امام حسین علیهالسّلام به فکر سرکوب کردن قدرتهای طاغوتی بود؛ چه با گرفتن حکومت و چه با شهادت و دادن خون
مطالعه متن کامل سخنرانی در سایت مرجع: بیانات در دیدار کارگزاران نظام
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
بنده در آغاز عرایضم، پرداخت کوتاهی به مسأله قیام امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام میکنم.
بشر در طول تاریخ، بیشترین خطا و گنهکاری و بیتقوایی خود را در عرصه حکومتداری نشان داده است. گناهانی که از سوی حاکمان و زمامداران و مسلّطانِ بر سرنوشت مردم سرزده است، با گناهان بسیار بزرگِ افراد معمولی و عادّی قابل مقایسه نیست. در این عرصه، بشر کمتر از خرد و اخلاق و حکمت بهره برده است. در این عرصه، منطق خیلی کمتر از عرصههای دیگر زندگی بشری حاکم بوده است. کسانی که خسارت این بیخردی و بیمنطقی و فساد و گناهآلودگی را پرداختهاند، آحاد افراد بشر - گاهی مردم یک جامعه و گاهی مردم جوامع متعدّد - بودند. این حکومتها در آغاز به شکل استبداد فردی بودند؛ بعد با تحوّل جوامع بشری، به صورت استبداد جمعی و سازمانیافته درآمدند.
لذا مهمترین کار انبیای عظام الهی مقابله با طواغیت و کسانی است که نعمتهای خدا را ضایع کردند: «و اذا تولّی سعی فی الأرض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل»(۱). آیه قرآن، از این حکومتهای فاسد، با این تعبیرات تکاندهنده یاد میکند؛ سعی کردند تا فساد را جهانگیر کنند. «ألم تری الی الّذین بدّلوا نعمة اللَّه کفراً و احلّوا قومهم دارالبوار جهنّم یصلونها و بئس القرار»(۲)؛ نعمتهای الهی و انسانی و طبیعی را به کفران تبدیل کردند و انسانها را که باید از این نعم برخوردار میشدند، در جهنّم سوزانی که از کفران خود به وجود آوردند، سوزاندند و کباب کردند.
انبیاء در مقابل اینها صفآرایی کردند. اگر انبیاء با طواغیت عالم و طغیانگران تاریخ برخورد نداشتند، احتیاج به جنگ و جدل نبود. این که قرآن میگوید: «و کأیّن من نبىّ قاتل معه ربیّون کثیر»(۳)، چه بسیار پیامبرانی که همراه با مؤمنان خداپرست، به قتال و جنگ دست زدند؛ این جنگ با چه کسانی بود؟ طرف جنگ انبیاء، همین حکومتهای فاسد، قدرتهای ویرانگر و طغیانگر تاریخ بودند که بشریت را بدبخت و نابود کردند.
چنین نیست که امام حسین علیهالسّلام به فکر حکومت نبود
انبیاء نجاتدهندگان انسانند؛ لذا در قرآن، یک هدف بزرگ نبوتها و رسالتها، اقامه عدل معرفی شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط»(۴). اصلاً انزال کتابهای الهی و ارسال رسل برای این بوده است که قسط و عدل در میان جوامع حاکم شود؛ یعنی نمادهای ظلم و زورگویی و فساد از میان برخیزد.
حرکت امام حسین علیهالسّلام، چنین حرکتی بود. فرمود: «انّما خرجت لطلب الأصلاح فی امّة جدّی»(۵). همچنین فرمود: «من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله او تارکا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسولاللَّه فعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر علیه بقول و لا فعل کان حقا علی اللَّه أن یدخله مدخله»(۶)؛ یعنی اگر کسی کانون فساد و ظلم را ببیند و بیتفاوت بنشیند، در نزد خدای متعال با او همسرنوشت است. فرمود: من برای گردنکشی و تفرعن حرکت نکردم.
دعوت مردم عراق از امام حسین علیهالسّلام برای این بود که برود و حکومت کند؛ امام هم به همین دعوت پاسخ دادند. یعنی چنین نیست که امام حسین علیهالسّلام به فکر حکومت نبود، امام حسین علیهالسّلام به فکر سرکوب کردن قدرتهای طاغوتی بود؛ چه با گرفتن حکومت و چه با شهادت و دادن خون.
