فعال رسانه ای حوزه رسانه های معاند و معارض، دیدبان گروه های سیاسی ضدانقلاب و تحلیل گر گفتمان سیاسی معارضین انقلاب در ساحت رسانه ها. هر چیز که خار آید یک روز به کار آید
روی موشکها فدایت شوم نمینویسند
درباره پختن نان سیاسی با تنور گرم فلسطین
مسعود فروغی، سردبیر فرهیختگان:
پنج هفته بعد از شوک 7 اکتبر به اسرائیل، وضعیت منطقه از نظر امنیتی ناپایدار است و تمرکز سیاسی فوقالعاده بالایی روی تحولات سرزمینهای اشغالی باقی مانده. در این مدت هیچ مسالهای مثل نفوذ نیروهای مقاومت فلسطینی به جنوب اسرائیل و حملات خونبار صهیونیستها به غزه توجه افکار عمومی جهان را بهخود جلب نکرده، آنطور که تجمعهای بسیار بزرگ در شهرهای اصلی آمریکا و اروپا علیه اسرائیل با وجود محدودیتهای موجود صهیونیستها را تحت فشار بیسابقهای قرار داده؛ برای نمونه موضع نفتالی بنت، نخستوزیر اسبق صهیونیستها که گفت «... به آمریکا سفر خواهم کرد چون وضع بینالمللی ما اصلا خوب نیست» شاید به روشنی همهچیز را نشان دهد. تجمع «دو میلیون نفری» در جاکارتا، تجمعهای «چندصد هزار نفری» در لندن و واشنگتن بعد از حداقل 22سال سیاهنمایی وحشتناک علیه اسلامگرایی و خشم بدنه اجتماعی در جهان اسلام علیه آمریکا و اسرائیل، مساله فلسطین را از نظر افکار عمومی جهان وارد مرحله تازهای کرده است. احتمالا عکسهای تجمع بزرگ ضدصهیونیستی در استانبول را دیدهاید، جمعیت زیاد و شعارهای تند علیه اسرائیل؛ مسالهای که نمیتوان بهسادگی از آن گذشت. سالها عادیسازی غصب سرزمین فلسطین در جهان، تغییرات سبک زندگی و زیست مردم در جهان اسلام، تغییر نسل و سرکوب واقعیات با ادبیات شکاف نسلی و تمرکز غرب روی اقتصاد کشورهایی که علیه این عادیسازی ایستادگی کردند، دلایلی منطقی بود تا کسی برای ماههای پایانی سال 2023 میلادی چنین وضعیتی را متصور نشود.
در ایران هم بازتاب واقعه 7 اکتبر هم از نظر سنجش واقعیت کنونی مهم است و هم از نظر فهم آینده. گویی میتوان نارسایی فهم گروههای سیاسی از جامعه و عقبماندن آنها از تحولات را در همین مساله اخیر فلسطین درک کرد و برای آنچه نداریم و باید داشته باشیم چارهای اندیشید. بر این اساس چند نکته زیر قابل دستهبندی است:
اول. عملیات طوفان الاقصی در صبح روز 7 اکتبر همسویی کمسابقهای در ایران ایجاد کرد. تقریبا چهرههای اصلی سیاسی در ایران غیر از دو نفر از مقاومت فلسطین دفاع کردند و حق مشروع آنها برای دفاع از سرزمین خودشان را علنا بهرسمیت شناختند. اینجا بحث چیز دیگری است و برای همین درباره اینکه چرا دو نفر به ظاهر متضاد در انتخابات 88 ایران در این ماجرا سکوت مطلق کردند، بحث نمیکنیم. چه آنکه در اصل مساله خللی ایجاد نمیشود. گروههای سیاسی متفاوت در ایران که سلایق آنها ربطی به هم ندارند در نقطه دفاع از فلسطین یک جا ایستادند و این البته برای ماشین سیاست در ایران بهصورت غیرقابل تصوری مثبت است. شکافهای سیاسی در ایران در سالهای اخیر به شکافهای اجتماعی گسترده رسیده. این شکافها غیرقابل انکار است. شکافهایی که تضاد طرفین را با تمام ظهور و بروز اجتماعی آن به رخ میکشید؛ از سبک زندگی تا انتخابهای سیاسی. در وقایع 1401 همین شکافها فرصت عرضاندام به ضدانقلاب داد. مرز اعتراض اجتماعی به کاستیها با جنبش اجتماعی علیه حاکمیت و تبدیل فوری به شورش نافرجام و شکست خورده خلط شد و نه باری از دوش اعتراض برداشت نه توهم سقوط جمهوری اسلامی را واقعی کرد. در چنین وضعیتی گروههای سیاسی پشت میکروفنی که خاموش بود، سخنرانی میکردند. چرا؟ چون از واقعیت اجتماعی عقب بودند. واقعه 7 اکتبر و همراهی محسوس عمومی با مردم فلسطین در ایران و جهان انگاره دو طیف رادیکال را مخدوش کرد. هم انگاره شکستناپذیری اسرائیل و این تصور که فقط یک طیف سیاسی در ایران حامی فلسطین است.
