چطور میشه یک بازاریاب حرفه ای شد؟

دیدید وقتی می خوان بگن یه چیزی خیلی قدمت داره می گن به پیدایش بشر و زمان آدم و حوا بر می گرده، بعضی ها برای بازاریابی هم همچین چیزی می گن و یه سری فلسفه بافی هم می کنن که از اونجایی که یک بشر آمد و به بشر دیگر کالایی را با ترفند فروخت پس بازاریابی به قدمت تمدن بشری است! اما بر اساس نظر اهل فن بازاریابی با مفهومی که ما امروزه به کار می بریم در واقع از عصر انقلاب صنعتی به وجود اومد. وقتی عرضه از تقاضا بیشتر شد چاره ای جز هنر بازاریابی برای فروش محصولاتی که هر روز تولید و تنوعشون بیشتر می شد نبود. البته این تنها عامل به وجود اومدن بازاریابی نیست و موضوعات دیگه ای هم تو این کار دخیل بودند اما اصل موضوع همین بود.

چطور میشه یک بازاریاب حرفه ای شد؟
چطور میشه یک بازاریاب حرفه ای شد؟


مرز بازاریابی تا کجاست؟

بازاریابی رو علمی می دونن که هدفش بالا بردن سطح استاندارد زندگی مردم و ارائه راه حله که البته وقتی میشه بهش گفت موفق که فروش یه شرکت به سرانجام برسه. بازاریابی دیگه به اون شکل سنتی که اول تولید میشد و بعد دنبال مشتری می گشتن در اومده و الان اول امکان سنجی و نیاز سنجی میکنن و می بینن اصلا مشتری و نیازی براش هست یا نه بعد میرن سراغ تولید کردنش. برای همین ارتباط با مشتری و شناخت دقیق خواسته های و نیازهای مشتری اهمیت زیادی داره. هر چقدر که بشه به مشتری نزدیک تر شد بهتر میشه محصول یا خدماتی رو ارائه کرد که سریع به فروش برسه.

حالا ممکنه در مورد نحوه ارتباط با مشتری هم اختلاف نظرهایی وجود داشته باشه ولی به هر حال ارتباط با مشتری موضوع مهمی تو بازاریابی هست. بازاریابی در واقع نوعی نگرش که تو هر کسب و کاری ممکنه کاربرد داشته باشه حتی لزوما به داد و ستد تجاری مربوط نیست و پای اون به سیاست هم کشیده شده و چیزی به اسم بازاریابی سیاسی هم به وجود اومده. زمانی که کسی می خواد تو انتخابات و کمپین های انتخاباتی موفق بشه از بازاریابی سیاسی استفاده می کنه. رد پای بازاریابی تا امور و فعالیت های اجتماعی هم قابل دیدن و تا حوزه فردی هم کشیده شده. برای مثال وقتی یه معلم وقتی به این فکر می کنه که چطور ایده هاش رو به دانش آموزاش ارائه بده بازاریابی ایده مطرح میشه.

چطور میشه یک بازاریاب حرفه ای شد؟
چطور میشه یک بازاریاب حرفه ای شد؟


بازارایابی کجاها کاربرد داره؟

داستان اصلی تو بازاریابی داستان ارزش آفرینی، اینکه این ارزش چطور ایجاد بشه و بعد چطور به مشتری برسه. خب حالا فرض کنیم که یه ارزش به وجود آوردیم سوال اینجاست که بازاریابی رو چطوری می تونیم به خدمت خودمون بگیریم . بازاریابی ابزار زیاد داره که با کمک اونها میشه ارزش هایی که به وجود می یاریم رو معرفی کنیم. زمینه های کاربرد بازاریابی هم زیاده و همه تقسیم بندی ها یکی نیست و میشه گفت سلیقه هم تو این انواع تقسیم بندی نقش داره. اما یه تقسیم بندی معروف از دید کاتلر هست که تو کتاب مدیریت بازاریابی خودش آورده:

  • بازاریابی کالاها
  • بازاریابی خدمات
  • بازاریابی رویدادها
  • بازاریابی مکان‌ ها
  • اموال و املاک
  • بازاریابی تجربه‌‌
  • بازاریابی افراد
  • سازمان ‌ها
  • اطلاعات
  • ایده ‌ها

