پادکستر، بلاگر دایجست
بررسی سیستمهای اقتصادی
مقدمه
زمانی که از «سیستمهای اقتصادی در جوامع انسانی» صحبت میشود، ممکن است تصور کنید که چنین سیستمهایی، به تعداد فرهنگهای مختلف انسانها، متنوع و پرشمار هستند؛ در صورتی که چنین تصوری درست نیست. اگرچه امروزه طیف وسیعی از مؤسسات و مراسم اجتماعی وجود دارند که با فعالیتهای اقتصادی عجیناند، اما مدلهای اصلی سیستمهای اقتصادی به این شدت متنوع نیستند. تاریخ ثابت کردهاست که تنها 4 نوع سیستم اقتصادی وجود دارد. درواقع سه سیستم اصلی وجود دارد و نوع چهارم از ترکیب یکی از دو مدل دیگر به وجود میآید.
سه سیستم اصلی از این قرارند:
- سیستمهایی که بر اساس اصول سنت شکل گرفتهاند.
- سیستمهایی که بر اساس برنامهریزی مرکزی شکل گرفته و مطابق اصول سیاستهای دستوری ساماندهی شدهاند.
- سیستمهایی که هستهی اصلی شکلگیری آنها بازارها هستند.
محدود بودن تنوع سیستمهای اقتصادی بیانگر این است که از ابتدای پیدایش تمدنهای بشری، هدف اصلی شکلگیری تمام ترکیبات اقتصادی تغییری نکردهاست. این هدفِ تا حدی تثبیتشده چیزی نیست جز هماهنگی بین فعالیتهای تکتک افراد در رابطه با تأمین معاش -از سیستمهای بدوی اجتماعی گرفته تا انجام امور اداری و مالی در سیستمهای صنعتی مدرن-. هماهنگیهای اجتماعی با بررسی دو فعالیت اصلی تحلیلپذیرند: تولید و توزیع.
اولی یعنی تولید کالا یا خدماتِ مورد نیاز جامعه. فعالیتی که نیازمند تبادل منابع اجتماعیست که مهمترین، آنها نیرو و تلاش انسانی است.
فعالیت دوم که به همین میزان اهمیت دارد، توزیعِ مناسب کالاها و خدمات تولیدشده است. این توزیع نهتنها باید به ادامهی فعالیتهای نیروی انسانی جامعه کمک کند (یعنی باید معاش افراد تأمین شود)، بلکه باید نظام ارزشی هر جامعه را هم در نظر بگیرد. در نهادِ برخی نظامها قوانینی وجود دارد که دستهای از اعضای جامعه را نسبت به دستهای دیگر ارجح میداند. ممکن است در جامعهای مردها نسبت به زنان ارجحیت داشته باشند یا برعکس، خواص از عوام جدا باشند، صاحبان دارایی نسبت به کسانی که داراییای از خود ندارند و احزاب یک حزب نسبت به دیگر احزاب بهصورت جداگانهای ارزشگذاری شوند.
سیستم تولید و توزیع باید به سه سؤال اساسی پاسخ دهد:
1. در یک جامعه چه کالاها و خدماتی تولید شوند؟
2. کالاها و خدمات تولیدشده چگونه توزیع شوند؟
3. کالاها و خدمات برای چه کسانی تولید و توزیع شوند؟
تمام مدلهای اقتصادی تولید و توزیع، متکی بر محرکهای تشویقی و تنبیهی اجتماعی هستند. برای مثال سیستمهای سنتیمحور، بیشتر بر اساس هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی درون جوامع خود کار میکنند، در صورتی که سیستمها اقتصادی دستوری با محوریت برنامهریزی مرکزی، همانگونه که از عنوانِ مدل برمیآید، بر اساس سیستم اجبار و منع کردن سراسری یا دادن امتیازها و کمکهای یک طرفه به جامعه عمل میکنند. در سیستم اقتصادی سوم که بر اساس فلسفهی بازار شکل گرفتهاست، محرک اصلیْ ساختار سود و زیان است؛ چیزی که در کنترل یک شخص یا گروهی از افراد خاص نیست و خود سیستم همه چیز را کنترل میکند. به بیان ساده در این سیستم تکتک افراد سعی میکنند تولیداتی داشته باشند که منجر به سود و منفعت بیشتری برای آنها شود و سمتِ دیگر جامعه هم در ازای آن کالا یا خدمات، مایل به پرداخت هزینه باشد.