دوم. اپوزیسیون نشاندار که بهخاطر تغذیه ارگانیک از منبعی مشخص طرف اسرائیل ایستاد، از دایره بازی خارج شد. اندازه و قد و قواره آنها هم روشن شد و موضوعیت خودشان را دست دادند. اپوزیسیون در وقایع 1401 با فضای اعتراضی استتار میکرد. فضای اعتراضی علیه ناکارآمدیها و کژکارکردیهاست، بهجز معدودی از اهالی سیاست که خودشان را به ندیدن میزنند کسی منکر آن نیست. در ادبیات مقامهای رسمی هم به آن اشاره میشود و شاید چاق شدن حق اعتراض و انتقاد در سالهای اخیر ریشه در این واقعیت دارد. اپوزیسیون یکسال پیش مثل این روزها روی یکی از همین اشتباهات نشست و خودش را میخواست آلترناتیو وضع موجود جا بزند. امسال اما در پساواقعه 7 اکتبر گریم آنها از بین رفت. در پنج هفته اخیر طرف ظالم و خشن در افکار عمومی ایران و جهان تثبیت شد. اپوزیسیون ضدایران در آغوش همان طرف ظالم است و این همآغوشی برای آنها گران تمام میشود.
سوم. از قبل قابل پیشبینی بود که با گذشت زمان و ادامهدار شدن وضعیت امنیتی- جنگی در منطقه برخی تحلیلهای ضدملی به میدان بیایند. با وجود همصدایی حداکثری در ماجرای فلسطین که در خطوط بالا حرفش آمد، باز کردن پنجرهای قدیمی ذیل عنوان «ماجراجویی» به اسم دفاع از ایران در تحولات حساس منطقه یک اشتباه تکراری از سوی برخی گروههای سیاسی است. ایدهای که نشان میدهد درسهای گذشته درخصوص اشتباه بازی با کارت منافع ملی در بازاریابی سیاست داخلی برای برخی کافی نبوده است. روزگاری در اوج انتخابات ریاستجمهوری و در میانه رقابت بین دو کاندیدا که از سوی شورای نگهبان مجوز حضور در رقابت سیاسی گرفته بودند، برگه قدرت ملی به بازی گرفته شد. یک طرف برای برنده شدن در انتخابات پا روی منافع ملی گذاشت و قدرت موشکی ایران را دستمایه ضربه در ماجرای هستهای تصویر کرد. تبدیل توانایی موشکی کشور به نقطه آسیب به توافق هستهای ضربه به منافع ملی بود. مسالهای که هم ریشه در واقعیت نداشت و هم بعدها در کتاب جناب ظریف معلوم شد با هماهنگی دولت وقت رخ داده است.
