علاقهمند به یادگیری. آن کس که "چرایی" را یافته است، "چگونگی" را نیز خواهد توانست. • فردریش نیچه •
رویکرد «حل مسئله» در مقابلِ «حذف مسئله»

اگر بخواهم خیلی رُک و بیتعارف صحبت کنم، به گَمانم یکی از غُرغُروترین اقشارِ جامعه هستیم. منظورم برنامهنویسان، متخصصین عملیات، دیتاساینتیستها و به طور کلی جامعه مهندسینِ کامپیوتر است.
ما از همه چیز گِله داریم. از زیرساختهای ناکافی، شرایطِ کار، جنسِ کار، حقوق، بیسوادی همکاران، فرهنگِ نامناسب سازمان و به قول آن شاعرِ مردمی «ما حتی به خودمان هم نقد داریم!»
آیا تا به حال برای شما پیش آمده که پیش یک وکیلی بروید و بابتِ یک بندِ قراردادِ کاری از ایشان سوال کنید که «چرا شما اعتقاد دارید این بند برای من تعهد قانونی میآورد ولی وکیل «ایکس» که در اینستاگرام پیدایش کردم، ادعا کرده هیچ تعهدی برای من نمیآورد؟»، بعد وکیل مذکور، یکباره بزند زیر میز و بگوید من وکالت کسی که الفبای قانون را نمیداند نمیپذیرم؟
بله ما مهندسینِ کامپیوتر حتی از مشتریانِ خودمان هم گله داریم. اگر کسی از ما بپرسد «چرا بابت یک فروشگاه اینترنتی مبلغی چند ده میلیونی پیشنهاد دادیم؟ درحالیکه یک برنامهنویسِ دیگر ادعا کرده با مبلغی زیرِ یک میلیون فروشگاهی قدرتمند با استفاده وردپرس میسازد.» خشم وجودمان را میگیرد که چرا مشتری نمیفهمد! و با نگاهی از بالا به پایین، توام با تمسخر و خودبرتربینی، میگوییم «برو به همان بگو برات بزنه!» (که در این مورد خاص امیدوارم مشتری حرف ما رو بپذیره.)
خب، مقدمه را خیلی تاریک بیان کردم. واقعیت این است همه ما اینطور نیستیم. همه گله و شکایاتمان هم بیراه نیست و همیشه گله و شکایت هم بد نیست. یادمان نرود جهان به واسطه افرادی بهتر شده که نسبت به وضع فعلی جهان نقد داشتند.
ایده اصلی این نوشتار از قسمت اول کتاب برنامهنویس عملگرا آمده است. در کتاب، آقایان دیوید توماس و اندریو هانت، اعتقاد دارند خیلی اوقات با توسعهدهندگان که حرف میزنند، آنها را ناامید و ناراحت میبینند. به عقیده آنها نگرانیها و گرفتاریهای توسعهدهندگان هم متفاوت است. برخی از آنها احساس راکدبودن در کارشان دارند، برخی دیگر تصور میکنند تکنولوژی از آنها گذشته است. یا از احترام کم مدیران، حقوق پایین یا از تیمهای فسیل خودشان گلهمند هستند. برخی به فکر مهاجرت هستند و برخی به فکر دورکاری!
و البته پاسخی که این دو عزیز به این گلهمندیها هم میدهند همیشه یک چیز سر راست است: «چرا تغییرش نمیدهی؟»
واقعیت این است که توسعه نرمافزار، کارهای زیرساختی و عملیاتی، مشاغلی مثل تحلیل داده و امثال آن، در صدر لیست مشاغلی است که ما بر آن کنترل داریم. مهارتهای ما در بازار، تقاضای بالایی دارد، محل استفاده دانش ما محدود به مرزبندیهای جغرافیایی نیست و امکان دورکاری مهیاست، دستمزد بالاتری نسبت به میانگین مشاغل دیگر دریافت میکنیم، منابع یادگیری تقریبا رایگان و در دسترس است و کلی دلیل دیگر که نشان میدهد ما واقعا تسلط و کنترل بالایی در آنچه انجام میدهیم، داریم.
با وجود این مقدار از شرایطِ ایدهآل، که در بسترِ این شغل مهیاست، خیلی از افراد در برابر تغییر مقاومت میکنند. افرادی که از تکنولوژی جاماندهاند و شکایت از شرکتهایشان دارند که چرا به آموزش نیروها بها نمیدهند!
چرا به خودمان آدرسِ غلط بدهیم؟
از اینکه تکنولوژی از شما گذر کرده ناراحت هستید؟ زمانی ایجاد کنید که در آن بتوانید به مطالعه مسائلی که از نظرتان جذاب و کاربردی است، بپردازید. اگر شرکتی که در آن مشغول به کار هستید این فرصت را به شما نمیدهد، از زمان شخصیِ خود استفاده کنید. این کار سرمایهگذاری روی خود است.
