داستان کودکانه سیزده به در: از زبان رود

داستان کودکانه سیزده به در رو می شنوید. توی این داستان که توسط سلما حمیدی فر نوشته شده و با صدای کامران کیان به شما تقدیم میشه، از زبان یک رود با روز طبیعت یا همون سیزده به در آشنا میشیم.


برای شنیدن نسخه صوتی این داستان کافیه روی لینک زیر کلیک کنید:

https://didioparents.com/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b3%db%8c%d8%b2%d8%af%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%af%d8%b1/

داستان کودکانه سیزده به در

ببخشید، به من گفتن اینجا یه سری دسته گل نشستن تا داستان کودکانه سیزده به در رو از من بشنون. درست اومدم؟ خب، خدا رو شکر.اول از همه، به من گفتن خودمو معرفی کنم. اسم من رودخونه س. آره، رودخونه. همونجایی که کلی آب از توی دلش رد میشه و جریان داره. من خیلی از آشنایی با شما بچه های باهوش و کنجکاو خوشحالم.خب، بریم سراغ موضوع خودمون، یا همون رسم خوش سیزده به در. من چون تا حالا کلی سیزده به در دیدم، پس خیلی خوب هم می تونم در موردش براتون تعریف کنم.هر سال بعد از نو شدن سال یا همون تحویل سال جدید، حدودا تا سیزده روز مدرسه ها و بعضی از شغلا تعطیلند؛ به این سیزده روز، نوروز هم میگن. یعنی اولین روزای سال نو. این روزها معمولا اکثر خونواده ها دور هم جمع میشن و کنار هم خوش میگذرونند.اما سیزدهمین روز سال نو که معروف به روز طبیعت هم هست، یه فرقی با بقیه روزا داره و اونم اینکه اکثر مردم با فامیل و دوست و آشنا میرن به طبیعت و دشت و کوه و خلاصه هر فضای بازی که یه کم سرسبز و خوش آب و هوا باشه. کنار من، یعنی رودخونه، هم از جاهای خیلی پر طرفداره که تو روز سیزده به در خیلی شلوغ میشه.بچه ها می خوام براتون از احساسم، وقتی شما رو از نزدیک می بینم بگم. من هر وقت که یکی از شما پاهاشو میزنه توی آب رودخونه و با دوستاش آب بازی می کنه، این قدر ذوق می کنم که نگو. دوس دارم همیشه شما خوشحال باشین.وقتی می بینم شماها یا مامان باباهاتون یه زباله ای رو از من جدا می کنین و منو تمیز می کنین خیلی خوشحال میشم. آخه می دونید که آب نشونه پاکیه و من طرفدار تمیزی و پاکیزگی ام؛ مثل وقتی که پاهاتو گلی و کثیف میشن و من تمیزشون میکنم. یا وقتی که خیلی تشنه اید و من سیرابتون می کنم. البته باید حواستون باشه که همیشه از تمیزی آب رودخونه مطمئن بشین و بعد اون آب رو بخورین.خلاصه توی روز سیزده به در رفتن در دل طبیعت و گل و گیاه و خوش گذروندن خیلی کیف میده؛ مخصوصا به بچه ها. چون با هم بازیاشون حسابی بازی می کنن و صدای قهقهه خنده هاشون میره تا آسمون.تا حالا به این فکر کردین دنیای بدون شادی و بازی شما بچه ها چه شکلیه؟ یا دنیای بدون آب؟ راستش اگه یه روزی آب نباشه من خیلی حالم بد میشه. آخه همه صفای رودخونه به آبیه که در اون جریان داره. حتما هیچ کس در دنیا همچین دنیایی رو نمی خواد.بچه ها، یه چیز جالب راجع به سیزده به در اینکه خونواده ها همراه با خودشون سبزه هایی که برای عید کاشته بودن و تو تمام تعطیلات سر سفره هاشون بوده رو با خودشون میبرن توی طبیعت و رها شون می کنن؛ یعنی یه جورایی طبیعت دوباره به طبیعت برمی گرده.شما بچه ها به این موضوع تا خالا فکر کردین؟ اینکه طبیعتی وجود نداشت؟ طبیعت، شامل جنگل و کوه و بیابون و دریا و این جور جاها میشه. شما تا حالا به کدوم یکی از این جاها رفتین؟ شما طبیعت رو دوست دارین؟ به نظرتون چی میشه که ماها اینقدر طبیعت رو دوست داریم؟ گوش هاتون رو بیارین نزدیکتر. طبیعت هم خیلی شما بچه ها رو دوس داره؛ مخصوصا وقتی با دوستاتون می خندین و بازی می کنین. دلتون همیشه مثل آب پاک و تمیز. به امید دیدار، خدا نگهدارتون.
داستان کودکانه سیزده به در از زبان رود، نوشته سلما حمیدی فر

برای دیدن و شنیدن سایر داستان های کودکانه روی لینک کلیک کنید.

<br/>