در ماجرای 7 اکتبر هم موضع ایران از ابتدا هوشمندانه و با حساب و کتاب بود. ضربه سهمگین عملیات 7 اکتبر به اسرائیل بهصورت رسمی و شفاف کار گروههای مقاومت فلسطینی معرفی شد. ایران رسما گفت نه به حماس دستور میدهد نه آنها از ایران دستور میگیرند، ولی حامی حق مردم فلسطین ازجمله گروههای مقاومت است. موضعی که هم ریشه در منافع ملی دارد و هم تامینکننده ارزشهای انسانی و دینی ماست. ایران با صدای بلند با گسترش جنگ مخالفت کرده و قتلعام مردم غزه را بهعنوان دلیل گسترش جنگ میداند. کسانی که ذیل عنوان «نه به ماجراجویی» و «نگرانی برای ایران» موضع گرفتند حتی یک خط نشانه از بیتدبیری در موضع ایران ندارند، ولی احتمالا تصور میکنند برای جذب بخشی از بدنه اجتماعی که نگران وضعیت امنیتی موجود هستند باید از خون منافع ملی بمکند. یک خطای استراتژیک! این زخمی کردن موضع عاقلانه ایران به اسم نقد مصلحانه، اساسا عاقلانه نیست. مگر عقب آمدن از دستاوردهای مذاکرات محرمانه مسقط در تابستان 92 در ژنو، لوزان و وین منجر به حفظ میز مذاکره با آمریکا در دولت روحانی شد؟ مگر خاک پاشیدن به قدرت موشکی کشور در جریان انتخابات 96 منجر به حفظ آمریکا در برجام شد؟ و دهها نمونه دیگر. تامین منافع ملی در وضعیت فعلی تقویت صدایی است که مقاومت را جبههای گسترده و با واحدهایی مستقل معرفی میکند. صدایی که به تفاوت و تکثر استدلالها در ماجرای فلسطین روی خوش نشان میدهد. مگر غیر این است که چهرههای متفاوت اصلاحطلب در مهمترین برنامه فعلی صداوسیما تریبون دارند؟ حتی با اشتباه برخی چهرهها که از فرصت تریبون ضداسرائیلی بهره داخلی بردند این رویه تغییر نکرده است. تفاوت استدلالها درباره فلسطین و زاویه نگاه متکثر درباره ماجرا، طبیعی است. نکته اما تحریف واقعیت و باز کردن باب بحثهای خستهکننده گذشته است. کولی گرفتن از سیاست خارجی در رقابت داخلی فقط باعث هدر رفتن انرژی ملی میشود.
حلقه محاصره کنونی که صهیونیستها در آن گیر کردهاند حاصل سالها خون دل خوردن در میدان است، سیاستمدار عاقل باید از این فرصت تاریخی که علیه اسرائیل در جهان شکل گرفته، بهرهای برای منافع ملی ببرد. وجود موجود نامشروعی مثل اسرائیل در کنار گوش ایران ضد منافع ملی ماست. موجود نامشروعی که همه ابعاد حکمرانی ما را تحتتاثیر قرار داده و سرزمینی مقدس را غصب کرده است. چوب لای چرخ تدبیر ایران گذاشتن و سنگ زدن به قطار مقاومت عین رادیکالیسم است. اگر 7 اکتبر نبود افسانه نفوذناپذیری سیستم امنیتی و نظامی اسرائیل باقی میماند و شکستناپذیری دروغین آنها تثبیت میشد. ساختن دوگانه «حمایت آری- ماجراجویی نه» عقبگردی تاریخی و یک ارتجاع منجر به بنبست است. امید زندهشده افکار عمومی در جهان اسلام برای بازپسگیری حق فلسطین بدون موشک مقاومت ممکن نبود.
همانطور که ذکاوت آنها در اجرای عملیات و ایجاد زنجیره انتشار از الجزیره گرفته تا شبکههای اجتماعی همزمان به نمایش درآمدن خوی وحشی اسرائیل و آمریکا در کشتن زنان و کودکان با همان ابزار رسانهای تکمیلکننده قدرت نظامی و امنیتی مقاومت روی زمین است. حداقل جایی که تاریخ به صفحات خونبار غزه رسیده و موشک مقاومت خانه شیطان را نشانه گرفته، جای آب و نان سیاست داخلی نیست. کاش همه طیفهای سیاسی در ایران این واقعیت را درک کنند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تروریسم دولتی صهیونیستها
مطلبی دیگر از این انتشارات
خطر تکفیریهای فارسی زبان جدی است
مطلبی دیگر از این انتشارات
مقاومت