برنامه‌ی هسته‌ای ایران (از آغاز تا خروج آمریکا از برجام)

برنامه‌ی هسته‌ای ایران (از آغاز تا خروج آمریکا از برجام)
برنامه‌ی هسته‌ای ایران (از آغاز تا خروج آمریکا از برجام)

برنامه‌ی هسته‌ای ایران از دهه‌ی 50 میلادی (دهه‌ی 30 شمسی) شروع می‌شود. در بحبوحه‌ی شروع جنگ سرد، یکی از استراتژی‌های آمریکا جلوگیری از گسترش کمونیسم در دنیا بود. در راستای همین استراتژی، رئیس‌جمهور وقت آمریکا -آیزنهاور- در سخنرانی خود در سازمان ملل (سال 1953 م. - 1332 ه‍‌.ش.) مفهومی را معرفی می‌کند به اسم «انرژی هسته‌ای برای صلح(atoms for peace)». در حقیقت این سخنرانی یک کمپین رسانه‌ای با هدف مدیریت احساسات مردم بود -مخصوصاً بعد از به‌کارگیری بمب اتم در ژاپن- که افکار عمومی را قانع کند که انرژی هسته‌ای جنبه‌های مثبت و صلح‌آمیز هم دارد. آیزنهاور عملاً می‌گفت ما باید در آینده به سمتی حرکت کنیم که از پتانسیل‌های انرژی هسته‌ای بیشتر در راستای اهداف صلح‌آمیز استفاده کنیم. این سخنرانی نقطه‌ی عطفی در عرصه‌ی بین‌المللی بود که توجه‌ها را به سمت استفاده‌ی صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای جلب کرد. می‌شود گفت آژانس انرژی هسته‌ای 3 سال بعد از این سخنرانی بود که در سازمان ملل شکل گرفت. البته تحلیلگران زیادی این سخنرانی را یک مانور جنگ سرد از طرف آمریکا علیه روسیه می‌دیدند. درست بعد از این سخنرانی، آمریکا پروژه‌ی انرژی هسته‌ای برای صلح را شروع کرد. در این پروژه دانش و تجهیزات لازم با دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز تحقیقاتی در خاک آمریکا و خارج از آمریکا به اشترک گذاشته می‌شد. اولین راکتور‌های هسته‌ای هم توسط خود آمریکا در 3 کشور ایران، اسرائیل و پاکستان ساخته شدند. آمریکا دقیقاً کشورهایی را انتخاب کرد که به نحوی در منطقه‌ی ما و بین روسیه و غرب بودند. یعنی اگر وجه صلح‌آمیز قضیه را کنار بگذاریم، در حقیقت آمریکا داشت یک دیوار هسته‌ای در مقابل روسیه می‌کشید. این آغاز برنامه‌ی هسته‌ای ایران بود.

در سال 1957 (1336) ایران و آمریکا قراردادی در رابطه با همین موضوع امضا می‌کنند. دو سال بعد، به دستور شاه اولین مرکز تحقیقاتی هسته‌ای تهران (Tehran Nuclear Research Center یا به اختصار TNRC) در دانشگاه تهران ساخته شد. سپس با آمریکا مذاکره کرد تا یک راکتورکوچک 5 مگاواتی برای تحقیقات در آن مرکز فراهم کند. سوخت این راکتور را هم آمریکا تأمین می‌کرد. در واقع این برنامه‌ای بود که هم به ایران در پروژه‌های هسته‌ای کمک می‌کرد و هم به ایران اجازه نمی‌داد سوخت موردنیاز خود را تأمین کند.

