داستان کودکانه نوروز: جشن سال نو برای درخت

جشن سال نو و عید نوروز در پیش هست. به خاطر همین داستان کودکانه نوروز یا «من یک درختم» از سلما حمیدی فر رو با صدای منیره انوری می خونیم و می شنویم. توی این داستان که از زبان یک درخت نزدیک یک پارک روایت میشه، با عید نوروز و رسم و رسومش، مخصوصا توی ایامی که ویروس کرونا هم اومده، آشنا میشیم. داستان رو از لینکی که این پایین اومده می تونید بشنوید، و متنش رو هم در ادامه می تونید بخونید.

داستان کودکانه نوروز: جشن سال نو برای درخت
داستان کودکانه نوروز: جشن سال نو برای درخت


https://didioparents.com/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%86%d9%88%d8%b1%d9%88%d8%b2/

سلام، به من گفتن که شما می‌خواین از فصل بهار و عید یه چیزایی رو بدونین. من می‌تونم خیلی خوب براتون بگم از حال و هوای روزایی که به عید می‌رسن؛ از لحظه‌ای که ساعت اعلام می‌کنه که سال نو شده و از روزای نوروز و تعطیلاتش.

اِوا… ببخشید، من خودمو معرفی نکردم؛ من یه درختم. یه درخت کنار یه پارک قشنگ و یه خیابون بزرگ. هر سال آخرای فصل زمستون و نزدیکای فصل بهار، من و همه دوستای دیگه‌م در حالی که کم کم داریم چشمامونو باز می‌کنیم و از خواب زمستونی بیدار می‌شیم؛ شاخه‌هامون هم دارن شروع می‌کنن به جوونه‌زدن و شکوفه‌دادن. اما این تنها برای من و بقیه درختا نیست. این برای تموم گل و گیاهان دیگه هم اتفاق میفته. بهار فصل شادابی و طراوت و سرسبزی برای طبیعته. به نظرم برای همینه که توی فصل بهار آدما خوشحال‌ترن.

همزمان با بیدار شدنم می‌بینم که چقدر خیابونا پر شده از بچه‌هایی که دارن با مامان و باباهاشون خرید می‌کنن. گاهی یه بچه کوچیکو می‌بینم که کفش نو خوش رنگشو، با خوشحالی پوشیده و داره باهاش توی پارک بازی می‌کنه. راستش بچه‌ها، من از این که توی یه پارک قرار دارم و می‌تونم از نزدیک خنده و شادی شما  رو ببینم خیلی خوشحالم.

داشتم از چی میگفتم؟ آهان از روزای قبل عید.

راستی هر سال قبل عید، آقا منصور کنار من یه میز بزرگ می‌گذاره و روش وسایل هفت سین، مثل سبزه و سنبل و ماهی قرمز می‌فروشه. این موقع‌ها دور و بر من کلی شلوغ میشه. اما چند روز بعدش، یعنی دقیقا روزی که سال نو شروع میشه، خیابونا خیلی خلوت میشن. اگه گفتین چرا؟ چون همه بچه‌ها و مامان وباباها و پدربزرگا و مامان‌بزرگا و خلاصه همه خانواده کنار هم، دور سفره هفت‌سین، جمع میشن.

یادمه چند سال پیش موقع تحویل سال یا همون شروع سال نو، یه خونواده اومده بودن توی پارک و کنار من سفره هفت‌سین پهن کردن. اونجا بود که فهمیدم توی سفره هفت‌سین چیا می‌گذارن؛ سبزه، سیب، سیر، سنبل، سرکه، سمنو، سکه، ماهی قرمز، تخم مرغ رنگی، قرآن و دیوان حافظ. و چون حرف اول بیشترشون با «سین» شروع میشه، بهش میگن سفره هفت‌سین.

من دیدم که همه دور این سفره جمع شدن و آرزو کردن که سال بعد سال خوبی باشه براشون و در کنار هم خوشحال و سلامت باشن. بعد از این که سال نو شد، مامان و بابا، بچه هاشونو بغل کردن و بوسیدن و از لای قرآن، به بچه‌هاشون عیدی دادن. عیدی می‌تونه یه هدیه قشنگ و جذاب باشه یا یه مقدار پول. اون‌قدر بچه‌ها از گرفتن عیدی خوشحال و ذوق زده شده بودن که نگو.

دیدین گفته بودم که خیابونا خلوت میشه موقع تحویل سال نو؟ این فقط برای چند ساعته؛ چون بعد از اون عید دیدنی‌ها شروع میشه و دوباره خیابونا میشه پر از پیر و جوون و بزرگ و کوچیک. عید دیدنی یه رسمه که توی اولین روزهای سال جدید که بهش «نوروز» میگن، کوچیکترها میرن به دیدن بزرگ ترها. مثلا مامان و باباها و بچه‌هاشون میرن خونه مامان‌بزرگ، بابابزرگ، عمه، دایی، عمو و خلاصه دوست و آشنا. و اونجا هم کلی دور هم خوش می‌گذرونن و خوراکی‌های خوشمزه مثل آجیل و میوه می‌خورن. تازه یه غذایی هم هست به اسم سبزی پلو با ماهی که توی آخرین شب سال نوش جون می‌کنن.

اما بچه‌های قشنگ و خندون خودم، بیشتر این چیزایی که براتون تعریف کردم؛ برای روزهای عید چند سال قبل بودن و همون طور که همه شما می‌دونید، یه چند وقتیه که دنیا درگیر یه مهمون ناخونده، به اسم «کرونا» شده.

این ویروسِ کوچولو موچولو، تموم این رفت و اومدا، دید و بازدیدا و جمع شدنای قبل و بعد عید نوروز رو به هم زده و باعث شده که خونواده‌ها برای محافظت از خودشون و بقیه، به شکلای دیگه با هم ارتباط برقرار کنن. مثلا یادمه پارسال، موقع تحویل سال یه پدربزرگ و مادربزرگ مهربون اومدن و روی نیمکت کنار من نشستن و با تلفن همراهشون با بچه‌ها و نوه‌هاشون، صحبت کردن و گفتن که چقدر دلتنگشونن. اما باید همه مراقب باشن تا اسیر این ویروس شیطون نشن، مخصوصا شما بچه‌های عزیز.امیدوارم که هر جا هستین، کنار خونواده‌هاتون سالم وخوشحال باشید. خنده یادتون نره. خدا نگهدار.

داستان کودکانه نوروزی «سال نو برای درخت»، سلما حمیدی فر