روانشناس و رواندرمانگر، مدرس مهارتهای ارتباطی و درون سازمانی
یک سازمان چه مسئولیتهایی در قبال سلامت روان همکارانش در دوران کرونا دارد؟
چرا لازم است مسائل روانشناختی همکاران برای یک سازمان فناوری محور اهمیت داشته باشد؟
زمانی که صحبت از سازمانهای فناوریمحور میشود، اولین تصور ذهنی آن است که در این نوع سازمانها کارها عموما بهصورت اتوماتیک انجام میشوند و با مکانیزه شدن فعالیتها، سرمایههای انسانی کمتری با سازمان سروکار دارند، اما این تصور ذهنی اولیه با واقعیت تفاوت زیادی دارد. باوجود آنکه در یک سازمان فناوریمحور بسیاری از فعالیتها مکانیزه انجام میشوند، اما همواره سرمایههای انسانی هستند که این فرایندهای مکانیزه را طراحی میکنند و بهطور دائمی در حال نظارت بر آنها هستند. همچنین در هر سازمان، فارغ از نوع فعالیت آن، بخشهای زیادی وجود دارد که با دیگر انسانها در ارتباط است و همه این موارد خبر از حضور پررنگ سرمایههای انسانی در هر مجموعهای میدهد.
هر فرد با توجه به میزان عملکرد ذهنی میتواند فعالیتهای کاری خود را انجام دهد و کیفیت عملکرد ذهنی هر فرد، بهطور مستقیم روی کیفیت فعالیتهای شغلی حرفهای او تاثیرگذار است. عواملی مانند ارتباطات، اختلالات خواب، دردها، وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه و دهها عامل اینچنینی دیگر، میتواند روی ذهن افراد و در نتیجه عملکرد ذهنی آنان موثر باشد و این اثرات، مستقیما روی بازدهی کاری افراد موثر است.
بنابرین سازمانها لازم است توجه کافی به عملکرد ذهنی سرمایههای انسانی خود داشته باشند و این اهمیت در شرکتهایی که حوزه فعالیت آنها حوزههایی حساس و حیاتی است، اهمیتی دوچندان دارد. مثال ملموس از فعالیتهای حساس برای ما حوزه فعالیتهای داتین است که عموما در حوزه خدمات مالی، بانکی و بیمهای بوده و افراد با اطلاعات و دادههای حساس سروکار دارند. در چنین شرایطی اگر عملکرد ذهنی افراد دچار مشکل باشد یا حتی فرد دچار اختلالات خواب شود، میتواند روی عملکرد سازمان تاثیرگذار باشد.
واقعیت امر آن است که در سازمانها افراد با تواناییهای فنی، تحصیلی و رزومههایشان وارد میشوند و بسیاری از این افراد نقش ابرقهرمانان فنی را ایفا میکنند، کسانی که در انجام بهینه فرآیندهای کاری هیچ رقیبی ندارند و بهترین هستند، اما همهی این افراد انسانهایی هستند که میتوانند تحت فشارهای مختلف، دچار آسیبهای روانشناختی شوند و در موضوع ذهن، هیچکس نمیتواند ادعا کند که هیچ فشار یا بحرانی روی او تاثیر نخواهد گذاشت.
یکی دیگر از دلایلی که اهمیت دادن به مسائل روانشناختی را تبدیل به یک ضرورت برای سازمانهای بزرگ میکند، تحولات سازمانی است. سازمانهای بزرگ همواره در حال توسعه، رشد و پیشرفت هستند و برای آنکه تحولات سازمانی به درستی صورت بگیرد، لازم است توسعه همهجانبه باشد و یکی از این جنبهها، توجه به وضعیت روانشناختی افراد سازمان است.
یک شرکت حرفهای نه در ایران که در تمام دنیا لازم است به تقویت بنیه روانشناختی همکارانش از روشهای مختلف اعم از حضور روانشناس، برگزاری دورههای آموزشی و... بپردازد. البته لازم است اشاره کنیم که اهمیتدهی به مسائل روانشناختی نباید نوعی امکانات لوکس تلقی شود و باید یکی از بدیهیات در هر سازمانی باشد.
