یادداشتی بر نمایش مثلت


نمایش را با علی دیدم، به پیشنهاد خودش. برایم بلیت خریده بود، در ردیف اول گوشه سالن. علی گفته بود که هر یک از دوستانش نمایش را دیده، پسندیده برای همین خودش را قانع کرده بود که پس از ماه‌ها قهر با سالن‌های تئاتر به پیش دلدارش برگردد. رفتیم سالن قشقایی، سرجایمان نشستیم که نور ما رفت و نور صحنه آمد و بازی بازیگران آغاز شد.

موقعیت نمایشنامه موقعیتی بسیار ساده است. یک دستشویی عمومی به زودی افتتاح خواهد شد اما مسئول مربوطه تابلوی نمایانگر دستشویی مردانه و زنانه را به اشتباه ساخته است. سر آدمک مرد کوچک‌تر است. کارگران تصمیم می‌گیرند که برای رفع مشکل، تابلوی دستشویی مرکزی را با این تابلو تغییر دهند. همین موضوع دستمایه‌ای می‌شود که به درون دنیای آدمک‌های تابلوی دستشویی عمومی برویم. در این بخش از نمایش وارد قسمت عروسکی می‌شویم.

گروه برای پیشبرد نمایش خود از موقعیت‌های نمایشنامه‌های شکسپیر و مکبث بهره می‌برد. تعارضی که میان بی‌اهمیتی آدمک‌های دستشویی عمومی و فخامت نمایشنامه‌های شکسپیر وجود دارد، در همان وهله نخست طنزی را ایجاد می‌کند. اما خلاقیت گروه در همین استفاده از نمایشنامه‌های مهم شکسپیر خلاصه نمی‌شود، آن‌ها برای نمایش خود تنها چهار شکل هندسی دارند، یک مثلث و چهار کره. گروه شخصیت‌های متعدد خود را همچون لیدی مثلث، روح، عموی مثلث و دیگر فضاسازی‌های خود را با همین چهار شکل اجرا می‌کند. این دگرگونی‌ها و تبدیل‌ها مخاطب را به شور می‌آورد و این انتظار را در او بر می‌انگیزد که گروه چه پتانیسل دیگری را از این چهار شکل به ما نشان خواهند داد. بازی با این اشکال، بازی با نور و صداپیشگی شخصیت‌ها همگی در راستای هم هستند و همین موضوع اجرا را بسیار دلنشین می‌کند. تنها نقص مهم اجرا نمایشنامه است.

همان طور که در ابتدای متن هم گفتم، گروه برای روایت خود از موقعیت‌های نمایشنامه‌های مکبث و هملت استفاده می‌کند. آنان چالش‌های شخصیت‌های اصلی این دو نمایشنامه را در کنار هم قرار داده‌اند و مثلث باید با همه این بحران‌ها دست و پنجه نرم کند. با این حال درست در همین جاست که نمایش ضربه می‌خورد. زمان نمایش 50 دقیقه است و فرصتی برای پرداختن و ساختن این موقعیت‌های متفاوت بر روی صحنه وجود ندارد و گروه ترجیح داده که روایت خود را بیشتر بر دانسته‌های مخاطبان از این دو نمایشنامه استوار و با رفت و برگشت‌های مداوم از موقعیت‌های مکبث و هملت طنز ایجاد کند. به نظرم وابستگی روایت نمایش به دانسته‌های مخاطبان زیاد است و اگر مخاطبی این دو نمایشنامه را نخوانده باشد، به سختی با نمایش و موقعیت‌های آن همراه خواهد شد. تکیه بیش از اندازه بر این دو متن برای پایان اجرا مشکل به وجود می‌آورد. از آن جایی که شخصیتی بر روی صحنه ساخته نشده، گروه پس از استفاده از موقعیت‌های مکبث و هملت تصمیم می‌گیرند، با اولین پایان دسترس که البته پایان مناسبی هم نیست، نمایش مثلث را تمام کند.

اگر از این نقایص بگذریم، گروه مثلث نشان داد که درک درستی از هنر و تئاتر دارد. آنان نشان دادند که تئاتر در وهله نخست بازی با لوازم و نسبت‌هایی است که صحنه و تاریخ تئاتر در اختیار شما می‌گذارد. آنان نشان دادند که می‌توان بدون زیاده‌گویی‌های به ظاهر عمیق و فلسفی تجربه‌ای هنری را با موفقیت پشت سرگذاشت که نه تنها مخاطب در انتها به احترامشان برخیزد و تشویقشان کند بلکه به تحسین آنان نیز لب گشاید. من همچون دوستان علی به شما که متن را خواندند، پیشنهاد می‌کنیم که بروید و نمایش را ببینید و ساعتی از تئاتر و بازی‌هایش لذت ببرید.