در سال 1968 (1347) به محض مطرح شدنِ معاهده‌ی NPT (non-proliferation treaty) یا همان پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، ایران از کشورهای امضاکننده‌ی پیمان بود. این معاهده را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد: هرکشوری که تا سال 1968 سلاح هسته‌ای ساخته و آزمایش کرده‌است، به عنوان کشور دارای حق تسلیحات هسته‌ای شناخته می‌شود و پس از آن هیچ کشور دیگری نباید به سمت داشتن سلاح هسته‌ای گام بردارد تا بدین‌ترتیب بتوانند جلوی گسترش بی‌رویه‌ی سلاح هسته‌ای را بگیرند. کشور‌هایی که دارای حق سلاح هسته‌ای هستند، آمریکا، چین، روسیه، فرانسه و انگلیس بودند و 4 کشور اسرائیل، هند، پاکستان و سودان جنوبی معاهده را امضا نکردند. کره‌ی شمالی هم که قبلاً معاهده را امضا کرده‌بود، سال 2003 از آن خارج شد. مثلاً موضع رسمی پاکستان این است که امضا نمی‌کنم چون آمریکا حق ندارد تعیین کند چه کسی سلاح اتمی داشته باشد یا نداشته باشد. ما چنین چیزی را برای دفاع از خود لازم داریم. ما مثل خیلی‌ها دنبال مسابقه‌ی تسلیحاتی نیستیم، ولی حداقل‌ها را برای کشورمان می‌خواهیم. از آن‌جایی که پاکستان همیشه با هند مشکل داشته، قبلاً می‌گفتند تا زمانی که هند معاهده را امضا نکرده، ما هم امضا نمی‌کنیم. اما الان می‌گویند اصلاً امضا نمی‌کنیم مگر به عنوان کشوری که حق داشتن تسلیحات هسته‌ای را دارد.

به‌هرحال ایران معاهده را امضا و حسن نیت و صلح‌آمیز بودند برنامه‌ی هسته‌ایش را ثابت می‌کند. این دقیقاً همان جمله‌ای‌ست که ایرانی‌ها همیشه به آن استناد می‌کنند: اگر ایران به دنبال بمب هسته‌ای بود، پیمان ان.پی.تی. را امضا نمی‌کرد.

در چشم‌انداز شاه برنامه‌ریزی شده‌بود که تا سال 2000، 23 نیروگاه هسته‌ای در ایران ساخته شود و 23 هزار مگاوات برق از این طریق تولید کند. این‌جا بود که شرکت‌های اروپایی و آمریکایی برای هم‌کاری با ایران در این زمینه بسیج شدند. با درگرفتنِ جنگ بین اعراب و اسرائیل، اعراب نفت را تحریم کردند، اما ایران به این تحریم نپیوست و در عوض سعی کرد از افزایش قیمتی که به وجود آمده‌بود برای مدرن‌تر کردن کشور استفاده کند. غرب که شاهد این رفتار تهران بود، کمک کردن به برنامه‌ی هسته‌ای ایران را افزایش داد.

اولین نیروگاه ایران، نیروگاه بوشهر بود که به‌دست آلمانی‌ها ساخته شد و قرار بود تأمین انرژی شیراز را پشتیبانی کند. در واقع قرار شد شرکت kraftwerk (که شرکت مشترک زیمنس و AEG بود) این نیروگاه و یک راکتو آب تحت فشار (pressurized water reactor) و چند چیز دیگر را بسازند. مبلغ قرارداد چیزی حدود 4 تا 6 میلیارد دلار بود و پروژه می‌بایست در سال 1981 (1360) تحویل داده‌می‌شد.

اتفاق دیگری که در آن دوره افتاد، انتقال یافتنِ 10% سهام سوئد از کنسرسیوم یورودیف به ایران بود. یورودیف یکی از زیر مجموعه‌های شرکت AREVA فرانسه و یکی از بزرگ‌ترین نیروگاه‌های غنی‌سازی اورانیوم در اروپا (در حقیقت پروژه مشترک بین چند کشور اروپایی) بود. سوئد هم یکی از آن کشور‌ها بود که ده درصد سهم داشت و ایران آن سهم ده‌درصدی را خرید. گفته می‌شود شاه یک میلیارد و صد و هفتاد میلیون دلار برای ساخت نیروگاه وام داد تا حق خرید آن 10% را به‌دست آورد. بدین‌ترتیب ۱۰ درصدِ سهامِ یکی از بزرگ‌ترین نیروگاه‌های غنی‌سازی اورانیوم در فرانسه و اروپا به ایران تعلق گرفت و این سهام تا امروز نیز باقی‌ست. در کنار این، ایران 15 درصد سهم یک معدن اورانیوم در نامیبیا‌ی آفریقا را خرید و قراردادی به ارزش 700 میلیون دلار بست که به موجب آن از آفریقا کیک زرد بخرد. از دیگر اقدامات شاه این بود که با دانشگاه MIT قراردادی بست که مهندس‌های ایران در آمریکا آموزش ببینند.

