قسمت اول - کولی دیجیتالی | مسیر ۱ | تهران به ازمیر

تهران - ازمیر (یکم مرداد تا دوم مرداد)
تهران - ازمیر (یکم مرداد تا دوم مرداد)


بلیط سفرم را از سایت علی‌بابا خریده بودم. خرید از این سایت تجربه خوبی بود و پشتیبانی قابل قبولی داشتند. واقعاً وقتی با یک محصول که «تجربه کاربری» خوبی دارد کار می‌کنی همه چیز لذت‌بخش به نظر می‌رسد. (این را همیشه باید به خودم هم یادآوری کنم)
بعد از خرید، به صورت تلفنی با من شفاف کردند که به همراه داشتن نتیجه منفی تست PCR کرونا برای سوار شدن به هواپیما الزامی است. شرایط تغییر بلیط را هم توضیح دادند.
دو روز قبل از پرواز، تست PCR دادم و بعد از آن متوجه شدم که برای شرکت هواپیمایی ترکیش ایرویز، داشتن اصل نتیجه آزمایش لازم است. فردای آن روز مراجعه کردم و نسخه اصل نتیجه را گرفتم. نتیجه تست منفی بود. و طبیعتاً خوشحال شدم ?
برای اقامتم در ازمیر به دنبال منزل اجاره‌ای خوب در Airbnb بودم و نهایتاً به یک مورد خیلی خوب رسیدم که از یک طرف بازخوردهای خیلی خوبی درباره آن نوشته شده بود و در عین حال در محله‌ای بود که مرکز شهر و توریستی حساب می‌شد. متاسفانه برای دو روز اول ورودم (جمعه و شنبه) خالی نبود. تصمیم گرفتم دو روز اول را در یک هتل و در همان حوالی سرکنم و از روز یکشنبه شب به خانه مد نظر نقل مکان کنم.
همین کار را کردم و با یک هزینه بسیار کم (حدود ۱۲ دلار برای هر شب)، هتلی در مرکز شهر رزرو کردم و از روز یک‌شنبه تا روز جمعه نیز از طریق Airbnb، خانه مد نظرم را را رزرو کردم. اولین ایستگاهایم مشخص شدند. ?

هتل اول در ازمیر
هتل اول در ازمیر


هواپیما و سوار شدن
ساعت پرواز من حدود ۵ صبح بود و حدود ساعت ۲ به فرودگاه رسیدم. صف خیلی طولانی برای ورود اولیه وجود داشت و حدوداً ۲۵ دقیقه طول کشید تا بتوانم از درب اولیه عبور کنم. در این خلال به تابلو دقت کردم و متوجه شدم پرواز از طریق یکی از شرکای ترکیش ایرویز (نه خود ایرلاین) انجام می‌شود. کمی غیر منصفانه بود چون نه در هنگام خرید و نه روی بلیط خریداری شده به آن اشاره‌ای نشده بود.
تشریفات شرکت هواپیمایی را سریع انجام دادم و از آنجا که چمدانی برای تحویل نداشتم به سرعت کارت پرواز گرفتم. یکی از مواردی که برای ورود به ترکیه باید انجام شود و وزارت بهداشت ترکیه برای مدیریت کرونا از آن استفاده می‌کند ثبت مشخصات مسافر در سیستمی به نام HES است که در آن هر توریستی باید قبل از ورود به کشور یا بلافاصله پس از ورود در آن ثبت نام کند و کد مخصوص (HES Code) دریافت کند. این کار را در خانه انجام داده بودم و طبیعتاً همه چیز برای سوار شدن به هواپیما مهیا بود. مراحل چک کردن پاسپورت هم انجام دادم و به گیت رسیدم. حدوداً سه ساعت بعد در ازمیر می‌بودم.

ازمیر
هواپیمای خوبی بود. خیلی صندلی‌های به هم چسبیده نداشت و امکان چرت زدن بود. نسبتاً هم خلوت بود. هر ردیف هواپیما، ۶ صندلی ۳ نفره داشت و آقایی که بین من و مسافر کنار پنجره نشسته بود ترجیح داد تا جابجا شود و به یک صندلی خالی دیگری در پشت هواپیما برود. پس خیلی شرایط بهتر شد و حدوداً نصف پرواز را توانستم چرت بزنم.

