درس اعتماد و همراهی

همه چیز از یک روز متعادل بهاری شروع شد. حدود یک سال از آمدن کرونا و تغییر حال و هوای زندگی‌هایمان می‌گذشت.

سال قبلی همین موقع، در حال آماده‌شدن برای کنکور ارشد بودم. آن زمان، تلاشم برای رسیدن به هدف تعیین‌شده یعنی قبولی در رشته مدیریت پروژه بود.

اما امسال، با توجه به اینکه پس از شروع رشته مدیریت پروژه و یادگیری بیشتر، متوجه شده بودم مسیری که انتخاب کرده‌ام درست است، پس برای خودم چالش دیگری انتخاب کردم که ورود به بازار کار بود. در آن زمان، تصور نمی‌کردم بتوانم در ابتدای راهم، در یک سازمان بزرگ مشغول به کار شوم، اما شرایط شکل دیگری رقم خورد.

دقیق به ‌خاطر ندارم که چه زمانی و در کدام سایت، آگهی استخدام کارشناس کنترل پروژه شرکت داتین را دیده بودم اما به سایت شرکت هدایت شدم و رزومه‌ا‌م را آپلود کردم.

همیشه وقتی رزومه‌ام را برای شرکت بزرگی می‌فرستادم (با توجه به نداشتن سابقه کاری قبلی) چندان امیدی هم به استخدام نداشتم. اما درباره داتین، به اینکه عضوی از آن شوم، با آنکه برایم چالش بزرگتری نسبت به تصوراتم بود، زیاد فکر می‌کردم و علاقه داشتم برایم اتفاق بیفتد.

بنابراین رزومه خودم را فرستادم، بدون آنکه منتظر پاسخی باشم. کمتر از 10 روز بعد، از داتین با من تماس گرفته شد و قرار مصاحبه گذاشتند. پس از آن تماس تلفنی، یک فرم هفت صفحه‌ای هم از طریق ایمیل دریافت کردم که لازم بود آن را پر کنم و برای نماینده واحد سرمایه‌های انسانی ارسال کنم.

همان روزها من یک مصاحبه دیگر هم داشتم و به همین دلیل، روزهای پر چالشی را می‌گذراندم.

روز مصاحبه با داتین، استرس و البته امید زیادی نداشتم و تنها سعی کردم خود واقعی‌ام را نشان دهم. در جلسه نمی‌توانستم از تجربه صحبت کنم، چراکه تجربه‌ای وجود نداشت اما از علاقه، انگیزه یادگیری و جذابیتی که این حوزه برایم داشت می‌توانستم حرف بزنم.

آن روز من با دو نفر از مدیران واحد جلسه داشتم. یکی از مدیران که خانمی جوان بود بیشتر سوالات را از من پرسید. اینکه می‌دیدم یک خانم جوان در سازمان مدیر است، حس بهتری نسبت به داتین به من دست می‌داد.

مصاحبه خوب پیش رفت و در پایان، به من گفته شد که برای این عنوان شغلی به فرد باتجربه‌تری نیاز است اما این فرصت برای من وجود دارد که از طریق مدرسه داتین (نوعی کارآموزی، اما با حقوق و مزایا) وارد داتین شوم.

این شرایط برای من فرصتی فوق‌العاده بود، چراکه به جای نقطه صفر، قرار بود از نقطه ۱۰۰ شروع کنم. مثل یادگیری شنا، با پرش ناگهانی به قسمت عمیق. فرصتی که به دلیل عدم تجربه من و بزرگی مجموعه، به همان اندازه که برایم سکوی پرتاب بود، می‌توانست پرریسک باشد. اما دل به دریا زدم. بعدها متوجه شدم نه ‌تنها در زمان و مکان درستی بودم بلکه با افرادی آشنا شدم که اعتماد آنها برایم یک نقطه عطف بود.

اعتمادی که داتین به من کرد، برایم بی‌نهایت با ارزش بود، چراکه شرکت‌های بزرگ کمی را می‌شناسم که حاضر باشند سرمایه‌های انسانی تازه‌کار را به‌راحتی بپذیرند و به آنها آموزش دهند. این را زمانی درک می‌کنید که یک دانشجوی تازه فارغ‌التحصیل باشید و بدانید که عموما شرکت‌های بزرگ فرصت رشد به شما نخواهند داد. به همین دلیل ارزش داتین برایم دوچندان شد، وقتی دیدم در این شرکت به آموزش افراد تازه‌کار و تبدیل آنها به متخصصین اهمیت داده می‌شود. پیام این کار برای من، میزان ارزشی بود که داتین به سرمایه‌های انسانی خود می‌دهد.

بعد از مصاحبه فنی، با همکار واحد جذب داتین مصاحبه کردم. در این مصاحبه مهارت‌های نرم من مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه آن مثبت بود، چراکه از داتین با من تماس گرفته شد، حقوق را به من اعلام کردند و روز ۹ تیرماه را، در یک مکالمه و همفکری، به عنوان روز ورودم به داتین انتخاب کردیم.

پس از آن، یک دوشنبه صبح را در جلسه آنبوردینگ گذراندم و در آن، با ساختار کلی و امکانات داتین بیشتر آشنا شدم. روز ۹ تیرماه سال ۱۴۰۰ رسید و پس امضای قرارداد، رسما مسیر شغلی تازه‌ام آغاز شد. تمام نگرانی‌هایم برای چطور گذراندن این مسیر، با همراهی مدیران و همکارانم به مرور کمرنگ شد و من در کنار آنها رشد کردم.

دو ماه اول آزمایشی من تمام شد و آموزش‌های اولیه هم به اتمام رسید، هرچند که مسیر آموزش پایانی ندارد. من از داتین درس اعتماد و از همکارانم درس همراهی گرفتم. امیدوارم به‌خوبی بتوانم از اعتمادی که به من شده سربلند بیرون بیایم و مانند همکارانم، یک روز با فرد تازه‌واردی، برای یادگیری بیشتر هم‌قدم شوم.