شریان حیاتی اقتصاد جهان در تنش

 تنگه هرمز
تنگه هرمز

به گزارش #اقتصادبرتر ، فارین افیرز نشریه هفتگی وزارت خارجه آمریکا با انتشار گزارشی درباره اهمیت تامین امنیت تنگه هرمز برای اقتصاد جهان خصوصا آمریکا نوشت: سیاست های دونالد ترامپ در منطقه اشتباه است و باید ضمانت امنیتی دائمی برای این منطقه باشد .

بخش های مهم گزارش فارین افیرز در زیر از نظر می گذرد:

تنگه هرمز ، اکثر مردم جهان در سراسر سواحل آسیا و شرق آفریقا را به قلب خاورمیانه وصل می کند. منطقه ای که حتی مدتها قبل از آنکه نفتی در آن کشف شود شریان حیاتی جهان بود. شریانی که اگر تقریبا قطع شود، حیات سایر نقاط جهان به خطر خواهد افتاد. اما امروزه کوچکترین وقفه در این آبراه حیاتی می تواند مرگبار باشد چرا که ۹۰ درصد صادرات نفت خلیج و حدود ۲۰ درصد از عرضه نفت جهان، از مسیر تنگه هرمز عبور می کند. حمل و نقل از طریق تنگه، که فقط ۲۱ مایل دریایی گسترده در باریک ترین نقطه، متمرکز و خطرناک است.

در استان موسَندَم، در سمت جنوبی تنگه که برسید ، می توانید رادیو ایران را از ایران بشنوید که اغلب به زبان عربی است.

در بخش شمالی تنگه ، که ایران قرار دارد ،به دلیل عبور بسیاری از کشتی ها از این خطه در مرض آسیب تنش های احتمالی است. پس از حمله عراق به تآسیسات نفتی ایران در جزیره خارک ، که بیشتر در داخل خلیج فارس قرار داشت ، ایران ترمینال نفتی خود را در جزیره لارک، در تنگه مستقر کرد.

از لحاظ تاریخی، در سال ۱۹۸۷، آمریکا در جنگ ایران و عراق مداخله کرد تا از حملات علیه کشتی های کویت جلوگیری کند. در سال ۱۹۸۸، آمریکا کشتی های جنگی ایران را غرق کرد و قایق های گشت زنی را در جنگ نفتکش ها. چند سال بعد، آمریکا اولین جنگ خلیج فارس را آغاز کرد تا عراق را در کویت زمینگیر شود. ایران از این تاریخ آموخته است و معتقد است که موثرترین استراتژی برای کسب موقعیت مناسب تر در مذاکرات و پایان دادن به تحریم های تحریک آمیز، منازعه جدی نیست اما منازعه گول زننده می تواند باشد . لذا همانند الان قایق های تندروی خود را برای توقیف تانکر های نفتکش بزرگ و کشتی های کانتینری فرستاده است.

*هیچ گروهی تا کنون کنترل تنگه هرمز را در دست نداشته

امروزه میزان حمل و نقل کشتی ها در تنگه هرمز بسیار بیش از دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ است؛ لذا مقابله با حمل و نقل دریایی در این خطه می تواند منجر به جنگ تمام عیار میان ایران و آمریکا شود تا جایی که می تواند به یک جنگ هسته ای تبدیل شود . با این وجود آمریکا به جای تأمین امنیت منطقه، ترجیح داده بجای حفظ منافع بلند مدت خود به فکر منافع کوتاه مدت باشد همانند سیاست فروش اسلحه به شرکای خلیج فارس و جهت گیری در منازعات بی ثمر خلیج ( فارس ) یا راندن شرکایی مانند قطر به آغوش ایران و ارائه مجوز به سعودی ها برای درگیر شدن با یمن و مداخله در این کشور ، همه این ها سیاست های نادرستی است که آمریکا در منطقه دنبال می کند . یک دلیل عمده برای فرصت سوزی در این شرایط تصور اشتباه سیاستگذاران آمریکا همانند دکترین کارتر است که از طرف آمریکا قول داد استفاده از نیروی نظامی برای حفاظت از منافع خود در خلیج فارس را دیگر اعمال نخواهد کرد .