به ازمیر رسیدیم. یادم می آید در سال‌های نه چندان دور، وقتی یک خلبان خوب فرود می‌آمد، مسافران با دست زدن او را تشویق می‌کردند. سال‌هاست این پدیده را ندیده‌ام. چون این دفعه واقعاً خوب فرود آمد و کسی هیچ اهمیتی نداد. فکر کنم دلیلش این است که دیگر کار مهمی محسوب نمی‌شود. (احتمالاً این روزها همه می‌توانند بعد از یک اوج گرفتن حسابی، به سادگی فرود بیایند. به همین راحتی ?)
به وقت محلی حدود ساعت ۸:۰۰ صبح بود که پس از طی مراحل تشریفات فرودگاهی و خرید پکیج اینترنت برای سیم‌کارتی که از سفر قبل به همراه داشتم وارد محوطه خودروها، اتوبوس‌ها، تاکسی‌ها و ... شدم. گوگل کردم و مقصدم که هتل رزرو شده از طریق سایت بوکینگ بود را پیدا کردم. برای رسیدن به آن باید سوار مترو می‌شدم و یک‌بار خط عوض می‌کردم. برای خرید بلیط به غرفه رفتم و متوجه شدم بهتر است کارت مخصوص استفاده از وسایل نقلیه را بخرم (به آن Izmir Card گفته می‌شود و برای همه وسایط نقلیه مثل مترو، تراموا، اتوبوس و ... کاربرد دارد) و اینکه باید HES Code من به آن کارت متصل می‌شد تا بتوانند ورود و خروج من به وسایل نقلیه عمومی را کنترل کنند یا در صورت ابتلا به کرونا از سوار شدن من جلوگیری کنند. این کار کمی زمان برد و جلسه روزانه ما به نام Fika که ساعت ۱۰ صبح به وقت ایران شروع می‌شد رسیده بود. چاره‌ای نبود. در صف فعال کردن کد سلامت، به جلسه پیوستم و رسماً به مقام شامخ کولی دیجیتالی (آن هم در شرایط تماماً کولی وار) نائل گردیدم. (این کار پس از دریافت بلیط، سوار شدن به مترو و تا قسمتی از مسیر هم ادامه پیدا کرد ?).

یکی از ایستگاههای مترو ازمیر
یکی از ایستگاههای مترو ازمیر


واگن‌های متروی ازمیر بسیار تمیز به نظر می‌رسیدند (نظافت، تازگی و ست‌آپهای مربوط به کرونا) و مسیریابی بسیار راحت بود. تابلوهای راهنما و آپدیت مسیر در داخل واگن کاملاً شفاف بود. من به راحتی توانستم در ایستگاه مربوطه پیاده شوم و خط عوض کنم. البته سرویس Google Map و اطلاعات دقیق و مرتباً به روز شونده در آن بسیار چشمگیر بود. اینکه وقتی وارد ایستگاه می‌شوی و گوگل مپ از شما برای شلوغی و خلوتی ایستگاه می‌پرسد و آن را با بقیه به اشتراک می‌گذارد تا مراقب ورود به جاهای شلوغ باشند واقعا تحسین برانگیز بود.
به مقصد رسیدم و از مترو پیاده شدم. شهرهایی که در کنار دریا قرار دارند، یک بوی خاصی می‌دهند. ازمیر هم از این قاعده مستثنا نیست. برای من که در دوران خوش کودکی، آخرهفته‌های بسیاری را به همراه خانواده و در سواحل شهر بندرانزلی گذرانده‌ام بوی بسیار آشنایی است. حالا نسیم ملایم، صدای مرغ‌های دریایی و دیدن ماهیگیرها در تقریباً هرجایی که یک منبع از آب (مثل دریا، رودخانه، اقیانوس، برکه و ...) هست را هم به این بو اضافه کنید. جالب اینجاست که تجهیزاتی که در کنار ماهیگیران دیده می‌شوند هم ربطی به کشور مورد بحث ندارد. تقریباً یک مجموعه تجهیزات کاملاً آشنا مثل صندلی مسافرتی، کلمن، فلاسک چای یا قهوه، ظرف طعمه، نوشیدنی، قلاب‌های موازی روی استند در همه جا دیده می‌شوند.