مجموع آنچه که به آن اشاره کردیم، ضرورت اهمیتدهی به مسائل روانشناختی کارکنان را نشان میدهد و یادآوری میکند که در هنگام بروز بحران/ تحول، لازم است سازههای روانشناختی فرد را تقویت کنیم و همانند حضور پزشک برای سلامت جسمانی هرفرد، لازم است یک روانشناس برای سلامت ذهنی سرمایههای انسانی نیز لازم است. بحرانهایی مانند شیوع بیماری کرونا و دورکاری ناشی از آن، میتواند موجب پیدایش اختلالات ذهنی بسیاری مانند انزوا، کلافگی و بههم ریختگی ساعت خواب شود و ادامهدار شدن این وضعیت، میتواند نگرانی و اضطراب برای آنچه در آینده قرار است رخ دهد را به همراه داشته باشد.
کرونا، بحران یا تحول؟
اتفاقی مانند شیوع بیماری کرونا، باعث میشود افراد نیاز به تطبیق با شرایط جدید داشته باشند. اضافه شدن دورکاری، مدیریت از راه دور و دیگر چالشهایی که بیماری کرونا با خود به همراه آورده است، افراد را ملزم میکند خود را با ساختارهای پیچیدهتری تطبیق دهند. در گذشته، حضور در محیط کاری به ما کمک میکرد براساس آنچه که میبینیم و مشاهداتمان عمل کنیم، اما امروز که دورکاری به سبد راهکارهای سازمانی اضافه شده است، لازم است ارتباطات و فرآیندهای کاری خود را از راه دور مدیریت کنیم و برای این منظور، لازم است به لحاظ ذهنی نیز برای خود آمادگیهایی را ایجاد کنیم.
کرونا را نمیتوان یک بحران تمام عیار برای کسبوکارها دانست و بهتر است آن را نوعی تحول بدانیم، چراکه پیامدهای ناشی از کرونا برای سازمانها، بهطور کامل منفی نبوده است. همانطور که دیدیم، بسیاری از کسبوکارها، بهخصوص کسبوکارهایی که سرویس آنها مبتنی بر اینترنت است، توانستند در دوره شیوع کرونا رشد کنند و بیشتر شناخته شوند.
آنچه که به آن اشاره کردیم، نشان میدهد که در هنگام بروز بحران یا تحولهایی مانند کرونا، لازم است سازمانها به تقویت سازههای روانشناختی افراد اهمیت دهند. همانطور که فرد مریض جسمی، بازدهی مناسبی در سازمان نخواهد داشت و حضور یک پزشک برای رسیدگی به سلامت جسمی افراد اهمیت دارد، یک فرد آسیبدیده از لحاظ ذهنی هم بازدهی کافی را نداشته و این موضوع، اهمیت حضور روانشناس در سازمانها را بیش از پیش آشکار میکند.
در شرایط شیوع بیماریهایی مانند کرونا، آرامش روانی افراد برهم میخورد که این موضوع به اشکال مختلف در افراد نمود پیدا میکند. برخی افراد دچار تنشهای بیشتر در مسائل خانوادگی میشوند و برخی اختلالات روانتنی پیدا میکنند. در زمان بروز اختلالات روانتنی، فرد دچار دردهای جسمی میشود اما این دردها هیچ منشا جسمانیای ندارند و به اشکالی مانند دردهای قلبی، گوارشی، تنفسی یا اختلال در کارکرد غده تیرویید خود را نشان میدهند؛ این دردها که منشا جسمانی ندارند، به کمک راهکارهای پزشکی قابل درمان نخواهند بود و نیاز به مداخلات روانشناسی دارند.
رویکردهایی مانند دورکاری میتواند روی مسائل ذهنی مختلفی اعم از ساعت خواب، نوع روابط، طولانی شدن ساعات کاری و... تاثیرگذار باشد که این موضوع روی تعادلهای قبلی ساختار روانی فرد نیز تاثیر گذاشته و آنها را به هم میریزد. در چنین شرایطی، برای آنکه فرد بتواند به خوبی کار کند، لازم است احساس کند در محیطی با امنیت روانی بالا قرار دارد و احساس اعتماد بهنفس خود را (در صورت از دست دادن) بازپس گیرد.
این نکات خبر از ضرورت مداخلات روانشناختی برای کارکنان یک سازمان میدهد و هرچه یک سازمان بزرگتر باشد، این ضرورت نیز بیشتر خواهد شد.