بازاریاب شدن چه مراحلی داره؟

واضحه که برای حرفه ای شدن تو هر کاری باید جزئیات اون کار رو یاد گرفت و مدتها روی اونها کار کرد. در مورد بازاریابی کاتلر یه جمله معروف داره که میگه:" بازاریابی رو میشه تو یک روز یاد گرفت اما تسلط پیدا کردن به بازاریابی یک عمر زمان لازم داره". خب از اون قسمت یک عمر زمانش که بگذریم، ببینم چیا باید بدونیم تا بتونیم یک بازارایاب حرفه ای بشیم. بعضی از موضوع هایی که توجه بهشون به ما تو این زمینه کمک می کنه این موضوع ها هستن:

  • مفهوم ارزش و ارزش آفرینی رو بدونیم: اصلا ماجرای بازاریابی از اونجایی شروع میشه که ما چیزی رو برای عرضه به بقیه با ارزش می دونیم. این موضوع انقدر مهمه که می گن تلاش هایی که برای بازاریابی یک محصول شده به خاطر ضعیف و اشکالات برنامه بازرایابی نبوده که شکست خورده، به خاطر این بوده که اون محصول ارزشی رو ارائه نکرده.
  • تعریف بازاریابی و حوزه فعالیتش رو بدونیم: بازاریابی این نیست که یک محصول رو تو مغازه به بقیه بفرشویم. فروش با بازاریابی فرق داره و فقط به کالا و خدمات مربوط نمیشه و می شه در مورد خیلی چیزها اون رو به کار برد.
  • با تحول بازاریابی همراه باشیم: سرعت تغییر تو همه چیز خیلی بالا است، در مورد بازاریابی هم همینطوره، مشتری دیروز دیگه مشتری امروز نیست و فرق کرد و قدرتش بیشتر شده. بنابراین اگه قراره یک بازارایاب حرفه ای بشیم باید این تحول ها رو تشخیص بدیم و باهاشون همراه بشیم.
  • مشتری رو تحلیل کنیم: کاملا واضح هست که کل ماجرای بازاریابی دادن یک محصول یا خدمات به مشتری اون محصول و خدمات و اگه تحلیل درستی از مشتری نداشته باشیم خب اونوقت رسیدن به هدفمون که درواقع همون فروش هست به جای واقعیت تبدیل به یک رویا میشه و تو عمل اتفاق نمیفته.
  • بخش بندی بازار رو بشناسیم: قبلا مشتری رو بر اساس جنسیت، سن و کلا ملاک های عمومی تقسیم بندی می کردند اما مشتری ها الان خیلی باهوش تر، باسواد تر و ماهرتر شدن و در نتیجه این بخش بندی بازار هم پیچیده تر شده و باید بخش بندی بازار هوشمندانه باشه.
  • صفر تا صد توسعه محصول رو بدونیم: همه موارد بالا رو فرض می کنیم که می دونیم بعد موضوع به توسعه محصول می رسه که اونم خودش یک سری مراحل داره که باید بلد باشیم، فرقی هم نمی کنه که محصول مال یک صنعت خیلی بزرگ باشه یا یک محصول ساده، این مراحل برای همه محصولات باید طی بشه.
  • ارتباط با مشتری رو مدیریت کنیم: همه موضوعات مربوط به بازاریابی رو که یاد گرفتیم می رسیم به ارتباط با مشتری که خیلی مهمهو اینکه چطوری مشتری رو جذب بکنیم و تعدادشون رو بیشتر کنیم و در نهایت به خودمون وفادار نگهشون داریم کل زحمت های ما برای بازاریابی رو می تونه به سرانجام برسونه یا نابودش کنه.

بازاریابی از اون هنرهایی که این روزها بدون اون هیچ کسب و کاری نمی تونه به موفق شدن امید داشته باشه و کلا تا انسان هست بازرایابی هم هست! بنابراین چه بهتر که اگه به این هنر علاقه داریم اونو درست و حسابی یاد بگیریم.