سیستمهای اقتصادی چگونه توسعه یافتند و هرکدام چه ویژگیهایی دارند؟
· سیستمهای اقتصادی سنتی:
در این سیستمها، سنت و اصول و عرف جاافتاده در جامعه، محور اصلی ایجاد نظم در آن جامعه است. این سیستم هنوز در برخی از گروهها مثل اسکیموها، شکارچیان کالاهاری و بادیهنشینان حاکم است. امروزه این جوامع مشکلات اقتصادیشان را به همان شکلی حل میکنند که دهها هزار سال قبل حل میکردند؛ یعنی با تطبیق دادن خود با آب و هوا و کوچ کردن، تأمین معاش از طریق شکار یا جمعآوری آذوقه و توزیع تولیدات بر اساس هنجارهای عرفیِ جامعهی خود. در مقالهای که برای کار کردن روی این قسمت پادکست میخواندم، برای توضیح دادنِ چگونگیِ کار کردنِ این سیستم توزیع در جوامع، برشی از کتاب «Harmless people»، نوشتهی الیزابت مارشال نقل شدهبود که ترجمهی آن را در ادامه آوردهام:
«در بررسیِ این جوامع سنتی «تقسیمِ عوایدِ شکار» در نگاه اول ناعادلانه بهنظر میآید. ولی این سبک و روش زندگی آنهاست و در پایانِ روز هم هیچکس بیشتر از دیگران غذا نخوردهاست. آن روز اوکوان، تکّهی بیشتری از شکار را به گای داد؛ چون گای فامیلش بود. گای هم گوشت را به داسینا که مادرزنش بود، داد. البته هیچکس به سهم بزرگ گای اعتراض نکرد، چراکه خود گای شکارچی آن شکار بود و همزمان هیچکس شک نداشت که گای سهم بزرگش را با بقیه تقسیم میکند که اشتباه نمیکردند و گای این کار را کرد.»
شاید بتوانیم در این متن حال و هوای سیستمهای توزیع اقتصادی و ارزشهای اجتماعی و هنجارهایی که از آن صحبت کردیم را بهتر درک کنیم. اما به غیر از داراییهای اشتراکی -که شاید یکی از بارزترین ویژگیهای جوامع شکارچی و جمعآوریکننده بودهاست- دو ویژگی دیگر در این سیستم جلبتوجه میکند:
- اولین موضوع به «میزان رزق» مربوط میشود. در درازمدت این باور وجود داشته که به دلیل کمیاب بودن آذوقه، میزان رزق در این جوامع کم بودهاست. درصورتی که طبق یافتههای مردمشناسی به نام مارشال ساهلینز، تئوری نادر بودن غذا درست نیست. جوامع بدوی اگر میخواستند، میتوانستند میزان رزق خود را به سادگی افزایش بدهند. چیزی که مشاهدهکنندگان امروزی «کمیاب بودن آذوقه» تصور میکنند، برای مردمان آن جوامع در معنای «سیر بودن» بودهاست. ساهلینز اعتقاد دارد که این جوامع، اولین جوامع ثروتمند واقعی به حساب میآیند. (این دیدگاه ساهلینز هنوز جنجالیست.)
- دومین ویژگی این است که به سختی میتوان فعالیتهای این جوامع را «اقتصاد» نامید. هیچ مدل خاصی از هماهنگی وجود ندارد که فعالیتهای تولید و توزیع این جوامع را از باقی زندگی اجتماعیشان جدا کند؛ درنتیجه مفهومی مطابق تعریف امروزی اقتصاد شکل نمیگیرد. اقتصاد به عنوان شبکهای از فعالیتهای تأمین معاش، به صورت کامل در تاروپود این جامعه تنیده شده و قابل تفکیک نیست.
· سیستم برنامهریزی مرکزی و دستوری:
دربارهی پیدایش این سیستم اطلاعات دقیق زیادی در دست نیست. از زمانهای باستان، تمدنهای خارقالعادهای در مصر، چین و هندوستان به وجود آمدهاند که نهتنها باعث پیشرفتهای چشمگیری در فرهنگ شدهاند، بلکه ابزار نیرومند قدرت دولت را به عنوان نیروی محرک ملتها به تاریخ اضافه کردهاند.