اگر نمیرفتند، جسمها زنده میماند، اما حقیقت نابود میشد
امام حسین علیهالسّلام میدانست که اگر این حرکت را نکند، این امضای او، این سکوت او، این سکون او، چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتی قدرتی همه امکانات جوامع و یا یک جامعه را در اختیار دارد و راه طغیان پیش میگیرد و جلو میرود، اگر مردان و داعیهداران حق در مقابل او اظهار وجود نکنند و حرکت او را تخطئه نکنند، با این عمل، کار او را امضا کردهاند؛ یعنی ظلم به امضای اهل حق میرسد، بدون اینکه خودشان خواسته باشند.
این گناهی بود که آن روز بزرگان و آقازادگان بنیهاشم و فرزندان سردمداران بزرگ صدر اسلام مرتکب شدند. امام حسین علیهالسّلام این را برنمیتافت؛ لذا قیام کرد.
نقل شده است بعد از آنکه امام سجاد علیهالسّلام پس از حادثه عاشورا به مدینه برگشت - شاید از آن وقتی که این کاروان از مدینه بیرون رفت و دوباره برگشت ده، یازده ماه فاصله شده بود - یک نفر خدمت ایشان آمدو عرض کرد: یابنرسولاللَّه! دیدید رفتید، چه شد! راست هم میگفت؛ این کاروان در حالی رفته بود که حسینبنعلی علیهالسّلام، خورشید درخشان اهلبیت، فرزند پیغمبر و عزیزِ دل رسولاللَّه، در رأس و میان آنها بود؛ دختر امیرالمؤمنین با عزت و سرافرازی رفته بود؛ فرزندان امیرالمؤمنین - عباس و دیگران - فرزندان امام حسین، فرزندان امام حسن، جوانان برجسته و زبده و نامدار بنیهاشم، همه با این کاروان رفته بودند؛ حالا این کاروان برگشته و فقط یک مرد - امام سجّاد (علیهالسّلام) - در این کاروان هست؛ زنها اسارت کشیده، رنج و داغ دیدهاند؛ امام حسین نبود، علیاکبر نبود، حتی کودک شیرخوار در میان این کاروان نبود.
امام سجّاد علیهالسّلام در جواب آن شخص فرمود: فکر کن اگر نمیرفتیم، چه میشد! بله، اگر نمیرفتند، جسمها زنده میماند، اما حقیقت نابود میشد؛ روح ذوب میشد؛ وجدانها پایمال میشد؛ خرد و منطق در طول تاریخ محکوم میشد و حتی نام اسلام هم نمیماند.
درست مثل حرکت امام حسین علیهالسّلام
در دوران ما حرکت انقلاب اسلامی و نظام اسلامی در این راه بود. کسانی که این حرکت را شروع کردند، ممکن بود در ذهنشان بگذرد که یک روزی بتوانند حکومت و نظامِ مورد نظر خود را تشکیل دهند؛ اما کاملاً در ذهن آنها این معنا هم وجود داشت که ممکن است در این راه شهید شوند یا تمام عمرشان را در مبارزه و سختی و ناکامی به سر ببرند. هر دو راه وجود داشت، درست مثل حرکت امام حسین علیهالسّلام. در سال ۴۱ و ۴۲ و بعد سالهای سخت و سیاه اختناق در این زندانها، تنها شعلهای که دلها را گرم نگه میداشت و آنها را به حرکت وادار میکرد، شعله ایمان به مبارزه بود؛ نه عشقِ رسیدن به حکومت. این راه، همان راه امام حسین علیهالسّلام بود؛ منتها دو طرف دارد، شرایط زمانی و مکانی متغیّر است. یک وقت امکانات به وجود میآید، حکومت اسلامی پرچمش برافراشته میشود؛ یک وقت هم راه بدون این امکانات است و با شهادت تمام میشود. از این قبیل در طول تاریخ زیاد داشتهایم.