اگر شرکت هم این فرصت را به شما نمیدهد الزاما غیرحرفهای یا غیراخلاقی نیست. این موضوعی است که میبایست در زمان عقد قرارداد مشخص میشد و اگر نگاه شرکتی به شما کوتاهمدت است، چه دلیلی دارد که به شما فرصت رشد بدهد؟ در چنین شرایطی استفاده از زمان شرکت برای رشد شخصی، غیراخلاقی است.
ترجیح میدهید دورکار باشید و به صورت ریموت کار کنید؟ تابه حال چنین درخواستی را مطرح کردید؟ اگر پاسخ «نه» بوده است، کسی/ جایی را پیدا کنید که در پاسخ به چنین خواستهای «بله» بگوید!
این صنعت به شما مجموعهای قابل توجه از فرصتها ارائه میدهد. پس فعال باشید و از این فرصتها به نحو احسن استفاده کنید.
کارتان، کارِ گِل (تکراری) است؟ خستهکننده است؟ محیطِ کارتان کِسلکننده است؟ سعی کنید اصلاحش کنید. اما این تلاش را برای همیشه ادامه ندهید. همانطور که مارتین فالِر گفت: «شما میتوانید سازمان خودتان رو تغییر بدهید یا سازمان خودتان رو تغییر بدهید.» قطعا متوجه بازی با کلمات شدید. یکی از تغییر دادنها مربوط به تغییر درون سازمان است، یعنی مجموعه اقداماتی را انجام دهیم که منجر به بهبود سازمان شود و اگر در این زمینه موفق نشدید، خود سازمان را تغییر دهید؛ استعفا دهید و در جایی دیگر مشغول به کار شوید.
پیش از اینکه این مورد را به دلیل اهمیت بالای آن بسط دهیم، با خود فکر کنید وقتی جمله مارتین فالِر را خواندید، اولین «تغییر» شما را یاد کدام تغییر انداخت؟ اینکه فرهنگ، رفتار و روال سازمان را تغییر دهید؟ یا محل را عوض کنید؟ پاسخ به این سوال «شاید» بخشی از شخصیت شما را برای خود شما فاش کند.
اگر نظر شخصی من را میخواهید، به عنوان یک کسی که میخواهد حرفهای رفتار کند، شما در ابتدا «باید» سعی کنید محیط و شرایط را اصلاح کنید و اگر به این نتیجه رسیدید که به هر دلیلی (اعم از هسته دگم مدیریتی، همکاران سخت در ارتباط، انگیزههای سازمان و هر دلیلِ دیگر) موفق نمیشوید، پیش از آنکه فرهنگ غالب به شما غلبه کند و شما را هم بخشی از خودش کند، جابهجا شوید.
به دو دلیل گفتم «باید»: یک آنکه ما حقوق دریافت مییکنیم تا به بهترین نحو کار را انجام دهیم. اصلاح امورِ مشکلدار، بخشی از این وظیفه حرفهای ماست. شانهخالیکردن و بیتفاوتبودن، عملی بزدلانه و غیراخلاقی است و خارج از تعهدات حرفهای ماست. دلیل دوم این است که هم جابهجایی پرهزینه است، هم احتمال آنکه جایی باشد که بدون مشکل و به بهترین شکل کار کند، بسیار کم است. صنعت نرمافزار، فعالیتی غالبا گروهی است و اگر ما توانایی حل مشکلات سازمانی را نداشته باشیم، کٌمیتمان میلنگد!
اما چطور؟ چطور باید تغییر ایجاد کرد؟ در ادامه به بخشی از توصیههای خردمندانه در این خصوص اشاره میکنم:
1. کار خودتان را انجام بدهید. شما استخدام نشدید که سازمان را تغییر بدهید. کاری را که برای آن استخدام شدهاید را به بهترین نحو انجام دهید. اول از همه مصمم برای تغییر بخشی از روندها باشید که مانع از انجام کارتان به بهترین نحو میشود. شما اگر کار خودتان را به درستی انجام نمیدهید، اصلا نمیتوانید مدعی تغییر در سازمان باشید.
2. چرایی را بفهمید. حتما دلایلی وجود دارند که شرایط فعلی به وجود آمده است. این توهم را هم نداشته باشید که همکارانی بدخواه و بیکفایت دارید. غالب اوقات در بدترین حالت همکارانی «نادان» خواهید داشت.
3. محترمانه رفتار کنید. هیچوقت نگاهی از بالا به پایین به هیچ شخصی نداشته باشید. مهم نیست چه کسی یا به چه دلیلی. حتی در حریم عقایدتان. تفکرات و اظهارنظرهای متفاوت، به معنای نادانی نیست. حتی نادانی به معنای حماقت نیست.
4. به ادبیاتتان دقت کنید. اصطلاحاتی هستند که ممکن است برای شما مثبت و برای اشخاص دیگری منفی تلقی شود. حتیالامکان از این اصطلاحاتی که ممکن است برداشت دوگانه شود بپرهیزید و خواسته خودتان را با صراحت بیان کنید.
5. راهِ فرار را مشخص کنید. پیش از آنکه وارد فاز تغییرات شوید، راهِ برگشتی برای خود بگذارید. در رابطه با این راهِ فرار فکر کنید. راه فرار، میتواند استراتژی پیداکردن یک کار جدید باشد، یا اینکه بهنحوی با کمترین هزینه، برگشتن بر سر وظایف سابق!