بیتردید میتوان گفت ظهور کشورهای دولتقدرتمحور (کشوری که بیشترِ تصمیمگیریها بر عهدهی یک سیستم مرکزی باشد.) یکی از تعیینکنندهترین تغییرات در تاریخ اقتصادی جهان است. اگرچه سنتها هنوز هم در پایه و اساس این جوامع وجود داشتند (مثلاً به این شکل که هرکسی شغل پدری خود را ادامه میداد)، اما معابد بسیار بزرگ، سیستمهای آبیاری پیچیده، دژها و شهرهای باستانی و تمام آثار خارقالعادهای که امروزه بقایای آنها را میبینیم (مثل اهرام ثلاثه و دیوار چین) فقط بهشرط وجود چنین سیستمهای دستوریای میتوانستند ساخته شوند. ساختن چنین سازههایی، نشاندهندهی ویژگیهای اصلی سیستم دستوری است. این سیستمها -برخلاف مدلهای سنتی- قابلیت ایجاد مازاد تولید و ثروت را داشتند که یکی از اهداف اصلی این مدلهاست. از همین رو، این سیستمها بهشکل غیرقابلتصوری میتوانستند شرایط وجودی جامعه را تغییر دهند. روشهایی که در هماهنگیهای اقتصادی در سیستم مرکزی و دستوری استفاده میشود، در حقیقت بسیار شبیه روش کسانیست که کشورهای امپریالیستی را هدایت میکردند. برای همین در سیستمهای دستوری، مانند مدلهای سنتی، اقتصاد به صورت خودمختار و جدا از اصول حاکم بر اجتماع وجود ندارد. به بیان سادهتر، اقتصاد وابسته به تصمیمات یک گروه یا یک شخص است و ساختار مستقلی ندارد.
· سیستم اقتصادی بازارمحور:
روابط تجاری در بازارهای مختلف از دیرباز میان مردمان امپراطوریهای باستان وجود داشتهاست. از مصریان و رومیان گرفته تا ایرانیان و چینیها و... . در تمام این امپراطوریها، نهاد بازار وجود داشتهاست، اما وجود بازار به معنی بازارمحور اقتصاد این کشورها نبودهاست. در جوامع قبل از پیدایش سیستم بازارمحور، بازار صرفاً مکانی بوده که عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان کالاهای اکثراً لوکس را به هم متصل میکردهاست؛ در صورتی که کالاها و خدمات اساسی، هنوز بر اساس مدلهای سنتی و اقتصادهای دستوری تأمین میشدند. پس تنها به صرفِ «وجود داشتنِ بازار»، نمیتوان مدل اقتصادی یک جامعه را بازارمحور دانست. برای مثال، بردهداری هنوز یکی از اهرمهای اصلی تأمین نیروی انسانی به شمار میرفته و «بازار نیروی کار»به معنای امروزی آن، محلی از اعراب نداشته است. در آن زمان رویکرد سود کردن در تجارت، مخصوصاً برای نیروی انسانی، تقبیح میشد. ارسطو با تفکر در اوضاع زمانهی خود نوشته است «یکی از شرایط آزاد بودن انسان این است که برای منفعت شخص دیگری کار نکند.». البته ارسطو به معنای عمیقتری اشاره داشته، ولی آنچه که میتوان از این یک جمله استنباط کرد، این است که بسیاری از مفاهیمی که امروزه بدیهی بهنظر میرسند، زمانی وجود نداشتهاند. امروزه ما بابت کاری که میکنیم دستمزد میگیریم، درحالیکه زمانی بدنهی اصلی نیروی کار را بردگان تشکیل میدادند. تقریباً به جز حوزههای نظامی و ارتش، نیروی انسانی برای فروش (یعنی انجام دادن کار در ازای گرفتنِ مزد) بدین شکل گسترده وجود نداشت و نیروی کار به بیگاری گرفته میشد. (موضوع «بردهداری مدرن» از این مقال خارج است و مقایسهی بردهداری (نیروی کار بدون مزد) و نیروی انسانی برای فروش (کار در ازای مزد)، مثالی بود برای تشریح تحولات تاریخی در حوزهی سیستمهای اقتصادی.)
درنتیجه جامعهای که بازارهای متعدد دارد با جامعهای که مدل اقتصادیاش بر اساس فلسفهی بازار است، متفاوت است. قبل از اینکه یک سیستم جدید بتواند جایگزین سیستمهای قبل از خود شود، باید ساختارهای پیش از خود را -که یا بر اساس مدلهای سنتی یا بر اساس مدلهای دستوری بودهاند- به چالش بکشد و با جایگزینهای مناسب اصلاح کند. برای این کار باید ساختار اصلی قدرت از بین رفته و حد و حصرهای آن ساختار بشکند تا در نهایت سیستم جدید بتواند آلترناتیو بهتری برای جامعه ارائه دهد.