امروز وظیفه خیلی سنگین است
در آن دورانی که امام در این راه قدم گذاشت، زمانه و روابط انسانی، بهمراتب از آن دورانی که امام حسین علیهالسّلام در این راه قدم گذاشت، پیچیدهتر بود؛ و امروز هم روابط انسانها همچنان پیچیدهتر میشود. راهها نزدیک شده، ارتباطات آسان شده، اما رابطهها دشوارتر و پیچیدهتر شده است؛ عوامل گوناگون برای یک حادثه متراکمتر شده است. امروز کسانی که در جایگاه آن روز یزیدبنمعاویه قرار دارند، میتوانند همّت خودشان را متوجّه به همه دنیا کنند؛ یعنی طغیان و فساد را به سمت همه بشریّت سوق دهند. این کاری است که امروز با ارتباطاتِ نزدیک، عملی است و متأسفانه این طغیان در دنیا وجود دارد و رشد کرده است.
فنآوری پیشرفته و دانش پیچیده بشری همان قدر که سهولت و سرعت را در اختیار مردم عادی گذاشته، به همان اندازه و بیشتر، امکانات و سهولت و سرعت را در اختیار انگیزههای ناپاک قرار داده است. امروز قدرتهای طاغوتی دنیا میتوانند هدف خودشان را سلطه بر جهان، همه بشریت و بر همه ثروتهای بشری قرار دهند؛ میتوانند هدف خودشان را کوبیدن همهی موانعی که آنها را از این راه باز میدارد، قرار دهند؛ و متأسفانه در مواردی طغیانهای بزرگ که نشانگر یک چنین اهداف پلید و خبیثی است در دنیا مشاهده میشود. امروز وظیفه خیلی سنگین است.
آحاد ملتها کارهای بزرگی میتوانند انجام دهند
آن روزی که بعد از فروپاشی اردوگاه کمونیزم، رئیس جمهور وقت امریکا - پدر رئیس جمهور فعلی - نظم نوین جهانی را اعلام کرد، هدف استکبارىِ دیرین امریکا را آشکار کرد؛ ما فیالضّمیر خودش و دستگاه سیاستگذار امریکایی را نشان داد و آشکار کرد. البته این مخصوص آن روز نبود؛ از دهها سال پیش تصمیم گرفتند و اعلان کردند که اجازه نخواهند داد هیچ قدرت دیگری وارد امریکای لاتین شود. امریکای لاتین به عنوان یک منطقه اختصاصی دولت ایالات متحده امریکا به حساب آمد. بعد بتدریج این به همه دنیا توسعه داده شد؛ منتها این را به عنوان یک هدف اعلامشده ذکر نمیکردند و بر زبان نمیآوردند.
بعد از آنکه احساس کردند در مقابلشان رقیب بزرگی مثل شوروی وجود ندارد، این هدف را تقریباً بهصراحت اعلام کردند: دنیای تک قطبی؛ نظم نوین جهانی با یک قدرت واحد و مسلّط بر همه عالم. هدفی که برنامههای کاری امریکا در طول این دهها سال گذشته، همه همین را نشان میدهد. هدف، گسترش سلطه نظامی و به دنبال آن، سلطه سیاسی و اقتصادی است؛ و تماماً در جهت منافع کمپانیهایی که در واقع سیاست دولت امریکا را آنها تعیین میکنند؛ جهتگیریها را آنها به وجود میآورند.
اینها واقعیّاتی است که بشرِ امروز اگر این واقعیات را بداند، بهموقع تصمیم خواهد گرفت. انسانها اگر بفهمند در دنیای آنها چه میگذرد، قدرت تصمیمگیری و موضعگیری دارند. آحاد ملتها کارهای بزرگی میتوانند انجام دهند.
تاریخ سخنرانی: ۱۳۸۰/۱۲/۲۷
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک قیام برای ارزشهای اسلامی و برای معرفت و برای ایمان و برای عزت
مطلبی دیگر از این انتشارات
این جبههی حسینی است که در مقابلهی با ظلم فعّالیّت میکند و جهاد میکند. نقطهی مقابلش هم جبههی جُور است، جبههی شکستن عهد الهی است
مطلبی دیگر از این انتشارات
حادثه کربلا مثل خورشیدی بر تارک تاریخ درخشید؛ هنوز هم میدرخشد، و تا ابدالدّهر هم خواهد درخشید