در زمان شیوع کرونا، چه کسانی بیشتر نیاز به مداخلات روانشناختی دارند؟
در ابتدای شیوع بیماری کرونا، افراد اضطراب بیشتری را تحمل میکردند، اما با طولانی شدن پاندمی و نامشخص بودن وضعیت واکسیناسیون کرونا، اضطراب تا حدودی جای خود را به احساس کلافگی، یاس یا در مواردی بروز افسردگی داده است. در روزهای آغازین بیشتر با مشکلاتی مانند اختلال هراس، اضطراب و وسواس را به عنوان شایعترین اختلالات روانشناختی مشاهده میکردیم، اما امروزه با ادامهدار شدن این وضعیت مشکلاتی مانند کاهش خلق، به هم خوردن خواب، احساس افسردگی، یاس و انزوا را بیشتر شاهد هستیم.
همهی افراد یک سازمان نیاز به آرامش ذهنی و احتمالا مداخلات روانشناختی دارند، اما در زمان بروز بحرانهایی چون کرونا، توجه به وضعیت برخی افراد، از اهمیت بالاتری برخوردار میشود، اما این افراد چه کسانی هستند؟
گروه اول، افرادی هستند که بیماری را به شکل سختتری تجربه کردهاند، این افراد احتمالا دورهای را در بیمارستان بستری شدهاند، خانواده درجه یک آنها در قرنطینه بهسر میبرند و دوران نقاهت سختتری را میگذرانند.
گروه بعدی کسانی هستند که یکی از اعضای خانواده خود را در خلال شیوع این بیماری از دست دادهاند و درگیر سوگ هستند و گروه بعدی افراد بهبود یافته از بیماری را در برمیگیرد. علاوه برکسانی که درگیری مستقیم با بیماری داشتهاند، مدیران نیز از جمله کسانی هستند که به مداخلات روانشناختی نیاز دارند. مدیریت کردن تیمهای دورکار، دشواریهای بیشتری نسبت به شکل قدیمی و مرسوم کار حضوری دارد و مدیران در چنین شرایطی، تنشهای بیشتری را تجربه میکنند.
گروه افرادی که به آنها اشاره شد، اولویت بیشتری برای دریافت خدمات روانشناختی دارند، اما این اولویتبندی به این مفهوم نیست که دیگر افراد نیازی به کمکهای ذهنی و روانی ندارند، چراکه بروز اتفاقاتی به گستردگی کرونا، همه افراد یک سازمان را درگیر میکند، حال آنکه ممکن است برخی از افراد از اولویت بالاتری برای دریافت مداخلات روانشناختی برخوردار باشند.
روشهای مداخله روانشناختی
در هنگام بروز بحرانهایی مانند کرونا، هریک از ما میتوانیم به فردی که نیاز به مداخله روانشناختی دارد کمک کنیم که در ادامه با برخی از مداخلات صحیح در این شرایط و اهداف آن بیشتر آشنا میشویم.
در بحرانهای اینچنینی، اولین واکنش فرد انزوا و اجتناب از ارتباط با دیگران است. همانطور که قرار گرفتن در زندان انفرادی تاثیر زیادی روی سلامت روان فرد دارد، دوری و انزوای اجتماعی نیز میتواند افراد را دچار فشارهای مضاعف کند. اولین اقدامی که میتوانیم برای کمک به این افراد انجام دهیم، ایجاد ارتباطات است. تماسهای تصویری و صوتی، مخاطب قرار دادن فرد در گروه و تعاملات اجتماعی غیر حضوری، با روحیه مشوقانه و نه گزارشگیری میتواند موجب احساس امنیت در فرد شود. این رفتار، همانند رفتار عیادتکنندهای است که جویای حال فرد مریض شده است.
یکی از اهداف مداخلات روانشناختی هنگام بحران، ارتفا امنیت و فراهم کردن آرامش روانی هیجانی است. در چنین شرایطی لازم است از سوی سازمان این احساس به فرد انتقال داده شود که اگر بهواسطه این بههم ریختگی آرامش و هیجانی، لغزشی هم اتفاق بیفتد، مورد پذیرش قرار خواهد گرفت.
در بحرانها لازم است واحد سرمایههای انسانی بتواند ارتباط سریعتری میان افراد آسیبدیده و واحد روانشناسی را برقرار کند. اصلیترین اهداف کمکهای روانشناختی در این شرایط تشویق افراد آسیبدیده برای بازگشت بهکار، ایجاد امید و جلوگیری از سرایت مشکلات ذهنی این افراد به همکاران، سایر اعضای خانواده و... است.