یکی دیگر از اتفاقات مهمی که در توسعه‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران رخ داد این بود که سال 1976 رئیس جمهور آمریکا، جرالد فورد، دستوری را امضا کرد که اجازه می‌داد ایران تجهیزات لازم برای استخراج پلوتونیوم را از آمریکا بخرد. پلوتونیوم به صورت طبیعی در طبیعت یافت نمی‌شود و طی پروسه‌ی سوخته شدنِ اورانیوم در راکتور، پلوتونیم استخراج می‌شود. پلوتونیم در سوخت نیروگاه‌ها و ساخت تسلیحات هسته‌ای به کار می‌رود.

همه‌ی این عوامل باعث شده بود که ایران تا قبل از انقلاب یک بستر بسیار قوی در برنامه‌ی هسته‌ای داشته باشد. همه این معادلات با وقوع انقلاب به هم می‌ریزند. این‌جاست که وارد مرحله‌ی دوم برنامه‌ی هسته ایران می‌شویم. مرحله‌ای که بین سال‌های 1979 تا 2002 اتفاق می‌افتد. این مرحله را «دوران پیشرفت‌های یواشکی برنامه‌ی هسته‌ای ایران» نام‌گذاری می‌کنیم.

با وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷، تقریباً همه‌ی برنامه‌های هسته‌ای متوقف می‌شوند. ساخت نیروگاه بوشهر نیمه‌کاره می‌ماند. یکی از نیروگاه‌ها 50% و دیگری 85 % تکمیل شده‌بودند. آمریکا از تأمین اورانیوم غنی‌شده‌ی بالای 20% -که به مرکز تحقیقات هسته‌ای تهران می‌داد- خودداری می‌کند و در نهایت آن راکتور و مرکز تعطیل می‌شود. شرکت یورودیف هم -که 10% سهام آن متعلق به ایران بود- سهم اورانیوم ایران را بلوکه می‌کند. همین تاریخچه باعث شد که بعدها ایران در مقابل فشارهای دیگر کشورها برای توقف غنی‌سازی اورانیوم مقاومت کند. سایر کشور‌ها به ایران می‌گفتند غنی‌سازی اورانیوم را متوقف کرده و از کشور‌های دیگر خرید کند. ایران در پاسخ تجربه‌ی گذشته را مثال می‌زد و می‌گفت اگر در غنی‌سازی اورانیوم به شما وابسته باشیم، هر زمان که بخواهید همه‌ی راه‌ها را روی ما می‌بندید.

اتفاق دیگری که همزمان با انقلاب افتاد، مهاجرت گسترده‌ی مغز‌ها –به‌خصوص مهندس‌ها و دانشمند‌ان هسته‌ای- از ایران بود. اصلاً در همان ابتدا برنامه‌ی هسته‌ای در اولویت‌های آیت‌الله خمینی نبود و با آن مخالف بود. تا این‌که تحولاتی در منطقه شکل می‌گیرد؛ مهم‌ترینش جنگ ایران و عراق. در اوایل جنگ، جمهوری اسلامی تازه متوجه این شد که داشتن تکنولوژیِ تسلیحاتیِ پیشرفته و بومی، ورق جنگ را برمی‌گرداند. همه‌ی شما می‌دانید که در زمان جنگ -وقتی که همه‌ی دنیای غرب با عراق متحد شده بودند- ایران چه‌قدر برای تأمین تسلیحات جنگی مشکل داشت. مسئله‌ی بعدی قدرت گرفتن اسرائیل در منطقه بود. اسرائیل به یک قدرت هسته‌ای تبدیل شده بود و جنگ با لبنان را هم شروع کرد. جنگ با عراق از یک سو و هسته‌ای بودند پاکستان و اسرائیل از سوی دیگر، مهم‌ترین عواملی بودند که باعث شدند ایران به فکر به دست آوردن یک برگ برنده باشد، وگرنه از گزند این کشورها در امان نخواهدبود. شاید اگر ایران در آن زمان قدرت هسته‌ای بود، عراق و غرب در مورد حمله به ایران بیشتر فکر می‌کردند!

