کارشناسی ارشد مدیریت mba شامل چه درس هایی می شود؟

از اونجایی که تحصیلاتم در دانشگاه رو به اتمام بود و تقریبا در حال گذراندن ترم آخر بودم، و ترم بعد رو هم معرفی به استاد داشتم، خیلی نگران بودم که بعد از اتمام تحصیلاتم چیکار کنم. تمامی بچه های اقوام و دوستانمون در مقطع فوق لیسانس یا دکترا مشغول تحصیل بودن و چون پدر من خیلی دوست داشت که من همیشه از بچه های فامیل یک قدم جلوتر باشم و بتونم موفقیت های زیادی به دست بیارم، واسه همین یک نگرانی عجیبی داشتم که بعد از اینکه از دانشگاه فارغ التحصیل شدم چه کار کنم. این سوال مدام ذهنم رو در گیر خودش کرده بود به طوریکه حتی شبا خواب می دیدم که درسم تموم شده و بیکار شدم و نمی دونم چیکار کنم و خلاصه مستاصل بودم. سرتون رو درد نیارم اوضاع به همین منوال می گذشت تا اینکه یک روز پدرم اتفاقی یکی از دوستاشو توی مترو دیده بود و چون از بچه های دوران تحصیلش بود و می خواست یه جورایی بچگیش رو مرور کنه اونو برای نهار به خونه آورد.

سر میز نهار هممون ساکت بودیم که یک دفعه دوست بابام که اسمش آقای سلطانی بود گفت خوب دخترم در چه حالی؟ تحصیل می کنی؟ کار می کنی؟ و خلاصه یک سری سوال در این مورد رو پشت سر هم ردیف کرد، من که خیلی وقت بود دلم می خواست با یکی در این مورد صحبت کنم و بتونم نگرانی هامو ابراز کنم و یا شاید کمکی بگیرم که بتونم راحت تصمیم گیری کنم. یک دفعه شروع کردم به صحبت کردن. از تموم دل نگرانیهام گفتم که نمی دونم چیکار کنم، دارم لیسانس می گیرم اما هنوز واسه فوق لیسانس اقدام نکردم اما می خوام ادامه ی تحصیل بدم و خیلی دوست دارم که در آینده یک سمت خوب داشته باشم و ...

خلاصه اونقدر حرف زدم که پدرم بهم تذکر داد که غذا داره سرد میشه و من ساکت شدم. همون موقع آقای سلطانی گفت چه خوب که اینا رو گفتی پسر من هم همین مشکلات مشابه رو داشت، دو سه سال پیش همین موقع ها بود که نمی تونست تصمیم گیری درستی کنه . اما من دوستای زیادی دارم که با راهنمایی اونا و کلی تحقیق و مشاوره و ... بالاخره موفق شد که تحصیل در رشته ی کارشناشی ارشد مدیریت رو انتخاب کنه، دوره MBA حتما شنیدین؟ خیلی رشته ی عالیییه. چون بعد از تموم کردنش می تونی تو اکثر زمینه های شغلی کار کنی و تازه خیلی بیشتر از بقیه روت حساب می کنن. اخه این روزها این رشته خیلی تو بورسه چون اکثرا یا قصد مهاجرت دارن و یا می خوان همینجا یک سمت خوب با یک آینده ی شغلی خوب پیدا کنن، حتما سراغ این رشته میرن. اگه قصد مهاجرت داشته باشی که فوق العادست چون حقوق کسی که دوره MBA رو گذرونده تو کشورهایی مثل کانادا و استرالیا اگه مدیریتی باشه حدود 6000 دلاره و این فوق العادست اگه هم بخوای تو ایران بمونی که اونم خیلی خوبه چون به راحتی می تونی پست های مدیریتی رو پر کنی و حقوق ماهیانه ی خوبی هم داشته باشی.

من که اسم دوره MBA رو بارها رو بارها شنیده بودم اما واقعا در مورد ماهیت این رشته و اینکه سرفصل ها ی آموزشیMBA چیه هیچی نمی دونستم با اشتیاق تموم پرسیدم:

که دوره ی MBA چه سر فصل هایی داره؟ من خیلی باهاش آشنایی ندارم.

آقای سلطانی که انگار خودش MBA خونده باشه با اطمینان کامل که نشونه ی اطلاعاتش در این زمینه بود گفت: آموزش MBA معمولا آموزش همه چیز از منابع انسانی، لجستیک، مدیریت زنجیره تامین، مسئولیت اجتماعی شرکتی و ... را در بر می گیره. آموزش مهارت های نرم افزاری هم یکی دیگه از سر فصل های

آموزشیه البته تمامی دروس به صورت هم عملی و هم تئوری ارایه می شه و در آخر یک سری مهارت های حل مسئله و چالش های مدیریتی رو هم شامل میشه که خیلی مبحث جالبیه. اونقدر جالب که من گاها کتابهای پسرمو با اشتیاق تموم مرور می کنم.

انقدر ذوق زده شده بودم که حتی اگه الان بهم میگفتن که گوشی آیفون پرومکس 11 واسم خریدن انقدر خوشحال نمی شدم چون فکر می کردم که بالاخره جواب سوالمو که مدت ها بود ذهنم رو درگیر کرده بود پیدا کردم.

با اشتیاق تموم پرسیدم، الان چیکار می کنه درسش تموم شده لیسانسش چه رشته ای بوده و ...

آقای سلطانی که معلوم بود آدم صبور و با حوصلیه ایه، با آرامش تموم گفت اون لیسانس موسیقی از دانشگاه تهران داشت و حالا هم که داره کارشناشی ارشدش رو تو MBA می گذرونه. فکرکنم ماه دیگه درسش تموم میشه البته دو سه ماهی بود که دنبال کار می گشت و واسه مقطع دکترا هم اقدام کرده بود، اما هنوز درسش تموم نشده، به خاطر نمرات بالاش یکی از دانشگاه های کانادا پذیرشش کرده و حتی بورسیه ی تحصیلی هم براش در نظر گرفتن.

من که دیگه از خوشحالی زبونم بند اومده بود و با خودم فکر می کردم که دیدن آقای سلطانی واسه ی من یک معجزه بود، یک معجزه ی خیلی بزرگ که جواب خیلی از سوالات بی جواب منو می داد. بیصبرانه پرسیدم، الان میره کانادا؟ ویزا دادن بهش؟ و اون با آرامش تمام همه ی سوالاتم رو جواب داد. تو عالم خودم بودم که یک دفعه بابام گفت دختر نذاشتی دوستم هیچی بخوره، این سالاده خیلی خوشمزست بریزم واستون آقای سلطانی؟

من که هنوز تو حال خودم بودم زیر لب گفتم، دوره MBA چه خوب! من هم می تونم این رشته رو بخونم و ادامه تحصیل بدم ممنونم آقای سلطانی....

همونطوری با همون افکار در و هم و برهم توی ذهنم از سر میز نهار بلند شدم و رفتم. فکر می کردم چه نهار خوبی بود، چه همراهی خوبی بود و چه دوست نازنینی بود چرا که من بعد از مدتها نگرانی و دغدغه بالاخره راه خودم رو پیدا کرده بودم و واسه همین اون روز واسه من به یک خاطره ی جالب همیشگی تبدیل شد.