معاون مشارکتها و سرمایهگذاریهای داتین و علاقهمند به اشتراکگذاری دانشی که در اثر تجربهام کسبکردهام
دورکاری امروز، نیاز دیروز
مدتی پیش یادداشتی را خواندم که همکاری دورکار از پروسه جذب و شروع به همکاری خود از شیراز با داتین نوشته و آن را در وبلاگ داتین به اشتراک گذاشته بود. وقتی دیدم پروژه جذب همکار دورکار با قدرت در حال انجام است، خاطرهای از سالهای گذشته برای من زنده شد. فکر کردم کاش این خاطره و شرایط امروز، همزمانی داشتند؛ در این صورت، اوضاع به شکل دیگری پیش میرفت.
به خاطر دارم چند سال پیش، یک رزومه دریافت کردم. تواناییهای فردی که آن را ارسال کرده بود مناسب موقعیت شغلی مورد نظر ما بود و او مهارتهای بالایی داشت. همانطور که هرکسی در مواجهه با یک رزومه خوب، با فرد مذکور تماس میگیرد تا او را به همکاری دعوت کند؛ من نیز با او تماس گرفتم و از او برای قرار مصاحبه دعوت کردم. اما فرایند مصاحبه با این فرد، متفاوتتر از مصاحبههایی که داشتم، پیش رفت.
وقتی رزومه او را بررسی میکردم، نام شرکتهایی را میدیدم که با آنها آشنایی نداشتم اما به نظر فعالیتهایی همراستا با فعالیت شغلی ما داشتند. بر اساس منطق باید نام برخی از این شرکتها که چندان حوزه متفاوتی هم ندارند به گوشم آشنا میبود. از خودم میپرسیدم چطور ممکن است آدمی با این سطح از توانمندی، در شرکتهایی کار کرده که حتی اسم یکی از آنها هم برای من آشنا نیست؟
برای آنکه بتوانیم یک قرار مصاحبه تنظیم کنیم، بارها مکالمات رفتوبرگشتی داشتیم. آن فرد مدام روزهایی که به او پیشنهاد میشد را تغییر میداد و به نظر میآمد حضور در محیط کار، برای او دشوارتر از دیگر افرادی است که تا آن زمان با آنها مصاحبه کرده بودم. در آن زمان با خودم فکر کردم ما از شرایط زندگی این فرد باخبر نیستیم. به نظرم رسید که ممکن است در حال حاضر وضعیت خاصی را تجربه میکند و ناچار به این همه تأخیر و حساسیت در تعیین زمان مصاحبه است. پس با او همکاری کردم و زمانی که برایش مناسب بود را برای مصاحبه انتخاب کردیم.
علیرغم مشکلاتی که در انتخاب زمان مصاحبه وجود داشت، در نهایت جلسه برگزار شد و با این فرد دیدار کردم. در جلسه مصاحبه متوجه شدم همانطور که از رزومه او توقع میرفت، توانمند بود. در حین جلسه هم متوجه شدم دلیل جابجاییهای مکرر در تعیین زمان مصاحبه این بود که او ساکن مشهد است و لازم بود برای حضور در این جلسه، چند کاری که در تهران دارد را با یکدیگر تجمیع و در یک زمان به تهران سفر کند.
همچنین ناآشنا بودن نام شرکتهایی که این فرد در آن کار میکرد نیز به این دلیل بود که شرکتهای مذکور در مشهد بودند و من در آن زمان، با شرکتهای مستقر در مشهد آشنایی چندانی نداشتم. روند مصاحبه برای من بسیار دلچسب بود و این فرد را برای پوزیشن شغلی مورد نظر کاملا مناسب میدیدم. او هم موافق بود که هرزمان من از او بخواهم، به تهران نقل مکان خواهد کرد.
جذب همکاری مانند او برای من انتخابی بسیار مناسب بود، اما وقتی صحبت از مهاجرت فرد به تهران بهدلیل شروع کار در داتین شد، نگرانیهایی در ذهن من شکل گرفت. با خودم فکر کردم اگر او به دلیل فرصت شغلی که من در اختیارش گذاشتهام، از کار فعلی خود استعفا دهد، در تهران خانهای اجاره کند، اصطلاحاً پلهای پشت سر خود را در شهر مشهد خراب کند و بعد از گذشت مدتی به دلیل نارضایتی هریک از طرفین همکاری ما قطع شود، چه بر سر زندگی او خواهد آمد؟
درست است که هرکسی برای زندگی خود آزادانه تصمیم میگیرد، اما من نمیخواستم مسئولیت تغییرات زندگی فردی این چنین بااستعداد را به دوش بکشم و درواقع من کسی باشم که او را به ترک شهر خود، وسوسه کرده است. بااستعداد بودن این فرد یکی از دلایلی بود که برای من احساس مسئولیت بالایی را به همراه میآورد و مرا نگران میکرد که نکند این فرصت شغلی، زندگی او را دستخوش مشکلات کند.
تمام این فکرهایی که از سرم میگذشت را در جلسه مصاحبه برای او نیز شرح دادم. از نگرانیهایم برای مسیر آینده زندگیاش گفتم. به او گفتم اگر روزی به تهران مهاجرت کرد، برای او در شرکت فرصت شغلی خواهم داشت اما امروز مسئولیت مهاجرت و تغییر سبک زندگی او را برعهده نمیگیرم.
عموماً برای مصاحبهکنندهها این احساس مسئولیت نسبت به آینده افراد ایجاد نمیشود، اما این فرد همکاری بسیار توانمند و قابل بود. هرکسی که در سالهای اخیر در زمینه جذب همکار فعالیت کرده باشد، بهخوبی میداند که چقدر افراد توانمند نایاب شدهاند و پیدا کردن همکاران مجرب و مناسب فرصتهای شغلی، بسیار دشوار شده است. این دلیل باعث میشد برای حفظ اکوسیستم کسبوکاری، به چنین فردی اهمیت بیشتری بدهم و خود را برابر آینده شغلی و زندگی او مسئول بدانم. درنتیجه تمام این اتفاقات، او را جذب نکردم.
امروز که میبینم میتوانیم همکارانی از سراسر ایران داشته باشیم فکر میکنم آن زمان میتوانستم بهراحتی همکاریام را با آن فرد شروع کنم و بدون دغدغه آنکه، مهاجرت از مشهد به تهران برای او چه تبعاتی خواهد داشت، فعالیتمان را با فاصله هزار کیلومتری شروع کنیم و ادامه دهیم.
کما اینکه تا همین امروز، همکاری با بیش از ۱۵ نفر همکار از شهرهای مختلف ایران را بهطور دورکار در داتین آغاز کردهایم که اتفاقاً برخی از این افراد، ساکنین مشهد و همشهری فردی هستند که از خاطره مصاحبه با او گفتم. اینکه بتوانیم بدون نیاز به در نظر گرفتن مرزهای جغرافیایی، با افرادی از تمام ایران همکاری کنیم، برای من و داتین فرصتی طلایی بهمنظور جذب نیروهای متخصص و برای کشورم فرصتی برای تمرکززدایی از پایتخت است. امیدوارم در داتین بتوانیم به اهداف بلندمدت در حوزه جذب سرمایههای انسانی از شهرهای مختلف ایران برسیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
اولویت ما همافزایی است
مطلبی دیگر از این انتشارات
امنیت در میکروسرویسها - قسمت دوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
ما در پایش خدمات داتین چه کاری انجام میدهیم؟