همین ایده باعث می‌شود که ایران در دهه‌ی شصت شمسی (دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی) برنامه‌ی ‌هسته‌ای را از سر بگیرد؛ اما این‌بار شرایط فرق می‌کرد. قبل از انقلاب تمام قدرت‌های غربی ایران را برای تبدیل شدن به یک قدرت هسته‌ای یاری می‌کردند؛ ولی بعد از انقلاب خبری از کمک نبود -درواقع آمریکا اجازه نمی‌داد-. مثلاً ایران از شرکت‌های آلمانی درخواست کرد که نیروگاه‌های ناتمام بوشهر را تکمیل کنند؛ اما این شرکت‌ها نپذیرفتند یا به عبارت بهتر، اجازه نداشتند. در نتیجه ایران وارد برهه‌ای شد که باید پیمانکار و متحدان جدیدی پیدا می‌کرد. ایران طی 20 سال (حدود دهه‌های 1360 تا 1380) از قدرت‌های شرقی کمک گرفت. از آن‌جا که آمریکا به محض آگاه شدن از قراردادهای هسته‌ای ایران، با اعمال فشار باعث بر هم خوردن قرارداد می‌شد، ایران مجبور بود مخفیانه زیرساخت‌های ‌هسته‌ای را تکمیل کند و پروژه‌های هسته‌ای را پیش ببرد. در این دو دهه ایران شرکای هسته‌ای جدیدی پیدا کرد که مهم‌ترینِ آن‌ها پاکستان، چین و روسیه بودند.

باتوجه به این‌که بخش زیادی از ماهیت فعالیت‌های هسته‌ای ایران در این دو دهه پروژه‌های محرمانه بوده‌است، اطلاعات موثق و درستی درباره‌ی آن در دست نیست. به همین دلیل معروف‌ترین گمانه‌زنی‌ها درباره‌ی این دوره را شرح می‌دهیم.

گفته می‌شود یکی از کشور‌هایی که در انتقال دانش و تکنولوژی هسته‌ای به ایران کمک خیلی زیادی کرده، پاکستان بوده‌است. البته «پاکستان» در این‌جا یعنی یک سری افراد شخصی در پاکستان. چراکه دولت پاکستان بعداً اذعان کرد از کمک‌رسانی به ایران بی‌خبر بوده و رسماً هم کمک چندانی نکرده‌بود. در حقیقت بسیاری از این گمانه‌زنی‌ها به شبکه‌ای به اسم «شبکه‌ي عبدالقادرخان» مربوط می‌شوند. عبدالقادرخان یک دانشمند متالوژی و فیزیک پاکستانی‌ست که به پدر علم هسته‌ای پاکستان شهره است. گفته می‌شود که این عبدالقادرخان بوده که تکنولوژی سانتریفوژ‌ها و اساساً چرخه‌ی سوخت هسته‌ای را در اختیار ایران قرار داده.

کشور دیگری که گفته می‌شود با ایران هم‌کاری کرده، چین است. چند قرارداد برای ساخت راکتورهای مختلف بین ایران و چین منعقد می‌گردد که به‌خاطر فشار آمریکا فسخ می‌شوند. اما حدس زده می‌شود که چین به‌صورت غیررسمی به برنامه‌ی هسته‌ای ایران کمک کرده‌است. مثلاً در سال 2005، 7 شرکت چینی، به اتهام کمک کردن به برنامه‌ی هسته‌ای ایران، در لیست تحریم آمریکا قرار می‌گیرند.

