صبح روز بعد از خیابان انقلاب

مسیر ورود به دنیای حرفه‌ای هر کسی گویی که راه مخصوص خود اوست، مسیری که گاهی نقطه شروعی است برای تغییرهای بزرگ.
دنیای برنامه‌نویسی برای من پیش از آن که وارد دانشگاه شوم هم جذاب بود. همیشه دوست داشتم برنامه‌ای بنویسم که تاثیر آن را در دنیای واقعی و آسان‌تر کردن زندگی روزمره ببینم. به همین دلیل پیش از آنکه وارد دانشگاه شوم، بی‌صبرانه منتظر بودم زمان آن برسد که بتوانم برنامه‌های کاربردی‌تری بنویسم، برنامه‌هایی که کارهایی بیش از صرفا گرفتن دو عدد و یک عدد خروجی انجام دهند، می‌خواستم کاری را انجام دهم که بتوانم تاثیر آن را در دنیای واقعی لمس کنم.
در یکی از روزهای سال ۹۳، آن اولین نقطه عطف شغلی‌ام اتفاق افتاد، آن هم نه به شیوه‌ای که برای یک برنامه‌نویس متصور هستیم، بلکه به شیوه‌ای که امروز برای خودم هم حتی عجیب است و به هیچ کسی هم آن را پیشنهاد نمی‌کنم. صبح یکی از همان روزها، در خیابان انقلاب و میان کتاب‌فروشی‌های بی‌شمار آن قدم می‌زدم که ماحصل آن پیاده‌روی، یک کتاب برنامه‌نویسی اندروید، آن هم نسخه ترجمه‌ و فارسی شده آن بود. چه کسی اولین آموزش برنامه‌نویسی‌اش را از روی کتاب چاپی ترجمه‌شده، می‌گذراند؟ اما همان کتاب چاپی، مسیر شغلی من را مشخص کرد و برنامه‌نویس اندروید شدن را برای آینده من رقم زد.
در آن زمان، علاقه‌مندی‌های اصلی زندگی‌ام برنامه‌نویسی اندروید و کارآفرینی به طور همزمان بود و درباره هر دوی این موضوعات مطالعات بسیاری داشتم.
اسفند سال ۱۳۹۳، در استارتاپ ویکند دانشگاه امیرکبیر توانستم نقطه اشتراک علاقه‌مندی‌هایم را پیدا کنم. استارتاپ ویکند دانشگاه امیرکبیر جایی بود که در جدیدی از دنیای تکنولوژی به روی من باز شد و فهمیدم همزمان با برنامه‌نویسی اندروید و تولید ابزارهای خارق‌العاده، می‌توان کارآفرین هم بود.
بعد از حضور در استارتاپ ویکند دانشگاه امیرکبیر، برنامه‌نویسی را جدی گرفتم، ایده‌پردازی و هر ایده‌ای که به نظرم جالب بود را پیاده می‌کرد. پیاده‌کردن این ایده‌ها، برایم تمرینی بود که در مسیر پیش‌رویم پیشرفت کنم.
به همان دلیلی که استارتاپ ویکند دانشگاه امیرکبیر برایم بسیار راهگشا بود، با همراهی چند نفر از دوستانم، رویداد مشابهی در شهر خودم یعنی ایلام، برگزار کردیم. ماحصل این رویداد، تیم استارتاپی‌ای بود که چند سالی را با همراهی یکدیگر، به راه‌اندازی یک استارتاپ و انجام پروژه‌های مختلف پرداختیم.
یکی از استارتاپ‌هایی که با این تیم راه‌اندازی کردیم، در حوزه FMCG یا همان سفارش آنلاین خرده‌فروشی بود. سرویسی که توانستیم نمایندگی آن را در چند شهر مختلف راه‌اندازی کنیم. علاوه بر آن، توانستیم سامانه دانشجویی‌ای را طراحی کنیم که در چند دانشگاه نصب و اجرا شد و آن را می‌توانم یکی از پروژه‌های نسبتا موفق ابتدای راه خود بدانم.
۴ سالی پیش از آنکه وارد داتین شوم، در فعالیت‌های مختلف حوزه برنامه‌نویسی اندروید حضور داشتم، تجربه کردم و مهارت‌های مختلفی را در خود پرورش دادم. کمی بعد به نقطه‌ای رسیده بودم که مهارت‌های زیادی اندوخته بودم و می‌خواستم از ساحل امن خود خارج شوم و فضای پر ریسک‌تری را تجربه کنم. چرا از کلمه ریسک استفاده می‌کنم؟ چون قرار است از سرویس بانکی حرف بزنم، سرویسی که چندین میلیون کاربر دارد و لازم است هر قدمی که برمی‌داریم، محتاطانه باشد تا زندگی میلیون‌ها نفر تحت تاثیر قرار نگیرد. پس دلم را به دریا زدم و برای داتین رزومه فرستادم، در مصاحبه‌‌های داتین شرکت کردم و در نهایت، وارد تیمی شدم که بزرگ‌تر و حرفه‌ای‌تر از تمامی تجربیات زندگی من بود.
در این سال‌ها آموختم که برای برنامه‌نویس بودن، باید روحیه یادگیری مداوم داشته باشم، چالش‌های مختلف را تجربه کنم، از آنها عبور کنم و از مواجهه با چالش‌های بزرگ‌تر هراسی نداشته باشم. شاید اصلی‌ترین دلیلی که از همان روز اول من به برنامه‌نویسی جذب شدم، همین بود: حس زنده‌بودن، یادگیری مداوم و حل مسئله که تا امروز در اوج جذابیت یک شغل برای من درخشیده و همین دلایل باعث رشد من در این مسیر شد. مسیر برنامه‌نویسی برای من بسیار پرپیچ و خم و جذاب بود و شما هم اگر مثل من روحیه ماجراجویی دارید وارد این مسیر شوید.