ازمیر
ازمیر


تا جلسه بعدی، حدود یک ساعت وقت داشتم. جلسه بعد، جلسه آغازین یک پروژه جدید (Kick off meeting) بود که طول شش هفته‌ای داشت. من مشخصات پروژه را خوانده بودم و کافی بود تا نکاتی که در ذهنم بود را به بچه‌های تیم بگویم.
از روی گوگل مپ به هتل رسیدم. با گام‌هایی استوار وارد هتل شدم و همچین بیزینس‌من وار فرمودم که من از بوکینگ دات کام یک رزرو دارم. بنده خدا رسیپشن هتل (که به سختی میتوان به آن هتل گفت چون یه چیزی شبیه مسافرخانه‌های قدیم لاله‌زار یا اطراف فردوسی بود) یک پیرمرد خسته بود که تا اسم من را دید تند و تند به ترکی (با تکیه روی تعداد معدود کلمات انگلیسی) شروع کرد به صحبت و تماماً حالت غرغر و شکایت داشت. از او با زبان بین‌المللی desperateso خواستم تا آرام باشد.

لازم به توضیح است که desperateso یک روش بدوی حل مشکل عدم داشتن زبان مشترک است که بنده حقیر آن را نام گذاری کردم و از ترکیب کلمه desperate به معنای درمانده و آوای So (انتهای کلمه Espresso) که آدم را یاد قهوه می اندازد و حس درماندگی را تلطیف میکند ساخته شده است. پایه و اساس آن بر حل مشکل بنا نهاده شده است و اساساً ترکیبی از کلمات پایه انگلیسی، پانتومیم، استفاده از دست به شیوه ایتالیایی‌ها و استفاده از اعداد به زبان مقصد و امثالهم است.

سپس از او خواستم تا با گوگل ترانسلیت صحبت کند و بگوید منظورش چیست تا من هم بفهمم اگر اشکالی ندارد. ?
همین اتفاق افتاد و متوجه شدم ایشان می‌فرمایند:
۱- هتل ما الان جا ندارد. این که هیچ !!!
۲- اون موقع هم که شما بوک کردی جا نداشت !!!
۳- الان هم خبری نیست افندی. هووووش گلدینیز !!!
ایشان همچنان فرمودند من هرچی به این بوکینگ فلان فلان شده میگویم جا نداریم نمی‌فهمد و باز هم صفحه من در سایت بوکینگ اتاق‌هایم را خالی نشان می‌دهد. برای اثبات این مدعا، پنل ادمین Booking.com را به من نشان دادند و با اینکه زبان پنل ترکی بود اما UI آن نشان از صحت ادعایش داشت.
به او گفتم خودش را ناراحت نکند. من راهی پیدا می‌کنم. پس از شنیدن حرف من، نفس راحتی کشید و آثار پشیمانی از اینکه با داد و فریاد با من صحبت کرده بود در چهره‌اش نمایان شد. احتمالاً با خودش گفته این بدبخت چه گناهی دارد.
ازش اجازه گرفتم و همانجا پشت یک میز نشستم و نوت بوکم را در آوردم و با هات اسپات گوشی، سایت بوکینگ را صدا زدم. جان؟!؟! سایت بوکینگ در ترکیه غیر فعال است؟!! از سال ۲۰۱۶ در حال رفع مشکل هستند؟!؟! به خودم گفتم انگار که این سرنوشت ماست. کانکش امن سازمانی رو استارت زدم و موفق شدم با یک IP غیر ترک، به پنل بوکینگ بروم. به پشتیبانی بوکینگ پیغام دادم و منتظر ریسپانس بودم که دیدیم دوستان پشتیبانی بوکینگ بدون ریسپانس به پیغام من، تاریخ رزرو من را همچین خویش‌فرما، به یک هفته بعد منتقل کرده‌اند!!!
یه جورایی می‌توانم تصور کنم در این شرایط چه اتفاقی توسط نیروهای عملیات می‌افتد. سرویس ثبت رزرو و نهایتاً اجاره اتاق در هتل مشکلی دارد که باعث می‌شود بیش از ظرفیت اتاق‌ها اجاره داده شوند. برای رفع این نقیصه یک ابزار در اختیار بچه‌های عملیات قرار گرفته است و آن ادیت بوکینگ مسافر است. اما این ابزار دو لبه است و استفاده زیاد از آن ممکن است مشکل را به ظاهر حل کند اما بخش منفی آن نارضایتی کاربر است. این موضوع دو دلیل کلی دارد:
۱- فرآیندها شفاف نیستد یا پیاده نشده‌اند.
۲- شاخص برای این فرآیند وجود ندارد تا مدیران متوجه شوند چقدر این استثناء در حال اتفاق افتادن است تا برای رفع نقیصه آن فکری بکنند.
چطور پشتیبانی عملیاتی یک سایت، با این سطح از پوشش در دنیا و این سابقه، این امکان را می‌دهد تا نیروهای عملیات، بوکینگ یک مسافر را یک طرفه تغییر دهند بدون اینکه تایید مشتری را بگیرند یا حتی از او معذرت بخواهند؟
نیم ساعت ماندم تا جواب پشتیبانی را بگیرم که خبری نشد. رزروم را کنسل کردم (و در توضیحات نوشتم که از این موضوع بسیار ناراحتم) و به پیرمرد مهربان هتل‌دار گفتم تا نگران نباشد. دوباره نفس راحتی کشید.
شروع به گشتن کردم و سعی کردم با هزینه نزدیک، هتل بهتری پیدا کنم. کمی سخت بود چون هتل‌ها گران بودند. حدود ۱۰ دقیقه زمان برد و این کار را انجام دادم. تشکر کردم و از هتل بیرون زدم. بیست دقیقه وقت داشتم تا برای جلسه کیک آف در جای مناسبی مستقر شوم. وارد کوچه‌ای شدم که پر از قهوه‌خانه بود. یکی را انتخاب کردم و نشستم. چای و صبحانه مختصری در حد سیمیت و پنیر سفارش دادم و منتظر شروع جلسه شدم. تقریبا ۵ دقیقه به شروع جلسه مانده بود، در قهوه‌خانه کناری جنب و جوشی دیدم. دیدم به جمعیت قهوه خانه اضافه می‌شود و افراد رو به تلویزیون که در یک ارتفاع قرار دارد در حال زل زدنند. کم کم متوجه شدم یک سریال معروف (احتمالا تکرار یک سریال معروف پخش شده در شب گذشته) در حال شروع شدن بود و همه می‌آمدند تا در حین چای صبحگاهی آن را ببینند و با هم صحبت کنند. یک جماعت تماماً پیرمرد که چای می‌خورند، سیگار میکشند و بلند بلند با هم صحبت میکنند و در مورد فیلمنامه و بازیگرها و اتفاقات نظرات کارشناسی می‌دهند را تصور کنید !!!! جلسه ما هم شروع شد !!!