اما روسیه! بیشتر همکاری ایران با روسیه از اوایل دهه 90 میلادی شروع می‌شود؛ وقتی که روسیه و ایران پروژه‌ی مشترک «پرسپولیس» را آغاز می‌کنند. در این قرارداد با انتقال تجهیزات و دانش به برنامه‌ی هسته‌ای ایران موافقت می‌شود. همچنین در سال 1995 در قرارداد دیگری به ارزش 800 میلیون دلار میان ایران و روسیه، مقرر می‌شود که ساخت نیروگاه هسته‌ای رهاشده‌ی بوشهر ادامه یابد. گفته می‌شود که در ساخت راکتور آب سنگین، رد کمک‌های روسی و چینی دیده می‌شود.

البته این‌ها تنها کشور‌هایی نبودند که به توسعه‌ی برنامه‌ی ‌هسته‌ای ایران کمک می‌کردند. برای نمونه در قراردادی که میان آرژانتین و ایران صورت گرفته‌بود، بنا بود آرژانتین راکتور غنی‌سازی اورانیوم با درصد بالا را به راکتور غنی‌سازی اورانیم با درصد پایین تبدیل و محموله‌های اورانیوم غنی‌شده زیر 20% به ایران تحویل بدهد. هرچند که باز هم آمریکا مانع اجراری قرارداد می‌شود. احتمالاً چیز‌هایی درباره بمب گذاری‌های تروریستی سال 1992 در آرژانتین شنیده‌اید. آرژنتین مدام ایران را به عاملیت این حملات متهم می‌کند. آن‌ها می‌گویند ایران می‌خواسته با این بمب‌گذاری‌ها آرژانتین را به‌علت کنار کشیدن از توافق، تحت فشار بگذارد. البته این ادعاها هیچ‌وقت ثابت نشده و قطعاً ایران هم تأیید نمی‌کند.

ادعای دیگری مطرح است که ایران حتی فرانسه را -بابت همان سهم ده درصدی خود- با حملات تروریستی تحت فشار می‌گذارد تا سرانجام ژاک شیراک سهام‌دار بودنِ ایران در یکی از شرکت‌های غنی‌سازی فرانسوی را می‌پذیرد. گفته می‌شود ایران در آن زمان 1.6 میلیارد دلار پول معادل سهمش را از آن شرکت دریافت می‌کند.

ایران در این مدت دانشمندان و مهندسان خود را برای آموزش به روسیه، پاکستان، چین و شاید کشورهای دیگر اعزام کرده و تا حد زیادی زیرساخت‌های ‌هسته‌ای خود را تقویت می‌کند.

همه‌ی این‌ها با پایان دهه‌ی 90 میلادی و شروع سال 2000، ایران را به مرحله‌ی سوم برنامه‌ی ‌هسته‌ای‌اش می‌رساند. در سال 2002 مرکز غنی‌سازی اورانیوم نطنز و راکتور آب سنگین اراک توسط مجاهدین لو می‌رود. البته آمریکا اعلام کرده بود که به‌صورت محرمانه از وجود این مراکز مطلع بوده‌است. مرحله‌ی سوم از سال 2002 شروع می‌شود و تا سال 2005 (یعنی دقیقاً تا قبل از آغاز ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد) ادامه می‌یابد. می‌توان این دوره را «دوره‌ی بیرون آمدنِ ماه از پشت ابر» نامید. این‌جاست که اولین دور مذاکرات شروع می‌شود.

بعد از لو رفتن مراکز نطنز و اراک در دسامبر 2002، آمریکا ایران را به ساخت بمب اتم متهم می‌کند.

ادامه‌ی این مطلب را در این صفحه از وب‌سایت پادکست دایجست بخوانید.