دو استدلال وجود دارد که می گوید چرا آمریکا چنین سیاستی را دنبال می کند . استدلال نخست معتقد است آمریکا بدلایل منابع نفتی عظیمی که دارد ، نیاز کمتری به نفت خاورمیانه دارد لذا مایل نیست سرمایه گذاری بزرگی برای تامین امنیت خلیج فارس انجام دهد . اما باید اذعان کرد به لحاظ تاریخی و ژئوپولتیکی آمریکا اشتباه بزرگی مرتکب می شود که حاضر به سرمایه گذاری برای تامین امنیت منطقه نیست . این منطقه فقط نفتش مهم نیست که آمریکا به آن وابسته باشد بلکه امنیت خلیج ( فارس ) برایش اهمیت دارد زیرا اگر آمریکا امنیت این منطقه را تامین نکند ممکن است تنش های منطقه به جنگ هسته ای منجر شود ، همانطور که ایران بعد از خروج آمریکا از برجام به سرعت غنی سازی اورانیوم را آغاز کرد و این مساله می تواند پویایی امنیت منطقه را بر هم بزند . از طرفی کشورهایی مثل عربستان و امارات بدنبال دستیابی به تکنولوژی هسته ای هستند. حتی آمریکا دانش فنی هسته ای را در اختیار آنان گذاشته است . اکنون امنیت تنگه هرمز نه فقط بخاطر تجارت بلکه بخاطر احتمال درگیری در آنجا می تواند بسرعت در خلیج ( فارس ) گسترش پیدا کند حائز اهمیت ویژه ای است . استدلال دوم این که میزان تجارتی که از تنگه هرمز عبور می کند به سرعت با افزایش سطح نفت کشورهای ثروتمند در امتداد خلیج فارس افزایش پیدا کرده است و آمریکا با سرمایه گذاری هنگفت، پایگاه های نظامی خود را در بحرین ، قطر و سایر کشورهای متحد خود در منطقه خلیج ( فارس ) مستقر کرده است که فقط از طریق تنگه هرمز است که این پایگاه ها می توانند به آب های منطقه و بین المللی دسترسی پیدا کنند . تنگه هرمز با ارزش ترین ، و آسیب پذیرترین تجارت ها و چالش های دریایی را در درون خود دارد . مهم نیست که قیمت نفت چقدر کاهش پیدا می کند ، مهم این است که یک درگیری در تنگه هرمز می تواند انفجاری در منطقه ایجاد کند که همه منطقه را در بر بگیرد. تداوم تعهد آمریکا به منطقه برای بسیاری از آمریکایی ها قابل قبول است . زیرا خیلی از مردم در خاورمیانه جان خود را از دست می دهند و خیلی از آمریکایی ها هم معتقدند فرزندانشان که در پایگاه های آمریکا در منطقه مستقر هستند باید به کشورشان بازگردند .

مهم نیست ، تولید کنندگان آمریکا و کانادا چقدر نفت استخراج می کنند . چون رفاه آمریکا وابسته به سیستم جهانی تجارت است و تنگه هرمز مهمترین محل عبور کشتی های تجاری در جهان ، پس پیشگیری از هرگونه تنش و جنگ هسته ای در این منطقه و تامین امنیت خلیج فارس برای آمریکا بسیار مهم است . بنابراین پیروی از دکترین کارتر که معتقد بود نباید نیروی نظامی برای تامین امنیت خلیج فارس به منطقه اعزام کند در شرایط حاضر سیاست درستی نیست. درست است که آمریکا قدرتمند ترین نیروی نظامی در منطقه را دارد اما اغلب جغرافیای انسانی پیچیده تنگه هرمز را در نظر نمی گیرد . برخلاف انگلیس که مسیر های تجاری خلیج ( فارس ) را از سال ۱۸۲۰ تا ۱۹۷۰ تامین کرد ، آمریکا ارتباطات عمیقی با بازیگران غیر دولتی منطقه ندارد و نقش آن ها را خوب نمی شناسد. در این میان کشور عمان به همه طرف های ذینفع در خلیج ( فارس ) از جمله آمریکا ، عربستان ، انگلیس و ایران بعنوان واسطه خدمت کرده است.

سیاستمداران از عمان بعنوان سوئیس خلیج ( فارس ) نام می برند بخاطر نقشی که این کشور تا کنون در میانجیگیری بین کشورهای درگیر داشته است . اما سلطان قابوس پادشاه عمان به سن ۷۸ سالگی رسیده است و جانشین وی هنوز معلوم نیست که چه کسی خواهد بود . انگلیس هنوز ایستگاه تلگرافش را در استان مسندم عمان حفظ کرده است و انگلیس در این شبه جزیره ایستگاه تلگراف خود را حفظ کرده است تا تحولات منطقه را رصد کند و احتمالا اطلاعاتی را کسب می کند با متحدانی نظیر آمریکا به اشتراک خواهد گذاشت . کار عاقلانه ای که واشنگتن در این شرایط می تواند انجام دهد این است که پیچیدگی های سیاسی ، اجتماعی منطقه را خوب بفهمد و پس از مرگ سلطان قابوس آن ها را بکار ببندد و در این منطقه یکپارچه سازی ایجاد کند تا بعد از سلطان قابوس اوضاع به ضرر آمریکا تمام نشود . آمریکا باید درباره ایران کشوری که در شمال تنگه هرمز نقش عمده ای در تامین امنیت آن دارد منطقی تر عمل کند .

سیاست خام آمریکا در قبال ایران باعث شده ، مردمی که مخالف نظام هستند هم به نظام ملحق شوند و مقابل آمریکا بایستند همانگونه که در زمان جنگ عراق علیه ایران که یک تهدید خارجی بشمار می آمد، مردم همه یکپارچه شدند و حکومت ایران را تقویت کردند . در صورتی که آمریکا به جای اعمال تحریم که باعث وحدت مردم می شود باید از سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن استفاده کند .

*اکرم صدیقی. سردبیر سایت اقتصاد برتر

منبع: بخش بین الملل اقتصاد برتر