واکنشهای افراد مختلف در هنگام بحرانهای ناشی از کرونا متفاوت است. روانشناس در چنین شرایطی کمک میکند افراد بتوانند با وضعیت موجود کنار بیایند و تماسهای عاطفی خود را حفظ کنند. در بحرانهای این چنین، روانشناسان نمیتوانند روی اعتماد بهنفس و سازههای بنیادی فرد کار کنند. در مداخلات روانشناسی حین کرونا، روند دروان از حالت طبیعی خارج شده و مشاور به سمت تسهیل و تعدیل نقشها و تنظیم هیجانات گام برمیدارد.
تکنیکهای مورد استفاده برای مداخلات روانشناختی در جریان بحران ناشی از کرونا
اولین تکنیک مورد استفاده تسکین است که به استفاده صحیح و بهموقع از این تکنیک، میتواند آرامش، آگاهی، هوشیاری و توجه به خود را برای فرد ایجاد کند. تکنیکهای رفتاری که روانشناس آموزش میدهد یا تکنیکهای دارویی روانپزشک و پزشک، میتواند در تسکین فرد موثر باشد. درمان شناختی رفتاری یا CBT نیز در شرایط این چنینی کاربردی است که این درمانها به صورت کاملا فردی قابل استفاده بوده و اطلاعات و آموزشهای آن در دنیای اینترنت وجود دارد.
ایجاد رابطه حمایتی، تکنیک دوم است. در شرایط نابهسامان، نیاز به تکیهگاه و حامی دوچندان میشود. روابط حمایتی از سمت افرادی مانند دوستان، خانواده، همکاران و مدیران، میتواند حس امیدواری به فرد بدهد از بروز احساساتی مانند تردید، یاس، درماندگی و عجز او را دور کند. امیدواری ناشی از روابط حمایتی در واقع نیروی ذخیره ما برای رویارویی با مسائل آتی خواهد بود.
تکنیک بعدی، اطمینان دادن به فرد به کمک کلام است. در این روش عموما افراد را از عواقب اعمال و احساساتشان مطمئن میکنیم و با گفتن جملاتی مانند «تو میتونی از پس این مشکل بربیای»، «قبلا هم تونستی الان هم میتونی» یا «اگر مشکلی هست میتونیم باهم حلش کنیم»، به فرد اطمینان خاطر بدهیم. حس همدلی و تایید احساسات فرد نیز نوعی استفاده از تکنیک اطمینان دهی محسوب میشود. در شرایط این چنینی عموما توصیه میشود با افرادی در ارتباط باشید که این حس اطمینان و همدلی را به شما میدهند.
جهتدهی اطلاعاتی نیز در شرایطی بحرانی اهمیت دارد. ممکن است لازم باشد ساعت خواب، غذا خوردن و عادات مربوط به چک کردن اخبار را تغییر دهید. دانستن تعداد افراد فوت شده در اثر کرونا در ۲۴ ساعت گذشته، به ما کمکی نخواهد کرد و استرس ناشی از شنیدن این اخبار میتواند ما را در معرض بیماریهای جسمی بیشتری نیز قرار دهد. در شرایطهای این چنینی لازم است تنها باورهای کارآمد، اخبار کارآمد و افراد کارآمد را در کنار خود حفظ کنیم و در سبک زندگی خود قرار دهیم. در چنین شرایطی بهتر است به جای مطالعه اخبار مربوط به کشته شدههای کشور سریلانکا، اخبار مربوط به ساخت واکسن و پیشرفت علم در این زمینه را بخوانیم.
تکنیک دیگر، تبدیل کردن مسائل بزرگ به قطعههای کوچکتر و سعی در حل موارد کوچک است. ما میتوانیم با حل مسائل مرتبط و ثانویه، بار مسئله اصلی را کمتر کنیم. بهطور مثال اگر دچار مشکلاتی مانند اختلالات خواب، دیابت و دیگر مسائل روانتنی شده باشید، احتمالا میتوانید برخی از این مشکلات را به کمک داروها کمتر کنید و با حل کردن قطعههای کوچک این پازل، به تصویر اصلی و نهایی، نزدیکتر شوید.
