک، کل وسایل سفرم را تشکیل خواهند داد. نوت بوک، شارژر، سه‌راهی آرام جان و تمام.


کوله پشتی اصلی من یک کوله ۴۰ لیتری Columbia است که ۹ سال است یار وفادار من در سفرها و کار بوده است. تمام وسایلی که نام بردم و دو کوله دیگر در این کوله قرار می‌گیرند.

کوله پشتی اصلی سفر
کوله پشتی اصلی سفر


کوله پشتی دوم، یک کوله ۲۰ لیتری Ikea است که بسیار کار راه انداز است. بسیار جا دار است و در عین حال وقتی وسیله‌ای درش نیست، تا می‌شود و جای بسیار کمی می‌گیرد. از این کوله زمانی که به مقصد میانی میرسم و در هتل یا اقامتگاه ساکن میشوم کاربردی می‌شود. مثلا برای رفتن به شهر، جاهای تفریحی و بردن حوله و وسایل شخصی از آن استفاده می‌کنم یا مثلاً وقتی برای خرید به فروشگا‌های زنجیره‌ای می‌روم به جای استفاده از پلاستیکُ از آن استفاده می‌کنم.

کوله کمکی در حالت باز
کوله کمکی در حالت باز


وقتی در مسیر هستم این کوله پشتی که به آن نیازی ندارم را تا میکنم و در قسمت مخصوص کاور باران جا می‌دهم. انگار نه انگار که وجود دارد.

کوله کمکی دوم در حالت بسته
کوله کمکی دوم در حالت بسته


کوله سوم، یک کوله ده لیتری برند Quechua است که بسیار کوچک است. آن را از فروشگاه Decathlon خریده‌ام. (حس خوبی دارم چون Decathlon مشتری enterprise ما در مانیل هست)

کوله‌پشتی سوم
کوله‌پشتی سوم


وسیله مهم بعدی، سه‌راهی برق آرام جان هست. این سه راهی در هرکشوری کارم را راه می‌اندازد و ضمن پشتیبانی از همه دوشاخه‌های متنوع کشورهای مختلف، ۵ پورت یو اس بی با پشتیبانی از آمپر بالا را دارد که من را از همراه داشتن هر شارژر اضافه‌ای بی‌نیاز می‌کند.

سه‌راهی آرام جان !!!
سه‌راهی آرام جان !!!


حال که وسایل جور شد، نوبت به برنامه‌ریزی با کمی جزئیات بیشتر است. در اثر زندگی در محیط استارت‌آپی، این را فهمیده‌ام که عدم قطعیت باعث می‌شود تا نتوانی دقیقاً همه چیز را برنامه‌ریزی کنی. همیشه این احتمال وجود دارد که اتفاقات غیر مترقبه بیافتد. همیشه این احتمال وجود دارد همه چیز، آنجور که فکر میکنی جلو نرود. اما این نباید مانع آن شود که برنامه ریزی کنی. بنابراین برنامه ریزی می‌کنی اما اساساً با تغییر آن هم مشکلی نداری. پس اگر آن طوری که فکر میکردی جلو نرفت، مجدداً برنامه‌ریزی می‌کنی و دوباره ادامه می‌کنی.

پس با این فروض، شروع به اضافه کردن جزئیات کردم:

جزییات سفر
جزییات سفر


مسیر را به اجزا و شهرهای کوچک‌تر شکستم و با کدگذاری، توانستم نواحی یا مراکز مهمی که در اطراف یک شهر وجود دارند را لیست کنم. مثلا اینکه در هر شهر (مثلا ازمیر):
چه جاهای دیدنی وجود دارد؟
مراکز توریستی کجاست؟
محله‌های خوب و بد کجا هستند؟
آیا منطقه تاریخی برای دیدن در اطراف آن وجود دارد؟
آیا شهر یا ناحیه‌ای با امکان مسافرت یک روزه وجود دارد؟
آیا رویداد خاصی در تاریخی که در آن شهر هستم در جریان است؟
و امثال این‌ها.

سپس براساس وسعت هر شهر، میزان جذابیت، میزان هزینه اقامت، سطح مکان اقامتی نسبت به کل سفر و پارامترهایی از این دست، یک تخمین از میزانی که در هر شهر بهتر است توقف کنم و از آنجا کار کنم را به دست آوردم و نهایتاً به یک لیست رسیدم.
این لیست شهرهایی است که در آن‌ها بین دو تا هفت روز توقف خواهم داشت:

A: Izmir: 7 Nights
B: Kuşadası: 4 Nights
C: Didim: 2 Nights
D: Bodrum: 3 Nights
E: Marmaris: 3 Nights
F: Fethiye: 4 Nights
G: Kemer: 3 Nights
H: Antalya: 7 Nights
I: Alanya: 3 Nights
J: Mersin: 2 Nights
K: Adana: 2 Nights
L: Gaziantep: 2 Nights
M: Istanbul: 14 Days

سپس بررسی کردم که روش اقتصادی «کولی دیجیتالی» و همچنین مفرح برای طی کردن مسیر بین دو شهر چیست که نهایتاً به این لیست رسیدم:

A-B: Bus
B-C: Bus
C-D: Boat
D-E: Boat+Bus
E-F: Bus
F-G: Bus
G-H: Bus
H-I: Bus
I-J: Bus
J-K: Bus
K-L: Bus
L-M: Flight

خوب. فکر می‌کنم در همین حد از فکر کردن و شکستن مساله به اجزای کوچکتر کافی بود تا قدم به سفر بگذارم و خودم را به دست مسیر بدهم و با عدم قطعیت‌هایش زندگی کنم. دوستان بسیار زیادی بسازم و با همکاران و دوستانم در ترکیه دیدار کنم.

تمام تلاشم را خواهم کرد تا تجربه هر شهری که از آن می‌گذارم را برایتان در پست‌های جداگانه بنویسم و لینکش را در اینجا هم آپدیت کنم. امیدوارم که از خواندن آن لذت ببرید و دلتان شاد شاد بشود.


اگر اهل موسیقی و اسپاتیفای هستین، این لینک پلی لیستی هست که برای سفر درست کرده‌ام و مرتبا به روزش می‌کنم. امیدوارم لذت ببرین:
https://open.spotify.com/playlist/37mlGEf9EC2yFnNcFewmCe

مخلصیم.




سفر اول - مبداء: تهران | مقصد: ازمیر
شروع: یکم مرداد | پایان: دوم مرداد

سفر اول
سفر اول
سفرنامه را اینجا بخوانید: کولی دیجیتالی | ازمیر



سفر دوم - مبداء: ازمیر | مقصد: چشمه
شروع: دوم مرداد | پایان: سوم مرداد

سفر دوم
سفر دوم
سفرنامه را اینجا بخوانید: کولی دیجیتالی | چشمه