با اینکه هدفون ضد نویز و از این جور داستان‌ها استفاده میکردم، به سختی می‌شنیدم که بچه‌ها چه می‌گویند. فرصتی برای تغییر جا در لحظه هم نداشتم. برای صحبت کردن هم وقتی میکروفونم را باز میکردم بچه ها به سختی می‌شنیدند چه میگویم. با هر جان کندنی بود کیک آف را به سر رساندیم. کولی بودن سخت تر از آن بود که فکر میکردم!!!
بساطم را جمع کردم و به سمت هتل جدید رهسپار شدم. از چندین محله و خیابان رد شدم. شهر قشنگی به نظر می‌رسید.

izmir
izmir


به هتل رسیدم و با کمال مسرت این دفعه همه چیز مرتب بود. هم هتل خوبی بود، پرسنل خوش برخورد داشت و زبان انگلیسی در حد تعامل را بلد بودند. به من گفتند که اتاق تا یک ساعت دیگر آماده می‌شود اما اگر بخواهم می‌توانم از لابی یا اینترنت هتل استفاده کنم.
یک نکته‌ای که بعد زا ورودم متوجه شدم این بود که ترکیه از روز عید قربان، به مدت ۱۳ روز تعطیل عمومی دارد (تقریباً چیزی شبیه به تعطیلات نوروز ما) و من درست دو روز بعد از عید قربان رسیده بودم. یعنی اساساً من ابتدای تعطیلات سراسری رسیده بودم.