6. آرام صحبت کنید. ایدههایتان را در آرامش مطرح کنید و تُن صدای مشخصی را حفظ کنید. گاهی افراد فنی به سرعت و هیجان صحبت میکنند، خصوصا زمانهایی که احساس کنند به «چیز» مهیجی برخوردند. اما شما باید تُناژ صدایتان بویی از خردمندی بدهد تا یک هیجان فنی!
7. انگیزهها را پیدا کنید. هنگامی که میخواهید ایدههای خودتان را برای کسی مطرح کنید، بهتر است از انگیزههای فردی آن آگاه باشید. به دنبال کمتر کارکردن است؟ چالش دوست است؟ به دنبال پیشرفت است؟ در صحبتهایتان به این انگیزهها آدرس دهید.
8. منعطف باشید. اصول مهندسی وحی منزلشده نیستند. گاهی شاید بهتر است به جای تغییرِ سازمان، روالها را تغییر داد تا منطبق با سازمان شوند. در این خصوص منعطف باشید.
9. آرام، شاد و با اعتمادبهنفس باشید. تغییر، هزینهبر است و ممکن است آنطور که پیشبینی میشد هم اتفاق نیفتد. در این مواقع به جای دستپاچگی، آرامش خودتان را حفظ کنید تا دیگران هم از اعتمادبهنفس شما آرامش بگیرند. سعی کنید از تغییرات کوچک شروع کنید تا با موفقیت در آنها و در نتیجه احساس خوبِ حاصلشده انگیزه شما و اطرافیان را بیشتر کند.
10. الگو باشید. مردم اساسا بیش از آنکه حرف روی آنها اثر بگذارد، الگوبرداری میکنند. پس سعی کنید پیشنهادتان را ابتدا خودتان انجام دهید و رهبری را با تکنیکِ «الگوشدن» جلو ببرید.
موارد مطرحشده در لیستِ بالا، کلیت و اصلش از اینترنت جمعآوری شده و البته روی هرکدام دستی کشیدهام تا مطابق میل خودم شوند. به همین جهت امکان لینکدادن وجود ندارد. اما یک مورد را شخصا میخواهم با تاکید بیشتری بیان کنم:
صبور باشید. تغییرات یکدفعه و سریع نیستند. کافی است در مسیر باشید. آماده باشید که بارها و بارها شکست بخورید. واقعیت این است که آدمها دوست ندارند تصور کنند که شما تلاش میکنید آنها را تغییر دهید. واقعیت دیگر هم این است که اگر چنین اتفاقی رخ دهد، یعنی مجموعه اقدامات شما منجربه تغییر چیزی شود، هیچ لطف و افتخاری در آن نیست چراکه نه تنها اگر آنها نمیپذیرفتند تغییری صورت نمیگرفت، بلکه هدف شما هم کسبِ افتخار نبوده است. شما باید تنها انگیزهی درونی خودتان حرفهای کار کردن در محیطی مناسب باشد. با عجله، شما این حس را القا خواهید کرد که موضوع موردِ نظرتان به درد نمیخورد و باید تغییر کند به آنچه شما میخواهید!
صبر، کلید موفقیت است. اما فراموش نکنید در این راه از دیگران هم کمک بگیرید. فردی خردمند از همکارانتان را شناسایی کنید و دغدغههایتان را عنوان کنید. احتمال آنکه از رویکردی دیگر به قضایا نگاه کند و نصیحتهای درستی بدهد بسیار بالاست.
من به شخصه، تغییر را برای خود تغییر دوست ندارم. تغییر را برای رویکرد آن میپسندم. آیا تا به حال شده از جانب همکارانتان مورد بیمهری قرار بگیرید؟ رویکرد تغییر میگوید اینجا چیزی مشکل دارد و باید درست شود! ولی رویکرد غیرِ این، شما را در تقابل با آن فرد قرار میدهد. از مدیرتان بخواهید چرا نمیتوانید با آن همکار، رابطه دوستانه برقرار کنید. شاید مدیر شما این فضا را مهیا کند. اگر حتی میخواهید با کسی تقابل کنید، این تقابل باید در راستای بهبود باشد، نه انتقامجویی.
در انتها باید بگویم که مایلم بحث در خصوص غرولندهای دوستان فنی را بیشتر بسط دهم، پس مقدمه را ثابت میگذارم، و هربار به یک موضوع که بتوانم در آن خصوص چیزی بگویم میپردازم. این بار «تغییر» موضوع مورد بحث من بود.
علاوه بر منابعی که در حین نوشتن به آنها اشاره کردم، برخی از حرفهای بالا آموختههای من از دوست و مدیرم علیرضا ارومند بوده که البته ممکن است بهخوبی حق مطلب سخنان ایشان را ادا نکرده باشم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای ما که میمانیم و میسازیم / داتین چگونه هزارنفری شد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
مسیر پروژه سپه، از آغاز تا سرانجام
مطلبی دیگر از این انتشارات
جداول بلاکچین در پایگاه داده Oracle