ما با هم سر از کار کتابها درمیآوریم. با هم حرفها را میشنویم و با هم مینویسیم. دوست دارید به ما ملحق شوید؟ :)
خطبه ۳۰۰ کلمهای خداوندگار موریا | با موضوع: در ستایش دیوانگی
به قلم: محمدرضا زروندی
الو یک دو سه... امتحان میکنم الو یک دو سه... نه نگران نباشید. مثل بقیه خطبیان اراجیف نمیبافم و کلافهاتان نمیکنم. بداهه گویی من میارزد به صدتا منبر و سخنرانی و همایش و کوفت و زهرمار. اصلا شما زندگی را مرهون مناید. راز خوشبختی شما در دستان من است. چی؟ مرا نمیشناسید؟ موریا هستم. الهه خوشبختی. دخترپلوتوس خداوند ثروت. از رحم الههی جوانی بیرون پریدم و از پستان رب النوع شراب شیر مکیدم. و هماکنون صدای مرا از عرش الهی میشنوید.
شما را به حق رب الارباب قسم، همه لحظات زندگی لوس و بیمزه نیست، اگر دیوانگی را از آن حذف کنی؟ من بچهها را خواستنی و تو دل برو آفریدم. همهی شما آرزو دارید به زمان بچگی برگردید. اگر جاذبه حماقت و دیوانگی در کار نبود، بچهها لایق ناز و نوازش میبودند؟ حرارت و دلربی جوانی هم بخاطر خامی و ناپختگی است. جوانان پا به سن که میگذارند قید و بند عقل را به دور خود میپیچند و خوشی از سرشان میپرد. پیرها رفته رفته بچه میشوند. مهمل میبافند و یاوه میگویند. یاوهگویی موجب رهایی از رنجهایی است که عاقل را آزار میدهد. بدانید که فقط دیوانگی به جوانی برکت میدهد و از رنج پیری کم میکند.
شما بگوید آیا عقل در کله زنها هست؟ افلاطون عمری فکر کرد و ماند که زنها حیواناند یا انسان. فاز فمنیستی برندارید، بزرگوار به دیوانگی زنها اشاره داشت. بابا پلوتوس همیشه میگفت: «دخترم، زنهای کله پوک خوشبختتر از مردها هستند و مردهای ضعیف النفس شیفتهی خنگیاند» اصلا ریش و پشم مردها نشانه عقل هست و زیبایی و ظرافت زنها نشانهی دیوانگی.
فیثاغورس انسان را بدبخترینِ حیوانات میدانست. اسب نجیب که از همه جک و جانورها عاقلتر است سرگذشتی شوم دارد. شریک همهی غمهای شماست. به دهنش پوزه بستهاید و شلاقش میزنید. در جنگها پا به پایتان میآید و در پایان شما میگریزید، او میماند و تیرباران میشود. ولی مگسها و سوسکها خوشبختاند. رها و آویزان حادثهها هستند و فقط از غریزه طبیعی خود پیروی میکنند.
هرکدامتان طبع و سلیقهای دارید. پر از رذیله و عیب و نقص هستید. اگر دیوانگی نبود کنار هم جمع نمیشدید و از خطاهای هم نمیگذشتید. ازدواج نمیکردید. بچهدار نمیشدید. دوستی عاقلها را ببینید که چقدر سرد و غم انگیز است.
در چهره شما میبینم که منتظر نتیجه گیری از حرفهای من هستید. اگر فکر میکنید کلمهای از آنچه بافتهام را یادم مانده واقعا دیوانهاید! ضرب المثل قدیمی میگوید: «من از مستمعی که همه چیز را به خاطر دارد بیزارم»
بنابراین ای بندگان خوش باشید، سلامت زندگی کنید، کف بزنید و دیوانگی کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چه کار نکنیم تا نویسندهی خوبی شویم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
جان کلام کتاب «پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ»
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان کوتاهِ "والِ هندیِ شش محل"