تعطیلات عید قربان
تعطیلات عید قربان


خلاصه اتاق را تحویل گرفتم و پس از دوش گرفتن و زدودن غبار سفر و استراحتی مختصر، جلسه‌ام را با جیمی (Head of Engineering) و مارتین (Technical Product Owner) برای صحبت روی پروداکت شروع کردم. از چند هفته پیش، تیم جدیدی از محصول را شکل داده‌ایم (ما به ارتقاء شغلی داخلی و مسئولیت سپاری براساس شایسته سالاری معتقدیم) و ایده پردازی و همچنین وضع هماهنگی‌های جدید در این مرحله ضروری است.
جلسه خوبی داشتیم و سپس شروع کردم به چک کردن و پاسخ دادن به آیتم‌های ضروری روی پلتفرم همکاری سازمانی داخلیمان (Collaboration Platform) تا روزم را به پایان ببرم. این کار را انجام دادم و نهایتاً اولین روز کولی بودن به پایان رسید. امروز جمعه بود و رسماً آخرین روز کاری در هفته حساب می‌شد. دو روز آتی را وقت داشتم تا روی موضوعات مهم هفته بعد فکر کنم و همچنین جایی را ببینم. خوابیدم تا جانی تازه بگیرم و بعد ادامه دهم.

شب اول در ازمیر
از خواب بیدار شدم و از هتل بیرون زدم. سعی کردم یک کافی شاپ پیدا کنم و در آنجا مستقر شوم. دو کار در ذهنم بود. محاسبه و نهایی کردن لیست حقوق همکارانم برای پرداخت در هفته بعد و همچنین شروع به نوشتن پست اصلی سفرنامه. با فاصله بسیار کمی یک خیابان پیدا کردم که پر از کافه و بارهای زیبا بود. در یک کافه خوب مستقر شدم و شروع کردم. متوجه شدم که به دلیل محدودیت‌های شهری ناشی از شیوع کرونا، مقرر شده است تا همه مراکز اینچنینی تا ساعت ۱۲ شب باز باشند. پس من حدودا ۲-۳ ساعتی وقت داشتم. قهوه‌ای سفارش دادم و شروع کردم. محیط بسیار خوبی بود و آرامش زیادی حس می‌شد. آدم‌های مرتبی می‌دیدم و بدون توجه به شرایط سخت کرونا، در حال خوردن قهوه و صحبت بودند.

اول با لیست حقوق شروع کردم. کمی کار زمانبری است و با واحدهای پولی مختلف سروکار داری و همچنین دقت در محاسبه لازم است. خوشبختانه حدود یک و نیم ساعتی طول کشید و نهایتاً نسخه نهایی را برای «کاترین» (مدیر مالی مان که در سوئد مستقر است) ارسال کردم. سپس شروع به نوشتن سرفصل‌های سفرنامه کردم.

شب اول در ازمیر
شب اول در ازمیر


سرفصل‌های اصلی سفرنامه را نوشتم قسمتی از آن را هم کامل کردم. (لازم به توضیح است که نوشتن سفرنامه یا امثالهم را هم یک پروزه می‌بینم و برای اینکه راحت‌تر به سراغ آن بروم آن را به اجزای کوچک‌تر می‌شکنم و بعد در مقاطع مختلفی آن را انجام می‌دهم.)
در خلال این کار به این فکر کردم که چه برنامه‌ای برای دو روز آینده بچینم. یکی از مقاصد جذاب اطراف ازمیر، یک شهر ساحلی به نام «چشمه» است که شهر بسیار قشنگی به نظر می‌رسید و از ازمیر یک ساعت فاصله داشت. یک سایت خوب برای خرید آنلاین بلیط اتوبوس را پیدا کردم به نام oblit و خواستم تا بلیط بخرم که متوجه شدم برای خرید از سایت باید از 3D Secure استفاده کنم (مشابه سیستم رمز دوم خودمان اما برای کارت‌های ویزا و مستر کارد) و متاسفانه چون موبایل غیرترک من در ترکیه کار نمی‌کند، متوجه شدم که امکان خرید آنلاین از این سایت را ندارم. نهایتاً محل ترمینال اتوبوس (Izmir Otogar) را روی گوگل مپ پین کردم و تصمیم گرفتم تا فردا حضوری به آنجا بروم و بلیط تهیه کنم. احتمالا سفر هیجان‌انگیزی در پیش خواهد بود. ☺️


اگر دوست دارید شروع سفر را بخوانید (از این لینک استفاده کنید)
اگر دوست دارید سفر بعدی را بخوانید (از این لینک استفاده کنید)
اگر به موسیقی علاقه دارید و دوست دارید پلی لیست سفر را بشنوید (از این لینک استفاده کنید)
اگر علاقه دارید تا عکس‌ها و استوری‌های سفر را ببینید (از این لینک استفاده کنید)