مدیرعامل یه استارتاپ به دنبال منافع کوتاه مدت نیست!

مثل همیشه از unsplash
مثل همیشه از unsplash

سلام ،‌ اخیرا پشت سر هم اتفاقات عجیبی برام رخ داد که مجاب شدم یه چیزی در موردش بنویسم. شنیدید که می گن استارتاپ ها به دنبال منافع کوتاه مدت نمی رن و براشون ایده و نوآوری مهمه نه سفته بازی و گشتن توی بازار های دلالی سکه و ارز...
و البته که این طور هست ، ‌لذتی که من از ساختن و یادگرفتن می برم باعث می شه که حتی به این کار ها فکر هم نکنم (البته بد هم نیست چون بالاخره یه کار اقتصادی سود آور هست به نوع خودش!)

ولی در این بین ، تاحالا جایی ندیدم و نخوندم که بگه استارتاپ در سرمایه انسانی خودش به دنبال منافع کوتاه مدت نیست. اینجا برای من یه مسأله ی حل نشده وجود داره. فرض کنید که تیمی شکل گرفته و مدیر عامل و مدیر پروژه ی اون ایده صرفا مشخص شده ،‌ جایی به عنوان محل کار تهیه می کنن و آگهی می دن به جهت استخدام و شروع به کار استارتاپشون! یه برنامه نویس با قلبی پاک و ساده به دفتر شرکت! میاد نه برای درآمدزایی و مخارج خودش بلکه برای ادامه ی مسیر کارآفرینی و پیشرفت شخصی. حالا مدیر عامل استارتاپ با وعده های معافیت سربازی و موفقیت و دفتر کار بزرگ و غیره ، یه انگیزه ی مضاعفی رو در وجود فرد مورد نظر ایجاد می کنه و طبیعتا این فرد دانشجوی ساده ی ماجرا به ازای ماهانه ۱ میلیون تومن ، صبح تا شب و از شنبه تا جمعه و تعطیلات در طول سال و عید نوروز کار می کنه.

تا اینجای کار همه چیز خوب پیش می ره ،‌ چونکه همچنان یک امیدی هست برای ادامه ی کار. ضمنا برنامه نویس ماجرای ما کلی چیز یاد گرفته و توی این فشار کاری و تغییرات و ... سرد و گرم روزگار رو می چشه.

حدود ۹ ماه گذشته و این امید های واهی و وعده های توخالی باعث می شه آروم آروم انرژی برنامه نویس داستانمون تحلیل بره. خب الآن باید چیکار کرد؟ مدیر عامل استارتاپ وعده ی سهام تشویقی می ده و فرد برنامه نویس هم یه انرژی دیگه ای می گیره. چند وقت بعد در جلسه ی مجمع سالانه ی شرکت با تصور سهام دار و در واقعیت به عنوان منشی جلسه ، برگه های صورت جلسه امضا می کنه... (به عبارتی گول می خوره!)

یک سال و اندی با همین منوال می گذره و هنوز حرکت ملموسی از استارتاپ مورد نظر مشاهده نمی شه. به نظر می رسه اعضای تیم اصلی استارتاپ توی یک لوپ معیوب کمال گرایی گیر افتاده باشن و این می تونه مانع از پیشرفت شون شده باشه. برنامه نویس ماجرا که زرنگ شده ، متوجه می شه که وعده ی سربازی و اینا خیلی خیلی دور از انتظاره و ایضا یه شب به خودش میاد و تقاضای اون برگه ی سهامی که امضا کرده رو می کنه و ناگهان می فهمه که از این خبرا نبوده و سهامی در کار نیست و البته اعتمادی برای ادامه ی کار ... و همکاری برنامه نویس با اون استارتاپ تموم می شه.

اخیرا آقای محسن احمدی جمله ای رو توییت کردن که برام جالب بود:

حفظ کارمندان با استعداد یکی از وظایف همیشگی مدیران است. این وظیفه از آن جهت اهمیت دارد که جذب افراد مفید جدید برای شرکت، روندی بسیار هزینه‌بر و دشوار است.

ممکنه من آدم بااستعدادی نباشم منتها به طور کلی وعده ها و آرزو های دور و دراز برای کوتاه مدت جوابگو هست و در بلند مدت باعث بر هم خوردن و حتی از هم پاشیدن تیم می شه (بد تر از همه این که این وعده ها همراه با زرنگی و گول زدن فرد مقابل هم باشه!)

در زمینه ی مدیریت منابع انسانی استارتاپ ها و کار تیمی هیچی نمی دونم و اخیرا دارم کتاب هایی رو درموردش می خونم مثل کتاب ۱۷ اصل کار تیمی جان ماکسول ولی این رو می تونم حدس بزنم که نباید کسی رو گول زد. درسته که در کوتاه مدت می تونه باعث بشه که فرد انگیزه پیدا کنه ولی این بد ترین کار ممکنه. خیلی کارای دیگه ای برای ایجاد و حفظ انگیزه در تیم وجود داره

پس نوشت۱ در تاریخ ۱۳۹۸/۰۱/۱۲: یک مسئله ای به نظر من در اینجا مورد توجه قرار نگرفته... این اتفاق موقعی می تونه بیفته که استارتاپ زمان زیادی رو از دست بده و برای مدتی طولانی پیشرفت قابل توجهی نداشته باشه و البته این مشکل علل مختلفی می تونه داشته باشه (که باعث شدن این وعده ها محقق نشن)