شب تو اگه نبودی...

بسم الله

شب تو اگه نبودی

درد یخ دلم رو

سوز و گداز و آهم

کجا دیگه میشستم؟

شدم سیاه و خسته

مثل تو دلشکسته

بدم میاد از این روز

از این همه شلوغیش

شب تو اگه نبودی

با داد سرد هر روز،

کر میشدم می مردم!

بیا دوباره پیشم

چشمه بده به چشمام

شاید که اشک چشمم

یکم بشوره غم هام

شب تو چقدر سیاهی!

درست شبیه قلبم

ولی چه خوش به حالت

روشنه هر چراغت

کاش که منم مثل تو

تو آسمون دلم

نور امیدی داشتم

فقط یدونه چراغ

نه صدتا و هزار تا

فقط یدونه چراغ

ستاره ای و ماهی

برام همین کافی بود

شب تو اگه سیاهی

روشنه قرص ماهت

کهکشونا به دورت

ستاره ها می زنن

چشمک به روی ماهت

شب تو اگه سیاهی

سیاه تو قشنگه

نه مثل من که ننگه

سیاهِ تو سفیده

سیاهِ من پلیده

شب تو پر از سکوتی

سکوت ولی قشنگه

آرومه حال دلت

تو دل من که جنگه!

کاش دوباره توی دِه

بیام به زیر ایوون

تکیه بدم به پشتی

همون که طرح سرخش،

شبیه لاله زاره

سوار قالی بشم

همون که یادگاره

تو دل طرح و نقشش

پر از صفای پاکه

بشینم و ببینم

ستاره من بچینم

قرض ببرم چندتاشو

برای حال دلم

شب من از اون طالعت

دلم خونه حسابی

کوکب بخت خودش

تیره بشه الهی!

من دیگه هیچ و پوچم

مرده تموم روحم

میمیره کل عمرم

چیزی دیگه ندارم

خرابه حال زارم

کوره گره ی کارم

کسی رو هم ندارم

که پیش اون ببارم

جز تو که موندی برام

تو هم صدا نداری

تا که بدی دلداری

خسته شدم میدونی؟

شدم دوباره دلتنگ

دلتنگ اون قدیما

وقتی که کوچیک بودم

از ته دل شادِ شاد

تموم فکر و ذکرم

همش فقط بازی بود

اون دل صاف و ساده

به ساده ها راضی بود

اون دل پاک و زلال

دنبال پاکی میگشت

شاید عجیبه برات

میخواست که بال درآره

بره تو آسمونا

میخواست همون وقتی که

هنوز کوچیکه و صاف

سریعتر از هر کسی

آسمونو ببینه

ولی دیگه تموم شد

همش دیگه تموم شد

تیره شده امیدم

پریده از پشت بوم

کبوتر سفیدم

شیشه ی عمرم دیگه

ای شب من نصفه شد

بال کبوتر من

توی قفس بسته شد

زندونی ام میدونی؟

زخمی شدم میدونی؟

ولی منم پا میشم

آره منم پا میشم

درست شبیه خودت

مثل سیاه چاله ها

نمیپیچم تو خودم

گم نمیشم بیخودی

هوای ابری رو از

آسمونم میبرم

کوه اگه با شکوهه

هزار و اندی ساله

پشت همه سختیا

کنار ابر سیاه

حتی شده روش سیاه

موی سفیدش بوده

یه روز جوون و سیاه

سرو اگه شدش سرو

شبیه فصل بهار

موقع ماه خزون

رسمش نبود برگ ریزون

حتی اگه بریزه

سبزه همیشه برگاش

شب تو اگه شب شدی

شهره ی مردم شدی

بخاطر اینه که

همش پر از امیدی

برای حال مردم

ستاره های قشنگ

رو دامنت کشیدی!

شدی برای همه

محرم راز و مرهم

با اینکه داری خودت،

درد و غم زیادی

سنگی واسه هر چی غم

سنگ میاره پیشت کم

شب تو که پر امیدی ،

سیاه، ولی سفیدی!

حالا دیگه میگم که،

دوباره من امیدم

کی گفته نا امیدم؟

نه این منم امیدم

دیگه پر از امیدم

منم منم امیدم!


امیرمهدی مهرگان- اوایل بهار 1404

پ.ن: این شعر در روزهای پر فشار منتهی به کنکور اردیبهشت توسط این جانب نوشته شده. همین ... همینجوری...

در ضمن خداقوت به اونی که زود قضاوت نکرد و تا آخرش خوند، انصافا خداقوت! دم شما گرم!

«زیاده تصدیع است»

بازم شعر دوست داری؟ بفرما. بخون شاید حال و هوات عوض شد 😊:

https://vrgl.ir/fgzF1
https://vrgl.ir/gbZM1
https://vrgl.ir/2JiDj