نوشتههای این کاربر میتواند وقت شما را تلف کند. دربارهی او: http://vrgl.ir/9MfDq
در مذمتِ خوشگل کردنِ بیش از حدِ دنیا
ما آدما عاشق تزئین کردنیم،
وقتی لباس میپوشیم،
خونه میسازیم،
ماشین میخریم،
حرف میزنیم،
مینویسیم،
غذا درست میکنیم،
و زندگی میکنیم،
مدام در حال صیقل دادن، تمیز کردن، و تزیین کردنیم.
ما آدما وسواسِ تزیین کردن داریم.
حتی همین نوشته که میخواد تزیین کردن رو مذمت و مسخره کنه خودش باید خوندنی باشه،
دارم سعی میکنم تزیینش کنم!
حس میکنم دنیا رو بیش از حد تزیین کردیم.
همونطور که تا الان احتمالا حالتون از تکرار کلمهی تزیین به هم خورده،
منم کمکم داره حالم از این همه تزیین کردن دنیا به هم میخوره.
حتی به سنگ توالت هم رحم نکردیم،
سنگ توالتهای توی حیاط خونهی بابابزرگامون یادتونه؟
اون بزرگ ترسناکا، اونا رو هم تزیین کردیم،
خوشگل و مامانیشون کردیم.
قدیم اینقدر قدرت نداشتیم برای خوشگل کردن همهچیز،
درسته که الان هم همهچی رو خوشگل نکردیم، ولی پوستهی زندگیمون نسبت به پوستهی زندگی باباهامون خیلی خوشگلتر شده،
بیش از اندازه.
این خوشگلیِ بیش از اندازهی پوستهی زندگی، یه سری نتیجهی بد داشته:
ما وقتی که به عیبهای خودمون فکر میکنیم یا راجع بهشون حرف میزنیم هم تزیینشون میکنیم.
مثلا وقتی توی جلسهی مصاحبه ازمون میپرسن چه عیبی داری؟ میگیم من متاسفانه خیلی کمالگرا هستم، یا میگیم همیشه مهربونی بیش از حد کار دستم داده!
روی عیبهامون اسمای خوشگل میذاریم،
همین باعث میشه ته دلمون دوستشون داشته باشیم.
باعث میشه بد بمونیم.
اونقدر سطح مطلوبیتِ چیزها رو بالا بردیم که با یک چیز نامطبوع حالمون گرفته میشه،
نمیتونیم چیزهای نامطبوع رو تحمل کنیم،
«صبر کردن» رو فراموش کردیم،
«پذیرش و رضایت» برامون سختتر شده.
مشکل بزرگتر در مواجهه با ذاتِ زندگی به وجود میاد،
وقتی پوستهی زندگی رو کنار میزنی در نگاه اول جز لجن و کثافت و رنج و ظلم چیزی نمیبینی.
ما از این تصویر اونقدر میترسیم که جرئت نمیکنیم پوسته رو کنار بزنیم.
اتفاقا سعی میکنیم پوسته رو بیشتر صیقل بدیم و جذابترش کنیم، اینطوری راحتتر حواسمونو از هستهی زندگی پرت میکنیم.
فکر کنم به همین خاطره که اینستاگرامو اینقدر دوست داریم.
اونقدر مشغول ظواهریم که تا به حال توی گوگل سرچ نکردیم:
من نمیخوام چنین دنیایی برای پسرم بسازم،
نمیخوام دنیاش اینقدر نایس باشه،
نمیخوام تا قبل از اینکه عقلش به درک هستهی زندگی برسه همهچیز توی زندگیش از تمیزی برق بزنه،
نمیخوام فقط زیبایی ببینه،
حتی اگه دولت تلاشش این باشه که خوشگلترین دنیا رو برای پسرم بسازه،
و رسانهها بخوان که خوش آب و رنگترین دنیا رو براش به نمایش بذارن، من اجازه نمیدم.
میخوام با رنج و ظلم و زشتی به اندازهی توانش مواجه بشه،
خودم اینا رو جلوی پاش میذارم،
هر آدمی مجبوره از یه جایی به بعد زندگی بزدلانه و بیثمر و بیمعنی رو کنار بذاره و شیرجه بزنه توی زندگیِ واقعی، این دریای کثافت،
من با کثیف کردنِ پسرم بهش کمک میکنم که این کارو راحتتر انجام بده.
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای خوانندههای وبلاگم: دربارهی «تغییرات مهم»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور به زندگیِ شلختهام نظم میدهم؟ (ایدههایی برای آرامش و تمرکز بیشتر)
مطلبی دیگر از این انتشارات
۵۰ روزی که در فضای دیجیتال فعال نبودم