ا
یادداشتی بر ندبه بیضایی
ندبه ساختاری شبیه به مرگ یزدگرد دارد. در نمایشنامه مرگ یزدگرد اشخاص صحنه در دو تیپ روبهروی هم قرار میگیرند اما رفتار و بینش شخصیتها تنها در کلیشههای تیپشان خلاصه نمیشود، بله هر یک از آنها در طول نمایشنامه تحول پیدا میکنند و نسبتشان با هم دگرگون میشود. اگر در نمایشنامه مرگ یزدگرد مصاف دو تیپ درباریان و رعیت را میدیدیم، در ندبه شاهد هماوردی زنان و مردان هستیم.
اشخاص ندبه مسئلهای مشترک دارند. مسئلهای که جان هر یک از شخصیتها را تهدید میکند و روسپیخانه را به خانه امنی برای رهگذران و مشتریان و در یک کلام «مردان» تبدیل میکند. این مسئله که همان هرج و مرج ایران در برهه مشروطه است، در جایی بیرون از صحنه رخ میدهد و ما تنها صدایی از درگیریها میشنویم. بیضایی از همین مسئله استفاده میکند و بین دو تیپ اصلی روی صحنه، مردان و زنان کنتراست ایجاد میکند.
مواجهه مردان با مسئله حرافی است. آنها با هم به بحث سیاسی میپردازند و البته در مباحثات خود هم رای نیستند و ما از این طریق بینش تک تک آنها را نسبت به مسئله میفهمیم. کسی پیرو سلطنت است، آن دیگری مشروطهچی و آن یکی میترسد و در اندیشه کرکره مغازهاش است که چه زمان میتواند آن را باز کند.
اما مواجهه زنان به گونه دیگری است. زنان سخنی از سیاست نمیگویند، هیچ کدام نه مشروطهچی است، نه سلطنتطلب و نه مجاهد. زنان از این سخن میگویند که چگونه روز را به شب رسانند و بر پا بمانند. کدام مشتری را راه بیندازند و کدام مشتری را دست به سر کنند. آنها تنها زمانی به مسئله اصلی میرسند که قزاقی پا به خانه میگذارد یا مشروطهچی که بخواهد خانه را از آنان برباید. با این حال زنان روی صحنه نیز تنها از روی موقعیت زنانگی خود رفتار نمیکنند و به جهت روابط قدرتی که بینشان برقرار است، هر کدامشان بینش و منشی متفاوت دارند.
بیضایی بین این دو تیپ نسبتی دراماتیک برقرار میکند. نسبت آنها، نسبت زنان و مردان و جایگاهشان در درک و حل مسئله نسبت به هم تغییر میکند. در ابتدا مردان نمیگذارند تا زنان وارد تحلیلهای سیاسی شوند و حرافی خود را حرفهای مردانه میدانند و جایگاه زنان را تنها بینندگان سخنان خود.
مرد خیمهدار: این جا سه صورت است. یکی استبداد است. یکی مشروطه است. یکی مشروعه و این که میبینید زمین خورده ملت است.
زینب: زنها کجا هستند؟
مرد خیمهدار: زنها دارند نگاه میکنند.
اما زنان نسبت خود را با مردان تغییر میدهند و در معدود مناظراتی که بین یکی از زنان با یکی از مردان در میگیرد، نشان میدهند که دست بالاتری دارند که مثال آن را میتوان در دیالوگ فتنه و باجلان و گلباجی و میرمطهر دید.
باجلان: من میدانم که نباید ایرانی جماعت زیر بیرق اجنبی رود و این بیوطنها رفتهاند.
فتنه: خب باجلان چرا باید دوست کاری کند که آدم به دشمن پناه برد.
باجلان: این حرف تو نیست. مشتری مشروطهچی داشتهای؟
فتنه: دارم و منتظر جواب است. جوابش را چه بدهم؟
نمایشنامه هر چی به پیش میرود. زنان جایگاه بهتری در درک مسئله مییابند. هر بیگانهای که به خانه میآید، مردان میگریزند و این زنان روسپیخانهاند که باید آنان را زیر چادر خود یا در اتاقهایشان پنهان کنند. همین کنش مردان نشان میدهد که کبادهکشیهایشان در میدان سخن یاوهسراییهایی بیمایه است. مردان میکوشند، با سخنانشان آشفتگی درونی خود را آرام کنند ولی این زنانند که در نهایت باید دربرابر دشمن بایستند.
در انتهای نمایشنامه نسبت نخست مردان و زنان به یکباره فرو میریزد و نسبتی جدید میان آن دو برقرار میشود. جایی که زینب اسلحهاش را چون نوزادی در قندان میپیچد، به آغوش میکشد و در میدان توپخانه در پی عبیدالله میگردد و جانش را میگیرد. زنان و به خصوص زینب مسئله را به خوبی شناختهاند. اگر از نگاه مردانه مسئله ستیزی میان مجاهد و قزاق و مشروطهچی است، اگر از نگاه مردان مسئله جایی بیرون از خانه و بیرون از دسترسی آنها است، زنان میدانند که مسئله در همین خانه است. بین آنان و مردان. مسئله در همین ستمی است که مردانی چون عبیدالله بر زنانی چون زینب میکنند و در این ستم سلطنت و مشروطهچی و مشروعه دست درکارند و همه عبیداللهاند. مسئله در ستمی است که دست مونس را بسته. که به جای نوشتن اشعارش در دفتر از مشتریانش بخواهد شعر بر دیوار بنویسند و خود نتواند بخواند بر روی دیوار چه نوشته.
ساختار ندبه به تعزیه میماند و بیضایی با این ساختار که بیشتر در جدال شمریان و حسینیان به کار میرود، بر کنتراست صحنهاش و همین طور مسئلهای که درون صحنه است، تأکید میکند. ندبه تعزیه است. تعزیه برای زنانی که به چنگ مردان اسیرند و دشمنانشان را به آغوش میکشند. زینب نیز چون زینب عاشورا در بند است، همه داشتههایش را باخته اما نباید خود را ببازد. او باید بایستد و بگوید چه رخ داده. از کشتهها بگوید و بدنهای پارهپاره. باید از ستم بگوید و دربرابرش بایستد.
ندبه تعزیه است. تعزیهای برای زنان. تعزیهای برای زنان ایران.
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره نمایشنامه «ندبه» بهرام بیضایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
نمایشنامهی خیلی کوتاه-۱
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادداشتی بر نمایشنامه ناگهان | نعبندیان