رویکردهای سازمانی در زمان بروز بحرانهای ناشی از کرونا
باتوجه به آنکه در یک سازمان، همه ما سوار بر یک کشتی مشترک هستیم و برای به ساحل رساندن آن تلاش میکنیم، لازم است بهداشت روانی سرمایههای انسانی که عموما با هزینههای زیاد در کنار یکدیگر گرد هم آمدهاند مهم شمرده شود.
نکته حائز اهمیت آن است که بحرانی مانند کرونا، به شیوههای مختلفی روی افراد تاثیرگذار است و همانگونه که شیوع این بیماری تاثیرات اقتصادی داشته، تاثیرات ذهنی نیز دارد.
همه ما نیاز داریم بتوانیم در زمان بروز مسائلی که روی آنها کنترلی نداریم، به کمک آموزش صحیح، به درستی واکنش نشان دهیم و شرایط را مدیریت کنیم. در زمان بروز بحرانی مانند کرونا هم بسیار آسان است که گوشهای بنشینیم از اتفاقاتی که میتواند برای ما یا خانوادهمان بیفتد بگوییم، اما این سطح از عمیق شدن میتواند افسردگی یا همان Depression را برای ما به همراه داشته باشد.
در چنین شرایطی سازمان لازم است به کمک آنچه که در اختیار دارد همانند ظرفیتهای آموزشی، خدمات مشاورهای و ساخت پادکستهای خودسازی، به کارمندان خود احساس قابل اتکا بودن بدهد. رفتارهای صحیح سازمان در مواجهه با بحرانهای روانشناختی به سرمایههای انسانی این حس را میدهد که ما با سازمانی باتدبیر و به روز در تعامل هستیم و سازمان به نیازمندیهای ما در شرایط مختلف اهمیت میدهد.
کمک دیگر سازمان در این شرایط، ایجاد تسهیلات ارتباط اجتماعی است. افراد لازم است بتوانند در فضاهای مجازی فارغ از مسائل کاری با یکدیگر در ارتباط باشند که این مورد در داتین به کمک باشگاه فیلم و کتاب یا خانواده داتین، مرتفع شده است.
زمانی که فرد وارد سازمانی میشود که از بدو ورود لوازمی مانند ماسک و الکل در دسترس او قرار دارد و شرایطی مانند دورکاری برای حفظ سلامت او در نظر گرفته شده است، احساس آرامش روانی خواهد کرد.
رفتارهایی مانند نصب جملات انگیزشی در سازمان، به حس آرامش روانی سرمایههای انسانی کمک خواهد کرد و در نتیجه آن پویایی و همیت جمعی را به همراه میآورد. همانطور که در جنگها یک نفر تبلیغاتچی نیاز است تا آوازهای حماسی بخواند و به افراد انگیزه دهد، در زمان بروز بحرانها نیز نیاز داریم که از دیگران بشنویم، افرادی که ادامه میدهند را ببینیم و بتوانیم از آنها الگو برداری کنیم.
سازمانها در زمان بحرانهایی نظیر کرونا که منجر به تغییرات ساختاری و اجرایی میشود، میتوانند راهکارهایی منطبق بر شعارهای سازمانی خود را در شرایط بحران و تحول نیز به واقعیت تبدیل کنند. بهطور مثال، نمونه موفقی از ایجاد «سازههای سازگارانه سازمانی یا آداپتاسیون» شرکت داتین است که براساس شعارهای سازمانی خود، وارد عمل شد و دست به مداخلات و تغییرات گستردهای زد. نمونههای این عملکرد موفق، مصادیق زیر است:
ما توانستیم در دوره شیوع کرونا، «ایمان به توانمندی» خود بیاوریم. همانطور که توانستیم دورکاری از دیگر شهرهای ایران را شروع کنیم. «درک تفاوتها» را بهبود بخشیدیم و در شرایط مختلف یکدیگر را درک کردیم و پوشش دادیم و اگر کسی تحت فشار بود، در کنارش بودیم. همچنین «تعهد به پاسخگویی» را هرگز فراموش نکردیم و مسئولیتهای خود را در برابر مشتریان به نحو احسن انجام دادیم. امید است بتوانیم در کنار یکدیگر از این بحران نیز سربلند بیرون بیاییم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
سیستم بانکداری متمرکز (کُر بانک) چیست و بانکها در واقع چگونه کار میکنند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
روزنامهنگاری شغل نیست!
مطلبی دیگر از این انتشارات
فناوری کربنکینگ و شش چالش پیادهسازی آن