در جامعهی بازارمحور (مبتنی بر فلسفهی بازار) که در تضاد با دو مدل قبلی (اقتصاد دستوری و سنتی) است، اصولی وجود دارد که نمیتواند در دو مدل قبلی وجود داشتهباشد. اصلیترین مبنای این مدل، میل انسان برای کسب منفعت شخصی و مادی است. این طرز تفکر در جوامعی با اقتصاد سنتی (که بیشتر امور اشتراکی هستند) یا در اقتصاد دستوری (که برنامهریزی در یک مرکز کانونی اتفاق میافتد) جایی ندارد، زیرا بهعنوان تهدیدی برای ساختارهای تثبیتشدهی قدرت یا جامعه قلمداد میشود. چیزی که بنیان فلسفهی سیستمهای بازارمحور (نمونهی سادهای از کاپیتالیسم) است.
پیدایش سیستم سرمایهداری کاپیتالیسم
تا اینجا، با دید کلی، سیر تحولات تاریخی را تشریح کردهایم تا ببینیم مدلهای اقتصادی چگونه عرصههای تاریخ جهان را از آن خود کردهاند و پس از آن به بیان جزئیات خود این سیستمها میپردازیم.
فرآیندی که این تحولات را در عرصههای نهادی و نگرشی به وجود آورد، باعث شکلگیری یک پارادایم شد. پارادایمی که از قرن 5 تا 19 میلادی در حال اتفاقافتادن بود. اگر بخواهیم این پارادایم را بر تاریخ سیاسی تطبیق دهیم، وقوع این تغییرات مصادف بود با سقوط امپراطوری روم تا ظهور فئودالیسم و در نهایت تشکیل تدریجی کشورهای ملی. در نگاه اجتماعی، شامل بازهای میشود که دورهی حضور امپراطوریها در رأس و اکثریت بردگان در پایین هرم به پایان رسید و به تغییرات تدریجی و سلسلهای در دوران فئودالها انجامید. لردها رفتهرفته از بین رفتند و در نهایت جامعهی بورژوایی (که از طبقههای مختلف کلاسی مثل کارگر، زمینداران و کارآفرینان تشکیل شده بود) ظهور کرد.
نتیجهی اقتصادیِ این تغییرات سیاسی و اجتماعی، متلاشی شدن مکانیزمهای اقتصادی دستوری بود که منجر به ظهور «مدلهای ترکیبی سنت و دستور» در زمان فئودالها شد و در نهایت «شبکهی بازارمحوری» که بر اساس مدل سود و زیان کار میکرد، بهتدریج جای همهی آنها را گرفت. تمام این تحولات عظیم طی این چند قرن اتفاق افتاد و باعث شد که اقتصاد در جوامع انسانی، از مدلهای مرکزی و دستوری، به سمت اقتصادهای بازارمحور سرمایهداری هدایت شود.
برای اینکه اولین سرنخهای ظهور سیستم سرمایهداری کاپتالیسم ( مدل بازارمحور) را بیابیم، باید به زمانِ از هم پاشیدنِ امپراطوری عظیم روم در اروپا برگردیم. با سقوط چنین امپراطوری بزرگی -که براساس مدل اقتصادی دستوری کنترل میشد-، اروپا انسجام خود را از دست داده و به عرصهی ظهور پدیدهی فئودالیسم تبدیل شد. تا پیش از آن، مردم تحت محافظت لژیونهای روم بودند؛ ولی پس از سقوط انسجامِ امپراطوری، مردم باید راهی پیدا میکردند که از خود در جامعهی جدیدِ اروپا -که بیشتر جولانگاه بربرها و آشوبگران شدهبود- دفاع کنند. فئودالیسم بین قرنهای 9 تا 15 میلادی -یعنی در بازهای از قرون وسطی (از سال 476 تا 1492)- در اروپا حاکم بود. در جامعهی فئودال، روابط حول مالکیت زمین در قبال دریافت خدمات و نیروی کار شکل میگرفت. در این سیستم تمامی زمینهای یک کشور متعلق به پادشاه بود؛ ولی از آنجا که پادشاه نمیتوانست به تمامی زمینها اشراف داشتهباشد، قسمتهای بزرگی از زمینها را به لردها میداد. خود لردها هم میتوانستند زمینها را به لردهای دیگر اهدا کنند و به رعیت و عوام اجازه میدادند که در این زمینها زندگی کنند. در عوض، در زمان حمله به کشور، لردها موظف بودند برای از پادشاه حمایت نظامی کرده و به او کمک کنند. همین رابطه به پایین دست هم اطلاق میشد. یعنی رعیتی که اجازه پیدا میکردند در زمین لرد زندگی کنند، باید قسمتی از تولیدات خود را به لرد میدادند و در ازای آن از طرف لرد محافظت میشدند. شوالیهها مربوط به این دوران هستند. مدل اقتصادی این سیستم را ببینید! هنوز تا مدل بازارمحور فاصلهی بسیاری وجود دارد.
