غُدّه!

امام خمینی گفت اسرائیل غده سرطانی است و باید ریشه‌کن شود. چقدر این مرد حکیم بود! به جز غده‌ی سرطانی، رژیم صهیونیستی را به هر چیز دیگری شبیه کنیم، جان مطلب ادا نمی‌شود. درست در همین ایام که این غده‌ی سرطانی به جان ایران افتاده است، یک غده‌ی سرطانی هم به جان مادر عزیزتر از جانم و بهتر بگویم خانواده‌مان افتاده است. آن هم در کجا؟ در مغز. آن هم چه گریدی؟ گرید ۴ و شدیدترین گرید ممکن. غده‌ی مادرم هر روز بزرگ و بزرگتر می‌شود و ما با دیدن وضع مادرمان، از خورد و خوراک افتاده‌ایم و هر روز کوچک و کوچکتر می‌شویم. مادرم هنوز کاملاً هوشیار است ولی دیگر مکالمه ندارد و عضلاتش دارند سست می‌‌شوند. چقدر زجرآور است ببینی مادری که حرف‌زدن را به تو آموخت دیگر نمی‌تواند حرف بزند! چقدر دردآور است ببینی مادری که راه‌رفتن را به تو آموخت دیگر حس راه رفتن ندارد! و حالا من و تمام کسانی که به‌نوعی با یک غده‌ی سرطانی بدخیم سر و کار داریم خوب می‌دانیم که مبارزه با یک غده‌ی سرطانی، آن هم از نوع رژیم صهیونیستی‌اش چقدر سخت است. اما صبوری و تلاش برای محو این غده با توکل و امید به خدای یکتا چقدر می‌تواند شیرین و لذّت‌بخش باشد. برای محو غده‌ی سرطانی اسرائیل و مادرم دعا کنید. یا حق.⚘