طراح و برنامه نویس وب ،عاشق یادگرفتن راهکارای جدید و چالش برانگیز
کافرمای خوب، کارفرمای بد
مدتی پیش یکی از رفقای زمان دانشگاه صحبت میکردم و میگفت که میخواد برای پدرش تو تالش موتور برق بخره.قرار شد با هم بریم بازار و قیمت بگیریم و اگر شد بخریم. پنجشنبه بود و اکثر مغازهها هنوز باز نکرده بودن.اولین مغازهای که دیدیم رو رفتیم داخل و سوال کردیم.شاگرد مغازه تازه اومده بود و داشت آبوجارو میکرد و کامپیوترشم تازه روشن کرده بود. تا ما اومدیم چونه بزنیم سر قیمت سریع سایتشونو باز کرد و گفت که آقا ما مرجع بازاریم و به همکار به این قیمت میدیم و از این حرفای بازاری که ربطی هم به اینجا نداره.
سرعت بالا اومدن سایتش خیلی پایین بود منم فضولیم گل کرد و گفتم میشه ببینم سایتتون رو. اجازه داد و من دیدم خیلی بد نوشته شده و حتا از CMSهای هم استفاده نکرده بودن.خلاصه گفتم برای شما که مرجع بازارین این خوب نیست و بدین سایتتون رو بازنویسی کنن. تو همین حین صاحب مغازه اومد و بحث موتوربرق رفت کنار و درباره سایت صحبت کردیم.
خلاصه قرار شد من با وردپرس سایتشون رو بیارم بالا و فروشگاهشونم راه بندازم و خلاصه یک کار تکمیل بکنیم.صاحبمغازه میگفت نفر قبلی سر ما کلاه گذاشته و پول الکی گرفته منم گفتم اشکالی نداره من کل پول رو (که خیلی برای اون کار کم بود) بعد از اجرای پروژه میگیرم.
یکی دو جلسه رفتم مغازه برای تحلیل کار و اینکه چی میخوان. دیدم خیلی بین فکرامون فاصله است.حتی حاضر نبودن برای کارشون vps بگیرن و اصرار که روی هاست اشتراکی کار کنیم. از اون ورم میگفتن چرا اینقد سرعتش پایینه.من چون صبح تا عصر شرکت مشغول به کار بودم عصرا روی پروژه ایشون کار میکردم و انصافا خیلی سایت جذاب و خوبی شده بود. روزی که سایت آماده تزریق دیتا بود من بهش وویس دادم که آقا سایت آماده اس، ببینیم همدیگه رو تا من سایت رو تحویل بدم،این تماس من زمانی بود که تازه دلار گرون شده بود(!) و بازاریها اعتصاب کرده بودن.من پیش خودم فکر کردم شاید اوضاع خرابه و اینا سایت رو نمیخوان.چند بار دیگه هم تماس گرفتم ولی تا یک ماه هیچ جوابی نیومد.بعد از یک ماه شاگرد مغازه تماس گرفت با من و خیلی شاکی که آقا کجایی،ما رو گیر آوردی مگه یه سایت چقد طول میکشه؟. گفتم برادر من من اگر نیاز مالی نداشتم هیچوقت همچین پروژهای قبول نمیکردم و به خاطر اوضاع اقتصادی پیگیری نکردم وگرنه حق با من بود.بعد کلی بحث قرار شد یک روز برم سایت رو تحویل بدم.
تیتر رو به خاطر این قسمت روایت زدم. من گفتم به احترام حرف شما و برای اینکه اعتماد کنید من کل مبلغ رو بعد پروژه میگیرم پس لطفا چک رو آماده کنید تا بعد تحویل پروژه بگیرم. تا یکسال هم پشتیبانی رو رایگان انجام میدم.اما جوابی که شنیدم خیلی جالب بود.
ما سایت رو از شما تحویل میگیریم و دیتا رو تزریق میکنیم اگر سایت شما خوب بود و ما اومدیم صفحه اول گوگل اونوقت با شما تسویه میکنیم!!!!!
واقعا نمیدونستم چی کار کنم.به هیچ وجه زیر بار نمیرفتم.در اصل بیشتر به خودم برخورد چون هنوز اینجوری در مورد برداشت میشد که منم هدفم کلاهبرداریه و میخوام یک کاری رو سمبل کنم و بعدش بزنم به چاک.
بهشون گفتم حتی اگر شما همین الان دو برابر مبلغ قرارداد رو هم به من نقدی بدین هیچ وقت سایت رو تحویل نمیدم درسته زمان زیادی برای این پروژه گذاشتم و انرژی خیلی زیادی از من گرفت ولی چون خودم میدونم چقد برای این کار زحمت کشیدم و الان با این طرز رفتاری بازاری شما روبرو میشم از خیر پولش میگذرم اما رو عزت خودم پا نمیذارم.شما عملا داری منو به کمکاری،کلاهبرداری و دزدی از کار متهم میکنی.من اونقدر به کارم اعتماد دارم که میگم تا یکسال حاضرم رایگان پشتیبانی کنم.ولی شما اونقد به من اعتماد نداری که اون مبلغ که حق انجام پروژه است (حتی درصدی از اون) رو بپردازی.
این اتفاق و داستان برای من خیلی تاثیرگذار بود و بعید میدونم دیگ زمانی برسه که من با امثال اینجور کارفرماها کار کنم.متاسفانه اوضاع به نحوی داره جلو میره که همه افراد به همدیگه به چشم آدمای کلاهبردار نگاه میکنن و تو حتی باوجدان هم باشی بازم زیر بار این اتهامات میمونی.امیدوارم یک روزی این تابو و فرهنگ غلط از بین بره.
مطلبی دیگر از این انتشارات
شروع بازاریابی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بلک فرایدی یا جمعه سیاه ، آیا واقعا سیاه است ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
از سوال در تیتر مطالب استفاده میکنید ؟ این مطلب را از دست ندهید