پس از چند قرن، فئودالیسم به دلایل مختلف از بین میرود. سه دلیل اصلی از همپاشیدن این سیستم بدینشرح است:
1. پادشاهان به مرور زمان برای تجهیز سپاه و ارتش خود، کمتر به لردها متکی بودند و ترجیح میدادند از مزدوران حرفهای استفاده کنند. درنتیجه دولت مرکزی قویتر و لردها ضعیفتر میشدند.
2. طاعون سیاه انگلستان در سال 1348 میلادی بسیاری از رعیت و مردمِ شاغل بر زمینها را از بین برد و درنتیجه تعداد نیروی کار به نسبت تقاضا بسیار کم شد. همین امر باعث میشد که عوام گزینههای بیشتری برای انتخاب محل زندگی و کار داشته و حقوق و مزایای بیشتری مطالبه کنند. خود این پروسه، یکی از بزرگترین تحولات در راستای تبدیل شدن به یک جامعهی بازارمحور بود. تشکیل بازاری برای نیروی انسانی.
3. توسعهی شهرنشینی و ظهور بازارهای پولمحور در مقابل اقتصاد زمینمحور، مهاجرت را برای رعیت آسانتر میکرد. با این اتفاق، لردها دیگر نمیتوانستند با اعمال فشار به رعیت، حق و منفعت حداکثری را مثل سابق تنها برای خود متصور شوند. ظهور سیستم رقابتی اولین نشانههای شکلگیری سیستم سرمایهداری را نمایان میکرد.
با این مقدمهی کوتاه، دریافتیم که چگونه تحولات کلان در دنیا، انسانها را از دو مدل اقتصادی عبور داده و به یکی بزرگترین تحولاتش رساند؛ تحولی که باعث شد سرعت پیشرفتهای بشری چنان افزایش یابد که از ابتدای حضورش در این جهان بیسابقه بود. این تحول بزرگ، ظهور سیستم سرمایهداری، کاپیتالیسم یا توسعهی مدل بازارمحور نامیده میشود.
سیستم سرمایهداری (کاپیتالیسم) چیست و چگونه تکامل یافته است؟
در قرون وسطی، با پول فقط میشد چیزهایی را بهدستآورد که در همان زمان موجود بودند و همین محدودیتی برای رشد اقتصادی بود، چراکه سرمایهگذاری روی بیزنسهای جدید را سخت میکرد.
انسان بدون نانوایی نمیتوانست کیک بپزد؛ بدون کیک نمیتوانست درآمد داشته باشد؛ بدون درآمد نمیتوانست پیمانکار داشته باشد و بدون پیمانکار، او نانوایی نداشت و برای هزاران سال در این لوپ بسته گیر افتاده بود. درنتیجه اقتصاد فریز شده بود. اما در عصر مدرن راه فرار از این حالت را پیدا کرد، آن هم با خلق سیستمی که بر اساس اعتماد به آینده بود. در این سیستم انسانها توافق کردند کالاهای خیالی را -که در زمان حال وجود نداشتند- با یک پول خاص که اعتبار نام داشت، مبادله کنند. اعتبار به ما این توانایی را داد که با هزینهی آینده امروز را بسازیم. این ایده بر این مبنا و تفکر استوار بود که منابع آیندهی ما به مراتب فراوانتر و غنیتر از امروزند. واضح است که اگر ما بتوانیم امروز را با درآمدِ فردا بسازیم، فرصتهای بیشماری رو به ما باز میشوند.
مشکلِ دورهی قبل این نبود که کسی چنین ایدهای به ذهنش نمیرسید؛ بلکه این بود که به ندرت کسی از اعتبار استفاده میکرد. آنان اعتماد نداشتند که آینده از حال بهتر خواهدبود. مردم معتقد بودند که گذشته از امروز بهتر بوده و آینده یا بدتر خواهدبود و یا در بهترین حالت، مثل امروز است.
یکی از ویژگیهای اصلی سرمایهداری این است که بتوانی با ثروت، ثروت بیشتری خلق کنی.
ادامهی این مطلب را در این صفحه از وبسایت پادکست دایجست بخوانید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
برکسیت؛ ماجرای جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا
مطلبی دیگر از این انتشارات
آنچه که یک شهروند باید راجع به بودجه کشور بداند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
تلاشی پیوسته برای استقلال؛ ماجرای جدایی کاتالونیا از اسپانیا